کاوه آهنگر افسانه یا واقعیت

کاوه آهنگر افسانه یا واقعیت؟ یکی از پرسش هایی است که برای بسیاری همواره مطرح بوده است. میدانیم یکی ازداستانهای شناخته شدۀ شاهنامه نزد ایرانیان داستان ضحاک، فریدون و کاوۀ اهنگر است که به دست توانای استاد بزرگ پارسی گوی فردوسی پاک زاد از میان داستان های باستان جاودان شده است.

داستان کاوۀ آهنگر، حتی بین داستانهای شاهنامۀ فردوسی هم از همه شناخته شده تراست. امروز هر ایرانی حتی اگر شاهنامه و کتاب های تاریخی این سرزمین را نخوانده باشد ضحاک و فریدون و کاوه را می شناسد. اما پرسشی همیشگی و همگانی مطرح است: اینکه آیا این داستان واقعیت دارد یا نه؟ آیا “کاوه نامی “وجود داشته یا نه؟ آیا اگر کاوه بوده است جریان زندگی اش همانست که در شاهنامه فردوسی خوانده یا به نقل از این کتاب شنیده ایم یانه؟

امانوئل آرتور کریستنسن کسی است که این پرسش ها را در مقاله ای با عنوان “کاوۀ آهنگر و درفش کاویانی” پاسخ گفته است. این مقاله در کتابی با همین عنوان به تلاش ارزشمند سرکار خانم منیژۀ احدزادگان اَهنی در سال ۱۳۸۴ خورشیدی چاپ و منتشر شده است. آنچه در این نوشتار می خوانید برگرفته از این کتاب است.

افسانۀ کاوه آهنگربه روایت شاهنامه

افسانۀ کاوه آهنگر در سال یکهزار میلادی و در سدۀ چهارم هجری قمری به دست توانای فردوسی در اثر ماندگار او شاهنامه شکل گرفت. بر اساس این اثر، سلطنت شکوهمند جمشید ناگاه به پایان می رسد و ضحاک، فرمانروایی امپراتوری او را به دست می گیرد. ضحاک هزار سال در بابِل به صورت حاکمی مستبد حکومت می کند. شیطان در لباس خوالیگری او را تشویق می کند مزۀ گوشت را بچشد، در پاداش اجازه پیدا میکند شانه های ضحاک را ببوسد. پس دو ماراز شانه های ضحاک می رویند و مدام او را آزار می دهند. ابتدا سرآنها را می برند، ولی مارها، بار دیگر سر بر می آورند. شیطان دوباره، و این بار در جامه پزشکی بر ضحاک وارد می شود و به او می گوید باید هر روز مارها را با مغز انسان سیر کنند تا آرام بگیرند. از آن پس خوالیگران شاه مجبور می شوند هر روز دو انسان را بکشند تا با مغز آنها مارها را سیر کنند.

دراین میان دو خوالیگر نجیب زاده درآشپزخانۀ کاخ تصمیم می گیرند هر روز یک انسان را بکشند و به جای نفر دوم مغز گوسفندی را جایگزین کنند. به این ترتیب نیمی از قربانیان نجات پیدا می کنند. قربانیان نجات یافته به بیابان فرستاده می شوند و بعدها تبار کردها را تشکیل می دهند.

بالآخره روزی مردی آهنگر از اصفهان به نام کاوه وارد بارگاه ضحاک می شود. او کسی ست که به گفتۀ شاهنامه هفده پسرش قربانی مارهای شاه شده بودند. اکنون تنها پسری را که برایش مانده بود را هم گرفته بودند. کاوه برای دادخواهی وارد بارگاه شاه شد و خیلی گستاخانه و با شهامت دادخواهی می کند، طوریکه شاه شگفت زده می شود و دستور می دهد پسرش را به او باز گردانند. شاه در عوض او را زیر فشار می گذارد که چون پسرش را پس گرفته گواهی کند که ضحاک همیشه قهرمان حقیقت و عدالت بوده است.

کاوه برگۀ گواهی را پاره کرده و با پسرش از کاخ خارج می شود. او در جمع مردم سخنرانی آتشینی می کند و پیشبند چرمین خود را سر نیزه ای میزند و آن را درفش کاویانی می نامد. کاوه مردم را زیر این نشان جمع می کند تا برای به تخت نشاندن فریدون جوان که از تبار جمشید، و پادشاه قانونی ایران زمین است بجنگند.

مردم به سوی اقامتگاه فریدون – که پنهانی و برای این پرورش یافته تا روزی انتقام مردمش را بگیرد- میروند. فریدون رهبری شورش را به عهده می گیرد و پس از تلاش های بسیار بر ضحاک چیره می شود. او گرز گاوسرِ خود را بالا می برد تا بر فرق ضحاک بکوبد ولی ایزد سروش نمایان می شود و از فریدون می خواهد ضحاک را نکشد، بلکه او را به جای دوری برده و به صخره ای زنجیر کند؛ طوری که کسی او را پیدا نکند و ضحاک تا روز پایان جهان آنجا بماند. فریدون او را در غاری در کوه البرز به بند می کشد.

کاوه آهنگر کیست؟

کریستنسن درباره کاوه آهنگر می نویسد: بررسی های دقیق شاهنامۀ فردوسی نشان می دهد “کاوه” بعنوان یک جزء طبیعی به افسانۀ ضحاک و فریدون وارد نمی شود و پس از آنکه فریدون رهبری شورش ضد ضحاک را به عهده می گیرد، کاوه ناپدید می شود و دیگر خبری از او نداریم. کریستنسن می نویسد : اگر بر اساس روایت فردوسی قضاوت کنیم، می توانیم اینطور برداشت کنیم که تمامی رویدادِ کاوه فقط به این دلیل ارائه شده تا منشأ درفش ملی، یعنی درفش کاویانی، بیان شود.

در اوستا از کاوه آهنگر سخنی به میان نمی آید. هرچند این بدان معنی نیست که نویسندگان آثار اوستایی با این شخصیت آشنایی ندارند. زیرا شخصیت های فرعی بسیاری در تاریخ افسانه ای وجود دارند که در بخش های موجود اوستا دیده نمی شوند. کاوه حتی در خلاصۀ اوستای کامل دورۀ ساسانی که در کتاب هشتم ونهم دینکرت آمده است و از آن مهمتر، حتی در هیچیک از منابع ادبیات دینی پهلوی، که اطلاعات جامعی در بارۀ کهن ترین بخش افسانه ای ارائه می دهد، نیست.

کاوه آهنگر، نخستین بار در شاهنامۀ فردوسی و آثار تاریخ نگاران دورۀ اسلامی پدیدار می شود. از آنجا که منبع همۀ این آثار خداینامه بوده است؛ و خداینامه مهمترین اثر تاریخی دورۀ ساسانی ست که در آن نام پادشاهان سلسله های ایرانی و وقایع و زمانهای گوناگون را آمیخته با افسانه ضبط کرده بودند؛ چنین به نظر می رسد که تاریخ درباری ساسانیان در مقایسه با سنت دینی متون پهلوی، تفسیرجدیدتری از تاریخ افسانه ای ارائه می دهد.

می توان گفت متون دینی پهلوی تاریخ افسانه ای را چنان ارائه می دهند که این تاریخ پیش از دورۀ پارت ها و در طول فرمانروایی آنها تحول یافته است. در حالیکه خداینامه تاریخ افسانه ای را در شکل ساسانی آن رواج می دهد.

هدف اصلی نویسنده یا نویسندگان خداینامه آن بوده که تصویری باشکوه از شاهان و نجبای بزرگ دورۀ ساسانی ارائه دهند. در آن زمان، تاریخ آغازین با دیدگاه آن دوره بررسی می شد. اسطوره ها کاملا زمینی شده به قلمرو انسانی درآمده بودند، بی آنکه جنبه های خیالی و افسانه وار آنها کاملا زدوده شود. نسبِ خاندان های بزرگِ روز، از طریق تبارشناختی، به پهلوانان دوران افسانه ای وصل می شد. بسیاری از رویدادهای تاریخی دورۀ اشکانی و ساسانی به دورۀ پیش از تاریخ بازگشت داده شده، شخصیت های تاریخی این دوره نیز وارد مجموعۀ داستانهای پهلوانان دوران افسانه ای می شدند.

آثار عربی، از شمار بسیاری کتابهای تاریخ، که از طریق آنها بخش بزرگی از خداینامه به جا مانده است، تلاشی نکرده اند که از تغییرات خودسرانه در این انتقال پرهیز کنند. آنها بیشتر تلاش کرده اند مواردی را که احساسات مسلمانان را خدشه دار می کرد، از میان بردارند؛ و بیشتر کوشیده اند آنچه که در روایت های پهلوی غیر واقعی می نمود را منطقی ارائه کنند. نمونۀ روشن آن استحاله یا تحول ضحاک از مار سه سر سه پوزۀ اسطوره ای، به شاهی انسان گونه است که بر شانه هایش مار روییده، بود. در این میان داستانی در مورد اینکه غذای این مارها مغز انسان بود، به آن اضافه شده است.

اما داستان کاوه آهنگر و منشأ درفش ملی، که هم در آثار تاریخ نگاران عرب -ایرانی و هم در شاهنامه دیده می شود، بدون شک در خداینامه نیز وجود داشته است و از آنجا که نمی توان وجود این داستان را در متون دینی پهلوی ثابت کرد؛ احتمال دارد این داستان پس از دورۀ اشکانی به وجود آمده و در تاریخ افسانه ای دورۀ ساسانی جای گرفته باشد.

کریستنسن می نویسد: اگر بررسی من درست باشد افسانۀ کاوه آهنگر در دورۀ ساسانی به وجود آمده و به سرعت مورد توجه مردم قرار گرفته است. این داستان چنان محبوبیتی یافته که یکی از هفت خاندان نجبا، که دارای مقام های موروثی بلندپایه ای بوده اند، یعنی خاندان قارِن، که در دوران اشکانیان نیز نقشی داشته اند و سوخرا پهلوان قدرتمند دورۀ قباد نیز ازآنان بوده، خود را منسوب به خاندان کاوه می دانند. قارن به گفتۀ فردوسی پسر کاوه و یکی از فرماندهان جنگی دورۀ فریدون بود؛ و به روایت ثعالبی، کارن یکی از پسران کاوه بود که به سبب رفتار شجاعانۀ پدر خود، از مرگ در دستگاه ضحاک نجات یافت.

بر اساس روایت فردوسی و طبری به نظر میرسد افسانۀ کاوه آهنگر وابستگی سستی به داستان قدیمی نبرد فریدون با ضحاک داشته باشد. طبری سه روایت از سه منبع دربارۀ کاوه دارد:

  • فرستادگان ضحاک دو تن از پسران کاوه را می گیرند تا برای خوراک مارها قربانی کنند. کاوه یک کیسۀ چرمین را سر یک چوبدستی می آویزد، آن را را بر می افرازد و مردم را بر علیه ضحاک می شوراند. وقتی کاوه پیروز می شود، مردم این درفش را که “درفش کابیان” Dirafsh-i-KaBian می نامند، به فال نیک می گیرند، آن را که نزد پادشاهان ایرانی به بزرگترین درفش تبدیل می شود، گرامی می دارند و به آن تبرک می جویند. آنها این درفش را مگر در موارد مهم از دربار بیرون نمی برند.
  • هنگامی که مردم به رهبری کاوه برابر ضحاک شورش می کنند، ضحاک می ترسد و فرار می کند. کاوه در برابر مردم اعلام می کند که دنبال قدرت پادشاهی نیست و آنان را نزد فریدون که خود را از ترس ضحاک پنهان کرده بود می فرستد. فریدون به پادشاهی برگزیده می شود و ضحاک را در کوه دماوند زندانی می کند.
  • ضحاک فقط یکبار کاری در خور ستایش می کند. و آن اینکه: چون آه مردم از ستم ضحاک بلند می شود. سران قوم همدست می شوند تا کاوۀ اصفهانی نزد ضحاک برود و از ستم او دادخواهی کند. آنان اجازۀ ورود به بارگاه را میگیرند و وارد بارگاه ضحاک می شوند. کاوه که جلو می رفته است بدون اینکه سلام بگوید، اندکی برابر شاه می ایستد، پس می گوید:« ای شاه، با کدامین سلامی سلامت دهم؟ با سلامی که برازندۀ کسی ست که بر تمام کشورها فرمانروایی می کند یا سلامی که برازندۀ کسی ست که بر این سرزمین ، یعنی بابِل، حکم می راند؟» ضحاک می گوید:« با آن سلامی که برازندۀ کسی ست که بر تمامی کشورها فرمانروایی می کند». کاوه می گوید:« از زمانی که تو در همۀ کشورها قدرت را به دست گرفته ای و برهمه فرمان می رانی، می دانی بر ما چه گذشته است؟ تو بار تأمین غذای ماران و خطاکاری هایت را تنها بر دوش ما گذاشته ای و نه مردم دیگر کشورها. چرا این فرمان را میان ما و مردمان دیگر (یکسان) پخش نکرده ای»؟ سخنان کاوه بر ضحاک اثر می گذارد به گونه ای که به ستم خود اعتراف و توبه می کند. او قول میدهد خطاهای خود را جبران کند و مردم آرام به خانه های خود باز می گردند. سپس مادر ضحاک “اودک” Udak نزد ضحاک می آید و او را به خاطر ضعف در برابر رعایای شورشی سرزنش می کند. ضحاک به مادرش می گوید که او را با دلایل قابل قبول مجاب کرده اند و از او می خواهد سکوت اختیار کند. ضحاک پس از چندی مردم را به دربار می خواند و به آنان غرامت می دهد و با خوش رفتاری کوشش می کند که از درد و آلام آنها بکاهد.

رویداد رفتن کاوه به بارگاه ضحاک که در روایت شاهنامه و طبری هم هست به احتمال زیاد در داستان اصلی وجود داشته است، ولی از همان آغاز کاوه قهرمان داستان نبوده است. از آنجا که با گذشت زمان کاوه محبوب تر شده، می توان گفت این رویداد را به او نسبت دادند تا انگیزه ای برای شورش باشد.

به هر حال مانند هر افسانه یا داستان قدیمی اختلاف نظر در بارۀ جزئیات و کلیات داستان بین نویسندگان و تاریخ نگاران فراوان است. برخی می گویند کاوه کیسۀ چرمینی را به نیزه زد (طبری). برخی بر این باورند که آنچه کاوه به نیزه زد کیسۀ چرمین نبود پیشبند او بود (فردوسی در شاهنامه و بلعمی درترجمۀ تاریخ طبری). برخی در روایت این رویداد هرچند از برافراشته شدن درفش چرمینی به نام درفش کاویان خبر می دهند ولی نامی از کاوه نمی برند (مسعودی، در مروج الذهب). در جای دیگر کاوه کفش دوزی معرفی می شود که پیشرو شورش است (مسعودی در التنبیه). برخی در بازگویی تاریخ آغازین ایران رویداد کاوه را نادیده می گیرند (حمزۀ اصفهانی و دینوری). برخی می گویند در روز جشن مهرگان که جشن کهن برداشت محصول است، کابی (همان کاوه) نخستین بار به بارگاه ضحاک حمله می کند و مردم از قیام فریدون بر ضد ضحاک آگاه می شوند (بیرونی در آثارالباقیه).برخی کابی و کاوه را یک تن نمی دانند (ثعالبی در غررالاخلار ملوک الفرس).

باری، آنچه از مجموع این روایتها مسلم است اینست که: کاوه دو پسر داشت (هرچند در شاهنامه به دلیل سبک حماسی و مبالغه گویی گفته شده او هیجده پسر داشت) یکی قربانی شده بود. هنگامی که پسر دومش کارن را نیز به این منظور گرفتند، کاوه جامه بر تن درید و خاک بر سر خود ریخت و از مردم یاری خواست. او پیشبند چرمین خود را بر سر چوبی زد و از مردم خواست برای سرنگونی ضحاک و نشاندن فریدون بر مسند پادشاهی از او پیروی و او را پشتیبانی کنند. وقتی مردم به بارگاه ضحاک می ریزند ابتدا ضحاک سوار بر اسب می خواهد به شورشیان بتازد، ولی فرماندهان او را تنها می گذارند. او وحشت می کند و دستورمی دهد پسر کاوه را پس دهند. پس مردم فریدون را از پناهگاهش بیرون می آورند، به او ادای احترام می کنند. شماری از نگهبانان بارگاه کشته می شوند و مردم به درفشی که همان دم ساخته شده با پیشقراولی کاوه و در کنار فریدون به ضحاک یورش برده او راگرفته و با زهی از پوست تنش می بندند و او را در دماوند در ته چاهی زندانی می کنند. فریدون به کاوه و پسرش خلعت فراوان و زمین و ثروت می بخشد و آنها را غرق در احترام می کند. فریدون دستور می دهد درفش کاویان را که نشان پیروزیست با زر و سنگ های گرانبها بیارایند؛ کاری که پادشاهان پس از فریدون نیز در آن از هم پیشی گرفته و هریک زیباترین جواهرات را روی درفش کاویانی اضافه می کنند. درفش کاویانی را که در هنگامه های نبرد پیشاپیش سپاه حمل می شد فقط به فرمانده کل می سپردند. پس از پایان نبرد نیز درفش نزد گنجوَری که به سخنی مأمور نگه داری آن بود، می ماند.

فرجام کاوه

بنا بر روایت میرخواند، فریدون پس از پیروزی بر ضحاک، کاوه را به فرماندهی می گمارد و او را به جنگ با رومیان می فرستد. کاوه در پیشاپیش سپاه حرکت می کند. او در بیست سال تمام دنیای متمدن را گشوده، بر تمامی سرزمین های سرِراهش چیره می شود. در تمامی این نبردها درفش کاویانی پیشاپیش سپاه در اهتزاز است. فریدون به پاس خدمات کاوه، فرمانروایی عراق و اصفهان را به او می سپارد. کاوه با گنج ها و گله های بی شمار به اصفهان باز می گردد. او پس از ده سال فرمانداری در ایالت خود در می گذرد. درگذشت کاوه به سوگ ملی تبدیل می شود. فریدون دو پسر او کارن و قباد را فرا می خواند و از آنان تمجید می کند. این گفتۀ میر خواندست در حالیکه پیشتر گفتیم فقط کارن برای کاوه مانده بود و قباد قربانی شده بود. در توجیه این بیان گفته می شود بر اساس سنت متأخر با دادن پسری به نام قباد (در پهلوی کواذ) به کاوه خواسته اند او را از نظر تبارشناسی به مشهورترین پادشاهان ساسانی، خسرو انوشیروان، که پدر و پادشاه پیشین قباد بود، برسانند. خاورشناس فرانسوی دربلو D’Herbelot در “مجموعۀ شرقی” خود، به روشنی می گوید خسرو به طور مستقیم از نسل کاوه آهنگر است.

به ابن ترتیب ما می توانیم تحول شکل گیری افسانه های مربوط به کاوه آهنگر را دنبال کنیم. مردی که باید نام خود را به درفش معروف ساسانی داده باشد، در واقع نام خود را از درفش ملی دارد.

کاوه آهنگر و اسطوره های جهان

اگر داستان کاوه آهنگر را در پیش زمینۀ اسطوره بررسی کنیم این پرسش مطرح می شود که: چرا دقیقا یک آهنگر نام خود را به درفش داده است؟

در اینجا شواهدی وجود دارد که ما، در برابر یک ویژگی دوران بسیار کهن قرارگرفته ایم. دوران افسانه ای هند و اروپایی که انباشته از افسانه های آهنگران است. هنر آهنگری در آغاز و در نخستین مرحلۀ پیشرفت خود، هاله ای از جادوگری به دور خود داشت. خدایان یا دیوان، هنر آهنگری را به انسان می آموختند، یا رزم افزارهایی می ساختند که با آنها کارهای پهلوانی انجام می دادند.

هفائیستوس Hefaistos خدای آتش در یونان، پسر زئوس و هرا بود. به روایت هسیودHesiode هرا او را به سدالیون Cedolion سپرد تا فلزکاری به او بیاموزد. او خدایی لنگ، ولی بسیار نیرومند بود و اخبار گوناگونی دربارۀ این نقص او وجود دارد. در جنگ ها سلاح مشعل دار به کار می برد و با گرز می جنگید. او خدای فلزات و فلزکاری بود و بر همۀ آتشفشانها، که در واقع کارگاه های او بودند فرمانروایی می کرد و در میان خدایان مقامی والا داشت.

ولوند Voloundr (یا Welent آلمانی) نام پهلوان افسانه ای شمالی و آلمانی که آهنگری چیره دست بود. اومجبوربه خدمت به شاهی ستم پیشه به نام نیدود Nidud شده بود، در نهایت پسران شاه را به هلاکت رساند و به دخترش تجاوز کرد و با بال های نوِ خود از قلمرو نیدو گریخت.

کوتوله های اسلحه ساز که بر اساس باور کهن ژرمن ها، آهنگران افسانه ای اغلب از Dvergat یعنی کوتوله هایی بودند که نسل جداگانه ای از موجودات اساطیری را تشکیل می دادند. بسیاری از آنان پیشه وران ورزیده و آهنگران ماهری بودند که از خرد و دانش جادویی برخوردار بودند. آنها در ساختن وپرداختن اشیای شگفت و سلاح های سحرآمیز زبانزد بودند. دوتن از آنان به نام های Sindri و Brokkr علاوه بر ابزارهای بدیع، ساز و برگ رزمی خدایان را نیز می ساختند.

در اسطوره های ودایی ایزد توَشتر Tvashtar ایزد آهنگر(در ایران ایزد باران) سلاحی می سازد که ایندره Indra با آن اژدهای وَریترَه Vartra(دیو خشکسالی) را می کشد.

گرز گاوسار

در داستان ضحاک و فریدون، متون اوستایی از چگونگی به دست آوردن رزم افزاری که فریدون با آن با اژدهای سه سر (ضحاک) مبارزه می کند، اطلاعی نمی دهند. به عکس فردوسی این قسمت را اینطور روایت می کند که: وقتی شورش کاوه آغاز شد، فریدون پیکی دنبال آهنگران ماهر فرستاد و آنان را نزد خود فراخواند. فریدون پیش روی آهنگران بر روی خاک تصویر گرزی را کشید که سری گاو شکل داشت، و دستور داد آهنگران گرزی گاوسر به شکلی که او روی خاک ترسیم کرده بسازند. پس فریدون با آن گرز گاوسر به پیکار ضحاک می رود.

این روایت که گرز فریدون گاوسار بوده را ثعالبی نیز آورده است، بنابراین می توان نتیجه گرفت این مورد در خداینامه وجود داشته است. گاوسار بودن گرز در خداینامه در مقایسه با روایت ودایی رزم افزار ساختن توشتر برای ایندره موجب این حدس منطقی می شود که شکل قدیمی ایرانی افسانه ای ضحاک و فریدون دربارۀ آهنگری بوده که به احتمال زیاد یک ایزد پیشین این سلاح را برایش ساخته بوده است تا فریدون با آن ضحاک را بکشد. زیرا به طور طبیعی پیش از آنکه بن مایۀ نبرد با اژدها، با بن مایۀ غول دربند (ضحاک) پیوند پیدا کند سرانجام نبرد همین بوده است.

درتحلیل روان شناسی گاوساربودن گرز فریدون گفته می شود این گاوسار بودن گرز در واقع همان توصیف «قدرت جادویی» در نقش است. با دادن نقشِ سرِ گاو به گرز، قدرت گاو، که در سر و شاخ هایش متمرکز است، به رزم افزار داده می شود. برخی می گویند از آنجا که برمایه گاوی اساطیری بود که فریدون را پرورش داد و به دست ضحاک کشته شد؛ فریدون گرز خود را برای گرامیداشت او به شکل سرگاو ساخت.

درفش کاویانی

از هنگامی که منشأ درفش ملی با قیام فریدون ارتباط پیدا کرد؛ تعبیر به گفتۀ کریستن سن نادرست از واژۀ فارسی میانۀ درفش کاویان باعث پیدا شدن نام کاوه در اسطوره ایران شد. کاوه، آهنگر اسطورۀ قدیمی که رزم افزار پادشاه را ساخته بود، به آفرینندۀ درفش افسانه ای تبدیل شد و مردم برای مبارزه زیر آن گرد آمدند. کاوه پیشۀ آهنگری را به عنوان یادگاری از منشأ افسانه حفظ کرد. این افسانه را در یشت های اوستا داریم:

بدان هنگام که “اَستوَت اِرتَ”، پیک مزدا اهورَه – پسر “ویسپَ تَور وَیری” – از آب کیانسه برآید، گرزی پیروزی بخش برآورد؛[همان گرزی] که فریدون دلیر، هنگام کشتن اژی دهاک داشت.

یشت نوزدهم زامیاد یشت

[همان گرزی] که افراسیاب تورانی، هنگام کشتن “زین گاو” دُروَند داشت؛ که کی خسرو هنگام کشتن افراسیاب داشت؛ که کی گشتاسپ، آموزگار آشَه برای سپاهش داشت.او بدین [گرز] دُروج را ازین جا – جهان اشه – بیرون خواهد راند.

اوستا،جلد یک

از آنجا که آهنگران پیشبند چرمین دارند و به نظر می رسد که درفش ملی ساسانیان نیز چرمین بوده، در تحول افسانه، طبیعی ست که کاوه درفشی موقتی از پیشبند چرمین خود بر سر نیزه به اهتزاز درآورد.

اکنون یک پرسش پیش می آید: آیا تصویر معتبری از درفش کاویان وجود دارد؟ چنین تصور می شود که این تصویر وجود دارد. در تصویر معروف موزائیک ” نبرد اسکندر” در پومپئی، نشانی جنگی به شکل درفش وجود دارد که بر سر نیزه ای در پشت ارابۀ جنگی شاه بزرگ قرارگرفته است. البته این بخش از موزائیک به شدت آسیب دیده، ولی در فضای داخل درفش می توان سر پرنده ای را بطور مبهم مشاهده کرد. برخی آن را یک خروس می دانند.

گفته می شود درفش نبرد اسکندر از سویی شبیه درفشی ست که در نقاشی روی جام دوریس، در موزۀ لوور، موجوداست؛ و از سویی دیگرشبیه درفش هایی ست که روی سکه های پارسی دوران سلوکی و اشکانی نقش شده است. این سکه ها ، که نوشته هایی نیز به خط پهلوی اشکانی دارند توسط یک سلسلۀ محلی ضرب شده اند که نخست خراجگزار سلوکیان و سپس اشکانیان بودند. شکل سکه ها کاملا شبیه همند. روی سکه سر شاه را نشان می دهند و پشت سکه در وسط آتشدانی قراردارد که در بالای آن نقش هرمزد در اهتزاز است. درسمت چپ آتشدان شاه در حال نیایش ایستاده و در سمت راست درفشی شامل یک نیزه متصل به یک شئ مربع شکل است. این شئ مربع شکل با قاب یا بدون قاب مزین به زینتی به شکل X (صلیب آندریاس) است. از پایین ترین ضلع مربع چهار منگوله آویزان است.در برخی از سکه ها منگوله ای وجود ندارد. برخی سکه ها به جای آتشدان تصویری از شاه با نیزه ای یا گرزی در دست حک شده است. در برخی دیگر نقش پرنده ای ضرب شده که گفته می شود”خروس” است.

“یوستی” نخستین پژوهشگری ست که می گوید درفش نبرد اسکندر و پرچم موجود روی سکه ها همان درفش کاویان است.او در شرح “تاریخ باستان” می نویسد:

کنار آتشدان “درفش کاوه” یا “درفش ملی” قرار داردکه در تصویر موزائیک نبرد ایسوس، کشف شده در پومپئی نیز، که متأسفانه صدمه دیده، قابل رؤیت است.

دانشنامۀ زبان شناسی ایرانی

گزنفون می نویسد:

این پرچم عبارت بود از یک باز طلایی که بال گشوده، بر روی یک نیزۀ بلند نصب بود، امروز هم همچنان بعنوان پرچم ساده پارسیان باقی مانده است.

به نظر میرسد بعدها درفش پادشاهی دیگری با نشان نظامی پدید آمده است. شاهزادگان ایرانی که از نسل پادشاهان کهن بودند، درفش های نظامی را به نشانۀ مشروعیت خود در عبادتگاه های اصلی محل سکونت شان نگه داری می کردند. این درفش ها بیشتر مزین به تصویر خروس بود، و در عین حال همان تصویر را روی سکه نقش می زدند.

چگونگی شکل درفش کاوه را در تاریخ ایران باستان، در میان منابع قدیمی ایرانی و عربی می توان یافت. چرا که این آثار یا به خداینامه باز می گردند که در زمانی نوشته شده اند که هنوز درفش کاویانی وجود داشته است؛ یا بر اساس اطلاعات میانجی های متفاوتی است که در جنگ قادسیه شرکت کرده اند. در همین جنگ بود که درفش ملی کاویانی به دست اعراب افتاد . خلیفه عمر دستورداد آن را تکه تکه کردند و تکه ها را میان سربازان تقسیم کردند.

دربارۀ چگونگی و شکل درفش هم گفته ها بسیار است. طبری می نویسد: درفش کاویان، درفش خسرو، از پوست پلنگ بود. عرض آن هشت اَرَش و طول آن دوازده اَرَش بود. برخی آورده اند که درفش آراسته به مقادیر زیادی سکه های زر، سیم، سنگهای گرانبها و مروارید بود (بلعمی). برخی گفته اند درفش از نی های چوبی دراز متصل به هم آویزان بود (مسعودی). برخی گفته اند ضراربن الاخطاب، درفش را فتح کرد و آن را به سی هزار دینار فروخت، اما بهای آن یک میلیون و دویست هزار دینار بود (مسعودی). برخی دیگر نوشته اند، درفش کاویان در اصل پارچه ای سرخ رنگ بود که بر میله ای چوبین و سیاه نصب شده بود، اما کاوه آن را بر پارچه ای ابریشمین نصب کرد که روی آن پوشیده از تصویر یک حیوان وحشی بود، و آن را بر سر نیزه ای به اهتزاز درآورد (ابن رسته، جغرافی دان ایرانی قرن سوم و صاحب کتاب الاعلاق النفیسه). برخی گفته انداین درفش از پوست خرس یا بنا به گفتۀ دیگران از پوست شیر ساخته شده بود و پادشاهان آن را به نشانۀ فال نیک می دانستند (خوارزمی). برخی دیگر آورده اند فریدون پس از پیروزی بر ضحاک دستورداد پیشبندی را که کاوه بر سر میله زده بود با زر، قلاب دوزی، و با سنگهای گرانبها آراسته کنند و آن را “درفش نوید پیروزی ” خواند (ثعالبی). فردوسی می گوید فریدون دستور داد پیشبند را با پارچۀ زربفت یونانی رودوزی کنند، با سنگهای گرانبها در زمینه ای طلایی بیارایند، کره ای مانند ماه بالای آن نصب کنند و منگوله های قرمز و زرد و بنفش از آن بیاویزند.

کریستنسن می نویسد:

بر اساس این توصیفات این درفش در اواخر دوران ساسانی پرچمی چرمین، به عرض هشت و طول دوازده اَرَش، و پوشیده از زری دوزی و سنگهای گرانبها بوده است. احتمالا اَشکالی داشته که دارای مفاهیم ستاره شناسی بوده است. به این ترتیب شباهت زیادی بین این درفش و نشان جنگی “نبرد اسکندر” و درفش های مسکوکات ایرانی وجود ندارد. بدون شک، امکان دارد که این درفش در طول سده ها به شکل دیگری درآمده باشد.

مقالۀ کاوه آهنگر و درفش کاویانی

پیشینۀ درفش در ایران باستان

کاربرد درفش بعنوان نشان نظامی، احتمالا به دوران هندوایرانی باز میگردد. در زبان سنسکریت واژۀ ” درَپسَ” Drapsa برابر درفشَ Drafsha اوستایی ست. از کاربرد نشان های نظامی در ایران باستان شواهد گوناگونی در دست داریم. در آناباز Anabasis اثر گزنفون، سخن از درفش پادشاهی با عقابی زرین بر سر یک نیزه است. در رسالۀ لوکیان آمده “مار” نزد پارتیان نشان درفش نظامی برای گروه بزرگی از سپاه است، آنگونه که در این رساله آمده شمارۀ این گروه یکهزارنفر است. دردیگر متون ادبی یونان و روم نیز از درفش های مارنشان یا اژدها نشان پادشاهان اشکانی و ساسانی سخن می رود. افزون بر این اشکانیان مانند هخامنشیان، عقاب یا باز را بعنوان نشان نظامی داشته اند. در فصل نخست کتاب اوستایی وندیداد، از شهر بلخ با نام ” بلخ با درفش های افراشته” یاد می شود. در روایت فردوسی نیز از دوران افسانه ای ایران باستان، نام درفش های گوناگون با تصویرهای حیوانات و غیره دیده می شود. از آنجا که این روایت به خداینامه باز میگردد، بدون شک نشان های دورۀ ساسانی الگوی او قرارگرفته است. فردوسی همیشه درفش خاصی را به قهرمان خاصی نسبت می دهد. پیش از او هم گزنفون روایت می کند که چادر هر فرمانده از روی نشان آن قابل شناخت بود.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

2 دیدگاه روشن کاوه آهنگر افسانه یا واقعیت

  • یه کتاب موشتی ولی معلوم نیست بالاخره جواب سوال اصلی مقاله چیه
    یه کم اصولی بنویسید جمع بندی و خلاصه داشته باشه آخرش جواب اجمالی اول بدید بعد توضیح بدین آخه چیه این

    • درود برشما دوست گرامی.
      لازمست بدانید این سایت پژوهشی و تحلیلی ست و لازمه آن ارائه نظرهای مختلف پیرامون یک چیز و تحلیل آنهاست. این سایت بیشتربرای کسانی ست که دنبال یک جواب سر راست نیستند. چرا که پرسش هایی از شمار اینکه آیا کاوه افسانه است یا واقعیت مربوط به دورانهای بسیار دورست و نیاز به ارائه و تحلیل داده ها و نظر پژوهشگران پرکار و شناخته شده در این زمینه ها را دارد. اما اینکه گمان کردید پاسخ پرسش سرمقاله را درنیافتید شاید به شتابزدگی شما در خواندن متن برگردد چرا که در نمونه های زیر به خوبی و کوتاه پاسخ داده شده است:
      «اما داستان کاوه آهنگر و منشأ درفش ملی، که هم در آثار تاریخ نگاران عرب -ایرانی و هم در شاهنامه دیده می شود، بدون شک در خداینامه نیز وجود داشته است و از آنجا که نمی توان وجود این داستان را در متون دینی پهلوی ثابت کرد؛ احتمال دارد این داستان پس از دورۀ اشکانی به وجود آمده و در تاریخ افسانه ای دورۀ ساسانی جای گرفته باشد»…
      «… از هفت خاندان نجبا، که دارای مقام های موروثی بلندپایه ای بوده اند، یعنی خاندان قارِن، که در دوران اشکانیان نیز نقشی داشته اند و سوخرا پهلوان قدرتمند دورۀ قباد نیز ازآنان بوده، خود را منسوب به خاندان کاوه می دانند»…
      در این پاراگرافها با استناد به کتابهای موثق تاریخی گفته می شود که کاوه واقعیتی تاریخی دارد و در بخش های دیگر نوشتار تفاوت روایتها در باره این شخصیت اسطوره ای تاریخی می آید. شاید لازم باشد توجه شما را به این نکته جلب کنم که ممکن است کمتر داستان فرجام کاوه را خوانده یا شنیده باشید که در این نوشتار به آن هم پرداخته شده و در آن مورد هم نظرهای مختلف ارائه شده.
      حتما می دانید گردآوری مطالبی پیرامون یک موضوع از منابع مختلف کاری زمان برست که حوصله و علاقه می خواهد که من دارم. اما خواندن و نتیجه گیری از این مطالب هم نیازمند حوصله و علاقه است که بسیاری دارند. چرا که بیشتر با یادداشتهایی روبرو می شوم که می نویسند کار پژوهشی آنها را چندین ساعت جلو برده است.
      باری اگر متن برای شما کسل کننده و مبهم است ضمن پوزش از شما پیشنهاد می کنم به وب سایتهای دیگر که مختصرترند مراجعه کنید.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.