اژدها واقعیت یا خیال؟

اژدها واقعیت دارد یا یک خیال است؟ این پرسشی ست که ممکن ست برای هر کسی پیش آید؟ در پاسخ باید گفت امروزه به یاری دانش جانورشناسی و باستان شناسی و نیز به کمک حفاریهای بی شمار میدانیم اژدها که بعنوان نیروی اصلی اهریمن و دشمن آفرینش، در دینها و ادبیات جهان پیدا شده، مفهوم اساطیری و افسانه ای نیست و واقعا وجود داشته است. سوسماران و دایناسورها جانوران پیش از تاریخ بوده اند که درست مانند اژدهایان بودند و گفته می شود افسانه های اژدهایان، بازتاب تیره و تار دیدارهای پیش از تاریخ آدمیان و این جانوران فوق طبیعی و شریر روزگار کهن ست که در مردابها و گل آبه ها زندگی می کردند و تخم می گذاشتند.

مسعودی در مروج الذهب برداشت همزمانان و گذشتگان خود را از اژدها اینطور می نویسد: این دریا که دریای اقوام عجم است، اژدها فراوان دارد، به دریای روم نیز اژدها فراوان است… به دریای حبشی و در همه خلیج های آن که به وصف آوردیم، اژدها نیست و بیشتر در حدود دریای اقیانوس نمودار می شود. مسعودی در دنباله این مطلب تصوراتی را که مردم روزگار کهن از اژدها داشتند اینطور بازگو می کند:

کسان در باره ی اژدها خلاف کرده اند: بعضی برآنند که اژدها بادی سیاه است که در قعر دریاست و چون به نسیم، یعنی هوا می رسد، مانند طوفان به طرف ابرها می رود و چون از زمین بالا رود، بگردد و غبار پراکند، در هوا طولانی شود و اوج گیرد و مردم چنان پندارند که مارهای سیاه است که دریا برآمده است زیرا ابرها سیاه است و روشنی نیست و بادها پیوسته می وزد.

مروج الذهب

مسعودی می گوید؛ برخی گفته اند: اژدها، جنبنده ایست که در ژرفای دریا بوجود می آید و بزرگ می شود و حیوانات دریا را آزار می دهد و خداوند ابر و فرشتگان را می فرستد تا آن را از میان جانوران دریا بیرون آرند و به شکل ماری سیاه ست که برق و صدایی دارد و دَمِ اژدها به هر بنای بزرگ یا درخت تنومند یا کوهی رسد، آنرا درهم کوبد، گاه باشد که نفس بکشد و درخت تنومند را بسوزاند و ابر، آنرا به دیار یأجوج و مأجوج افکند و باران بر آنها ببارد و اژدها را بکشد و یأجوج و مأجوج از آن تغذیه کنند (این سخن را به ابن عباس منسوب کرده اند).

گروهی درباره ی اژدها جز این گفته اند مثلا اینکه اژدها، ماری سیاهست که در صحراها و کوهها بوجود می آید و سیل و باران آنرا به طرف دریا می راند و از حیوانات دریایی تغذیه می کند و پیکرش بزرگ و عمرش دراز می شود و وقتی عمرش به پانصد سال رسید، بر جانوران دریا چیره می شود… و نیز گفته اند که برخی از اژدهایان سیاه و برخی سپیدند و به اندازه ی مار هستند.

اژدها نماد چیست؟

اژدها در ادبیات و فرهنگهای مختلف به معنی و نماد اقتدار، هرج و مرج، ابر، ظلم، استبداد، خشکی و بی بارانی، دشمنی حقیقت، بت پرستی، جهل، دزدی دریایی و نیز نخستین دریا، باران و آب به کار رفته است (فرهنگ اساطیر و فولکلور و سمبل ها، اثر Jobes). در اساطیر بابلی اژدها (تیامات) تجلی گاه دو اصل هرج و مرج و تاریکی ست. در بودائییسم اژدها به شکل اسب نمایشی از عظمت و بزرگی و پیوند به زندگیست. در اساطیر سلتی اژدها نماد قدرتهایی که برای حاصلخیزی و انسان مضرند. در مسیحیت اژدها نماد فریبکاری، شر، کفر، شیطان و ناپاکیست.

ایرانیان وجود اژدها را انکار نمی کنند و می پندارند که هفت سر دارد و در حکایتهای خود به آن مثل می زنند. اژدها در افسانه پردازی سراسر جهان به جز چین، نمودار نیروهای پلید و ناپاکست. اژدها آب را از بارور کردن بازمیدارد و می خواهد خورشید و ماه را فروبرد. بنابراین برای اینکه جهان بماند، اژدها باید نابود شود. ولی در چین اژدها موجودی مسالمت جوست. اژدها در چین چند گونه ی آسمانی، الهی،زمینی و اژدهای گنج های مخفی دارد که نماد ابرها، زمین، هوش، قدرت، سروری و آب هستند. در باور چینی ها اژدها نه تنها آفریده شوم و ترسناک نیست، بلکه یکی از خدایان است که یار و یاور مردمست. مردم او را می پرستند و باور دارند که او ضامن سلامتی و نیک بختی و آرامش است. چرا که بادها و ابرها به فرمان او هستند. در ژاپن اژدها نماد بی نهایتی سرور و شهوات انسانی ست و نشان میکادو (امپراطور ژاپن) است. در اساطیر یونان اژدها نگهبان سیبهای طلای هسیپرایدهاست. در مصر باستان اژدهای افسانه ای آپوفیس Apophis نماد تاریکی ست که شب به دست ایزد خورشیدچهر رع Re کشته می شود.

در اسطوره های دینی گاهی اژدها در چهره موجودی دوزخی پدیدار می شود و گاهی با سیمای عصای موسی، جلوه ای از نیروی الهی ست. عارفان نیز اژدها را در چهره های خاص تری دیده اند. در اساطیر قرون وسطی، اژدها عنصر مهم و اصلی بود که خدایان و آدمیان را به قهرمانی ترین کارهایشان بر می انگیخت. وحشتی بود که می بایست بر آن چیره می شدند و این چیرگی پاداشی درخور داشت. اژدها تجسدی از اصل شر و نیز نیروی غصب کننده و احتکار کننده آب، همگان را می ترساند و بعنوان خدای زمین و سرور دنیای زیرین و نگهبان گنجینه ها مورد پرستش بود. گاهی در برکه ای که درخت دانش یا زندگی بر آن سایه افکنده، ساکن بود و نگهبانی آن درخت را داشت. در فن سلاح سازی و نشانه هایی که بر سلاح ها نقش می زدند معمولا اژدهای دارای فلس و بال، نماد دفاع شجاعانه از تاج و تخت و خزانه فرمانروا بود. روی پرچمهای سلسله های مانچوی چین، فنیقی ها، ولزی ها و ساکسن های غربی و دیگران نیز تصویر اژدها دیده می شود.

در آسمان شمال، صورت فلکی دراکو Deraco که همان اژدهاست نماد خرد افلاک یا آسمانهاست. در افسانه ها آمده که کادموس Kadmos و همراهانش اژدهایی را به آسمان پرتاب کردند، که بصورت فلکی ثعبان درآمد که ستاره قطبی را در برگرفت و ستاره های Alwaid و Etanin چشمهای همیشه بیدار آنند که هرگز افول نمی کنند. در فارسی نام این صورت فلکی تنین، هستبهر یا هشتبهر است و این همانست که در باورهای کهن هند و ایرانی ماه و خورشید هنگام خسوف و کسوف به کام او می روند.

اژدها چیست؟

اژدها هیولایی افسانه ایست که عموما به شکل خزنده ای بالدار و بزرگ توصیف می شود، بر فرق سرش برجستگی یی بسان خروس دارد و چنگالهایش تیز و دهشتناک ست. از دهانش آتش بیرون می جهد. قدرت اژدها در دَمِ اوست که بسان تازیانه آنرا به هرچه که در نزدیکش باشد فرو می آورد (فرهنگ اساطیر و فولکلور و سمبل ها، اثر Jobes).

اژدها در فارسی بصورت «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهاک» آمده و به معنی ماری بزرگ با دهانی گشاده است. اژدها هم چنین به معنی رایت و سَرِ عَلَم است و کنایه ازمردم دلیر و قهرآلود و نیز کنایه از پادشاه ستمگرست. در فرهنگهای فارسی اژدها را به شکل مار بزرگ با دهان گشاد توصیف کرده اند که مانند سوسمار بزرگ و دارای دو بال ست. آتش از دهن می افکند و از گنج پاسبانی می کند. در اساطیر اژدها جانوری شگفت پیکرست که هم خزنده است و هم پرنده، بالهایی مانند عقاب، چنگالهایی مانند شیر، دُم مانند مار و دَمِ آتشین دارد.بنابراین گاهی مار و اژدها یکی دانسته می شود و گاهی شباهتهایی میان آنها دیده می شود. مبنای این تفاوت، باورهای گوناگونی ست که در خیال و ذهن مردم بوده است.

در فرهنگ جهانگیری اژدها چهار معنی دارد:

  • مار بسیار بزرگ که به خاطر بزرگی پیکرش آن را به صورت جمع می آورند
  • دلیر و دلاور و خشمگین
  • پادشاه ستمگر و عموما به معنی ضحاک (چنانکه فردوسی آورده)
  • عَلَم اژدها پیکر

در برهان قاطع آمده اژدها همان «ضحاک ماران» است. از آنجا که این واژه با خوی ستمکارانه اژی دهاک یا ضحاک سازگارست بر او نهاه شده است. یکی شدن اژدها (:مار) با ضحاک پادشاه ستمگر، در اوستا و روایتهای پس از آن، یادآور ستم طولانی ضحاک است که باعث شده او بصورت اژدها و مار موذی و اهریمنی جلوه کند و به صورت جانوری مهیب و ترسناک درآید. بنابراین اژی دها و اژی دو گونه از اسمی ست که ما امروزه آنرا اژدها می خوانیم.

اژدها در زبان انگلیسی دراگون Dragon گفته می شود که از واژه ی Drakon یونانی به معنی نگاه کردن یا دیدن آمده است. Dragon از سه بخش Dur+tagt+on تشکیل شده که در کل به معنی قدرتمند پرتحمل است. دراک آتشین یا Fire Drake انگلوساکسونی هم همان اژدهای پرنده است.

شاعر بنام ایران اسدی اژدها را اینگونه توصیف کرده است:

سرش پیسه، از موی، چون کوه تن
چو دودش دَم و همچو دوزخ، دهن
زبانش چو دیو سیه، سرنگون
که در دَم زغاری سرآرد برون
زدنبال او، دشت هر جای جوی
به هر جوی در، رودی از زهرِ او
چو بر کوه سودی، تن سنگ رنگ
به فرسنگ رفتی چکاچاک سنگ

اژدها در اوستا

اژدها در اوستا یکی از خرفستران Xrafstaran یا موجودات زیانکار و از پدیده های اهریمنی ست. اژدها در مذهب مزدیسنا از مخلوقات اهریمنی ست. پس از آنکه اهورا مزدا نخستین کشور را که آریاویج بود؛ آفرید، اهریمن نیز اژی (:مار) را (که موجودی بسیار قوی پنجه و گزندآور بود) آفرید و سرانجام فریدون او (اژی) را کشت.

او (آبتین) را این نیک بختی رسید که او را پسری زاییده شد: فریدون، از خاندان توانا، کسی که زد (کشت) اژدهای سه پوزه، سه کله، شش چشم، هزارچستی، دارنده دیو دروغ، بسیار زورمند، آسیب جهان و خبیث، آن بسیار زورمندترین دروغی که اهریمن ساخت بر ضد جهان خاکی از برای مرگ راستی…

یسنا

اژی در اوستا و اَهی در سانسکریت به معنی مارست که گاهی با صفت اودَروتهراس Udaro-thrasa به معنی «روی شکم رونده»، و گاهی با صفت خشوئو Xsvaewa به معنی « زودخزنده، تند رونده و چست و چابک» آورده شده است. در گزارش پهلوی اوستا یعنی زند، اژی، شپاک شده و در توضیح آمده: مار شپاک. همین واژه در فارسی شیبا شده؛ چنانکه در ویس و رامین از فخرالدین اسعد گرگانی می خوانیم:

سر دیوار او پر مار شیبا
جهان از زخم آنها ناشکیبا

این واژه در پهلوی به صورت Aji وAzi به معنی مارست. اژی در اوستا چندین بار با واژه ی دهاک آمده و ترکیب اژی دهاک، همان که در اساطیر ایران ضحاک می خوانیم، شده است. در فارسی دری اژدهاک به معنی اژدها و ضحاک آمده است.

اژی دهاک ترکیبی از اژی و دهاک است. اژی بدون «ی» به معنی مار و اژدهاست. اژی در زبان اوستایی برابر است با اژدر فارسی دری که بخش نخست واژه ی اژدها ست. بخش دوم ترکیب اژی دهاک، دها یا دهاک است که اوستایی ست و گفته می شود از ریشه dah به معنی گزنده است. مهرداد بهار بخش نخست این ترکیب را به معنی افعی و اژدها و بخش دوم را نامی خاص می داند. بنابراین اژدهاک یا اژدها به معنی اژدهای نیش زننده و گزند رساننده است.

در یشت پنجم اوستا می خوانیم: این کامیابی را به من ده ای نیک، ای تواناترین، ای اردویسوراناهیت که من به اژی دهاک، سه کله،شش چشم، و با هزار چستی و چالاکی پیروز شوم… از دیوهایی که نام آنها در اردیبهشت یشت آمده به اژدهازادگان اهمیت ویژه ای داده شده است. در اوستا از میان پیکره های افسانه ای و هیولایی اژدها، دو پیکر بیش از همه مورد توصیف قرارگرفته است: اَژی سُرووَرَ Azisruvara یا اژدهای شاخدار و اژی دهاک همان هیولای سه سر و شش چشم و سه پوزه.

بنابراین در اوستا داستانهای فراوان در باره اژدها هست که به آسانی می توانسته اند آنها را به یک شخصیت تاریخی که مورد تنفر بوده و نامی همانند اژی دهاک داشته نسبت دهند. مهرداد بهار در پژوهشی در اساطیر ایران می نویسد:آنچه مسلم ست اینست که در اوستا از اژی دهاک بعنوان شاه یاد نشده است بلکه اژدهایی ست که مردم و آنچه روی زمین بوده را نابود می کرده است. همچنین در اوستا از اژی دهاک بعنوان قوی ترین دروغی که اهریمن ضد جهان مادی (گیتیگ) آفریده، یاد شده است. البته این اژدهای اوستا می تواند مانند مردم ایزدان را نیایش کند، برای آنها بسیاری اسب و گاو و گوسفند قربانی کند و از ایشان پیروزی در نبرد را بخواهد اژدهاک با آذرهرمزد برای بدست آوردن فره می جنگد و در آن نبرد شکست می خورد ولی در اوستای موجود سخنی از اژی دهاک بعنوان شاه یا از نشستن او به جای جمشید نیست. حتی سخنی از این نیست که او فرمانروای جهان بوده و فریدون سلطنت را از دست او درآورده است.

استاد بهار می گوید: می توان گمان کرد ضحاک اوستا دقیقا اژدهای ترسناکی است که مانند همتای خود در وداها، ویشوه روپه Visvarupa، سه سر، گاوها را می دزدد…

اژدها در روایات پهلوی

در ادبیات پهلوی اژی دهاک مردی ست تازی که به ایران می تازد، بر جمشید چیره می شود و پس از یکهزار سال سلطنت بد، از فریدون شکست می خورد و به دست او در کوه دنباوند (دماوند) زندانی می شود و در پایان جهان از بند رها می گردد و به نابودی جهان دست می برد. آنگاه گرشاسب او را از میان بر می دارد.

در داستان گرشاسب در روایات پهلوی توصیف کاملتری از اژدها را می خوانیم: روان گرشاسب گفت: مرا بیامرز ای هرمز… و مرا گرزمان بده (زیرا من) اژدهای شاخ دار را بکشتم که اسب اوبار و مردم اوبار بود و او را دندان، همچند بازوی من بود و او را گوش همچند چهارده (کلبه) نمدین بود و او را چشم، همچند گردونه ای بود و او را شاخ، همچند شاخه ای بلند بود. من به اندازه ی نیم روز بر پشت او همی تاختم تا سرش را بدست آوردم و گرزی بر گردن (وی) زدم و بکشتم. اگر من آن اژدهای را نکشته بودمی، آنگاه، همه ی آفرینش تو نابود شدی و تو هرگز پاره اهریمن ندانستی.

در مینوی خرد نیز از چند اژدها یاد می شود: ” و از سام این سود بود که مار شاخدار و گرگ کبود، که پشن نیز خوانند دیو آبی گندرو… و دیو بیابانی را بکشت”. گندرو Candarawa در اوستا اژدهایی ست زرین پاشنه و گشاده دهان که گرشاسب او را می کشد ودر روایت های پهلوی در داستان کشته شدن این اژدها به دست گرشاسب آمده است: گندرو، را کشتم که به یک بار دوازده، ده را بجوید. چون به دندان گندرو نگریستم مردم مرده در دندان او آویخته بودند، ریش مرا گرفت و مرا به دریا کشید، ۹ شبانه روز در دریا کارزار داشتیم، سرانجام من از گندرو نیرومندتر شدم ته پای گندرو را گرفتم و تا سر پوست او را کندم و دست و سر گندرو را بدان بستم و به دریا کشیدم و به آخرورک Axrurag سپردم و ۱۵ اسب را کشتم و خوردم و در سایه ستور خفتم. گندرو مرا کشید و مردم مرا از خواب بیدار کردند و من برخاستم و هر گامی هزار گام جَستم و آنچه از پای من می جست، به هر چه برمی خورد آتش در آن می افتاد، به دریا رفتم و آنان را بازکشیدم و گندرو را گرفتم و کشتم. اگر او را نکشته بودم اهرمن بر مخلوقات تو (اورمزد) مسلط می شد”.

در کتاب نهم دینکرد نیز به دیواژدهای گندرو و کشته شدن او به دست گرشاسب اشاره شده است.

اژدها در ریگ ودا

در ریگ ودا این جانور سه پوزه، سه کله، شش چشم و با هزار چستی و چالاکی به صورت موجودی سه سر در می آید که به دست ایندرا Indra کشته می شود. جی سی کویاجی J.C.Coyajee می نویسد: در ایران باستان مانند دیگر کشورهای کهن افسانه های بدیعی در باره ی اژدها وچود داشته است. آیین نبرد میان اهی Ahi با ورتیره Varitra و با ایندرا به شکل گسترده ای در میان اقوام هند و ایرانی رایج بوده است. در حالیکه در سرزمینهایی مانند هندوستان، چین و بابل اژدها نماد خشکسالی و تاریکی و سیل های ویرانگر بوده؛ در ایران نماد شرارت و رذیلتهای اخلاقی به شمار می رفته است.

آیا ضحاک همان اژی دهاک است؟

در برهان قاطع آمده اژدها همان «ضحاک ماران» است. از آنجا که این واژه با خوی ستمکارانه اژی دهاک یا ضحاک سازگارست بر او نهاه شده است. یکی شدن اژدها (:مار) با ضحاک پادشاه ستمگر، در اوستا و روایتهای پس از آن، یادآور ستم طولانی ضحاک است که باعث شده او بصورت اژدها و مار موذی و اهریمنی جلوه کند و به صورت جانوری مهیب و ترسناک درآید. بنابراین اژی دها و اژی دو گونه از اسمی ست که ما امروزه آنرا اژدها می خوانیم.

کریستن سن Christensen می گوید افسانه ی ضحاک و فریدون که بر او چیره می شود؛ مانند داستان جم به دوران هند و ایرانی می رسد. آبتین Athwya (پدر فریدون) دومین کسی بود که هوم مقدس را فشرد… و (فریدون) جهان را از ستم اژی دهاک سه پوزه، سه سر شش چشم رهایی بخشید. فریدون به ایزد ارت یزشن می برد( فریدون ایزد ارت را نیایش می کند):

این آیفت به من ارزانی دار

ای ارت نیک والا

که بر اژدهای سه پوزه سه سر شش چشم

دارنده ی هزار چالاکی، چیره شوم

بر این دروغ بسیار نیرومند، دیوانه ی پلید،

فریفتار چهان،

بر این دروغ بسیار نیرومند،

یشت ۱۷- بندهای ۳۳و ۳۴

صفت اژدهای سه پوزه برای این به ضحاک داده شده که خودش یک دهان یا یک پوزه داشت و هر یک از دو مار که روی دوشهایش بودند نیز یک پوزه داشتند بنابراین سه پوزه و سه دهن می شود. بنابر اوستا سومین کسی که هوم را می فشرد سام است که دو پسر داشت و هر دوپسر او در جهان نامی بودند. یکی اورواخشیه Urvaxsya ، هیربُد و قانونگذار و دیگری گرشاسب، پهلوان نیرومند با گیسوان مجعد ودارنده ی گرز (بن ۹و ۱۰ یسنای ۹). بنابر این افسانه اورواخشیه کشته می شود و برادرش گرشاسب انتقام خون او را می گیرد (بند۲۸ یشت پانزدهم). گرشاسب اژدهای شاخدار را می زند (می کشد)، اژدهایی که اسبان و مردمان را می اوبارید (می بلعید).

اژدهای زهرآگین زردگون،

که از او زهر بر هوا می پاشید

زهر زرد به بالی یک اَرَش

که بر پشت او گرشاسب، به نیمروز

خورشت خود را در دیگی آهنین پخت،

آن زیانکار، از گرما تفته

و از زیر دیگ برجست آب جوشان فروریخت

گرشاسب نریمان هراسید

خود را به کنار کشید

کارنامه شاهان، کریستن سن ( رویه ۹)

مطالب اندکی که از افسانه گرشاسب به جای مانده است کافیست که ما را از نام و آوازه ی این هرکول آریایی و جانوری که کشت، آگاه کند. در زامیاد یشت از جانور شاخداری که به دست گرشاسب کشته می شود سخن می رود، همچنین در بخش بیستم کتاب «صد در» ازاژدهای بزرگی سخن گفته می شود که اسب و آدم و دیگر جانداران را، با نفس می کشد و فرو می برد و گرشاسب آن جانور را می کشد و مردم را از گزندش رهایی می بخشد.

به گفته استاد مهرداد بهار آنچه مسلم است اینست که در اوستا اژی دهاک شاه نبوده بلکه اژدهایی بوده که برای نابود کردن مردم و آنچه روی زمین بوده آمده و قوی ترین دروغی ست که اهریمن ضد جهان مادی آفریده هرچند او می توانسته ایزدان را نیایش کند، برای آنها قربانی کند و از آنها پیروزی بخواهد. ولی در ادبیات پهلوی اژ دهاک مردی تازیست که به ایران می تازد، بر جمشید پیروز می شود و پس از هزار سال سلطنت بد، سرانجام از فریدون شکست می خورد و به دست او در کوه دنباوند (دماوند) زندانی می شود و در پایان جهان از بند رها می گردد تا به نابودی جهان دست ببرد و آنگاه گرشاسب او را ازبین می برد. بنابراین میتوان گفت اژدهاک از دوران پهلوی با ضحاک یکی شده است.

منبع:

  • اژدها در اساطیر ایران، دکتر منصور رستگار فسایی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.