زئوس

زئوس را بیشتر با نام خدای خدایان از اساطیر یونان باستان می شناسیم. جالب است بدانیم زئوس در واقع یکی از خدایان هند و اروپایی ست. ریشه لغوی زئوس به گفته لغت شناسان همان تئوس Theos و در لاتین دِئُس Deos است. هر دو واژه به معنی خدا یا Dieu است. دَئِوَ Dieu را میتوان ریشه هند و اروپایی زئوس دانست. برخی می گویند واژه ی زئوس با بخش نخست واژه ی لاتین ژوپیتر Jupiter و نیز با واژه ی لاتین Dies به معنی روز پیوند دارد (ژان پل سنت). او خدای آسمانِ درخشان و توفان، و سلاحش آذرخش است. انتظار می رود همسری در حد و اندازه ی خود داشته باشد. برای همین در اسطوره ای رومی از دیونه Dione مادر آفرودیت Aphrodite بعنوان همسر او یاد شده است. نام دیونه هم معنی نام زئوس است. دیونه در زبان لاتین Juno (یونو) و در زبان اتروریای Uni (یونی) خوانده می شود. البته زئوس همسران بسیاری داشت که معروفترین آنها در اساطیر یونان هراست.

در میتولوژی یا اسطوره های کشورهای گوناگون باور به دو نیروی خیر و شر وجود دارد. چنانکه در هند دو رب النوع، وارونا Varuna و میترا Mitra، در اسکاندیناوی اودِن Odin و تیر Tyr، در روم ژوپیتر و دی ئوس و در ایران اهورامزدا و اهریمن جفت های متضاد هستند. در اساطیر یونان هر دو، یعنی ایزد و اهریمن را در شکل واژه ی زئوس می بینیم.

در میتولوژی هندی هر آنچه مربوط به نیروی طبیعت باشد اندرا Indra است. ریشه لغوی اندرا یا ایندره روشن نیست. اندرا را خدای آسمان و جو، موکل باران، خدای باران و … دانسته اند. اندرا را برابر برجیس یا پلوویوس Pluvius به معنی روح انسان می دانند که در افسانه های وِدایی خدای آسمانست و با آذرخش که سلاح ویژه ی اوست در برابر دیوهای تاریکی و خشکسالی می جنگد و بر آنها چیره می شود و دایره ی قدرت و کارهای او درست مانند زئوس است. هندیها در طبقه بندی میتولوژی خود این خدا را پس از خدایان سه گانه ی برهما (خدای آفرینش)، بشن (خدای پرورش دهنده) و شیوا (خدای نابودی و ویرانی) قرار داده اند. همتایایان زئوس در اساطیر، پس از اندرا، در اسکاندیناوی تور Thour و در اساطیر ایتالیا ماورس Mavors یا همان مارس است.

زئوس کرتی کیست؟

زئوس در آثار هومر خدای خدایان و خدای انسانها، پادشاهی بود که همه موجودات از او فرمان می بردند. ولی در میتولوژی نوین برای این خدا بیشتر از آنچه هومر می پنداشت؛ قدرت مادی و معنوی قائل شده اند. برای مثال در جزیره کِرِت زئوس خدای رویندگی ست که مانند مردم دیگر، زمینی داشته است. این زئوس با زئوس هند و اروپایی فقط از نظر نام همانندست ولی محدوده ی قدرت آنها با هم قابل مقایسه نیست. در اساطیر کِرِت یک الهه ی مادر و یک ایزد میرا که به ورزا مربوط است وجود دارد که بعدها بعنوان زئوسِ زاده ی کرت تشخص پیدا کرد و پرستیده شد. این زئوس می مرد و از نو زاده می شد. این زئوس با زئوس المپ نشین که در ایزدستان یونانی می شناسیم فرق دارد. زئوس کرتی بیشتر با دیونیزوسِ یونانی و نیز با ورزا که ایزدی میراست قابل مقایسه است. این دو تصویر از زئوس ما را با دو دوران مینوسی و میسنایی آشنا می کند. دوران هایی که این دو دین آغازین در یونان رواج داشتند. به نظر می رسد که هومر و هسیود از زئوسی سخن می گویند که مربوط به دوره ی میسنایی ِ اواخر دوران مفرغ است. اما افسانه های یونانی از ایزدانی یاد می کنند که مربوط به دوران پیش از میسنا، یعنی دوران مینواست یعنی زمانی که تیتانها، که فرزندان اورانوس و گایا بودند بر زمین فرمان می راندند. ایزدان این دوران را مینوسی می دانند که از الگوهای بنیادی آیینی شرق پیروی می کند. الگوهایی که اسطوره های ایشتر، تموز، ایزیس و اُزیرس و ونوس و آدونیس را آفریده است. ایزدانی که می مردند و زنده می شدند. گمان می رود اقوام یونانی زبان که به جزیره ی کرت کوچ کرده بودند، نام ایزد آسمان را به یک ایزد کهن مینوسی بخشیده باشند.

زئوس المپی فرمانروای ایزدستان سنتی یونان، آنچنان که هومر در حماسه های خود تصویر کرده، مربوط به دوران میسنایی ست. یونانی های دوران هومر که آخایی نامیده می شدند، به فنون جنگی دوران مفرغ گراییدند. ویژگی های جنگی میسنایی ها در اواخر دوران مفرغ در تضاد آشکار با شهرهای بی برج و باروی ِ کرت دوران مینوا بود. دوران پهلوانی یونان باستان آنطور که هومر وصف کرده، نمود پیروزی های نیرومند تمدن کهن تر است. از ۱۴۰۰ پ. م رهبران قلمرو اژه به سرزمین های اصلی میسنا دست یافتند و ایزدان میسنایی نفوذ خود را گسترش دادند تا جایی که نظام اجتماعی و اقتصادی میسنایی در مراکز سرزمین اصلی استقرار پیدا کرد. رشد ایزدان المپ فرآیندی در راستای ائتلاف قبیله ای بود که سرانجام به حکومت نظامی انجامید. پیش نمونه ی میرای ایزدِ هوا که خداوندگار توفانها، باران، برق آسمانی و تندر بود و در دژی کوهستانی فرمان می راند، ایزد برتر میسنایی بود. همراهان این ایزد، با کارکردهای متفاوت شان، نخست جدا از او می زیستند اما گاهی هر چند کارکردهای سنتی خود را داشتند، با ایزد برترِ المپی در دژ به سر می بردند و از او فرمان می بردند. از افسانه ها برمی آید که زئوس پیش از نبرد در برابر نظم کهن کرونوس و تیتانها، با پشتیبانان خود هم پیمان شد. او سوگند خورد که اگر پیروز شود، حقوق پیشین آنها را تضمین کند و به کسانی هم که حقوق نداشتند، اضافه بر حق شان ادا کند. وقتی نبرد به پایان رسید او ایزد برتر شد و او بود که عزت و افتخار می بخشید. مثلا آتش قلمرو هفائستوس و اطلس فرمانروای آسمانها شد. آپولن ایزد موسیقی و رقص و هادس ایزد سوگواری و پریان پرستارِ ایزدان میرا در دوره ی جوانی آنان شدند.

زئوس نوه ی آسمان و زمین-اورانوس و گایا- و فرزند کرونوس و رئاست و افسانه های اساطیری باستانی یونان به او وابسته است. رئا فرزند پسر خود یعنی زئوس را پنهانی و در جزیره کِرِت به دنیا آورد تا مبادا کرونوس او را ببلعد و نوزاد را در قنداقی سنگی پیچید و او را پنهانی پرورش داد. افسانه های بسیاری در کرت در باره ی به دنیا آمدن زئوس در کرت سر زبانها افتاد و موجب شد به زئوس بعنوان ایزد برتر لقب «زاده ی کرت» بدهند. این لقب و پیوندهای شرقی مادرش، رئا، نشان می دهد او یکی از ایزدان کهن مینوسی ست که از الگوی بنیادی آیینی شرقی پیروی می کند.آیینی که اسطوره هایی مانند ایشتر و تموز، ایزیس و اُزیرس و ونوس و آدونیس را پرورده بود. او بر علیه پدر خود کرونوس شورش کرد و بر او چیره شد و با اینکه موقعیت خود را استوار دید، به خاطر پیشگویی پدرش که به او گفته بود ژئان ها بر علیه او طغیان می کنند، دچار تردید شد و برای پیشگیری از شورش ژئان ها از انسان کمک گرفت. او به خورشید و ماه و سپیده دم دستور داد آشکار نشوند و در برابر زمین که تلاش می کرد فرزندان خود را نجات دهد، پیشدستی کرد و با کمک آتنا از هرکول که پهلوانی میرا بود و از خدایان به شمار نمیامد، کمک خواست. سرانجام به کمک هرکول نسل ژئان ها را نابود کرد. زئوس پس از اینکه بر ژئان ها چیره شد آنها را در ژرفای تاریک زمین (جهنم) زندانی کرد. برخی شاعران گفته اند زئوس آنها را زنده زنده در سرزمین های گوناگون به خاک سپرد.

زئوس المپی

برپایه ی منظومه های هومر، زئوس پادشاه انسان و خدای خدایانست . جایگاه او کوه المپ بود البته باور بر این بود که او گاهی هم به سفر می رود. زمانی او در میان مردم اتیوپی بود که از همه ی پیروانش پرهیزگارتر بودند و زئوس از قربانی های آنها بسیار خشنود بود. کم کم این باور منسوخ شد و المپ را تنها ناحیه ی اثیری دانستند که خدایان در آن زندگی می کردند. زئوس المپی نه فقط بر رخدادهای آسمانی مانند باران و آذرخش فرمان می راند که نظم و برابری در جهان نیز در اختیار او بود. همچنین تطهیر گناهکارانی که دست شان به خون آغشته بود، مراقبت در وفای به سوگند، رعایت آداب مهمان نوازی، پشتیبانی از قدرت پادشاهی و بطور کلی روابط اجتماعی از وظایف او دانسته شده است. زئوس این وظایف را همانطور که میان انسانها اجرا می کرد، در میان خدایان نیز در اجرای آنها می کوشید.

زئوس تسلیم سرنوشت بود و از آن در برابر هوسهای خدایان دفاع می کرد. چنانکه وقتی سرنوشت دو قهرمان، یعنی آشیل و هکتور را در ترازو وزن میکردند، وقتی دید کفه هکتور به طرف هادس سرازیرست، او را به دست دشمن سپرد و از دخالت آپولون در این سرنوشت جلوگیری کرد. زئوس مسئولیت سنگین خود را می شناخت و جز هوسهای عشقی، تسلیم هوسهای دیگر نمی شد. گفته می شود تقسیم خوبیها و بدیها نیز با زئوس بود. بنابر روایت هومر در ایلیاد بر درِ کاخ زئوس دو سبو بود که یکی آز آن سرشار از خوبی و دیگری مملو از بدی بود. زئوس به ترتیب از هریک از سبوها بر می گرفت و آن را میان کسان تقسیم می کرد. ولی گاهی پیش می آمد که او فقط ا زیکی از سبوها بر می داشت و نتیجه این می شد که سرنوشت آن انسان یا یکسره خوب و یا یکسره بد می شد.

زادگاه و آرامگاه زئوس

به گفته ی رکس وارنر در دانشنامه اساطیر جهان، وجود افسانه های بسیار درباره ی زایش زئوس نشان می دهد میتوان مکانهای بسیاری، غیر از کرت را زادگاه زئوس دانست. یکی از این مکانها میسناست که گفته می شود زئوس در آنجا در کوه ایتومه در دامانِ پریان پرورش یافت. جای دیگر آکاردیاست که در افسانه ی مربوط به آن گفته می شود کرونوس در کوه تامازیوس سنگ را بلعید و زئوس در کوه لیکایوس زاده و پرورده شد و سرانجام بنابر افسانه ای در باره ی بنیانگذاری مسابقات المپیک می گفتند المپ زادگاه زئوس است.

پیر گریمال نیز از دو روایت درباره ی محل زایش زئوس می گوید. این دو محل یکی «اورا» در کوهستان Aegeon در جزیره ی کرت یا کوهستان Ida یا کوه Dicte هر دو در کرت؛ و دیگری آرکادی است. پیر گریمال می نویسد کالیماک Callimaque از شاعران قرن چهارم پیش از میلاد زادگاه زئوس را آرکادی می داند ولی با این حال خود کالیماک اعتراف می کندد که کودکی زئوس در یکی از نواحی کرت گذشت و بنا به دستور رئا، کورتها (اهالی کرت) و الهه ها مأمور پرورش زئوس شدند. بنابر این روایت، دایه ی زئوس بزی به نام Amalthee بود که به او شیر می داد. این بز خود از الهه ها بود. بعدها زئوس پوست این بز را بعنوان سلاح (سپر) خود برداشت و قدرت این سپر نخستین بار در جنگ تیتانها آشکار شد. گفته می شود زئوس در کودکی با عسل تغذیه می شد و زنبورهای کوهستان ایدا برای او عسل ویژه می ساختند. برای مردم کرت زادگاه زئوس چندان اهمیتی نداشت ولی گورگاه او را مهم می دانستند. گفته می شود به همین دلیل داستان نویسان و شاعران یونانی در باره میرا و نامیرا بودن زئوس اختلاف نظر پیدا کردند. همانطور که زادگاه زئوس در افسانه های گوناگون متفاوتست، آرامگاه او را نیز در جاهای مختلف ، از شمار کناسوس، کوه ایدا، و کوه دیکت روایت کرده اند.

درباره ی گورگاه (آرامگاه) زئوس شمار بسیاری کتیبه وجود دارد که می گوید زان zan (نام پیشین زئوس)، در کرت معروف بود و کیش معروف کرتی به او برمی گشت؛ اما حتی اگر کیش کرتی به او مربوط نباشد و از کیش کهن تر مینوسی آمده باشد، یک زنجیره ی مشترک وجود دارد که زئوس کرتی را به اسطوره های ایزدان میرای دیگر پیوند می دهد و آن جشن سالانه است. زئوس کرتی که ایزدی میرا بود به ازدواج مقدس با هرا تن داد و این در جشنی سالانه ماندگار شد. در این جشن آیین های قربانی همراه با آیین های دیگر عروسی سنتی برگزار می شد. این جشن مانند جشنی بود که برای ایزدان دیگر از شمار آدونیس یا تموز برگزار می شد. در این جشن ها نیز ایزد را در قالب ورزایی قربانی می کردند و می خوردند. بنابراین این ایزدان نیز ایزدانی میرا به شمار می رفتند که زاده می شدند و می مردند و دوباره زاده می شدند. شاهد دیگر این گفتار آنست که در مرگ زئوس نیز مراسم سوگواری برگزار می شد. این مراسم افسانه ای در باره ی گورگاه زئوس را روایت می کند که می پنداشتند جاهای بسیاری مانند کناسوس، کوه ایدا و کوه دیکت در کرت گورگاه زئوس بوده است پس باید او چندین بار به دنیا آمده و مرده باشد و هربار در جایی به خاک سپرده شده باشد.

زئوس چطور به خدایی رسید؟

یونانی ها باور نداشتند که خدایان کائنات را آفریده اند بلکه برعکس می پنداشتند این کائنات هستند که خدایان را آفریده اند. آنها می گفتند زمین و آسمان پیش از به وجود آمدن خدایان شکل گرفته اند. آنها باور داشتند آسمان پدر و زمین مادر بوده و تیتانها فرزندان زمین و آسمانند و خدایان دیگر نوه های آنها هستند. در باور یونانیان باستان، تیتاننها خدایان بزرگی بودند که در دوران های بسیار دور فرمانروایان و ابرقدرتهای جهان هستی به شمار می آمدند. آنها کوه پیکر بودند و نیروهای باورنکردنی داشتند و خدایان المپ آنها را از بین بردند و خود جانشین آنها شدند. شمار آنها بسیار بود ولی شمار کمی از آنها در داستانهای اساطیری ماندگار شدند. مهمترین خدای تیتانها کرونوس Cronus بود که در زبان لاتینی به او را ساتورن saturn می خواندند.

کرونوس بر تمام خدایان فرمانروایی داشت و تمام فرزندان خود را می بلعید مبادا بخواهند جانشین او شوند تا اینکه پسرش زئوس بر پدر، شورید و بر او چیره شد و فرمانروایی را از آنِ خود کرد. زئوس با اینکه موقعیت خود را استوار می دید، به خاطر پیشگویی پدرش که به او گفته بود ژئان ها بر علیه او طغیان می کنند، دچار تردید شد و برای پیشگیری از شورش ژئان ها از انسان کمک گرفت. او به خورشید و ماه و سپیده دم دستور داد آشکار نشوند و در برابر زمین که تلاش می کرد فرزندان خود را نجات دهد، پیشدستی کرد و با کمک آتنا از هرکول که پهلوانی میرا (از جنس انسان) بود و از خدایان به شمار نمیامد، کمک خواست. سرانجام به کمک هرکول نسل ژئان ها را نابود کرد. زئوس پس از اینکه بر ژئان ها چیره شد آنها را در ژرفای تاریک زمین (جهنم) زندانی کرد. برخی شاعران گفته اند زئوس آنها را زنده زنده در سرزمین های گوناگون به خاک سپرد.

رومی ها می گویند هنگامیکه ژوپیتر، که همان زئوس یونانی هاست، به سریر خدایی نشست، پدرش ساتورن (کرونوس یونانی) به ایتالیا گریخت و دوران طلایی را با خود به آن دیار برد. دوران طلایی، یعنی دورانی که جهان آکنده از آشتی و آرامش و خوشبختی کامل بود.

پیر گریمال می نویسد زئوس به راهنمایی متیس الهه ی خرد و دوراندیشی معجونی به کرونوس خوراند که وی تمام فرزندان خود را که بلعیده بود بالا آورد. سپس زئوس به کمک برادران و خواهران خود در نبردی ده ساله بر تیتان ها پیروز شد. به گفته ی پیر گریمال زئوس برای چیره شدن به تیتانها به اشاره ی گایا، سیکلوپ ها و موجودات عجیب دیگری به نام هکاتونها که شیرهایی بودند که هرکدام صد دست و پنجاه سر داشتند را از تارتار آزاد کرد. این موجودات را کرونوس در تارتار زندانی کرده بود. سیکلوپ ها هم در عوض آذرخش را که از اختراعات خودشان بود در اختیار زئوس گذاشتند. آنها همچنین به هادس برادر زئوس و خدای جهان زیرین کلاهی جادویی دادند که هرکس آن را روی سر می گذاشت از نگاه دیگران پنهان می شد. همین سیکلوپ ها به پوزئیدون برادر دیگر زئوس و خدای دریاها نیز نیزه ای سه شاخه دادند که وقتی آن را به زمین و دریا می زد، زمین و دریا به لرزه می افتاد. زئوس و خدایان المپ پس از پیروزی بر تیتانها مورد اعتراض قرار گرفتند و ناچار شدند با گیگانها که از طرف زمین تحریک شده بودند نیز بجنگند. زمین برای این گیگانتها را تحریک کرده بود که خدایان المپ فرزندان او یعنی تیتانها را در تارتار زندانی کرده بودند. در این نبرد که مهمترین مرحله آن جنگ با تیفون (پسر زمین و تارتار) بود زئوس به دست تیفون زخمی و زندانی شد. ولی سرانجام با کمک هرمس و پان از اسارت رها شد.

المپ کجاست؟

پاسخ به این پرسش که کوه المپ کجا و چگونه جایی بوده دشوارست. تردیدی نیست که در آغاز کوه المپ یا المپوس را قله ی یک کوه می دانستند و آن را با بلندترین کوه سرزمین یونان یعنی کوه المپوس یا الیمپوس در تسالی، در شمال شرق یونان مقایسه می کردند. اما در حماسه یونانی ایلیاد باور اینست که المپ در منطقه ی اسرارآمیز و ناشناخته، بالاتر از تمام کوههای دنیا قرار داشته است. در بخشی از این داستان می بینیم زئوس از فراز بلندترین قله کوه رفیع المپ با خدایان سخن گفته است. اما باز در جای دیگر این اثر می خوانیم که اگر مشیت زئوس بر این قرار می گرفت می توانست دنیا و دریا را از کنگره ی المپ، که البته دیگر کوه نیست، بیاویزد. این کوه هرجا که بوده دروازه ی ورود به آن درِ بسیار بزرگ ابری بوده است که فصل ها آن را نگه می داشته اند. خانه و آشیانه ی خدایان در آنجا بوده و خدایان در آن زندگی می کردند، می خوابیدند و با غذاهای بهشتی و نوشیدنی های ویژه ی خدایان مهمانی و ضیافت برپا می کردند و به چنگ آپولون گوش می دادند. المپ جایگاهی بسیار پُر برکت و خجسته بود که به قول هومر، هیچ باد و طوفانی آرامش آن را برهم نمی زد. آنجا نه باران می بارید و نه برف، فقط چرخ و فلکی بی ابر به هر سو گسترده بود و سپیدی درخشان خورشید بی دریغ بر در و دیوارش می تابید.

پس از اینکه زئوس بر پدر خود، کرونوس پیروز شد؛ ایزدان و ایزدبانوان که شادمانه فرمانروایی او را پذیرفتند، دژی آسمانی بنا کردند. که در آنجا هفائستوس، خدای صنعت و پسر زئوس برای ساکنان این دژ کوشک هایی گِردِ کوشک اصلی زئوس ساخته بود. رکس وارنر در دانشنامه اساطیر جهان می گوید: احتمال دارد که کوه المپ اصطلاحی برای کوه باشد. در یکی از متن های ادیسه المپ کوه آسمانی ست و به شکلی توصیف شده که بیشتر مناسب کشتزاران مینواییِ بِلست است تا کوهی بلند که محل توفان و رعد و برق آسمانی ست.

مکان مقدس در اساطیر سرزمین های گوناگون جلوه می کند. در اساطیر ایران دماوند و البرز کوه، مرکز جهان است و دریای کیانه مقدس است بطوریکه فَرَوَشی ها در آن زندگی می کنند و نطفه ی زرتشت را نگه می دارند. طور سینا در فلسطین مقدس است حتی واژه ی طور در اصل «طابور» به معنی ناف بوده و ناف و مرکز زمین تقدس دارد. تقدس افلاک هفتگانه در بیشتر آیین ها به چشم می خورد. جُلجُتا در اورشلیم، جایی که مسیح در آن به صلیب کشیده شد، مقدس است. کوه قاف، خانه ی سیمرغ در شرق تقدسی دیرینه دارد. درخت زندگی و چشمه ی آب حیات در مرکز جهانند و تقدس دارند و سرانجام کوه المپ به ویژه چکاد سر به فلک کشیده اش تقدس دارد. این جاها مقدسند چون بعنوان مرکز جهان و جایی هستند که در آن ناسوت و لاهوت به هم پیوند می خورد. میرچا الیاده این مکان های مقدس را بعنوان نمادهای مرکز به گونه ی زیر دسته بندی می کند:

  • کوه مقدس که آسمان و زمین را به هم پیوند می زند و در مرکز جهانست.
  • معبد، کاخ یا شهر مقدسی که خود یک کوه مقدس است و به صورت مرکز در می آید.
  • شهر و حرم مقدس به عنوان ناف گیتی axis mundis که محل تلاقی آسمان، زمین و دوزخ شمرده می شود.

خدایان المپ چه کسانی بودند؟

یونانیان باستان می پنداشتند کائنات خدایان را آفریده است. در باور آنها آسمان یا اورانوس، پدر و زمین یا گایا مادر بود. تیتانها فرزندان آنها و خدایان دیگر فرزندان تیتانها به شمار می آمدند. بزرگترین و مهمترین تیتان کرونوس بود که پسرش زئوس بر او شورید و فرمانروایی را از او گرفت. زئوس همچنین همه ی تیتانها را نابود کرد و خود با خدایانی دیگر جانشین تیتانها شدند. از میان خدایانی که جانشین خدایان تیتانی شدند، دوازده خدا المپ نشین و بزرگ و پرقدرت بودند. این دوازده خدای المپ از شمار خدایان زیر بودند:

  • زئوس (ژوپیتر) فرمانروای کل یا خدای خدایان
  • پوزئیدون (نِپتون) خدای دریاها
  • هادِس (پلوتو) خدای جهان زیرین
  • هِستیا (وِستا) خواهر سه خدای پیشین
  • هِرا (جونو، یا جونون)همسر زئوس
  • آرِس (مارس) پسر زئوس و هرا و خدای جنگ
  • آتنا (مینِروا) دختر زئوس و متیس و ایزدبانوی خرد و جنگ و صنعت
  • آپولو (آپولن) پسر زئوس و لِتو خدای موسیقی و خدای درمان بخش
  • آفرودیت (ونوس) دختر زئوس و دیونه و ایزبانوی عشق و زیبایی
  • هِرمِس (مِرکوری) پسر زئوس و مایا، پیام آور زئوس
  • آرتمیس (دیانا) دختر زئوس و لتو ایزدبانوی شکار
  • هِفااستوس (وُلکان) پسر زئوس و هرا و خدای صنعت

البته به این دوازده خدا باید نام خدایان دیگر از شمار دیونیزوس (باکوس) را افزود که پسر زئوس و سمله و خدای شراب بود که آنها قدرت دوازده خدای نامبرده شده را نداشتند. نامهایی که در پرانتز آمده نام رومی خدایان یونانست. در این میان آپولو با نام یونانی اش در روم شهرت یافت. جالب است بدانیم از آنجا که رومی ها با وجود باورهای ژرف مذهبی از خود خدایانی مجسم و مشخص نداشتند و آنطور که باید اهل اندیشه و فکر نبودند و نمی توانستند خدایانی مانند خدایان المپ نشین را بیافرینند؛ خدایان یونان را گزینش کرده و پذیرفتند. خدایان رومی تا پیش از آنکه رومیها از یونانیها پیروی کنند، مبهم و ناشناخته بودند و از آنها نومینا یا ” آن بالاسری ها” می خواندند. نومینا به معنی قدرت و اراده یا قدرتِ اراده است.

گفته می شود با گسترش شهر آتن و شهرهای بزرگ یونان، شهرهای کوچک مجذوب کیشِ شهرهای بزرگ شدند و از این طریق کیش یگانه ای در یونان پدید آمد که دوازده خدای المپ در آن نشانه ی قدرت بودند.

زئوس خدایی فاسق و عاشق

خدایان نامیرای یونان در بیشتر اوقات سودی برای انسانها نداشتند. چه بسا گاهی زیانبار هم بودند. زئوس خدایی فاسق و عاشقی خطرناک برای دوشیزگان انسانی بود. آشکار نبود او کِی از آذرخش هراس انگیز خود استفاده می کند. آرِس آغازگر جنگ و بیماریهای واگیر بود. هِرا، هرگاه حسادتش برانگیخته می شد، که بیشتر هم همینطور بود، انصاف و دادگستری را کنار می گذاشت. آتنا جنگ افروز بود و نیزه ی تیز و درخشانش را مانند زئوس با بی مسئولیتی ویژه ای به کار می گرفت. آفرودیت از قدرت و اختیارش برای به دام انداختن و خیانت و فریبکاری استفاده می کرد. در میان این خدایان دو خدا با دیگران فرق داشتند و بهترین دوست انسانها به شمار می آمدند. یکی از آنها دِمِتر بود که در زبان لاتین او را سِرِس می گفتند. او ایزدبانوی غله و دختر کرونوس و رئا بود و دیگری دیونیسوس یا دیونیزوس، خدای شراب که در روم او را باکوس می خواندند.

اگرچه داستان نویسان قدیم به ویژه از دوران رواج مسیحیت، ازدواج های زئوس را به هوسرانی او مربوط می دانستند ولی داستان نویسان و شاعران متأخر دلایل خردپسندتری برای ازدواجهای زئوس آورده اند. برخی می گویند هر یک از ناحیه های یونان تلاش می کردند قهرمانان ملی خود را یکی از پسران زئوس معرفی کنند و از این روش اعتبار بیشتری برای خود و قهرمانان ملی خود به دست آورند. حتی خانواده های بزرگ داستانی نیز هریک به نحوی نسب خود را به زئوس می رساندند چنانکه هراکلیدها خود را از تبار زئوس می دانستند. همچنین گفته می شد آژاکس و آشیل هم از نواده های زئوس اند، یا اینکه تانتال جد بزرگ آگاممنون و منلاس پسر زئوس بوده یا مردم تروآ خود را از نوادگان دادانوس می دانستند که از فرزندان زئوس به شمار می آمده، مردم کرت نیز خود را از فرزندان اوروپه Europe و سه پسر او که پسران زئوس بودند، می دانستند. آکاردی ها هم خود را فرزندان آرکاس پسر زئوس می شمردند. همینطور مردم آرگوس و پلاژها هم زئوس را پدر خود می دانستند و می گفتند قهرمانان ملی شان یعنی Argos و Plasgos فرزندان زئوس و نیوبه اند. لاسدمونی ها هم خود را نتیجه ازدواج زئوس و تایگته Taygete می دانستند. به باور برخی دیگر این که زئوس در ازدواجهای بسیار دارای فرزندان بسیار شد به این دلیل است که ادامه ی نسل یک کار خدایی و مفید انگاشته می شده است. برخی دیگر با توجه به اینکه در روایت های کهن زئوس به شکل حیوان یا به شکل یک انسان درآمده، مثلا او بصورت گاوی با اوروپ، و به شکل یک قو با لِدا ازدواج کرد یا در قالب باران طلا با دانائه درآمیخت؛ می گویند این برای آن بوده که زئوس جانشین خدایان محلی یی شود که ظاهرا به این شکل و در این صورت ها پرستیده می شدند.

منبع:

  • مبانی فلسفی یونان و رُم، دکتر سعید فاطمی
  • سیری در اساطیر یونان و رُم، ادیت همیلتون، ترجمه عبدالحسین شریفیان
  • اسطوره، بیان نمادین، دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور
  • دانشنامه اساطیر جهان، رکس وارنر، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی
  • فرهنگ اساطیر یونان و روم، پیر گریمال، ترجمه دکتر احمد بهمنش

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.