معبد دلفی

معبد دلفی از بنام ترین پرستشگاههای یونان باستان و بزرگترین مرکز پیشگویی دنیای کهن بود بطوریکه از کشورهای دور و نزدیک حتی از مصر، لیدی، سیسیل و فنیقیه برای پیشگویی و دانستن آینده به این پرستشگاه می آمدند. معبد دلفی در قرن هشتم پ.م توسعه یافت و اوراکل Oracle و کشیش پیتیا Pythia آنجا ساکن بودند. اوراکل پیشگوی معبد بود که در مسائل شخصی و حتی دولتی، برای تصمیم گیری کارهای بزرگ نزد او می رفتند تا از فرجام کار آگاه شوند. دلفی محل برگزاری بازی های بزرگ پیتیان Pythian هم بود. این بازیها دومین بازی های مهم یونان پس از بازیهای المپیک به شمار می رفت. معبد دلفی حدود شش مایلی (۱۰ کیلومتری) خلیج کورینت، بین دو سنگ سر به فلک کشیده کوه پارناسوس Parnassus معروف به صخره های درخشان ساخته شده بود. معبد دلفی دارای دو محراب آپولون و آتنا و ساختمانهای دیگر بود. این معبد بالای یک تراس بزرگ بود که با دیواری چند ضلعی پشتیبانی می شد. معبد دلفی همچنین دارای گورستانهایی بود که در پیرامون آن ایجاد شده بود.

یونانیان دلفی را ناف زمین می دانستند. در افسانه ای یونانی گفته می شود زئوس برای یافتن ناف (مرکز) زمین دو عقاب فرستاد یکی به شرق و دیگری به غرب. عقابها در دلفی به هم رسیدند. زئوس با یک سنگ مقدس به نام اومفالوس Omphalos به معنی ناف این نقطه را مشخص کرد. سنگ مقدس اومفالوس بعدها در محراب آپولون نگه داشته شد.

افسانه معبد دلفی

یونانیان بر این باور بودند که دلفی مکانی مقدس و از آنِ گایا یا مادر زمین بوده و کودک مار گایا، پایتون، از این مکان مقدس نگهداری می کرده است. در افسانه ای گفته می شود آپولون چهار روز پس از تولدش در جستجوی جایی بود تا پرستشگاهی برای خود بسازد. او با تیر و کمانی که هفائیستوس خدای صنعت برایش ساخته بود از المپ پایین آمد. از چندین خشکی و جزیره گذشت تا به کریسا رسید. کریسا سرزمینی بود که یک پری جنگل آنجا فرمانروایی می کرد. پری جنگل آپولون را فریب داد و او را به گردنه ی وحشی و پرجنگل پارناس راهنمایی کرد. جنگل پارناس کنام اژدهایی به نام پیتون بود. وقتی اژدها آپولون را در قلمرو خود دید شعله ای آتش از دهان برآورد و بسوی او جست. ولی آپولون با تیری که هفائیستوس برایش ساخته بود او را آماج خود قرار داد و اژدها زخمی شد و خونین بر زمین افتاد. پیتون آنقدر نعره زد تا سرانجام مرد.

در افسانه بومیان جزیره کرت روایت می شود که آپولون خود را به شکل یک دلفین درآورد و به بندر دلفی (کیرها) رسید و آنجا پرستشگاهی برای خود ساخت که به معبد دلفی شهرت یافت.

علت نامگذاری معبد دلفی

پس از آنکه آپولون اژدهای پیتون را کشت در همان سرزمین برای خود پرستشگاهی ساخت که بعدها به معبد دلفی شهرت یافت. وقتی پرستشگاه ساخته شد آپولون از خود پرسید برای اداره ی آن از کجا کاهن بیاورو؟ ناگهان در دریایی که پیش رویش بود کشتی مسافربری یی را دید که از جزیره کرت می آمد. آپولون خود را بصورت نهنگی درآورد و به دریا رفت و خود را به کشتی رساند. ناخدا و کشتی رانان وحشت زده دست از پارو زدن کشیدند و کشتی خود به خود راهش را عوض کرد. کشتی شبه جزیره ی پلوپونز را دور زد و در خلیج کورینت به صخره ای خورد و در هم شکست.

آپولون به شکل واقعی خود درآمد و به آنها گفت: ازین پس هیچیک از شما به زادبوم خود باز نخواهید گشت. هیچکدام زنان محبوبتان را باز نخواهید دید و به خانه های زیبایتان باز نخواهید گشت. شما نگهبانان معبد من خواهید شد و به اسرار خدایان راه خواهید یافت و هر چه که از مردمان برای من هدیه آورند از آنِ شما خواهد بود. زیرا نخستین بار شما مرا به شکل نهنگی (در زبان یونانی دلفینی) دیدید. از اینجا بود که این معبد را معبد دلفی خواندند.

کاهنه معبد دلفی

جان پین سنت در کتاب اساطیر یونان روایت دیگری دارد. او می گوید آپولن در خردسالی اژدرمار را در دلفی می کشد. بنابراین نام این معبد را گرفته شده از نام مکان معبد می داند. در این روایت کاهنه ی پیشگوی معبد دلفی را پیتیا Pythia می خوانند (برخی نام این پیشگو را اوراکل گفته اند) که هنگام پیشگویی بر گلدانی سه پایه می نشست و از بخار جادویی (هیدرو کربن) که از شکاف صخره ای بالا می آمد نفس می کشید و وقتی در حالت خلسه بود کسی مأمور بود تا پیام او را تفسیر کند.

معبد دلفی به روایت دیگر

پیر گریمال د ر فرهنگ اساطیر یونان و رم روایت دیگری از معبد دلفی دارد او می نویسد: هنگامی که آپولون به دنیا آمد زئوس هدیه هایی برای آپولون فرستاد. این هدیه ها یک کلاه مخصوص کاهنان از طلا، یک چنگ و یک ارابه که چند قو آن را می کشیدند؛ بود. زئوس به او گفت که با این ارابه به سرزمین دلف برود. ولی قوها آپولون را به کشور خودشان در کناره های اقیانوس بردند. یک سال آپولون در آن کشور ماند و سپس به یونان رفت. سرانجام آپولون نیمه های تابستان و در میان جشن و شادیِ هرساله به دلف رسید. آپولون مدتی بعد در دلف ، اژدهایی را که مردمان و دامهای آنها را قتل و غارت می کرد کشت. این اژدها را پیتون یا دلفینه Delphyne می خواندند. پس از کشته شدن اژدها و به افتخار این پیروزی مراسمی ویژه که بعدها بازیهای پی تیک خوانده شد؛ برگزار کردند. پس از آن آپولون آن مکان را در اختیار خود گرفت و سه پایه ای که نشان ویژه ی آپولون است را وقف آنجا کرد. پی تی (کاهنه معبد) در حالیکه روی این سه پایه می نشست برای مردمان آینده را پیشگویی می کرد.

مردم دلف به افتخار این پیروزی و این پرستشگاه هر ۸ سال یکبار جشن باشکوهی به یاد نابودی پیتون برگزار می کردند. چندی بعد آپولون ناگزیر شد از این معبد در برابر هراکلس دفاع کند. ماجرای آن از این قرار بود که هراکلس برای پرسشی به دلف و نزد کاهنه ی پیشگوی معبد آمده بود. ولی کاهنه به او جواب نمیداد. بنابراین هراکلس تصمیم گرفت معبد را تاراج کند و سه پایه ی مخصوص آن را برباید تا معبدی در جایی دیگر برای خود برپا کند و سه پایه را آنجا بگذارد. آپولون و هراکلس باهم نبرد کردند ولی هیچکدام پیروز نشدند. زیرا زئوس که پدر هر دوی آنها بود با آذرخشی آنها را از هم جدا کرد. معبد دلفی در آن سرزمین ماند.

خراب شدن معبد دلفی

معبد دلفی به دست پادشاه لاپیتس ویران شد. داستان از این قرار بود که آپولون شیفته ی کورونیس Coronis دختر این پادشاه شده بود. کورونیس هم تسلیم این دلدادگی شد و از آپولون باردار شد. وقتی این شاهدخت فهمید باردارست با مردی به نام ایکیس ازدواج کرد. آپولون کورونیس و ایکیس را دست مرگ سپرد. پیر گریمال از خیانت کورونیس به آپولون خبر می دهد و می نویسد کورونیس چون گمان کرد که ممکن است آپولون او را در پیری رها کند شوهر دیگری اختیار کرد و آپولون در ازای این خیانت او و شوهرش را کشت. باری، پادشاه لاپیتس که فهمید آپولون دختر و دامادش را کشته سپاهی گردآورد و به معبد دلفی یورش برد و آنجا را به آتش کشید. آپولون هم به تلافی این آتش سوزی در معبد، کاری کرد که لاپیتس با شکنجه های فراوان بمیرد.

منابع:

  • افسانه خدایان، شجاع الدین شفا
  • اساطیر یونان، جان پین سنت
  • اساطیر یونان، محمد نژد
  • سایت History.com

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.