ایناننا کیست

ایناننا کیست؟

ایناننا کیست؟ ایناننا شکل سومری اسطوره ی شناخته شده ی ایشتر یا ایشتار است. در اساطیر سومری دوموزی Dumuzi و ایناننا Inanna یک زوج بودند. ایناننا ملکه یا ایزدبانوی آسمان بود. او را الهه عشق، حس، باروری، زایش و همچنین جنگ می دانند. ایناننا قدرتمندترین ایزدبانوی میانرودان بود. او را نمودگارِ اقتدارِ کاملِ زنانه و دارای قدرت های غریب می دانند. ایناننا در تعیین سرنوشت انسان ها دست داشت. او را بیش از دوهزار سال می پرستیدند. بنابراین دور نیست اگر بگوییم جنبه هایی از شخصیت او در طول این دوهزار سال تغییر کرد. در شهرهای گوناگون منطقه ی میانرودان بخش های گوناگونی از این ایزدبانو را می پرستیدند.

در پاسخی کامل تر به این پرسش که ایناننا کیست؟ میتوان گفت ایناننا بانویی نورانی و سرشار از زیبایی، هیبت ناک و توفان برانگیزست. او بعنوان بانوی نور درخشان، معشوق آسمان و زمین است. ایناننا همچنین ایزدبانویی موحش است که اگر اراده کند می تواند گیاهان را نفرین و نابارور کند. او می تواند انسانها را به وحشت بیندازد.

در سنگ نگاره ها بیشتر او را همراه با شیر یا سوار بر شیر تصویر کرده اند که نشان دهنده ی برتری او به سلطان جانوران و نماد قدرت اوست. نیز او را به عنوان الهه جنگ بیشتر در لباس رزم و با تیر و کمان نقش کرده اند. برای همین او را به گونه ای همتای آتنا دانسته اند. همچنین از آنجا که ایناننا با باروری پیوند دارد او را به دیمیتر خدای باروری یونان و از آنجا که با زندگی دوباره پیوند دارد با پرسفونه مربوط دانسته اند.

اما در پاسخی دیگر به اینکه ایناننا کیست؟ میتوان گفت ایناننا شکل پیشین اسطوره های دیگر از شمار ایشتر یا ایشتار است. چرا که اکدی‌ها و آشوری‌ها او را به نام ایشتار Ishtar یا ایشتر شناختند. همچنین هیتی ها او را ساوسکاSauska، فنیقی ها او را آسارته Astarte و یونانی ها او را آفرودیت Aphrodite خواندند.

تبارشناسی ایناننا

اینانا یکی از قدیمی ترین خدایان سومر است. او یکی از هفت خدای قدرتمند است. هفت خدای قدرتمند سومر آنو، انلیل، انکی، نین‌هورساگ، نان نا، اوتو و ایناننا بودند. درباره ی تبارشناسی ایناننا مانند بسیاری از اساطیر دیگر روایت های بسیاری وجود دارد. برخی او را دختر آنو، خدای برتر، می دانند. بعضی او را دختر خدای ماه، نان نا و همسرش نینگال می دانند. عده ای دیگر او را دختر خدای خرد، اِنکی می دانند. بسیاری نیز می گویند او خواهر ارشکیگال، خدای دنیای زیرین و خواهر دو قلوی اوتو/ شَمَش، خدای خورشید و نیز خواهر ایشکور بود. برخی دیگر او را دختر اِنلیل می دانند.

اما میتوان گفت یک باور همگانی وجود دارد و آن اینکه او همسر دوموزیست. دوموزی اسطوره ی زندگی و تولد دوباره یا رستاخیزست. مردم سومر در پاییز هر سال آیین ازدواج مقدس ایناننا و دوموزی را جشن می گرفتند. این ازدواج مقدس در باروری زمین نقش اساسی داشت. در جشنها ی بزرگ میان رودان مانند جشن آکیتو پادشاه و یک کاهن به شکل نمادین (پانتومیم) جفت گیری می کردند. این آیین، نمادی از ازدواج مقدس ایناننا و دوموزی بود.

در این سنگ نگاره (۳۰۰۰-۳۲۰۰ پ.م) ستاره ۸ پر که نماد اینانناست بالای سر او نقش شده. همچنین خدای ماه (به باور برخی پدر ایناننا) و اوتو خدای خورشید (برادر ایناننا) نقش شده است.

ایناننا و سفر به جهان زیرین

برای آنکه به واقع بدانیم ایناننا کیست؟ باید بیشتر با داستانهای اساطیری مربوط به او آشنا شویم. یکی از مهمترین آنها سفر ایناننا به جهان زیرین است. به دلایلی که در اساطیر سومری هنوز آشکار نشده، ایناننا تصمیم می گیرد به جهان زیرین برود. سفر به جهان زیرین سفری بی بازگشت است. جهان زیرین نیز ایزدبانویی داشت. نام او ارش کیگال Ereshkigal بود. ارش کیگال خواهر ایناننا بود. پروفسور کریمر Kramer می گوید انگیزه ی سفر ایناننا به جهان زیرین می تواند جاه طلبی بوده باشد. به این معنی که ملکه ی آسمان می خواسته جهان زیرین را نیز به قلمرو خود بیفزاید.

ایناننا خود را برای رویارویی با هر رخداد مصیبت باری در این سفر آماده کرد. برای همین به وزیر خود نین شوبور گفت: سفر من سه روزه است. اگر من پس از سه روز برنگشتم برایم مراسم سوگواری برگزار کن. سپس به نوبت نزد سه خدای بزرگ، انلیل Enlil، نان نا Nanna و انکی Enki برو. انلیل خدای نیپ پور Nippur، نان نا خدایِ ماه درشهرِ اور و اِنکی خدای فرزانگی بابل در اریدو بود. ایناننا به وزیر خود می گوید نزد این سه خدا برو و از آنها بخواه نگذارند من در جهان زیرین نمیرم.

انکی خدای خرد

ایناننا جامه ی شاهواری به تن می کند و خود را با گوهرهای بسیار می آراید و به دروازه ی جهان زیرین نزدیک می شود. جلوی دروازه با نه تی Neti دروازه بان هفت دروازه ی جهان زیرین درگیر می شود. سرانجام نه تی از او می خواهد به دستور ارش کیگال و بنابر قوانین جهان زیرین به هریک از دروازه های هفتگانه که رسید یک تکه از لباسهایش را بیرون آورد. ایناننا چنین می کند. ایناننا پس از گذر از این هفت دروازه به پیشگاه ارش کیگال می رسد.

ارش کیگال خدای جهان زیرین و خواهر ایناننا، هفت داور جهان زیرین، یعنی آنون ناکی Anunnaki ها را فرامی خواند. آنون ناکی ها نگاه مرگ به ایناننا می اندازند و او به پیکری بی جان (مرده) تبدیل می شود. سپس او را از داری می آویزند:

ارشکی گال ناب بر تختگاه می نشیند

آنوناکی ها، هفت داوران،

دربرابرش بر مسند قضاوت تکیه می زنند،

آنان چشم بر او می بندند،

چشمان مرگ را،

با کلام شان، کلامی که،

شکنجه گر روح است…

زن بیمار به جسد بدل شد،

جسد به چوبه ی مرگ آویخته گشت.

S.N.Kramer, Sumerian Mythology
آنون ناکی ها

سه روز می گذرد و ایناننا از سفر برنگشه است. نین شوبورِ وزیر، نزد خدایان سه گانه که بزرگترین و توانمندترین خدایان هستند می رود. نخست نزد انلیل و سپس نزد نان نا می رود. هردوی آنها از دخالت در این ماجرا خودداری می کنند. سپس نین شوبور نزد انکی خدای فرزانگی می رود. انکی با جادو ایناننا را به زندگی بر می گرداند.

بازگشت ایناننا از جهان زیرین

به خواهش وزیر ایناننا، انکی خدای فرزانگی بابل جادویی می کند تا ایناننا را از جهان زیرین برگرداند. جادوی انکی اینست که از چرک ناخن هایش دو موجود به نامهای کورگاررو kurgarru و کالاتوررو Kalaturru می آفریند. انکی این دو را با غذای زندگانی و آب زندگانی به جهان زیرین می فرستد و از آنها می خواهد تا ۶۰ بار غذا و آب را به جنازه ی ایناننا بپاشند. آنها چنین می کنند و ایناننا بار دیگر به زندگی برمی گردد.

ایناننا ملکه آسمان سومر

بنابر قانون جهان زیرین ایناننا نمی توانست از جهان زیرین خارج شود، مگر اینکه کسی را به جای خود به آن جهان می فرستاد. بنابراین ایناننا را با چند دیو از جهان زیرین به جهان زندگان می فرستند تا ایناننا جانشین خود را به دست دیوها بسپرد. دیوها نخست نین شوبور، وزیر ایناننا، سپس شارا و لاتاراک دو تا از خدایان را طلب می کنند که ایناننا هر سه ی آنها را نجات می دهد.

داستان ایناننا در کتاب «متنهای خاورنزدیک باستان» همین جا به پایان می رسد. اما پروفسور کریمر بخش جدیدی را به آن اضافه کرده است. در این بخش گفته می شود ایناننا با دیوهای همراهش به شهر ارخ که شهر خود اوست می رسند. آنجا دوموزی همسر ایناننا را می بینند. دوموزی مانند خدایان دیگر در برابر ایناننا فروتنی نمی کند. برای همین ایناننا او را به دیوها می سپارد. دوموزی از اوتو خدای ِخورشید کمک می خواهد. این داستان در لوح هایی که تا کنون به دست آمده همین جا به پایان می رسد.

دوموزی

به نظر می رسد داستان ایناننا و دوموزی از اساطیر سومر، در اساطیر سامی ادامه پیدا می کند. در اساطیر سامی ماجرای تموز و ایشتر را داریم که به داستان دوموزی و ایناننا بسیار نزدیک است. اما بطور یقین نمی دانیم دوموزی در اساطیر سومری همان تموز است؟ یا نه؟

گمان می رود سومریها زمان سکونت خود در دلتای دجله و فرات این اسطوره را با خود آورده باشند. به هر روی این روایت از اسطوره ی دوموزی کهن ترین شکل اسطوره است. بنابر اساطیر سومری ایناننا برای برگرداندن همسر (یا برادر) خود، دوموزی به جهان زیرین نمی رود. حتی به رغم آنچه بعدها در باره ی این اسطوره گفته شده؛ این خود اینانناست که به دیوها اجازه می دهد تا دوموزی را به بعنوان جانشین او با خود به جهان زیرین ببرند.

دوموزی کیست؟

دوموزی یکی از اساطیر سومریست. دئموزی شکل نخستین همه ی خدایان گیاهیست. ویژگی مشترک این خدایان آنست که می میرند و دوباره زنده می شوند. خدایان گیاهی همزمان با رستنِ رستنیها در بهار برمی خیزند. آنها را اسطوره ی رستاخیز نیز می دانند. اسطوره دوموزی و دیگر خدایان گیاهی در ماجراهای گوناگون به جهان زیرین می روند. آنجا زندانی می شوند. سپس با کمک اسطوره ی دیگر و با پیکار بسیار باز به روی زمین برمی گردند.

دوموزی همسر اینانا

دوموزی یکی از این خدایانست که به جهان زیرین می رود. همسر او ایناننا ایزدبانوی آسمان است. ماجرای رفتن دوموزی به جهان زیرین در پیوند با سفر ایناننا به آن جهان است. اسطوره دوموزی از اساطیر سومری به شکل اسطوره تموز بابلی بازروایی شده است. همچنین در اساطیر دیگر فرهنگها نیز نمونه های همانندی دارد.

آیا دوموزی همان تموز است؟

گفته می شود دوموزی شکل سومری یکی از اساطیر نام آشنا به نام تموز است. همچنین ایناننا ملکه ی آسمان را با ایشتر ملکه ی آسمان سامی ها همانند دانسته اند. زندانی شدن تموز در جهان زیرین انگیزه ی اصلی این اسطوره است. برای تموز که به دنیای زیرین رفته آیین های نیایش برگزار می شود. این آیین ها به دوران سومری پیوند می خورد و نشانگر صورت بعدی از اسطوره ی دوموزیست.

ایشتار همتای بابلی ایناننا است

پس از رفتن تموز به جهان زیرین آشوب و ویرانی به بار می آید. ایشتر همسر تموز بسیار زاری می کند. او به جهان زیرین می رود تا تموز را از چنگال قدرت خدای جهان زیرین نجات دهد. در پی برگزاری آیین های نیایش سرانجام تموز پیروزمندانه به جهان باز می گردد.

از آنجا که این اسطوره، اسطوره رستاخیزست، پیداست آیین نیایش همگانی بخشی از آیین های فصلی بوده است. بر همین اساس این اسطوره را میتوان در رده ی اسطوره های آیینی نیز جای داد. گفته می شود از آنجا که با ساکن شدن سومری ها در منطقه ی دلتا، زندگی آنها از اقتصاد چوپانی به شیوه ی کشاورزی دگرگون شد؛ این اسطوره آفریده شده است.

تموز همتای سامی دوموزی

در آیین های نیایش همگانی، تموز و ایشتر بارها زیر پیکره ی صنوبر نر و ماده تصویر می شوند. ما میدانیم صنوبر درخت بومی مناطق کوهستانی ست و در دلتای دجله و فرات نبوده است. نیز می دانیم خاستگاه اصلی سومری ها مناطق کوهستانی بوده است. از این رو میتوان انگاشت درخت صنوبر را از یادگارهای پیشین خود به این اسطوره افزوده باشند.

شواهد نشان می دهد پیش از آنکه عموریان (اَموریان) منطقه ی دلتا را اشغال کنند، و سومریها جذب سامیها شوند؛ سومریها و سامیها زمان درازی منطقه ی دلتا را در اختیار داشتند. نیز می دانیم این سامیها بودند که خط میخی را از سومریها یاد گرفتند. همچنین سامیها بخشی از دین و اساطیر سومری را نیز اقتباس کردند. همه ی اینها نشان می دهد اسطوره تموز و ایشتر شکل تازه تر اسطوره ی دوموزی و اینانناست.

اسطوره ایشتر

پیش از هر چیز باید بدانیم بسیاری از متنهای اسطوره های منطقه ی بین النهرین یا میانرودان از کتابخانه آشور بانیپال به دست ما رسیده است. آشکارست این آثار را نویسندگان آشوری نوشته اند. بنابراین میتوان گمان کرد نویسندگان آشوری به گونه ای در روایت های کهن اسطوره ها دست برده و تغییراتی ایجاد کرده اند. پروفسور سیدنی اسمیت می گوید: آشکارست که نویسندگان آشوری ادبیات بابلی را گرفته و آن را از سبک نخست خود به سبکی که در کتابخانه آشوربانیپال می بینیم تبدیل کرده اند.

اما در باره ی اسطوره ی ایشتر. گفته می شود ایشتر نام سامی اینانناست. برای شناخت ایشتر هیچ منبعی جز سرود سومری ستایش ایناننا در دست نداریم. این سرود را انهدون Enhedunna، دختر سارگن Sargon، پادشاه اگده [آگاده] در اکَد، در سال ۲۳۵۰ پیش از میلاد سرود. این سروده منظومه ای طولانی ست. در این سروده مبارزه ی ایناننا برای چیره شدن بر نان نا، ایزدِ ماه، و پذیرش نهایی ایناننا از سوی نان نا آورده شده است.

در این سروده ایناننا در مقام بانویی که همه ی ویژگی های ایزدی را داراست توصیف می شود. از بسیاری از کارهای او سخن به میان می آید. سپس مبارزه ی او در برابر ایزدان کهن تر و توطئه ی آنها در اور و اوروک در پی می آید. بخش پایانی سروده در ستایش و پیروزی کاهنه ی بزرگ و ایزدبانوی اوست.

ایشتار

ایشتر هم مانند ایناننا ایزدبانویی موحش است که میتواند گیاهان را نفرین کند و انسان را به بیم اندازد. او غیر از اینکه در نبردها قدرتمندست می تواند موجب باروری و ناباروری موجودات شود. ایشتر ایزدبانوی شهوی پنداشته می شود. او با آمیزش جنسی پیوند دارد. بعدها پریستاران و روسپیان پرستشگاهها از او اجازه ی کار می گرفتند. تا جایی که در شهر اوروک، و پس از آن در آشور و بابل آموزشکده ی سازمان یافته ای برای کاهنه های معبد ایشتر بنا شد. رئیس این آموزشکده کاهنه ی بزرگ بود. این کیش آنقدر گسترش داشت تا سرانجام بصورت کارهای شهوی عستارتِ فنیقی و عشتاروتِ عبری تجلی پیدا کرد.

لوح هایی که از این پرستشگاهها به دست آمده زنان و مردانی را نشان می دهد که گمان می رود پریستار پرستشگاه و در خدمت ایزدبانو ایشتر بوده اند. در این لوح ها دیده می شود این زنان و مردان از آمیزش با ستون های آجری معبد اطفاء غریزه می کردند. هرودوت این باره می نویسد: زنانِ سزاوارِ ازدواج در معبد می نشستند و خواستگاران مصمم سکه ای را در دامانشان می انداختند و نام ایزدبانو ایشتر را بعنوان شاهد پیمان ازدواج به زبان می آوردند. و این چیزی بود که پیامبران عهد عتیق از آن متنفر بودند.

هرچند ویژگی جنگاوری ایشتر بر دیگر ویژگی های او چیرگی دارد. سروده ی از انهدون دختر سارگن، است که در آن ایشتر بانویی سوار بر چهارپا و با بال های برگرفته از طوفان توصیف شده است. نگاره هایی نیز وجود دارد که او را سوار بر شیر نر یا ماده یا رهبر شیر نر و ماده نشان داده اند.

برای مثال در سفال بزرگ معروف به نقش برجسته ی بورنی Burney ایشتر به شکل ایزدبانویی برهنه و بالدار نقش شده که آنرا لی لیت Lilith می نامند. در اینجا او با چهره ای ترسناک چنانکه در سروده توصیف شده بود دیده می شود. در عین حال در این سروده ها جنبه ی دیگری از شخصیت ایشتر- ایناننا نیز آشکاراست. این جنبه مربوط به الوهیت، دوره ی تکوین، تفأل در خواب و تعبیر رؤیاست. او زیبا، اغواگر و فریبنده است. اگر تحریک شود می تواند رودها را به خون تبدیل کند.

بورنی یا لیلیث

ایشتر و آیین جشن بهار

یکی از کارهای مهم ایشتر – ایناننا چنانکه روی یک گلدان سنگی در اوروک پیدا شده؛ شرکت در جشن بهاره است. این گلدان که مربوط به ۳۳۰۰ سال پیش از میلادست ایشتر را در جشن بهار نشان می دهد. جشن بهار جشنی آیینی بوده است که در آن پادشاه در پیشگاه کاهن بزرگ سوگند می خورد که محصولات کشاورزی آن سال را پر برکت کند. از مدارکی که در دوره هار اخیر پیدا شده می توان فهمید ارتباط پادشاه با ایشتر ارتباطی ویژه بوده است. به گفته ای ایشتر سرچشمه ی قدرت و شخصیت شاه بوده است.

آیین جشن بهاره

سارگن پادشاه غاصب، مهر تأیید ایزدی بر امپراطوری خود را در سومر و اکد نهاد. او ایناننای سومری را با ایشتر اکَدی یکی کرد. در این روند، مبارزه ی سیاسی و مذهبی یی را می بینیم که در تاریخ دراز مصر باستان بارها تکرار شده است. چیزی که در سالنامه های میان رودان کمتر دیده می شود.

خویشکاری ایشتر

ایشتر نزد مردم اگد، تجسم ستاره ی زهره بود. او را به نام دیلبة Dilbat می شناختند. ایشترِ نینوا و ایشترِ اربیل در نبرد بسیار برجسته و ضامن پیروزی آشوریان بود. در سروده ای که مربوط به رویدادی در سده ی ۱۳ پیش از میلاد و درباره ی جنگ میان توکولتی و نینورتای اول است؛ ایشتر در لحظه ی حساس نبرد وارد می شود و آشوریان بر پادشاه بابل پیروز می شوند.

آیین نیایش ایشتر

ایشتر را ایزد درمانگر نیز می دانند. مردم برای درمان به او پناه می بردند. در روایتی اساطیری گفته می شود حدود سال ۱۳۷۵ پیش از میلاد او از نینوا به شهر طیوه ی مصر می رود تا دستی به سر پیران و پادشاه پیر آمنوفیس سوم بکشد. البته این نخستین بار نبود که او نیروی درمانگر خود را به کار می برد.

مقایسه دو اسطوره ایشتر و ایناننا

جالب ترین داستان اساطیری مربوط به ایشتر داستان رفتن او به جهان زیرین است. داستانی که سرچشمه ی سومری دارد. در همین نوشتار زیر عنوان ایناننا کیست؟ گفتیم او الهه ی آسمان سومرست که به دلیلی ناآشکار به جهان زیرین سفر می کند. آنجا به شکل خطرناکی با خواهرش ارشکیگال که ملکه ی جهان زیرین است نبرد می کند و به شکلی ظریف موفق می شود از آن جهان بگریزد و به جهان زندگان برگردد.

در داستان ایشتر که همتای اینانناست؛ ایشتر برای رفتن به جهان زیرین و دنیای مردگان دلیل دارد. او عاشق تموز است. تموز را برادر یا همسر ایشتر می دانند. در این اسطوره تموز به دنیای زیرین سفر می کند. اینجا هم دلیل سفر تموز برای ما روشن نیست. اما ایشتر که همتای اینانناست برای نجات تموز به جهان زیرین می رود. در پایان می بینیم که تموز با شادمانی تمام به جهان زندگان برمی گردد.

ازآیین های نیایشی که برای تموزبرگزار می شود می فهمیم که او در جهان زیرین زندانی شده است. در این نیایشها از ویرانی هایی که در پی رفتن او به وجود آمده آگاه می شویم.

ایشتر و تموز

سفر ایشتر به جهان زیرین مانند نمونه ی سومری این اسطوره، یعنی سفر ایناننا، است. اما تفاوت های جالبی هم دارد. ایشتر به دروازه جهان زیرین می رسد و دروازه را می کوبد. او تهدید می کند که اگر اجازه ورود پیدا نکند، همه ی مردگان جهان زیرین را آزاد می کند:

“ای دروازه بان! دروازه ات را بگشا،

بگشا دروازه ات را تا من درآیم،

اگر دورازه را نگشایی تا بتوانم درآیم،

در را درهم خواهم شکست، کلون را خرد خواهم کرد،

چارچوبه را خرد خواهم کرد، درها را از جا خواهم کند،

مردگان را برخواهم خیزاند، تا زندگان را بخورند،

تا شمار مردگان بر زندگان افزون شود”.

در روایت بابلی این اسطوره می بینیم ایشتر از نمونه ی سومری آن یعنی ایناننا تهدید کننده تر و خصمانه ترست. او تهدید می کند که مردگان را بر زندگان برمی انگیزد. این البته خود گویای ترس بابلیها از ارواح و روانهای درگدشته است. ترس از ویژگیهای مذهب بابلیان بود و در بسیاری از اوراد آنها به چشم می خورد.

در روایت اسطوره ی ایشتر می بینیم ایشتر هم مانند ایناننا از هفت دروازه ی جهان زیرین می گذرد. او در هر دروازه یکی از تکه های لباسش را بیرون می آورد. در این روایت اما، آن صحنه ی ترسناکی که ایناننا با چشمان کشنده ی مرگ به جنازه تبدیل شد را نمی بینیم. به هر روی ایشتر از این سفر برنمی گردد. داستان با درخواست کمک پاپسوک کال وزیر خدایان بزرگ ادامه پیدا می کند.

ایشتر و سفر به دنیای زیرین

الهه باروری

در داستان سفر ایشتر به جهان زیرین و سرزمین بی بازگشت گفته می شود در پی رفتن ایشتر توانایی جنسی از میان رفت. پاپسوک کال Papsukkal وزیر خدایان بزرگ درباره ی پیامدهای این سفر بی بازگشت می گوید:

“نره گاو دیگر بر پشت ماده گاو نمی پرد، خرِ نر، دیگر ماچه خر را آبستن نمی کند، در گذرگاه دیگر مرد زن را آبستن نمی کند…”

پس از آنکه پاپسوک کال از خدایان می خواهد تا برای رهایی ایشتر کاری بکنند اِئا (اِعا) که خود شکل بابلی اِنکی ست، خواجه اسوشونامیر Asushunamir را می آفریند. اسوشونامیر به جهان زیرین می رود تا ارش کیگال را وادار کند مشک “آب زندگانی” یا آب حیات را به او بدهد.

اسوشونامیر با افسون خود موفق می شود کاری کند که ارش کیگال به وزیر خود نامتار دستور دهد آب زندگانی را به ایشتر بپاشد. به این ترتیب ایشتر زنده می شود و بازمی گردد. او در بازگشت از هفت دروازه می گذرد و تکه های لباس و زیورآلاتی را که آنجا گذاشته بود؛ پس می گیرد. اما اینجا نیز ایشتر باید فدیه ای بپردازد. درست مانند ایناننا که باید جانشینی به جای خود به جهان زیرین می فرستاد. ارش کیگال به وزیر خود می گوید اگر فدیه را نداد او را بازگردان. اینکه این فدیه چیست؟ نمیدانیم. اما در پایان اسطوره به تموز اشاره شده که ظاهرا نشانه ای از بازگشت او از جهان زیرین است.

ارتباط تموز با تولد دوباره گیاهان

در اساطیر میان رودان پس از اسطوره ی دوموزی که مربوط به سومریانست، به اسطوره ی کامل تری در بابل می رسیم. اسطوره ی بابلی تموز است. که داستانی همانند دوموزی ولی کامل تر دارد. دانستیم در روایت سومری، دوموزی به جهان زیرین یا سرزمین بی بازگشت می رود. دوموزی را همسرش ایناننا به جانشینی خود به جهان زیرین می فرستد و از ادامه ی داستان دوموزی تا کنون چیزی در دست نداریم.

اما در نمونه ی رشدیافته ی این اسطوره یعنی در روایت اسطوره ی تموز می بنیم ایشتر همسر تموز برای بازگشت او از جهان زیرین تلاش می کند و سرانجام تموز با کمک ایزد ائا به زمین برمی گردد. در این اسطوره و اسطوره های همانند آن برای مرگ اسطوره، آیین های سوگواری و برای بازگشت آنها نیایش ها یی برگزار می شود. اینجاست که گفته می شود این اسطوره با مرگ و تولد دوباره ی گیاهان پیوند می خورد. نیز از همین رهگذر آن را اسطوره ی رستاخیز دانسته اند.

اسطوره های مشابه اسطوره دوموزی

پس از تموز که آن را شکل رشد یافته ی اسطوره دوموزی می دانند گفته می شود اسطوره ی ونوس و آدونیس در یونان نیز از اسطوره های همتای دوموزی هستند. در حزقیال نبی اشاره شده که زنان بر مرگِ تموز گریه می کنند. میلتون نیز به رودخانه ی آدونیس اشاره می کند که هر سال از خون تموز زخم برمی دارد و ارغوانی رنگ به سوی دریا روانه می شود. گفته می شود مرگ بعل در اساطیر اوگاری تیگ یا اوگاریت هم ممکن است مرحله ی کهن تری از دگرگونی این اسطوره باشد.

اوگاریت کجاست؟

اوگاریت منطقه ی کنعان است که بین دو تمدن بابل و مصر بوده است. این منطقه محل سکونت اقوام سامی است. تا اوایل قرن بیستم از این منطقه و اساطیر آن آگاهی چندانی در دست نبود. اما در ۱۹۲۸ م در رأس الشمرا لوح هایی کشف شد. بر اساس این لوح ها گفته می شود اوگاریت شهر باستانی سوریه ی شمالی است.

داستان از این قرارست که در دهه ی ۱۹۲۰.م، یک کشاورز سوری هنگام شخم زدن کشتزارش به سفالی برخورد که نوشتاری میخی روی آن بود. خبر به همه جا رسید و یک گروه باستان شناس فرانسوی فورا به محل آمدند. در پی این رخداد در سال ۱۹۲۸.م، تپه ای در فنیقه ی باستان کشف شد. این مکان را امروز با نام رأس شمرا می شناسیم. اما در دوران برنز نامش اوگاریت بود.

در کاخ پادشاهی این شهر باستانی مجموعه ای از کتیبه های میخی به دست آمد که با خط اکدی و سومری فرق داشت. این کتیبه ها با ۲۸ نشانه نوشته شده بود. گفته شد که این خط کهن ترین نمونه ی خط الفباست. باستان شناس فرانسوی به نام شارل ویرولو Charles Virolleaud در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ نخستین ترجمه ها را از این متون ارائه کرد. از آن زمان تا کنون ترجمه و انتشار تدریجی این اسناد به تجدید نظر در فهم تاریخ جهان باستان و تفسیر عهد عتیق دامن زده است.

منبع:

  • اساطیر خاور میانه، ساموئل هنری هوک، ترجمه ی علی اصغر بهرامی و فرنگیس مزداپور
  • دانشنامه اساطیر جهان، رکس وارنر، ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور
  • اسطوره آفرینش بابلی، دکتر شروین وکیلی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

6 دیدگاه روشن ایناننا کیست؟

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.