خدایان در سپهرباستان – خدایان آشوروبابِل

در فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ایزدان مانند انسانها دارای همسر و خانواده بودند. آنها فرمانروایان آسمانی بودند که مانند شهریاران زمینی دربار و پریستار و سرباز داشتند. ایزدان تمام نیازها و خواست های انسان را داشتند و امتیاز ویژۀ آنها جاودانگی شان بود. آنها مانند میرایان می ترسیدند. هنگامی که سیلابها را می دیدند آرامش را از کف می دادند، به آسمان فراز می رفتند و در آنجا: ” ایزدان چون سگان روی دیوارها چمباتمه زده، می لمیدند”. ایزدان آشور و بابل رشک ورز هم بودند. هنگامی که به میهمانی می آمدند، دمی از خوردن و آشامیدن باز نمی ماندند و سرمست از باده، هیاهو به راه می انداختند.

چندان میگساری می کردند که جسمشان غرقه در شادخواری می گشت بلند فریاد می زدند و دلشان به وجد می آمد.

حماسه آفرین

ایزدان به یک اندازه شیفتۀ قربانی بودند. هنگامی که « اوتناپیشتیم» Uta Napishitim از توفان نجات یافت، برای سپاسگزاری هدایایی را بر چکاد کوه نهاد:”ایزدان بوی نیک آن را حس کردند، و همچون مگسان فراز آن که این قربانی را انجام داده بود، به پرواز درآمدند”. اوتناپیشتیم به معنی ” او که حیات را دید” شهریار و کاهن خردمندِ«شوروپاک»، و نخستین کسی بود که از توفان بزرگ نجات یافت. ازآن پس ایزدان او را جاودانه کردند تا بر دهانۀ رودها تا ابد بزید.

ایزدان در کاخ هایی زندگی می کردند که در فراز آسمان، یا در کوهستان بزرگ خاور، یا در ژرفای دریا و یا در جهان زیرین بود. ایزدان گاه دور هم گرد می آمدند تا در بارۀ مسائل مشترک رایزنی کنند. آنان در تالاری به نام «اوپشوکینا» Upshukina، جایی که بیشتر صحنه های «منظومه آفرینش» بابلی در آن رخ میدهد؛ گرد می آمدند. به ویژه هرسال در آغاز سال نو ایزدان در این تالار گرد می آمدند و جشن «زاگ موگ» Zagmuk، که به گونه ای جشن آفرینش بود را برپا می کردند. آشوریان و بابلیان باور داشتند ایزدان در آغاز سال نو سرنوشت آدمیان را رقم می زنند.

میتوان گفت ایزدان انجمنی سازمان یافته و سلسله مراتبی داشتند؛ هرچند این سلسله مراتب ایزدی به گونه ای منسجم شکل نگرفت و همواره تغییر می کرد. اصل بزرگ ازلیِ باروری، و ادامۀ نسل که در آغاز از سوی سومری ها تقدیس می شد؛ بی درنگ به گروهی از ایزدان واگذار شد که هیچ پیوندی با هم نداشتند. در روزگاران بعد، ایزدان تحت نفوذ غرور ملی رتبه بندی شدند. سرانجام کاهنان رسمی بابل سلسله مراتب ایزدان را کمابیش به طور قطعی تعیین کردند. آنان ایزدان را به گونه های سه گانه بخش کردند. ایزدان سه گانه یا تثلیث اصلی آنها، ایزدان بزرگِ «آنو»Anu، یا آنوم خدای آسمان و شهریار ایزدان، «اِنلیل»Enlil، ایزد هوای کیهان(باد) و کوهستان و «ائا»Ea، ایزدِ خرد و خداوندگار زمین و آبهای شیرین؛ و ایزدان نجومی شان، «سین»Sin، ایزد ماه، «شَمَس»shamash، ایزد خورشید و «ایشتر»Ishtar ایزدبانوی عشق و جنگ بودند. ایشتر اغلب با «اینانا» یکی شمرده شده است.

خدایان سه گانه

هنگامی که مردوک به تیامت پیروز شد و جهان نظمی دوباره گرفت؛ کیهان به سه بخش تقسیم شد و هرکدام زیر فرمانروایی خدایی قرار گرفت. بهرۀ آنو، آسمان بود. زمین به انلیل سپرده شد. ائا نیز فرمانروای آبها شد و آنها با هم تثلیث یا سه گانه بزرگ ایزدان را ساختند.

آنو

ایزد آنو Anu فرزند «انشار»Anshar و « کیشار»Kishar بود. نامش به معنی آسمان است. او بر آسمانها فرمانروایی و در بالاترین ناحیه که “آسمانِ آنو” نام داشت ساکن بود. او خدای برتر بود و همۀ خدایان به او افتخار میکردند. هنگام خطر به او پناه می بردند و هرگاه شکایتی داشتند نزد او می رفتند. بر اورنگ فرازگرفته ای که آنو بر آن می نشست نشانه های شهریاری مانند عصا، دیهیم، تاج و چوبدست قرار داشت. او سپاهی در فرمان خود داشت، یعنی گروه ستارگان آفریدۀ او که «سربازان آنو» نام داشتند و نابودگر اهریمنان بودند.

آنو به رغم برتری اش بر خدایان دیگر، عاری از ناتوانی نبود. برای نمونه وقتی به نبرد «تیامت» Tiamat رفت قادر نبود با آن غول روبرو شود، پس شکوه خویش را به «مردوک» Marduk سپرد. او به کمک همراهش ایزدبانو «آنتو» Antu یا آنتوم بر سرنوشت آدمیان نظارت داشت. هرچند پرستش او در جهانِ آن روز هرگز از بین نرفت ولی سرانجام ایزدان دیگر بر او چیره شدند و برخی امتیازهای او را تصاحب کردند.

آنو نه فقط خدای خدایان، که خدای ارواح شیطانی و شیاطین نیز، بود. او را خدای پادشاهان و تقویم سالانه دانسته اند. او بیشتر با شاخ در سرش تصویر شده که نشانۀ قدرت است. آنو اکدی ست و همتای سومری او «آن» ، مربوط به سه هزار سال پیش از میلادست.

انلیل

انلیل Enlil در سرزمین سومر به ویژه در«نیپور» Nippurخداوندگار هوا بود. او مسئول رویدادهایی بود که در زمین رخ میداد. سومریان انلیل را از دوره های پیشین می پرستیدند. او ایزد گردباد بود و سلاحش، آمارو، یا توفان بزرگ نام داشت. انلیل مانند زئوس یونانیان نماد نیروهای طبیعت بود و مانند او، سرنوشت آدمیان را در اختیار داشت. هنگامی که بابلیان، سومر را گرفتند؛ انلیل را نادیده نگرفتند و او را یکی از ایزدان سه گانه خود، (آنو،انکی،انلیل، خدایان آسمانها، زمین و جهان زیرین) برشمردند. بابلیان انلیل را با خدای خود مردوک همانند کردند و نام «بعل» به او دادند که به معنی “خداوندگار” بود. بعل خداوندگار جهان شد و فرمانروایی اش در سراسر زمین گسترش یافت. پس او را “شهریارسرزمین” یا “شهریار همه نواحی” خواندند.

انلیل مانند آنو در آسمانها گردش میکرد ولی در “کوهستان بزرگ خاور” مسکن داشت. او مانند آنو نشانۀ شهریاری را در دست داشت تا به کسی که برگزیدۀ خود اوست، واگذار کند. پس شهریاران زمینی فقط نمایندگان یا جانشینان او بودند. او پراکنندۀ نیک و بد بود . او خشماگین توفان را بر زمین فرستاد و نژاد انسان را از بین برد. در دوره های پیشین، انلیل را با ایزدبانو «نین خورساگ»Ninkursag، بانوی کوهستان بزرگ، مربوط می دانستند؛ هرچند در نظام بندی کاهنانۀ ایزدان « نین لیل»Ninlil همسر انلیل به شمار می رفت.

ائا

ائا Ea به معنی به معنی “خانه آب” است. ائا از خدایان اکدی ست. سومریان او را «انکی» Enki می نامند. او یکی از خدایان سه گانه میان رودان، (آنو،انلیل،ائا، خدایان آسمان، زمین و جهان زیرین) است. برخی او را با پوزئیدون همانند دانسته و برخی با این نظر مخالفند. ائا ایزد دریا نبود. او ایزد «اپسو» یعنی گستره آبهای تازه که گرد زمین را فرا می گرفت و در عین حال، زمین روی آن شناور بود، قلمداد می شد. چشمه هایی که از زمین فرا می جهید، رودهای بزرگی که جلگه کلده را آبیاری می کرد، از اپسو سرچشمه می گرفت. اپسو خود، سرچشمۀ دانش و خرد به شمار می رفت.

ائا خداوندگار زمین، نام داشت. او مانند اپسو ایزد خرد نیز بود. ائا بر افسونگری های جاودانه نظارت داشت و ایزدان آزادانه با او رایزنی می کردند. گاهی ائا را «نینی گیکو» Ninigiku یا خداوندگار چشم مقدس، می خواندند؛ به این معنی که هیچکس را از این خدا گریزی نیست. وقتی بعل برآن شد که نژاد انسان را با توفان براندازد این ائا بود که به اوتناپیشتیم هشدار داد و اور از نابودی بشر بازداشت.

ائا در مقام ایزد دانش، با شَمَس پیوند داشت، غیبگویی می کرد و برای افسونگری خوانده می شد. او ناظر کارهای آدمیان نیز بود. درودگران، سنگ بُران و زرگران او را پشتیبان خود می دانستند. مسکن زمینی ائا شهر «اریدو» بود در منتهی الیه شمالی سرزمین سومر، در کنار خلیج فارس بود. اریدو نخستین شهری بود که از آب برآمده بود. جایی که ائا در آن مسکن داشت «ازوآب»Ezuab، یا خانه اپسو خوانده می شد و در آن نزدیکی درختی شگفت به نام «کیشکانو» Kishhanu یِ، سیاه رویید که شاخ و برگش مانند لاجورد می درخشید و به تنهایی مانند جنگل سایه ای انبوه داشت.

ائا را مانند بزی با دُم ماهی تصویر کرده اند. همچنین او به شکل انسانی تصویر شده که از شانه هایش یا از گلدانی که در دست دارد، امواجی بیرون می جهد. دوست و همراه ائا، «نینکی»Ninki، بانوی زمین است. گاهی نیز« دامکینا»، یا «دامگالنونا»، را همسر بزرگ خداوندگار دانسته اند. سه گانه بزرگ ایزدان به اینگونه بازماند تا بابل بانوی بزرگ همه سرزمین های سومر و اکد شد. آنگاه ائا جای خود را به ایزد بزرگ ملی خویش، « مردوک»، فرمانروای ایزدستان آن سرزمین، سپرد.

سین

سین Sin یا Su-en، ایزد ماه، در رأس هرم سه گانه ایزدان نجومی ست. دو رأس دیگر این هرم، شَمَسShamas، ایزد خورشید و ایشترEshtarایزد بانوی عشق و جنگ هستند. شمس و ایشتر فرزندان سین به شمار می رفتند، بنابراین میتوان پنداشت، نور برخاسته از شب انگاشته می شده است.

سین با نام «نانا»Nanna یا «نانار» در «اور» پرستیده می شد. نانا با گله های گاو که در زندگی مردم کنار رودخانه فرات اثر داشت ارتباط نزدیکی داشت. او را پیرمردی با ریش دراز لاجوردی رنگ، با دستاری بر سر تصویر می کردند که هنگام غروب آفتاب سوار بر زورق خود می شد و مانند هلال درخشان ماه در نظر میرایان جلوه می کرد. او در فضای بیکران آسمان شب می راند. برخی مردم باور داشتند هلال درخشان ماه، سلاح سین است، ولی هنگامی که قرص ماه کامل شد و مانند تاجی درخشنده در آسمان جلوه کرد، مردم سین را “خداوندگار دیهیم” خواندند. این تغییرات پی در پی و منظم ماه از هلال تا بدر کامل، به سین حالتی رازناک می بخشید، برای همین او را ایزدی دانستند که هیچکس نمی تواند به ژرفای دلش راه یابد.

هلال نشان نانا بود. گاهی نیز او را با شاخ های یک گاو بزرگ نشان داده اند. نانا قدرت باروری را به گاوها می بخشید، حاکم بر طغیان رودخانه ها بود، رشد نیزارها، افزایش گله ها و در نهایت افزایش تولید لبنیات را از او می دانستند. از آنجا که سین شب را روشن می کرد دشمن بدکاران شمرده می شد. چرا که بیشتر جنایتها در شب رخ می دهد. ارواح پلید بر علیه او توطئه چیدند بر او شوریدند تا جایی که به فرزندانش شمس و ایشتر هم چیره شدند و با تلاش همگانی سین را به کسوف افکندند. اینجا مردوک بود که از نو به او نظم داد. سین خویشکاریهای دیگری هم داشت، برای نمونه زمان را اندازه می گرفت. همسر سین «نینگال»، بانوی بزرگ، بود. نینگال الهه نی بود. هر بهار پرستندگان نینگال با سفر آیینی (یادآور سفر آیینی دیونیزوس)، دیدار اسطوره ای خود را از پدرش انلیل در نیپور انجام می دادند، و نخستین محصولات لبنی خود را با خود می بردند. او جز شمس و ایشتر فرزند دیگری به نام «نوسکو»، ایزد آتش، هم داشت.

شَمَس

به باور مردمان باستان هر پگاه کژدم _انسانهای کوهستان خاور، درِ بزرگ و تاشوی دامنۀ کوهستان را می گشودند تا خورشید وارد گیتی شود. شمس، Shamash، ایزد خورشید، در سفر روزانۀ خود از این روزنه وارد می شد و پرتوهای تابناک از شانه های او می تابید. شمس در دستش چیزی داشت که شبیه تیغۀ اره مانندی بود؛ سومریان می پنداشتند شاید آن چیز کلید دروازۀ خاور باشد. او ارابه رانی به نام «بوننه» داشت که آرام آرام شمس را تا فراز آسمان بالا می برد و هنگام غروب نیز گردونه را به سوی کوهستان بزرگ باختر می راند. در آنجا دروازه ای باز می شد و شمس به ژرفای زمین می رفت و ناپدید می شد. او در تمام شب مسیر زیرزمینی اش را می پیمود تا دوباره در پگاه از کوهسنان خاور بیرون بیاید.

قدرت و شهامت از ویژگیهای بارز شمس است. او بر شب چیره می شود و زمستان را می گریزاند. پیش از هرچیز شمس ایزدی دادگر ست. پرتو درخشنده اش جنایتکاران را میترساند. بنابراین او عنوان ” دادور آسمان و زمین” و “خداوندگاری دادوری” را از آن خود می کند. او را با نقش دادوری اش به گونه ای نشسته بر اورنگ، در حالیکه عصا و حلقۀ شهریاری در دست دارد تصویر کرده اند.

نقش دیگر شمس مانند همتای متأخر یونانی اش، آپولن، غیبگو هم بود و به واسطۀ «بارو» رازهای آینده را بر مردمان فا ش می کرد. بارو پس از آنکه برای شمس قربانی می کرد، روغنی در تشت آب می ریخت و به شکل هایی که از روغن در آب پدید می آمد نگاه می کرد، یا جگر حیوان قربانی شده را می آزمود، یا فرمان ایزدان را از روی وضع ستارگان و حرکت سیاره ها و شکل ظاهری شهاب های آسمانی رمزگشایی می کرد.

شمس در کنار همسرش «آیا» در شهر «سیپار» پرستیده می شد. از این زوج ایزدی دو شخصیت انتزاعی ایزدی به نام های «کیتو» و «میشارو» زاده شدند که به ترتیب نمادهای دادگری و قانون بودند.

ایشتر

برخی ایشتر را دختر آنو (خدای آسمان)، و برخی او را دختر سین (ایزد ماه) می دانند. بر همین اساس ابهام هایی در خویشکاری اوپدید آمده است. ایشتر در نقش دختر آنو “ایزدبانوی عشق “، و در نقش دختر سین “ایزد بانوی جنگ” قلمداد می شد. ایشتر خود را “ایزدبانوی پگاه و شامگاه” می خواند. او از برجسته ترین چهره های ایزدستان آشوری-بابلی ست. او چهرۀ شخصیت یافتۀ سیاره ناهید (زهره) است. همان هنگام که آشوریان و بابلیان ایشتر را می پرستیدند، اعراب او را ایزدی به نام «عشتر» می خواندند.

آشوریان شخصیت جنگجویانه ایشتر را نگاه داشتند او را دختر سین و خواهر شمس می دانستند و به او لقب ” بانوی نبردها و تازنده در میان بانوان” داده بودند. آشوریان ایشتر را به گونۀ نشسته بر ارابه ای که هفت شیر آن را می رانند در حالیکه کمانی در دست دارد به تصویر کشیده اند. ایشتر را به ویژه در نینوا و آربلا (اربیل) می پرستیدند.

از سوی دیگر ایشتر دختر آنو، در اِرِخ، در رأس همه ایزدبانوان عشق و شهوت رانی بود. او شخصیتی مهرآمیز نداشت و همواره تحریک آمیز، نا شکیبا و سر سخت بود. ولی به هر حال این ایشتر بود که کام عاشقانه را در همۀ آفریدگان بیدار کرد. “روسپیگری مقدس” بخشی از آیین ایشتر بود. هنگامی که او به زمین می آمد روسپیان در رکابش بودند تا جایی که شهر او، اِرِخ، شهر روسپیان مقدس نام گرفت.

گفته می شود عشق ایشتر حتی برای ایزدان نیز سرنوشت سازبود. او در جوانی دلباخته “تموز”، ایزد درو، شد. اگر سخن گیل گمش را بپذیزیم این عشق موجب مرگ تموز شد. ایشتر اندوهگین شد و بر عاشق جان باخته زاری ها سرداد. همانطور که بعدها آفرودیت، ایزدبانوی عشق یونان، در مرگ آدونیس سوگوار شد.

ایشتر برای اینکه تموز را دوباره بیابد به جهان زیرین رفت. او به سرزمینی سفر کرد که راه بازگشتی نداشت. ایشتر دروازه ها را باز گذاشت و هفت مرز را سوراخ کرد. در هر دروازه یک یک آرایه ها و جامه های خویش را برکند و تاج بزرگ از سر برگرفت، گوشواره، گردن بند، دست بند، پابند، سینه ریز و حتی کمربندی که طالعش روی آن نگاشته شده بود را برکند و سرانجام جامه ای که عریانی اش را می پوشید را از تن درآورد. آنگاه به حضور «اَرشکی گال» شهبانوی دوزخ رسید. ارشکی گال دستور داد تا ایشتر را زندانی کنند و شصت گونه بیماری بر او بیفکنند. پس پدرش این اندوه را نزد ائا برد. ائا برای نجات ایشتر «آسوشو- نامیر» را آفرید، به او کلام جادویی را آموخت تا بتواند ارادۀ ارشکی گال را از او بگیرد. ائا، آسوشو- نامیر را به سرزمین بی بازگشت فرستاد. آسوشو توانست آرشکی گال را فریب دهد و به این ترتیب ایشتر را آزاد کند. به ایشتر آب حیات پاشیدند و دوباره او را از هفت دروازۀ گذراندند؛ سر هر دروازه او آرایه ها و جامه های خویش را بازگرفت.

به رغم شخصیت خشونت بار ایشتر، او چندان هم با مهر بیگانه نبود. میرایان بسیار از مهربانی های او بهره مند شده بودند. بسیاری شهریاران تخت و تاج خود را وامدار عشق ایشتر می دانستند. سرانجام ایشتر به خاطر قدرت مطلق عشق فرمانروای جهان شد و محبوب ترین ایزدبانوی آشور و بابل به شمار آمد. او یکی از ایزد بانوان فنیقیه بود که بسیاری از ویژگیهای خود را برای آفرودیت یونانی به ارث گذاشت.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

9 دیدگاه روشن خدایان در سپهرباستان – خدایان آشوروبابِل

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.