خدایان خشم در یونان باستان

خدایان خشم در شکل اصیل و به یاد ماندنی شان از شمار ترسناک ترین زاده های تخیل یونانیان باستانند. خدایان خشم در یونان باستان سه مادینه نفرت انگیزند که هرکدام یکی از سه ویژگی سنگدل بودن، انتقام جویی و برآورندگی نفرین را دارند. آنها از خون زاده شده اند و بنیانی جهنمی دارند. از پاشیدن خون پدیدار شده اند و فقط از خونریزی شکار خود لذت می برند. هرچند گفته می شود وظیفه ی اصلی آنها انتقام گرفتن از کسانی ست که خویشاوندان خود را کشته اند، ولی میتوان گمان کرد خدایان خشم می خواهند به گونه ای نظم موجود در جهان را به سود خود تغییر دهند.

خدایان خشم در نگاه یونانیان باستان پیشینه ی ترسناکی داشته اند. گفته می شود اورانوس فرمانروای آسمان با گایا ایزدبانوی زمین درآمیخت، تیتانها را پدید آمدند. تیتان به معنی زورآور است. از اینرو پسران اورانوس و گایا تیتان نامیده شده اند که در سرکشی های خود زورگو بوده اند. اورانوس از فرزندانش هراسی در دل داشت و آنها را در جای دوری در زیر زمین (پیکر گایا) زندانی کرد. سرانجام مادردیگر نتوانست دوری آنها را تاب آورد و فرزند جوان ترش، کرونوس، را واداشت که با پدرش بجنگد. کرونوس داسی برداشت و پدر را اخته کرد. خونی از محل زخم برداشتن اورانوس بیرون جهید و روی زمین یعنی روی همسر اورانوس، ایزدبانو گایا، ریخت. پس از این رخداد بود که گایا خدایان خشم را به دنیا آورد.

رکس وارنر در دانشنامه اساطیر جهان می نویسد: عجیب به نظر می رسد، آنها، یعنی خدایان خشم، که مهم ترین وظیفه شان شکار خیانتکاران خویشاوند بود، خود نیز باید زاده ی خون پدر باشند که به دست برادرشان ریخته شده است. او می نویسد: خدایان خشم در پی یک انتقام در دفاع از مادرشان برآمدند و این حق مادران است حتی وقتی که آنها عدالت را زیر پا می گذارند و درنده خویی خاصی را تأیید می کنند.

به گفته پیر گریمال خدایان خشم را در یونان ارینی Erinyes ها، یا اومنید Eumenides ها می خواندند. اومنید به معنی نیکوکارست ولی این نام را از روی چاپلوسی به آنها داده بودند. زیرا اگر آنها را به نام اصلی خودشان می خواندند، ممکن بود خشم آنها را برانگیزند. رومیها آنها را با نام Eurie ها، از خدایان خود تطبیق دادند. ارینی ها خدایانی خشن و سختگیر بودند. آنها از قطره های خون اورانوس پدید آمدند. بنابراین می توان آنها را کهن ترین خدایان هلنی دانست.

ارینی ها نیروهای اولیه ای بودند که قدرت خدایان جوان تر و جدیدتر از خود را به رسمیت نمی شناختند. آنها قدرت و قانونی جز خود نمی پذیرفتند. حتی زئوس هم ناچار بود از آنها پیروی کند. در آغاز شماره آنها مشخص نبود ولی پس تر شماره و حتی نام آنها محدود و ثابت شد. معمولا ارینی ها را سه تن می دانند وگفته می شود ارینی ها یا خدایان خشم، دیوهای ترسناکی هستند که هر یک نیش می زنند. آنها را به صورت فرشتگان بالداری که درلابه لای موی سرشان مارهایی خفته است؛ تصویر کرده اند. آنها مشعل و تازیانه های فلزی در دست دارند و نام های نفرین باری مانند آلکتو Alecto(بی پایان)، تیزیفون Tisiphone(تلافی کننده) و مگائرا Megere(خشمگین، غبطه خور) دارند. وقتی خدایان خشم بر وجودی چیره می شوند او را دیوانه کرده و شکنجه می کنند. خدایان خشم را به ماده سگانی تشبیه کرده اند که در پی انسان هستند. جای آنها در گوشه های تاریک اقامتگاه روح یعنی Erebe است.

خدایان خشم به روایتی دیگر

جان پین سنت فوری Furyها، غول ها و نمف Nymphها را خدایان خشم می داند و در کتاب اساطیر یونان درباره ی خدایان خشم می نویسد: اورانوس از فرزندان خود نفرت داشت و هر کودک را پس از زاده شدن در زیر زمین زندانی و از روشنایی محرومشان می کرد. ایزدبانوی زمین گایا، که از درد دوری کودکانش می نالید، ترفندی ناپسند بکار بست. او داسی ساخت و فرزندانش را برآن داشت تا هنگام خواب از پدر کین خود بستاند. جوان ترین این کودکان کرونوس بود. او ترفند مادر را پذیرفت و شب هنگام وقتی اورانوس سرشار از شهوت بر زمین خفته بود کرونوس با داس او را اخته کرد. از خونی که از کرونوس بر زمین جاری شد خدایان انتقام (خشم) یعنی فوری ها، غول ها، نمف های بیشه زبان گنجشک و سومین نسل انسان ها یا انسان های دوران مفرغ پدید آمدند.

در روایتی گفته می شود از بخشی از بیضه های اورانوس که به دریا افتاد و از خون او دختری زاده شد که نخست به کی سرا Cythera و سپس به قبرس رفت. او در قبرس به شکل ایزدبانویی از دریا بیرون آمد و در کرانه دریا زیر پای او فرشی از علف رویید و مردمان این خدا بانو را آفرودیت یعنی زاده کف دریا نامیدند. این روایت گویای اتیمولوژی عامیانه ی زاده شدن آفرودیت Aphrodite است. در ایلیاد ولی زاده شدن آفرودیت به گونه ی دیگری روایت شده است.

غیر از آفرودیت نمف های آش Ash یا حوریان ساکن بیشه های زبان گنجشک را نیز دختران اورانوس می دانستند. درخت زبان گنجشک از درخت هایی است که سالانه آن را هرس می کنند و از شاخه و تنه آن دسته ابزار محکمی می سازند. این هرس کردن منظم درخت زبان گنجشک شاید به گونه ای با اسطوره ی اخته کردن و نیز پالوده کردن (تطهیر) پیوند داشته باشد. گرز پلئوس Peleus (پله) از تنه ی محکم درخت زبان گنجشک ساخته شده بود و پس از او فقط آشیل Achilles پسر پله می توانست این گرز را بکار برد. درباره نمف ها در فرهنگ اساطیر ایران و رم آمده است: نمفها زنان جوانی هستند که در ییلاق ها، جنگل ها و آب ها بسر می برند. آنها را روح کشتزارو طبیعت می دانستند و نگاهبانان حاصلخیزی، لطف و زیبایی بودند. هرچند نمف ها خدایان فرعی یی بودند که نیایش و ستایش می شدند ولی ممکن بود گاهی به مردم زیان هایی برسانند.

نمف ها در غارها زندگی می کردند و کار آنها نخ تابی (ریسیدن نخ) و آوازه خوانی بود. آنها بیشتر از همراهان یکی از ایزدان بزرگ (به ویژه آرتمیس) بودند. شماری از نمف ها نیز در خدمت کالیپسو Calypso بودند. نمف ها به خاطر جای زندگی شان به چند گروه تقسیم می شدند:

  • نمف های بیشه های زبان گنجشک؛ که اینها دختران اورانوس بودند نه دختران زئوس
  • نائیاد Naiade ها که در چشمه سارها و آبراهها زندگی می کردند
  • نرئید Nereide ها که نمف های دریای آرام بودند.

نمف ها تقش مهمی در افسانه های باستان دارند. در نگاه مردم یونان باستان نمف ها خدایان خانوادگی بودند. نام بیشتر آنها بعنوان همسر یکی از قهرمانان که نام خود را روی شهر گذاشته، دیده می شود. آنها در داستانهای عشقی دخالت می کنند. خدایان بزرگ یونان باستان هم از همدمی با نمف ها روگردان نبودند چنانکه برخی نمف ها با زئوس، آپولون، هرمس و دیونیزوس وصلت کردند.

وظیفه خدایان خشم

کار خدایان خشم از زمان منظومه های هومر، انتقام از جنایت ها بود. آنها همه اشتباهات به ویژه اشتباهاتی که نسبت به خانواده انجام می شد را مجازات می کردند. برای نمونه مشکلات و بدبختی های آگاممنون پس از قربانی ایفی ژنی به دستور خدایان خشم انجام شد. یا خیانت Althee در مورد ملئاگر را خدایان خشم طراحی و اجرا کردند چرا که ملئاگر کسان خود را کشته بود و خدایان خشم خواستند آلتئه به او خیانت کند تا به این روش (ملئاگر) مجازات شود. خدایان خشم همچنین کلیتم نستر را واداشتند شوهر خود را بکشد، سپس او را به دست پسر خودش به قتل رساندند، پس در پی پسری را که مادر خود را کشته بود؛ کشتند. خدایان خشم در گرفتاریهای اودیپ نیز نقش داشتند.

به گفته پیر گریمال خدایان خشم حامی نظم اجتماعی بودند. هر خیانتی که به نظم اجتماعی آسیب می زد و مایه ی تزلزل این نظم و جامعه می شد، و نیز هرگونه از زیاده روی که انسان را از وظیفه های بشری خود غافل می کرد، را تنبیه می کردند. خدایان خشم نمی خواستند پیشگویان، آینده را فاش کنند چرا که در صورت آگاهی انسانها از آینده، انسان از حالت تردید، نجات پیدا می کنند و ممکن است آنها را به حالت خدایی نزدیک کند. گریمال می نویسد یکی از کارهای اصلی خدایان خشم تنبیه قاتل بود آن هم نه فقط قاتل ارادی بلکه هر کس به هر شکلی انسانی را می کشت، باید مجازات می شد. زیرا به باور یونانیان باستان قتل، پلیدی مذهبی و ننگی به شمار میرفت که ثبات و پایداری جامعه را به خطر می انداخت. در آن دوران قاتل از کشور خود رانده می شد و سرگردان از شهری به شهری دیگر می رفت. در این میان ممکن بود کسی او را از گناهی که انجام داده بود پاک کند و اگر اینگونه نمی شد ارینی ها قاتل را به جنون مبتلا می کردند.

تغییر وظیفه خدایان خشم

کم کم به همان نسبت که باور مردم یونان باستان به دنیای پس از مرگ قوت گرفت ارینی هان نیز به عنوان خدایان خشم ، در آن دنیا به انجام وظایف خود پرداختند. این باور را در آثار هومر می بینیم ولی در زمان ویرژیل این وظیفه صورت ثابتی به خود می گیرد و در انه ئیدEneide خدایان خشم را در حال شکنجه ارواح با تازیانه و با مارهای خود در اعماق دوزخ می بینیم. گریمال می گوید این افکار مبهم و تاریک شاید نتیجه ی نفوذ مذهب اتروسک ها باشد. زیرا آنها به موجودات شگرفی که مأمور آزار و عذاب مردگان هستند باور داشتند.

تیزیفونه خدای خشم

از میان خدایان خشم از از آلکتو و مگائرا چیز زیادی در دست نیست ولی روایت هایی در باره تیزیفونه وجود دارد. پیر گریمال در فرهنگ اساطیر یونان و رم درباره ی تیزیفون Tisiphoneمی نویسد: او یکی از اِرینی Erinye ها (خدایان خشم) بود که داستان ویژه ای نداشت فقط گفته می شود او شیفته جوانی زیبا به نام سیترون شد ولی چون سیترون به او توجهی نداشت، تیزیفون یکی از تارهای موی سیترون را به ماری تبدیل کرد. این مار سیترون را گزید و کشت. همچنین در جای دیگر این کتاب آمده است وقتی زئوس ایو Io ( دختر ایناکوس Inachos که البته برخی او را دختر ایاسوس Iasos می دانند) را ربود؛ ایناکوس دچار اندوه شدید شد و زئوس را تعقیب کرد. زئوس هم یکی از ارینی ها، یعنی تیزیفونه را مأمور عذاب او کرد. تیزیفونه آنقدر ایناکوس را آزرد تا به تنگ آمد و خود را به رودخانه ای که آن زمان Haliacmon خوانده می شد انداخت. این رود از آن پس به نام ایناکوس شناخته شد.

در یکی از تراژدی های اوریپید که در دست نیست ازتیزیفونه دیگری نام برده شده که دختر الکمئون است . در این روایت مادر تیزیفونه مانتو Mantoدختر تیرزیاس و برادرش آمفیلوکوس Amphilochos است. آلکمئون دو فرزندخود را به کرنت می برد و پرورش آنها را به کرئون creon پادشاه کرنت می سپارد. تیزیفونه به قدری زیبا می شود که شهبانوی کرنت به او رشک می ورزد و سرانجام او را بعنوان کنیزی می فروشد. آلکمئون دختر خود را نمی شناسد و او را به عنوان کنیز می خرد و پس از اینکه به کرنت باز می گردد از پادشاه آنجا فرزندانش را می خواهد ولی کرئون فقط پسر او را می دهد چرا که پیشتر دختر (تیزیفونه) را فروخته بود و از قضا خود آلکمئون او را خریده بود. پس از چندی آلکمئون پی می برد کنیزی که خریده دختر خود اوست. به این ترتیب دو فرزند آلکمئون به او باز میگردند.

تحلیل روانشناختی پدر کشی در اساطیر

به گفته جان پین سنت نسب نامه ی خدایان از ساختاری ناتورالیستی و روانشناختی برخوردارست. اسطوره ی آمیزش اورانوس و گایا اسطوره نمادین آفرینش است که با آمیزش والدین و ترس کودک از پدر پیوند دارد. کودکان لذت مبهمی از گاز گرفتن پدر و مادر خود احساس می کنند. در این کار گویی پدر و مادر را از خوردن فرزندان می ترسانند و اسطوره اورانوس، گایا و فرزندشان کرونوس به روشنی این را بازمی تاباند. اورانوس به این دلیل از فرزندان خود نفرت داشت و آنان را در زیرزمین زندانی می کرد که در هنگام بارداری گایا نمی توانست با او درآمیزد. از دید فروید اخته کردن آلت مرد بیمی است که همیشه به هنگام آمیزش وجود دارد.

متون بازمانده از ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد در پایتخت حتیان در آسیای صغیر نشان می دهد برای اسطوره ی اورانوس نمونه های همانندی میتوان یافت از شمار آنها یکی اسطوره ی ئنو Anu خدای آسمانست که آلالو Alalu را بر می اندازد و ۹ سال فرمانروایی می کند. پس از ۹ سال کوماربیس Kumarbis با ئنو درگیر می شود و به نیرنگی نرینگی او را گاز می گیرد و می بلعد و از بخشی از نرینگی که از کام کوماربیس بیرون می ریزد خدایی هستی می یابد که او را تامیسوTamisu می نامند. نیزدراسطوره ای همانند ولی کهن تر در بابل در جشن سال نو نخستین زوج آسمانی یعنی اپسو Apsuخدای آبهای شیرین و تیه مت (تیامت) Tiamet ایزدبانوی دریا هستی می یابند. در این روایت نیز تیه مت نابود می شود و ئه آ Ea با جادویی اپسو را نابود می کند. در ایلیاد ئوشن و تتیس شاید جایگزین اپسو و تیه مت است و اخته کردن اورانوس شاید با جدایی آسمان و زمین پیوند داشته باشد.

هرچند گفته می شورد اسطوره های اورانوس، کرونوس و نیز زئوس که پدر به دست پسر کشته می شود وام دار نمونه هایی شرقی این اساطیرست ولی بدون تردید روایت های کیهان شناختی یونانیان بر اساطیر یونان اثر بخشی خود را داشته است. در اسطوره حیتی زمین نقشی ندارد ولی در اسطوره ی یونانی انتقام جویی زمین مفهومی روانشناختی پیدا می کند.

دوران اودیپی در اسطوره یونانی چنان قویست که می تواند در دوران فرهنگ شرم رخ دهد و با خانواده ی هسته یی پیوند دارد. عناصر کهن این اسطوره از شرق گرفته شده ولی ساختار روانشناختی آن کاملا یونانی ست. ویژگی کیهان شناختی اسطوره ی ادیپ Oedipus در جانشینی فرزند به جای پدر و چشم پوشی مادرگنگ ترست هزیود از دلیل دشمنی پدر و پسر چیزی نمی گوید ولی از دید روانشناختی پسر رقیب پدر است و با این همه اسطوره ی یونانی چنان پیچیده است که هیچ تفسیری دربردارنده تمام حقیقت نیست.

منابع:

  • دانشنامه اساطیر جهان، رکس وارنر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور
  • فرهنگ اساطیر یونان و رم، پیر گریمال، ترجمه دکتر احمد بهمنش
  • اساطیر یونان، جان پین سنت ، ترجمه باجلان فرخی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.