درخت در اساطیر جهان

از زمانی که انسان روی کره خاکی زمین پاگذاشت درخت را مایه زندگی یافت. او به قداست و اهمیت درخت باور پیدا کرد و در پرستشگاهها “درخت مراد” کاشت. درخت یکی از اسطوره های مشترک همه فرهنگ هاست و جنبه های اسطوره ای خود را تا کنون نگاه داشته است. امروز نام درختان سرو کاشمر، طوبی، سدرالمنتهی، درخت کیهانی، درخت همه تخم یا ویسپوبیش، ساکاکی و… را می شناسیم و افسانه های آنها را میدانیم. ما امروز با درخت اخضر که موسی با آن سخن گفت، نخلی که مریم کنار آن روزه گرفت و عیسی را زیر آن به دنیا آورد، درخت سیبی که آدم و حوا را برانگیخت تا میوه آن را بچشند و… آشنا هستیم. می دانیم مردمان تبارنامه خود را به شکل درخت می نویسند و به اصطلاح شجره نامه ای برای خود می سازند که هویت و اصالت آنها را باز تعریف می کند. همه اینها نشان اینست که این سبزینه هستی نزد مردم از دوران باستان تا کنون مقدس بوده است.

در بسیاری از اساطیر، جهان هستی از درخت آغاز می شود. نگاهی به اسطوره های جهان به ما می گوید تا چه اندازه مفهوم درخت مقدس در ذهن بشر استوار بوده است. انسان درخت را تجسم زمین، بهشت، دوزخ، بهشت گمشده و حتی سرچشمه هستی انسان و نماد جاودانگی می داند. در این نوشتار درخت را در اساطیر ملل مختلف بر می رسیم.

درخت در اساطیر ایران باستان

تاریخ و فرهنگ ایران آکنده از درختانی ست که هر کدام با دیرنیگی ویژه خود رمز و رازی دیگر گونه دارند. اهمیت درخت در فرهنگ ایران تا اندازه ایست که درخت با بسیاری از نمادها ی هم پیوند خود ارتباط گرفته و زمینه های اساطیری و تصویری تازه ای ایجاد کرده است. ایرانیان باستان درخت را منزلگاه ایزدان می دانستند. برای آنها “درخت سرو” تقدس ویژه ای داشت زیرا آن را نماد اهورا مزدا یا هرمزد، ایزد برتر ایزدستان خود می دانستند. یا “درخت آسوریک” ازدوران پارتها در ایران نامبردارست. در شاهنامه “درخت گز” درختی جادویی ست که رستم با آن رویین تنی مانند اسفندیار، نظر کرده زرتشت را شکست می دهد. در ایران پرستشگاههای درخت وجود داشت. یکی از موضوع های نقاشی های تزئینی ایرانی درخت زندگیست. این درخت را میان دو جانور روبه رو می کشند.

درخت در اساطیر هند باستان

درفرهنگ هند باستان درخت بوذی که زیر آن بودا به اشراق رسید، همان درخت کیهان و درخت زندگیست. در شمایل نگاری نخستین این درخت نشانه خود بوداست. ریشه های درخت بوذی برهما، ساقه آن شیوا و شاخه های آن ویشنو هستند. این شیوه قدیم عرضه محور جهان است. بنابر متنی که در اَنگکور به دست آمده، درخت کیهان که در کَره گیری از دریای شیر، و برای به دست آوردن اکسیر جاودانگی به کار می رفت، در اینجا طوری عرضه شده که ویشنو در پای آن، روی ساقه و نوکِ آنست. ولی در حالتهای دیگر، شیوا درخت مرکزیست و برهما و ویشنو شاخه های جانبی آن هستند.

در اوپانیشاد جهان یک درخت واژگونست که ریشه هایش در آسمان شناورست و شاخه هایش روی زمین گسترده شده است. این تصویر می تواند مفهومی خورشیدی داشته باشد. ریگ ودا تصریح می کند که شاخه ها به سمت پایین جهت می گیرند و ریشه ها در بالا دیده می شوند و شعاعهایشان بر ما فرود می آید. در اوپانیشاد آمده: ” این اشوتۀ ابدی، که ریشه هایش به بالا می رود و شاخه هایش به پایین، پاکی و خلوص است و برهمن است آن؛ برهمن که او را بی مرگ می خوانند. تمامی جهانها بر اشوته قرار گرفته “. میرچا الیاده می گوید اینجا درخت اشوته با تمام روشنی اش، نشانۀ ظهوربرهمن است، و در کیهان یعنی در خلقت چونان حرکتی نزولی است.

درخت دراساطیر مصر باستان

در باور مصریان باستان نیز مانند ایرانیان خدایان بسیاری در درختان سکونت دارند. به باور آنها بیشتر ایزدان در درخت مقدس سیکومورSycomore ( این درخت را نباید با Sycamore یا توت انجیری اشتباه گرفت)، زندگی می کنند. مصریان باستان می پنداشتند این درخت در مرزهای بیابان بزرگی که میان این و آن جهان قرار دارند، و زمانی که روانهای درگذشتگان به این درخت می رسند، خدایان به آنها آب و خوراکی می دهند. در حالیکه در برخی جاها مانند عربستان درختان را جایگاه ایزدان کِهتر می دانستند یا می انگاشتند درختان منزلگاه اجنه است، مصریان باستان می پنداشتند اجنه که به باور آنها موجودات غول پیکری بودند و می توانستند به شکل های مختلف درآیند در بیشه زارها زندگی می کنند. آنها می گفتند غول های مصری شرور و نابه کار به همین شکل در درخت ها یا تیرک ها به سر می برند و شاید سر راه ارواح مردگان در سفر دشوار پس از مرگ در کمین اند. در مصر نگاره ای از ازیرس را هر سال در یک الوار توخالی کاج زندانی می کردند و سال بعد آن را می سوزاندند.

درخت در اساطیر میان رودان

در بین النهرین سرو جنگلی (سرولبنانی)، هم ایزد و هم پیشگوی معبد، و از آنِ ایزد ائا بود. آنها گمان داشتند نام این ایزد بر لایه میانی این درخت حک شده است. ائا را ایزد آبها می دانستند، ولی ائا (انکی در سرزمین سومر) خداوندگار زمین بود. خانه زمینی ائا در شهر ایدو بود. ایدو در منتهی الیه شمالی سرزمین سومر، کنار خلیج فارس بود. این شهر نخستین شهری بود که از آب برآمده بود. در آن نزدیکی درختی شگفت به نام کیشکانوی سیاه رویید که شاخ و برگش مانند لاجورد می درخشید و مانند جنگل سایه ای انبوه داشت.

درخت در اساطیر یونان و روم

در اساطیر یونان، آدونیس از درختی بر می آید، چراکه مادرش میرها (Myrha)، به درختی تبدیل شده بود. با شکافتن درخت با یک شمشیر، آدونیس به دنیا آمد. آدونیس خود نماد زندگی دوباره و تجدید حیات است. اَتیس نیز از درختی که گفته می شود درخت بادام بود پدید آمد. بعدها سیبِل او را در درخت کاجی زندانی کرد که همه چشمه ها از زیر آن بیرون می آمد. همتای اتیس، اُزیرس یا ازیریس در فرهنگ مصراست که نگاره اش هرسال در یک الوار تو خالی کاج زندانی شده و سال بعد سوزانده می شود. از این افسانه ها چنین برمی آید که میوه مخروطی کاج نماد رستاخیز بوده است. بسیاری از ایزدان یونانی و رومی زیر درخت کاج زاده شده اند.

درروایت های یونانی انسان از بذر درخت برآمده است. هزیود از بذر درخت زبان گنجشک یاد می کند ولی در ادیسه آمده این بذر، بذر درخت بلوط بوده است. در سرزمین های یونان و روم ایزدان را در پیوند با درختهای خاص یا درختزارمی پرستیدند. آرتمیس در مکانها مختلف الهه سروجنگلی، فندق، درخت غار، مورد و بید است. برخی گفته اند کیش “آرتمیس بردار” در آرکادیا ممکن است مربوط به نقابی باشد که بر درخت مقدس آویزان می کردند(پوزانیاس ). نزد مردم این سرزمین درخت غار وقف آپولون و درخت زیتون ویژه آتنا، هم در مراسم مذهبی و هم در مراسم عادی اهمیت دارد. گفته می شود شاید ستون های بزرگ و باشکوه پرستشگاههای یونانی – مانند پرستشگاههای مصری دیرینه تر از آنها- از ساقه های درختان گرفته شده باشند. مانند ستون های هرمی شکل ناحیه جبیل (Byblos)، که نوعی درختزار مقدس شمرده می شده است. ماکسیموس صوری در سده دوم میلادی می نویسد در جشن دیونیزوس همه به باغی می رفتند ودرختان را جامه می پوشاندند تا نمودگار این ایزد (دیونیزوس) باشد. یکی از نامبردارترین درختزاران مقدس جهان باستان «بلوط زار زئوس» در دودونا (Dodona) است. گفته می شود این درختزار ۲۰۰۰ سال پابرجا بود. یکی دیگر از درختان نامبردار یونان باستان درخت غار دلفی ست. یونانیان باستان باورد داشتند پرستشگاه ویژه این درخت از راه ریشه هایش با دنیای زیرزمینی ارتباط داشته و به همین خاطر با خرد و پیش آگاهی مردگان در پیوند بوده است.

در اساطیر یونان، باغ هسپری ها روی کوه اطلس است. هرودوت آن را به صورت ستون آسمان توصیف کرده است. در این اساطیر اژدهای چند سر نگاهبان درخت مقدس است و هرکول در نبردی بر این اژدها چیره شده و سرانجام توانست سیب های زرین را که میوه ها شناخت (معرفت) هستند، برباید.

خدای برتر رومیان ژوپیترفرتربوس (Feretrius) مانند یک درخت به نظر می رسد و مشهورست که روم در جایی بنا شده که گهواره شناور رُمولوس و رِموس (Romulus and Remus) به ریشه های درخت انجیر چسبیده اند. در روم نوعی درختزار راج بر تپه آونتین بوده که آنرا مقدس و غیبگو می دانستند. فال درخت نیز مانند فالهای دیگر برای رومیان اهمیت داشت. نمونه مهم آن درخت غار پژمرده که مرگ نرون را پیشگویی کرد و نیز سقوط سرو که مرگ دومیتیان را خبر داد.

در اساطیر یونان و روم مخلوقات بسیاری مانند سانتورها، سیلکوپ ها، پرسه زنندگان جنگلی و ترکیب ها انسان – بز، مانند پان ها و دریادها در درخت زندگی می کنند. پان ها برنام ها (صفات) انسانی بسیار داشتند، نگاهبان گله ها بودند و با آدمی دوستی نزدیک داشتند، ولی به هیچ روی نیرنگ را بر نمی تافتند. ساتیرها و سیلن ها (Sileni) و همتایان رومی آنها، یعنی فاون ها (Fauns) و سیلوان ها (Silvani)، وحشی تر بودند هزیود این ارواح چنگلی را به گونه یک قبیله بی مصرف و نیرنگ باز توصیف کرده است.

درخت در اساطیر اسکاندیناوی

در اساطیر اسکاندیناوی درخت کیهانی شهرت بسیار دارد. آنجا که درخت زبان کنجشک به نام یگدراسل (Yggdrasil) نمودگار درخت کیهانی ست؛ در هند درخت انجیراسواتا (Asvatha) این نقش را دارد. در حماسه ادای اسکاندیناوی آمده است اُدین و برادرش دو درخت روییده در ساحل دریا را به زن و مردی تبدیل کردند که نیای انسانها شدند.

در خت در اساطیر چین

در چین، «جین مو» یا درخت جین در مرکز جهان بر افراشته است که در پای آن نه سایه دارد و نه طنین صدایی. چینی ها باور دارند این درخت ۹ شاخه و ۹ ریشه دارد. با ۹شاخه اش ۹آسمان و با ۹ ریشه اش ۹ چشمه را که جایگاه مردگانست، لمس می کند. بجز درخت جین درخت «فو» برای آنها درخت طلوع و درخت «یو»،درخت غروبست. یعنی از آنجا خورشید طلوع یا غروب می کند. درخت یو ۱۰ خورشید را که به صورت ۱۰ کلاغ هستند حمل می کند.

درخت در اساطیر ژاپن

در ژاپن باستان و در آیین شینتو درخت مقدسی را می شناسند که ساکاکی نامیده می شود. نام این درخت چهار بار در کتاب مقدس ژاپن به نام نیهونگی آمده است. در روایت های مختلف این درخت را از گونه یوری (Eurya) یا کلیرای ژاپن (Cleyera Japoica) وصف کرده اند. پیش از جنگ جهانی دوم نهادن شاخه ای از این درخت در محراب یا بنای یادبود یاسوکونی (Yasukuni) در توکیو رواج داشت. یاسوکونی محراب یا بنای یادبود شینتو و به یاد کسانی برپا شده بود که در دفاع از سرزمین خویش مردند. ژاپنی ها بر این باورند که ارواح آنان دراین محراب گرد هم جمع می شوند. این درخت در افسانه آماتراسو آمده است.

درخت اساطیری دیگر ژاپن درخت جینگ کو است. این درخت از درختان زینتی و دارویی بومزاد چین موسوم به یین شینگ Yin Shing یا زردآلوی نقره ای است. در افسانه ها آن را زمانی که به یاری هیزم شکنی شتافته است می شناسند. ژاپنی ها بر این باوند که روح درخت جینگ کو نگهدار و زیاد کننده شیر مادران است. همچنین در نبود مادر این درخت جانشین مادرست. در افسانه ای گفته می شود درخت جینگ کو کهن سالی در پارک توکیو رو به خشکی می رفت. پیرزنی گفت این درخت، درخت شیر است و بیماری او را با شیر گاو باید درمان کرد. چنین کردند و درخت شادابی خود را بازیافت.

در ژاپن افسانه ها و داستان هایی رواج دارد که به درختانی که شکلی ویژه یا زیبا دارند مربوط می شود. در افسانه ای دو درخت به هم پیچیده و زیبای کاج، دلدادگانی هستند که به شکل درخت درآمده اند. می گویند دو دلداده جوان از روستای خویش دور شدند. ناگاه شب فرا رسید و آنها بیمناک از بازگشت و شنیدن ملامت خویشان بودند. پس تمام شب یکدیگر را درآغوش کشیدند و تا پگاه از عشق سخن گفتند. بامدادان خویشان آنها که در جستجویشان بودند دلدادگان را نیافتند چرا که آنها به شکل دو درخت زیبای کاج درآمده بودند. درختانی که یکدیگر را در آغوش کشیده بودند. در افسانه ای دیگر در این سرزمین از زن و مردی سخن می رود که پس از جدایی به شکل دو درخت به هم پیچیده درآمدند و این افسانه کویای جدایی زن و مرد در روزگار پیری و پس از مرگ است.

درخت در اساطیر اعراب باستان

عربستان را می توان از شمار جاهای دانست که مردم به ارواح کِهتری باور داشتند که درون درخت منزل دارند. این ارواح وظیفه بهزیستی درختان ویژه خود و گاهی وظیفه نگهداری گیاهان و حیوانات دیگر را بر عهده داشتند. اگر مردم این ارواح را خشنود نمی کردند آنها با مردم ستیز می کردند. آنها باور داشتند درختانی که بیشتر شبیه انسانها هستند کمتر ستیزه جو هستند. عربهای باستان می پنداشتند اجنه در درختان زندگی می کنند. در جاهای دیگر مانند مصر می انگاشتند اجنه موجودات غول پیکری هستند که در بیشه ها زندگی می کنند و می توانند به شکل های مختلف درآیند.

درخت در اساطیر دینی

درعهد عتیق درباره درختزارهای مقدس و محراب هایی که در آنها ساخته می شد اشاره های زیادی وجود دارد. در آن عهد مناقشه ای بین پرستش خدای یگانه و توانا و پرستش ایزدان کهتر به آنگونه که کنعانیان می پرستیدند وجود داشت. نخستین مبلغان دینی مسیحی ناگزیر با درختزاران مقدس در ستیز بودند تا آنها را از بین ببرند یا در آنجا کلیسا بسازند. بعدها که کم کم ایزدان کهتر به فراموشی سپرده شدند، باز هم نیاز به وجود یک درخت خاص و استفاده از قدرت جادویی آن درخت احساس می شد برای همین شاید، نمودگارهای از درختان در معابد نگه داشته می شد. به روایت حزقیال نبی درپرستشگاهی که بن مایه های آشوری و بابلی داشت آرایه هایی مانند فرشتگان، درختان نخل، یک نخل بین دو فرشته و چهره یک انسان به یک سمت نخل و چهره یک شیر جوان به سمت دیگر نخل دیده می شد (حزقیال،باب۴۱). نام بسیاری درختان مقدس در عهد عتیق آمده است مانند «درخت غیبگو» در شه خم (Shechem) که در کتاب داوران نام برده شده یا «درخت مکاشفه گر» که در سفرپیدایش آمده است. همچنین درخت توت که به داوود اشاره کرد که با فلسطینیان نبرد کند(کتاب دوم سموئیل، باب۵).

در اساطیر دینی درختان رمزی بهشت را می شناسیم. درختی که آدم و حوا برای چیدن میوه آن از بهشت رانده شدند. آن درخت، درخت زندگی، درخت شناختِ نیک و بد بود. در افسانه های هندی، چینی و امریکای جنوبی ارواح مردگان از ساقه درخت به بهشت می رسند. در هند درخت زندگی و شناخت همان درخت انجیرست. در کُره درخت طوبی در آسمان هفتم سرشار از میوه های گوناگونست و رودهای آب، شیر، عسل و شراب از آن جاریست.

اشتراک میان درخت زندگی و مظهر حق، در سنت مسیحی هم دیده می شود. زیرا شباهت و حتی تجدیدی نمادین میان این درختِ نخستین عهد قدیم و درخت جدید که انسان را زنده می کند وجود دارد. ه.دولوباک می گوید صلیبی که روی کوهی در مرکز جهان برپا شده، کاملا تصویر درخت کیهان یا درخت جهان را زنده می کند. در شمایل نگاری مسیحی، کشیدن صلیب با شاخ و برگ و یا درخت – صلیب رواج دارد؛ که در آن با جدا کردن دو شاخه نخست، نمادگرایی دوشاخه، وتصویر گرافیکی شکل Y به دست می آید. این شکل نشانه وحدت و تثنیه است.

در عرفان یهودی درخت زندگی به صورت واژگونه نموده می شود. در این سنت خورشید با قرص تمام می درخشد (زَهَر). در اسلام ریشه های درخت سعادت در آخرین آسمان فرورفته و شاخ و برگش در بالا و پایین زمین گسترده شده است.

درخت کیهانی

درخت کیهانی در کوهی پدید می آید که منزلگاه خدایانست. تنه این درخت از کوه فراز می آید و شاخه های گسترده اش آسمان و ستاره ها و سیاره ها را تشکیل می دهد یا آنها را نگه می دارد و ریشه هایش به مغاک یا به جهان زیرزمینی، دوزخ نخستین، می رسد. اینکه شاخه های درخت کیهانی ستارگان را نگه می دارد مورد توجه جواهر سازان مشرق زمین قرار کرفته تا تصویری از درختان زرین بسازند که جواهراتی بر شاخه هایشان آویزانست. درخت کیهانی میوه هایی دارد که خدایان به آنها جاودانگی بخشیده اند و به این ترتیب به درخت زندگی تبدیل شده اند. هوم ایرانی و سومه هندی نمونه هایی از درخت زندگی اند.

درخت کیهانی بیشتر به شکل یک نوع درخت خاص شاهوارست. تمام درختهایی که در باور اقوام دیده شده، بلوط سلتی ها، بابونه آلمانی ها، زبان گنجشک اسکاندیناوها، زیتون شرق اسلامی و درخت عرعر و غان سیبریها از نظر شکوه و طول عمر و نیز از نظر سفیدی و براقی درختانی چشمگیر هستند. روی ساقه غان با ایجاد شکافهایی جای قدمهای عروج شَمَنی را درست می کنند. خدایان، موجودات نامرئی و ارواح درخت کیهان را در میان آسمان و زمین بر می گزینند.

در برخی فرهنگ ها نه یک درخت کیهانی که چندین درخت کیهانی وجود دارد. برای نمونه درمیان نانایی ها درخت کیهانی نخست در آسمانها، درخت کیهانی دوم در زمین و درخت کیهانی سوم در سرزمین مردگان جای دارد.

نگاره های درخت

سبب اصلی بزرگداشت درخت به خاطر خود درخت بوده است. ولی بعدها فقط به یک ساقه سرراست درخت اکتفا شده و گاهی محرابی در برابر درخت یا ساقه درخت برای پیشکش های آیینی بنا شده اشت. در مرحله بعد به جای یک ساقه درخت، یک ستون به شکل ساقه در جایی مناسب نصب کرده اند. سنگ های ستونی شکل در بریتانیا و سنگ های تاریخی در بریتانی نمونه هایی از این دست هستند. در فنیقیه باستان، سنگ های ستونی نمودگار خدایان بود و به شکل همین ستون هاست. بعدها باز ستون و حیوان با هم ترکیب یافتند چنانکه حزقیال نبی پیشگویی کرد: جهان باستان مملو از نمودگارهی از یک جفت حیوان است که از دو سو رو به روی یک ستون سنگی قرار گرفته اند؛ چنانکه یک جفت شیر ماده در دروازه مشهور میسن دیده می شود یا لوحه های کهن مرقس قدیس در ونیز که درخت خاصی را با یک جفت غول نشان می دهد. مرحله بعد در پرستش درخت، قرار دادن یک نقاب یا ردا بر روی درختی ست که نمودگار ایزدست و سرانجام کنده کاری ساقه درخت و تبدیل آن به یک تندیس.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

7 دیدگاه روشن درخت در اساطیر جهان

  • منبع مطالب را با ارجاع بنویس !

    • درود بر شما چناب شریفی بیشتر مطالب منبع در پایان آمده از قضا درخت در اساطیر فراموش شده ولی برای اطلاع شما و مخاطبان دیگر منابع این نوشتاربه شرح زیرست:
      شناخت اساطیر جهان، جان هینلز
      فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی، دکتر محمد جعفر یاحقی
      فرهنگ دهخدا
      اساطیر آشور و بابل، ف. ژیران، ک. لاکوثه، ل. لاپورت؛ ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور
      فرهنگ اساطیر یونان و روم، پیر گریمال
      سیری در اساطیر یونان و رم، ادیت همیلتون؛ ترجمه عبدالحسین شریفیان
      اساطیر یونان، جان پین سنت
      اساطیر چین، آنتونی کریستی
      اساطیر ژاپن، ژولیت پیگوت

  • سلام درودفراوان لایتناهی

  • درود ؛ اشاره به درخت زندگی – یاشام – در فرهنگ ترکی نکرده‌اید.
    با توجه به اینکه در فرش و معماری ایرانی ( دوره پس از هجوم اعراب به ایران) زیاد تکرار شده است.

    • با درود بر شما دوست گرانقدر. سپاس از یادآوری شما. در منابعی که این نوشتار را از آنها گردآوری کردم به درخت یاشام برخورد نکردم. حتما در این باره جستجو و به متن اضافه می کنم. با سپاس دوباره و آروزی شادی

  • سپاس گذار زحمات بی دریغ و ارزشمندتان.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.