زئوس خدای خدایان یونان

برای شناخت زئوس لازم است پیشینه ای از تاریخ و مفاهیم اساطیری یونان را بدانیم. براین اساس دو دوران در یونان باستان قابل مطالعه است. دوران مینوسی Minoan و دوران میسنایی Mycenean. دوران میسنایی را اواخر عصر مفرغ و دوران مینوسی دوران پیش از آن می دانند. در ادبیات یونان گاهی با نام « زئوس زاده کِرِت» برخورد می کنیم، این زئوس را نباید با زئوس اُلمپی اشتباه گرفت. زئوس زاده کِرِت مربوط به دوران مینوآ ست که بر پایۀ اساطیر دین کِرِتی – کیش یونانیان پیش از ظهور مسیح و منسوب به جزیرۀ کرتِ یونان – است. این زئوس با نفوذ یک الهۀ مادر و ایزدی میرا که به وَرزا مربوط است تشخص یافته است. این زئوس با زئوس المپی آشنا در ایزدستان یونان متفاوت است او خدایی ست که می میرد و از نو زنده می شود. او بیشتر با دیونیزوس یونانی و با ورزا که ایزدی میراست قابل مقایسه است. این زئوس همانست که بعدها مردم کرت نامش را روی فرزند رئا می گذارند.

هومر و هزیود نخستین کسانی بودند که تبارشناسی ایزدان را در قالب شعر درآورده و خاستگاه ایزدان، لقب آنها، وظایف و مشاغلشان، و شکل و پیکرشان را در قالب شعرتوصیف کردند. بر پایۀ این تبارشناسی که خود در دوره میسنایی اواخر دوره مفرغ ریشه دارد افسانۀ زئوس را می توان اینطور روایت کرد که: زئوس فرزند رئا و کرونوس است. رئا فرزندش، زئوس، را پنهانی در جزیره کرت به دنیا آورد تا مبادا کرونوس او را ببلعد. وقتی کرونوس فرمانروایی را از چنگ پدرش، آسمان یا اورانوس، بیرون کشید؛ آسمانِ پدر به کرونوس گفت فرزندانش با او همین کار را خواهند کرد. از آن پس کرونوس فرزندان خود را می بلعید. رئا نوزاد را در قنداقی سنگی پیچید و او را پنهانی پرورش داد. مردمان کرت که پیش از آن به خدابانویی باور داشتند که همسرش جاودانی نبود. با به دنیا آمدن پسر رئا، مردم کرت نام همسر خدابانوی خود، زئوس، را روی نوزاد گذاشتند. آنها هنگام گفتگو از مکان زاده شدن زئوس، از گورگاه زئوس پیشین سخن می گفتند. از این رهگذرشاید بتوان پذیرفت که گورگاه زئوس پیشین و زادگاه زئوس، خدای خدایان یکیست. زئوس می بالد و بزرگ می شود. زمین یا گایا او را در برانداختن پدر یاری می کند.

افسانه های پرشماری در بارۀ زایش رئوس در جزیرۀ کرت هست. هرچند در بسیاری افسانه ها هم مکانهای زیادی غیر از کرت هم بعنوان زادگاه زئوس معرفی شده است. یکی از این مکانها میسنا است که معروفست زئوس در آنجا در کوه ایتومه در دامان پریان پرورش یافت. آرکاردیا نمونۀ مهم دیگری بود. درافسانه ای گفته شده کرونوس در کوه تامازیوس سنگ را بلعید و زئوس در کوه لیکایوس زاده و پرورده شد. در افسانه ای در بارۀ بنیانگذاری مسابقات المپیک گفته اند المپ زادگاه زئوس است.

از افسانه ها برمی آید که زئوس پیش از ستیز برضد نظم کهن کرونوس و تیتان ها [ تیتانها فرزندان اورانوس و گایا، یا زمین و آسمان بودند]، با پشتیبانان خود هم پیمان شد. این ستیز ده سال در دشت های تسالی به طول انجامید. زمین زئوس را اندرز داد که برای شکست تیتانها ازسه سیکلوپCyclop و سیصد دست فرزندان زندانی زمین یاری گیرد و ئوشن نیز در این ستیز یاور او خواهد بود. سرانجام زئوس و هم پیمانانش پیروز و تیتان ها از المپ رانده شدند. سپس زئوس فرمانروای ایزدستان سنتی یونان شد. ایزدان و ایزدبانوان زیر فرمان او درآمدند و با هم دژی آسمانی در اُلمپ ساختند. این دژ و زیست گاه خدایان را یکی دیگر از ایزدان، هفائستوس، ساخته بود. یک کوشک اصلی که از آنِ زئوس بود و کوشکهای گرداگرد او که ازآنِ ایزدان و ایزدبانوان بود. زئوس سوگند خورده بود که اگر پیروز شود حقوق پیشین هم پیمانان خود را تضمین خواهد کرد و به کسانی هم که از قبل حقوقی نداشته اند نیز حق شان را ادا خواهد کرد؛ وقتی نزاع به پایان رسید، او ایزد برتر و متعال شد و خدایی بود که عزت و افتخار می بخشید. مثلا آتش، قلمرو سنتی هفائیستوس بود؛ آپولون ایزد موسیقی و رقص؛ هادس ایزد سوگواری وپریانِ پرستار ایزدان میرا در دورۀ جوانی آنان بود.

زئوسِ یونانیان را که رومیان «ژوپیتر» نامیدند، خدای خدایان، خدای آسمان درخشان و نیزخدای توفان است. سلاح او آذرخش است. سلاح او سلاحی آئینی و نماد توانمندی اوست. همه ایزدانِ جاودانی و همه مردمان سر به فرمان او دارند. هرچه زئوس بخواهد همان می شود، هرچند برخی از خدایان مایل نباشند. زئوس در آغاز خدای نور و آسمان بود ولی کم کم به صورت بزرگترین خدا درآمد و صاحب اختیار مطلق شد. او می توانست همه چیز را ببیند و همه چیز را بداند. هیچ چیز از او پنهان نبود وهیچ کاری خلاف خواسته او انجام نمی شد؛ اگر چیزی خلاف خواسته زئوس بود او چنان به خشم می آمد که زمین و زمان به لرزه می افتاد.

زئوس خدایی عاقل و خردمند بود، آنچه را که اراده می کرد و فرمان می داد پیشتر با قانون کلی و اصلیِ سرنوشت تطبیق می داد تا نظم جهانی به هم نخورد. او خدای خوبیها و بدیها، تندرستی و بیماری و شادی و غم بود. هرچند زئوس در سرشت خود خوش قلب و بخشنده بود و دوست داشت بیشتر پاداش دهد، ولی بدکاران را هم کیفر می داد. او بیشتر وقتها در زمانِ مجازات به رحم می آمد و مجازات را تخفیف می داد. زئوس دردها بدیها را از بشر دور می کند. هرکه را که دست نیاز به طرفش دراز کند از ضعیفان و نتگدستان و فراریان، پشتیبانی می کند. او نسبت به خانواده، ازدواج، دوستی، مهمان نوازی و نظم اجتماعی توجه خاص دارد و خدای یک یک این امورست. زئوس خدای حامی سرزمین یونان است و تمام یونانیها زیر حمایت او هستند. هرچند او خدای خانواده، ازدواج و دوستی ست ولی هوسهای او به هر صورت به عمل در می آید. این هوسها هیچ منطقی ندارند و حتی شایسته مقام بزرگ خدای خدایان هم نیست. بسیاری عشقبازی های زئوس با ایزد بانوان و حتی زنان زیباروی زمین از زمره همین هوسهاست.

پرستشگاههای زئوس

دریونان پرستشگاههای بزرگی برای زئوس ساخته شد، همانطور که بعدتر رومیان پرستشگاههایی برای ژوپیتر ساختند. بزرگترین پرستشگاه زئوس در شهر معروف «دودونس» بود. این معبد درخت بلوط کهنسالی داشت که وقتی باد به آن میوزید، از شاخه های ان صدای خاصی برمی خواست. یونانیان این زمزمه را صدای زئوس می انگاشتند و با آن تفأل می زدند.

معبد دیگر زئوس در بالای کوه «لیسه» در آرکادی بود. این معبد دو ستون بلند داشت. می گفتند مراسم قربانی انسان در پیشگاه خدای آفتاب در آنجا برگزار می شده است.

سومین معبد معروف و تاریخی زئوس، معبد اولمپی بود. این معبد در تاریخ هنر جهان شناخته شده است. در این معبد نندیس زیبا و مشهور زئوس اثر معروف “فیدیاس” نصب شده بود. این تندیس که بعدها بطور رسمی بعنوان خدای خدایان یونان پذیرفته شد، بر روی پایه ای از مرمر به طوب ۱۰ مترو عرض ۷ متر نصب شده بود و خود تندیس ۱۳ متر طول داشت. تمام این بنا از مرمر و مفرغ و طلا و عاج و آبنوس ساخته شده بود. در دست خدای خدایان تاجی بود و دردست چپش عصایی که عقابی بالای آن بال گشوده بود. جامه زئوس از طلا بود و گلهای میناکاری روی آن نصب شده بود و حلقه ای از شاخه زیتون روی پیشانی زئوس قرار داشت.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.