ایزد وای، وایو

ایزد وای یا وایو، ایزد باد و یکی از کهن ترین خدایان هندوایرانی ست. نام او در اوستا و وداها به همین شکل آمده است. ایزد وای ، وایو ایزدی ست که بر فضای میان گنبد آسمان و سطح زمین فرمان میرانده است. در متون کهن ایرانی این ایزد را «اندروا» نیز نامیده اند. اندروا به معنی تهی و فضای خالی ست. ایزد وای در ویسپرد همراه آسمان و دریای فراخکرت که نماد فضای خالی و پهناوند؛ ستوده شده است.

در میان اقوام قفقازی و سامی و آریایی، باد مانند ایزدی سیال و بزرگ و پرقدرت بازنمایی شده که دو سویه متضاد و دو نوع رفتار زیانبار و سودرسان دارد. در باور مردمان هندو ایرانی جهان سه طبقه داشت: زمین، آسمان و هوا. این سه طبقه شالوده و زیربنای هستی شناسی آسمان چهار طبقه ی زرتشتی بود. در باور ایرانیان کهن آسمان چهار طبقه داشت که از آنها با عنوان سپهر خورشید، سپهر ماه، سپهر اختران و گرودمان یا بهشت یاد می شود. در این میان ایزد وای، وایو موجودی بود که بر قلمرو میانی یعنی فاصله ی زمین و آسمان فرمانروایی می کرد. قلمرو قدرت وای از سطح زمین آغاز می شد و تا پایین ترین طبقه ی سپهر بود. وای به خاطر این موقعیت مکانی -بین زمین و آسمان- و نیز بخاطر ماهیت دو سویه اش هم ویرانگرست و هم سازنده. ایزد وای برخلاف ایزدان دیگر جایگاه شفاف و صفاتی روشن ندارد تا او را اهورایی یا اهریمنی بدانیم. شاید به همین دلیل هندیان باستان دو سویه او را از هم جدا کرده و به دو موجود مستقل یعنی وای و ایندره نسبت داده بودند. در ایران نیز دو سویه بودن این ایزد پذیرفته شده بود. در رام یشت می خوانیم: “ای زرتشت اشون! به راستی اندروای نام من است. از آن روی به راستی اندروای نام من است که من هر دو آفرینش، هم مخلوق سپند مینو و هم مخلوق انگره مینو را می رانم”.

ایزد وای در متون هندی

در وداها، ایزد وایو قدرتمند و مهم است. او همراه برادرش ایندره، بر هوا، یعنی قلمرو میان آسمان و زمین فرمانروایی می کند. در متون ودایی او را با نامهای پرانا (=تنفس)، پاوانا (=پاک کننده)، گَندَهَه دَهَه (=رایحه آور)، ساتاگَه (= پیوسته در حرکت) و واتا که شکل دیگر باد فارسی ست؛ می شناسند. درمتون هندی وایوی پرقدرت در حالیکه درفشی سپید را برافراشته بر گردونه ای سوارست که ۴۹ یا هزار اسب سپید و ارغوانی آن را می کشند. ایزد وای، وایو خونریز و خطرناکست و در رده بندی ایزدان هند و ایرانی در رده ی دیوها (دِوَه، دئوَها) جای دارد و از آنجا که از طایفه ی دیوها ست توفنده و نیرومندست. ایزد وای با دختر نجار آسمانی، توَشتری، ازدواج می کند و ماروت ها که خدایان توفانند و نیز هانومان، خدای میمون، فرزندان او هستند. در متون هندی متأخرتر وایو مستقیما از دمِ هستی بخشِ پوروشا، زاده شده است. با این حال خاستگاه ایزد وای در ریگ ودا مانند یک معماست تا جایی که در یک سرود نیایش وای می خوانیم:”او کجا به دنیا آمده است؟ و از کجا برخاسته است؟ او به اراده ی خویش روان است”.

در اساطیر هندی وایو آفریننده ی جزیره ی سریلانکاست. وایو به درخواست خردمندی به نام ناراد به کوه مِرو Meru، محور اتصال زمین و آسمان، تاخت و قله ی آن را ویران کرد و با وجود اینکه گارودا بالهایش را برای نگهداری این کوه گسترده بود، وایو توانست بخشی از آن را بکَند و به میان دریا پرتاب کند؛ که این بخش همان سریلانکاست.

در اوستا نام ایزد وای همراه ثواشه آمده و از آنجا که روز ۲۱ هر ماه را ثواشه یا وای می نامند پیداست این دو واژه یکی هستند. ثواشه در سانسکریت و در متون ودایی همان توَشتریست. توشتر در وداها ایزدی آسمانی ست که پشتیبان هنرمندان و به ویژه نجارهاست. توشتر در سانسکریت به معنی نجار و گردونه سازست. کسی که تراشیدن چیزها و شکل دادن به اشیا به عهده ی اوست. بنابراین اوست که پیکر انسان را شکل داده است و برای همین او را نخست زاد (زروان داد فارسی) می نامند. ایزد وای نمادیست که آفرینش گیتی را در فضا نشان می دهد. نام توشتر در قرن پانزدهم پیش از میلاد در عهدنامه ی میتانی و هیتی آمده است.

برخی تواشتر را با پَرجاپَتی آفریننده یکی می دانند. اهمیت او به خاطر پیوندهای خویشاوندیش با موجودات آسمانی ست. توشتر دختری به نام سارانیو دارد که همسر وایو ست و همانست که دوبار دو جفت دوقلوی نامدار به دنیا می آورد. یکی یمه و یمی، که همان جم (جمشید) و جمیگ ایرانیست و دیگر اشوین ها، که ایزدان دوقلوی خورشیدند و با کاستور و پولوکس یونانی و مهر ایرانی در پیوندند. توشتر همچنین پسری به نام تریسیراس دارد که جنگاوریست که در نبرد با ایندره کشته می شود. توشتر در مقام انتقام، اژدهای هولناکی به نام وَرتَره را آفرید که این اژدها نیز به دست ایندره کشته شد و پس از آن ایندره لقب وَرتَره-هنه یا کشنده ی ورتره را از آن خود کرد. ورتره- هنه همانست که در فارسی به ورثرغنه و در نهایت به ورهرام و بهرام تبدیل شده است. بنابراین تواشتری در اساطیر هندی شکل دست نخورده تری از روایت های هند و ایرانی ست که پیوندی دوگانه با ایزدان مقیم اقلیم هوا برقرار می کرده است. از سویی دخترش وایو که سویه ی خوب و سودمند هوا رانشان می دهد و از سوی دیگر پسرش که به دست ایندره به قتل می رسد.

ایزد وای در متون هند و ایرانی

ایزد وای یا وایو از کهن ترین خدایان هند و ایرانی ست. در متون هند و ایرانی ایزد وای سوار بر ارابه ی تندرو به آسمان می تازد و رعد و برق می آورد یا بسوی زمین می تازد و گرد و غبار بر می انگیزد. ایزد وای هم نیک است هم بد. دو سویه بودن این ایزد در اساطیر هند و اساطیر ایران به شکل کهن هندوایرانی این اسطوره برمی گردد. در آن روزگار گویا هوا دو نماینده پرقدرت داشته است که از نظر خلق و خو یکسان نبودند. یکی وایو که به رویه نیکوکار و سودآور و ملایمِ باد و هوا اشاره دارد و دیگری که خشمگین و توفنده است و نماد توفان و ویرانگری و تباهکاریست. از آنجا که وای و توشتر یک دانسته می شوند گفته می شود توشتر از راه دو فرزند دختر و پسرش با این دو سویه ی نیک و بد پیوند می خورد. دخترش مادر تمام آدمیان و ایزدان خورشیدست که با زایندگی و باروری پیوند دارد؛ در مقابل پسرش مانند اژدهایی زیانکارست که به دست ایندره کشته می شود.

ایزد وای در میانرودان

فهم ماهیت وای بدون اشاره به ایزدان وابسته به باد در قلمرو میانرودان و وراورد ( سوریه و فلسطین) ناممکن است. آریایی هایی که وای را می پرستیدند پس از ورود به مرزهای ایران زمین به دو شاخه ی هند و ایرانی تقسیم شدند. آنها در غرب ایران با تمدنهای کهنی روبرو شدند که باورهای دیرپای خود را داشتند از جمله تصویر خاصی از ایزد باد داشتند. ایزد وای در نتیجه این درآمیختگی اقوام گوناگون، مانند دیگر ایزدان آریایی ایران زمین، با همتایان خود در تمدن های ایلامی، سومری، آشوری، کلدانی و آرامی درآمیخت و در نهایت به تصویری چند لایه و چند رگه رسید که در اوستا نشانش را می بینیم.

گفته می شود شواهدی در دست است که نشان می دهد درجنوب غربی ایران زمین ایزد هوا را می پرستیدند. در اساطیر سومری و اکدی ایزدی به نام ایشکور وجود دارد که می توانیم او را همتای وای بدانیم. ایشکور در ایزدکده ی سومریان خدای درجه دوم است. اما با ورود قبیله های سامی از جنوب و غرب، کم کم به ارج و اهمیت او افزوده می شود. ایشکور ایزدی نرینه و فرزند نانا (خدای ماه) و نین گال (ایزدبانوی گاوچرانان) است. برخی او را فرزند کی (ایزد آسمان) و آن ( ایزدبانوی زمین) می دانند. هنگامیکه در میانه هزاره ی سوم پیش از میلاد، اکدیان وارد سومر شدند نام ایزد باد را در زبان خود عَداد(اَداد) خواندند. ایشکور یا عداد خدای توفان بود و پدیده های جوی را زیر فرمان داشت. آنها او را بصورت گاوی تجسم می کردند که نعره اش، تندر بود. مرکز پرستش او شهر کرکره در مرز عراق و سوریه بود ولی بعدها پرستشگاههای دیگری نیز برای او ساختند. سال ۱۱۰۰ پیش از میلاد یکی از شاهان آشوری به نام تیگلت پیلسر برای ایشکور و آنو در شهر آشور پرستشگاهی ساخت. گمان می رود ساختن این پرستشگاه مشترک برای ایشکور و آنور از آنجاست که ایشکور را فرزند آنو می دانستند.

در اساطیر سومری ایشکور با ایزدبانویی به نام گالا ازدواج می کند. ایشکور وگالا همان ناگان وگوبارا در فرهنگ بومی میانرودانست. گالا با غله، جنگ و باروری زمین ها پیوند دارد. او را با گرزی نشان داده اند که سری مانند شیر دارد. حاصل ازدواج ایشکور و گالا ایزدی به نام گیبیل بود. گیبیل سازنده و نگه دارنده سلاح های جنگی ست. او با آتش در پیوند است و اکدیان او را گِرا می نامیدند. گیبیل کسی ست که راز ذوب کردن آهن را به مردمان یاد داد و او را خدای آهنگران و فلزکاران می دانند. جالب اینکه ایشکور ( یا عَداد) نیز مانند وای دو چهره دارد. او هم ویرانگرست و هم بارورکننده و در همان شکل باستانی اش به وای بد و وای بِه شبیه است. تمایز بین این دو نوع باد که معمولا در جهت مخالف هم می وزیده به سومر و اکد باستان بر می گردد.

ایزد هوا به ویژه در میان اقوام کلدانی و آرامی که در قرن های دوازدهم و یازدهم پیش از میلاد به میان رودان و سوریه وارد شدند، بسیار مورد احترام بود. آموری ها این ایزد را هَداد می خواندند که به عَداد اکدیان نزدیک بود. گمان می رود هَداد خدای بزرگ آموریان بوده باشد. لقب این ایزد در آرامی ریمون بوده که ترکیبی از ریم و مون به معنی تندساز است. لقب ایزد هوا در اکد رامَن بوده و همانندی رامن و رام اوستایی و پهلوی تأمل برانگیزست و شاید بتوان گفت یکی از این دو فرهنگ از دیگری وام گرفته اند.

ساکنان ورارود یعنی فنیقیه و سوریه و فلسطین ایزد وای را با نام هوری اش-تشوب- می شناختند. هیتی ها او را تارحونت می نامیدند. تارحونت از ریشه لوویایی تارح به معنی پیروز شدن و غلبه کردن است. هیتی ها و میتانی ها، یعنی بنیانگذاران نخستین دولت های آریایی در قلمرو شمال غربی ایران زمین، ایزد هوای بومی خویش را داشتند چنان که در کتیبه ی نوزی از ایندره نام برده شده است و چه بسا که تسحوب نماینده برادر وی، یا همان وای باشد.

ایزد وای در متون ایرانی

در اوستا چند جا نام ایزد وای آمده است. جالب توجه اینکه نام ایزد وای در گاهان نیست و برخورد زرتشت با این ایزد مانند رفتارش با ایزد مهر است. ولی در اوستای نو ایزد وای را در کنار ایزدان کهن ایرانی می بینیم. رام یشت اوستا سراسر ستایش این ایزدست.

اندَروایِ اَشَوَن را می ستاییم. اندروایِ زبردست را می ستاییم.

ای اندروای!

آنچه از تو را که از آنِ سپند مینوست می ستاییم.

اندروایِ نیرومندِ زبردست را برای فر و فروغش با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور می ستاییم.

اندروای زبردست را با هَومِ آمیخته به شیر، با بَرسَم، با زبان خِرَد، و مَنثَره، با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]، با زَور و با سخن رسا می ستاییم.

رام یشت، کرده یک، بند ۵

در این یشت فهرستی از ویژگیهای مثبت و منفی او را می خوانیم. بر این پایه ایزد وای جوینده، تنومند و نیرومند (تَخمو)، قوی (اَئوچه)، تندرو (ائوروهَ)، بر همگان چیره شونده، پیش رونده، پس رونده، نیک کردار، دلیرترین، سخت، دیوستیز، خیزاب آور، زبانه کشنده، بسیار فرهمند، یابنده ی فره، استوار، زبردست، دیده بان آفریدگان و چابک دست است. در عین حال او را زیان رسان، بیرحم، آزمند، شکارچی، به چنگ آورنده ی آفریدگان و مرگبار خوانده اند (رام یشت، کرده ۱۱، بند ۴۳-۴۸) که نشان می دهد این ایزد در باور مردمان ایران باستان دو سویه ی نیک و بد داشته است.

در یشت های اوستا آمده است که میتوان از اژدها و راهزن و سپاهی زیناوند گریخت اما فرار از وای ناممکن است. این گریزناپذیر بودن و چیره گری شاید دستمایه ای بوده تا او به نمادی از بلاهای طبیعی تبدیل شود. به همین دلیل هم، وای یکی از دیرپاترین واژه های زبان فارسی ست که از واژه ی «وات» و «واد » فارسی میانه بازمانده و هنوز در زبان امروز ما کاربرد دارد. وات و واد همان باد است. واژه وای در شبه جمله هایی مانند ای وای یا وای برتو و مانند آن اشاره به همان ایزد بادست. در اوستا می خوانیم:

تا بدان هنگام که دل و جان شما سرشار از شور و مهرست و خواه در فراخی و خواه در تنگنا با یکدیگر می جوشید، از پاداش مغان برخوردار خواهید شد. اما اگر مینوی دروغ زن بر شما دست یابد و از مغان روی برتابید، سرانجام بانگ وای و دریغ بر خواهید آورد.

یسنه ۵۳، بند۷

دکتر وکیلی می گوید به نظر می رسد وای به گناهانی مانند آز و نیاز یا مکانهایی مانند دوزخ مربوط می شده است. او می گوید چنین می نماید که تصویر منفی وای به دیو بودن او در اساطیر کهن بر می گردد و شاید به همین دلیل زرتشت او را نادیده گرفته و از ایزدکده ی خود رانده است. هرچند مغان پس از زرتشت این ایزد را مانند مهر و بهرام به آیین زرتشتی راه داده اند و برای آنکه میان سویه ی تاریک و نیک او تمایزی قائل شوند به دو نوع وایِ بِه و وایِ بد اشاره کرده اند. وای به، سویه ی نیکوکار باد و زاده ی زمان یا «زُروان داد» است.

در اردیبهشت یشت آنجا که اهریمن از هماورد خود به تنگ می آید می گوید:” اهریمن تباهکار گفت: وای بر من از (دستِ) اردیبهشت”. دکتر شروین وکیلی می نویسد : این سخن اهریمن را باید کنار آن اشاره ی رام یشت دید که نام وای را باید هنگام رویارویی با دشمن تشنه به خون و زمانی که کسی اسیر حریف شده بر خواند.

ای زرتشتِ اَشَوَن!

این نامهای مرا هنگامی که در میانِ سپاه دشمنِ تشنه به خون و در میان رزم آورانِ رده برکشیده و در میان دو کشورِ درگیر در جنگ جای داشته باشی، برخوان.

ای زرتشت! این نامهای مرا هنگامی که آموزگارِ دروغینِ نا اشون، پوینده یا دونده یا سواره یا با گردونه تازنده، آزمندِ دَهِش و کامکاری به تو رو کند، برخوان.

این نامهای مرا هنگامی که او در بند نگاه داشته شده یا فروبسته در بند بیرون کشیده یا فروبسته در بند، سواره بدر برده شده باشد برخوان…

رام یشت، کرده ۱۱، بند۴۹-۵۱

دکتر شروین وکیلی می گوید: به نظر من اصطلاح “وای بر من” از این موقعیت برخاسته است و شاید این اصطلاحیست که در آغاز مانند یک تکیه کلام، میان انجمن پرستندگان این ایزد رواج داشته است برای همین هم کهن ترین منابع زرتشتی آن را به کسانی که بیرون از حلقه ی مغان هستند، یا به خود اهریمن، نسبت داده اند.

ایزد وای برآورده کننده نیازها و خواستهای کسانی بود که کرداری نیک داشتند. او حتی اهورامزدا را کامروا و خواسته اش را برآورده می کند. آنجا که در رام یشت می خوانیم اهورا مزدا پس از انجام آیین نیایش ایزد وای از او می خواهد که بتواند آفرینش انگره مینو را درهم شکند و آفرینش سپند مینو را پاس دارد و اندروای زبردست او را کامروا می کند. همچنین در رام یشت آمده است که هوشنگ پیشدادی او را ستایش کرد و از او خواست که بر دو سوم دیوان مَزَندَری و دُروَندانِ وَرِن (گیلانی) پیروز شود و اندروای این پیروزی را به او ارزانی کرد. تهمورث دیوبند او را ستود و از او خواست بر همه ی دیوان و مردمان و جادوان و پریان پیروز شود و خواست که اهریمن را به پیکر اسبی درآورد تا سی سال بر او سوار شود و تا دو کرانه ی زمین بتازد؛ و اندروای این کامیابی را به او ارزانی کرد. جمشید از او خواست تا فره مندترین مردم باشد، میان مردمان هورچهر باشد، در دوران شهریاریش جانوران و مردمان بی مرگ باشند و آبها و گیاهان نخشکد و خوراکیها کم نشود؛ و اندروای او را کامروا کرد. فریدون از او خواست که بر اژی دهاک سه پوزه ی سه کله ی شش چشم، و دارنده هزارگونه چالاکی پیروز شود و دو همسر اژی دهاک، سَنگهَوَگ واَرنَوَک (شهنواز و ارنواز شاهنامه)، را از آن خود (فریدون) کند؛ ایزد وای او را نیز کامروا کرد. همچنین گرشاسب دلیر از او خواست تا بتواند کین برادرش اوراخشَیه را از هیتاسپ بگیرد و ایزد وای او را کامیاب کرد. نیز هوتوسا (اتوسا) از خاندان نوذر از او خواست تا یاریش کند طوری که در خانه کی گشتاسپ پذیرفته باشد و اندروای او را کامروا کرد. دوشیزگان شوی ناگزیده از او خواستند که شوهرانی برومند و جوان بیابند که خوشرفتار باشند و فرزندانی دانا و خوش سخن و هوشیار داشته باشند و ایزد وای آنها را کامروا کرد.

در این میان ایزد وای نیاز و ستایش دو نفر را برآورده نکرد یکی اژی دهاک و دیگری اَوروسای که در رام یشت در باره آنها می خوانیم: اَژی دهاک سه پوزه از ایزد وای خواست که به او یاری دهد تا هفت کشور را از مردمان تهی کند که اندر وای، خواسته اژی دهاک را که ناجوانمرد بود، برآورده نکرد. نیزاَوروَسایِ بزرگ (برخی او را پهلوانی از یاد رفته یا ناشناخته می دانند کریستنسن اوروسای را لقب افراسیاب می داند) در جنگل سپید از ایزد وای خواست تا او را یاری کند که پهلوان سرزمینهای ایرانی، کیخسرو، آنها را نکشد؛ اما ایزد وای خواسته او را برآورده نکرد.

ثواشه در اوستا همواره هم معنی و در کنار وای آمده و بر اساس منابع ایرانی، ودایی و سانسکریت به نظر میرسد ثواشه(تواشتر) همان وای است. هر چند در اوستا به اینکه وای پدر جمشید است اشاره ای نشده، ولی نقش آفریننده و زاینده ی تواشتری در برخی جاها به او نسبت داده شده است. در توضیح این مطلب دکتر وکیلی می گوید ثواشه در اوستا بی تردید همان تواشتر است با این تفاوت که خصلت مستقل خود را از دست داده و کاملا در وای جذب شده است. ثواشه در اوستا بیشتر با لقب جاویدان و همیشگی ستوده شده و نامش همواره با زروان و وای همراهست. همچمنین پیوندی میان وای، ثواشه و میترا وجود دارد. بطوریکه بارها با مهر و همراهان او ستوده شده است. برای نمونه در مهر یشت کرده ۵ و بند ۲۱ می خوانیم:” از فراوانی گفتار زرتشت- که شیوه ی دشمنِ مهر است- اگر هم دشمن ِ مهر نیزه ای را خوب پرتاب کند و آن نیزه به تنِ [ هَمِستار] برسد، آسیبی بدو نرساند. از فراوانی گفتار زرتشت- که شیوه ی دشمنِ مهر است- باد نیزه ای را که دشمنِ مهر پرتاب کند، بازگرداند”.

ایزدانی که پیش از زرتشت پرستیده می شدند

در رام یشت اهورامزدا در قالب موبدیست که برای وای نماز می گزارد و از او میخواهد تا اهریمن را در هم بشکند. اینجا وای آشکارا از اهورامزدا بزرگترست در خواست او را می پذیرد و او را بر دشمنش پیروز می کند(رام یشت کرده یکم،بند ۲-۴). بنابراین عجیب نیست که در بسیاری جاها با لقب خوذاتَه یعنی خود آفریده ستوده شده است و این عنوانی ست که به زعم زرتشت برازنده ی اهورامزداست که نخستین و تنها آفریننده بوده است. این استوارترین سندی است که نشان می دهد پرستش وای در ایران پیش از زرتشت رواج داشته است و نشان می دهد عناصری از آیین او به منابع زرتشتی وارد شده است. جالب اینکه در آبان یشت آناهیتا از وای هم نیرومندترست چرا که گویی این وای است که ارابه ی آناهیتا را به پیرامون می برد. ارابه ی آناهیتا به چهار اسب بسته شده که ابر و باران و تگرگ و باد هستند. جالب تر اینکه در تیریشت این خوارشماری باد و این تصور که باد ارابه ی آناهیتا را می برد بدون اشاره به نام ایزدبانو آناهیتا واژگونه شده و آمده است که این باد است که ابر و تگرگ و باران را به هفت کشور می راند. در رام یشت هم وای خیزاب آور و خیزاب فروریز و خیزاب برانگیزست یعنی کسی که آب به فرمانش حرکت می کند. شاید این، گونه ای تنش در میان پیروان ایزدبانوی آب و ایزد باد بوده باشد.

دوگانگی یک ایزد

ایزد وای یا وایو دو سویه ی نیک و بد دارد. سویه ی نیک این ایزد را با صفت زروان داد یا آفریده ی زمان می شناسند. به نظر میرسد خاستگاه این صفت شرق ایران باشد چرا که مردم ساکن شرق ایران ایزد وای را آفریننده و نگهبان پل چینوت می دانستند. این نقش، یعنی آفریدن و نگهبانی پل چینوت بر می گردد به خویشکاری ایزد وای که او را پشتیبان و آرام بخش روانهای درگذشته می دانستند و باور داشتند این ایزد روانهای درگذشتگان را در سفرشان به آسمان همراهی می کند. آشکارست شناخت این ایزد بعنوان خدایی برای فضای میانی بین آسمان و زمین، این نقش یا این خویشکاری را برای او ایجاد می کند بطوریکه او نه فقط روانها، که پیشکش های نمازگزاران و نیایش های آنها را هم به ایزدان دیگر می رساند. او دروازه بان آسمانست و بارها همراه دامویش اوپَمَن، که ایزد حامل پیام ها و نمازهاست ستوده شده است.

اما در غرب ایران از ایزد باد تعریف دیگری داشتند. آنها ایزد وای یا وایو را نماینده فضا و مکان می دانستند که با درنگ خدای یعنی فاصله ی زمانی دوازده هزارساله ی تاریخ گیتی و به ویژه با ثواشَه در پیوند است. ثواشه مفهوم مکان دارد و در اوستا همواره با زروان و زمان همراهست. از شکل قرار گرفتن ثواشه با وای در یک عبارت و جمله آشکارست که ثواشه یک واژه هم معنی برای وای است. روز ۲۱ هر ماه به ثواشه یا وای منسوبست و این نیز دلیلی بر یکسان بودن آنهاست. در منابع ودایی نیز شواهدی برای پیوند این دو، از روزگاران بسیار دور وجود دارد. در اوستا در برابر این ایزد مرموز و نیک، وای ِ بد قرار دارد که او را با لقب اُستویذتو به معنی استخوان شکن می شناسیم. این واژه در متون جدیدتر به صورت استویهاد آمده است و نام دیوِ مرگ است. اما در واقع لقب وایِ بد است. صفت مرسوم گیتی، استومند است. استومند یعنی استخوان دار، از اینرو دیو مرگ استویذتو نامیده می شود که با نابود کردن ماده و درهم شکستن استخوان قالب های گیتیانه مرگ را پدید می آورد. و این دقیقا همان کاری ست که توفان و تندباد انجام می دهد، هنگامی که تیرک و شالوده ی ساختمانها یا درختان را از جا می کند. استویهاد در متون کهن تر مانند یشت ها، گاهان و یسنه ها نیست. از متون قدیم نام استویهاد فقط در وندیداد آمده است. جایی که در نکوهش روزه گرفتن انسان می گوید: انسان سیر به این دلیل ستوده می شود که می تواند در برابر دیو استویهاد پایداری کند. استویهاد آنقدر سهمگین است که اگر کسی را لمس کند او را به خواب می برد و اگر سایه اش بر کسی بیفتد او را به تب دچار می کند. چشمان او مرگبارست و با نگاه کردن به مردم، آنها را از پای در می آورد.

ثواشه در اوستا، در زبان سانسکریت و در متون ودایی همان توَشتری ست که معنی جا و فضا دارد. این واژه همانست که در آنگوساکسون کهن سپَش Spash و در زبان انگلیسی امروز Space شده است. در فارسی امروز هم ما از این ریشه واژه سپهر را داریم که معنای کهنش یعنی آسمان و فضای آسمانی را حفظ کرده است.

در اساطیر هندی توشتر دارای یک دختر و پسرست. دختر او(وایو)، نماد زایندگی و باروریست و دو جفت فرزند دو قلو به دنیا می آورد. یکی یم و یمی که همان جم و جمیگ فارسی ست و یکی اشوین ها. اما پسر توشتر(تریسیراس)، اژدهایی زیانکارست که سرانجام به دست ایندره کشته می شود. به این ترتیب ایزدی که نماینده ی قدرت آفرینشگری و صنعتگری خدا بود در برخورد با هوا، زایندگی و مرگ، هر دو، را پدید آورد. دوگانگی این اسطوره را در دوقلو بودن نوادگانش، جم و جمیگ، می توان دید. دوسویه بودن ایزد وای یا وایو تجربه ی زیستی مردمان روزگار کهن را نشان می دهد. آنها دوگانه های متضادی مانند آفرینش و مرگ، ساختن و ویران کردن را می دیدند و می دیدند که باد هم می توانسته ابر و باران و سرزندگی بیاورد و هم آذرخش و سیل و سیلاب ایجاد کند و با آن کشتزارها و خانه ها را ویران کند. پس این دو را در دوقالب ایزد متفاوت اما مترادف متبلور کرده اند و باور داشتند این نیروی خلاقه ی فضاست که سویه ی نیک یا بد را تعیین می کند.

ایزد وای یا وایو برخلاف ایزدان دیگر جایگاه شفاف و صفاتی روشن ندارد تا او را اهورایی یا اهریمنی بدانیم. شاید به همین دلیل هندیان باستان دو سویه او را از هم جدا کرده و به دو موجود مستقل یعنی وای و ایندره نسبت داده بودند. این در حالیست که در ایران دو سویه بودن این ایزد پذیرفته شده بود. در رام یشت می خوانیم: “ای زرتشت اشون! به راستی اندروای نام من است. از آن روی به راستی اندروای نام من است که من هر دو آفرینش، هم مخلوق سپند مینو و هم مخلوق انگره مینو را می رانم”. در همین یشت او را پیش رونده و پس رونده می نامد پس او نماد تقارنی ست که بر دوگانه های متضاد مانند پیش و پس، و زیر و زبر فرمان می راند. در آیین زرتشتی این ویژگی ایزد وای دارای ابهام و تنش است تا جایی که در رام یشت در دو بند پیاپی می خوانیم :”آن بخشی از تو را که از آنِ سپند مینوست، می ستایم”.

ارتباط خدای باد با هوم (سومه)

از آنجا که گفته می شود توشتر همان ایزدباد است چرا که در اوستا این دو واژه همراه هم و به یک منظور آمده و نیز روز ۲۱ هر ماه را به هردوی اینها منسوب کرده اند و نیز منابع هندی و متون ودایی نشان میدهد ایزد وای یا وایو ، و توشتر یا تواشتر یکیست. بنابراین سزاوار می نماید پیوند و ارتباط بین توشتر و هوم یا سومه نیز گفته شود. تواشتری هندی ایزدیست که گاو نخستین را آفرید. از اینرو شباهتی با اهورا مزدا در آیین زرتشتی دارد. توشتر کسی ست که جام مقدس مخصوص گردآوری و اهدای سومه (هوم) را می سازد. بنابراین با آیین اهدای اکسیر نامیرایی به خدایان پیوند دارد. این همانست که بعدها به جام جم تبدیل می شود.

ارتباط ایزد وای و ایزد مهر

یکی از دلایلی که در یشت ها وای را به مهر نزدیک می کند پیوند ایزد وای یا وایو با جنگ است. چرا که اوست که بوی جنگاوران را به روان نیکوکاران (فروشی ها) می رساند و ایشان را به همراه مهر و رشن و سروش به شتافتن به میدان نبرد وا می دارد و به این ترتیب برنده جنگ را تعیین می کند. وای همچنین با رخسار جنگاوران بازنموده شده است. در رام یشت او دلیر، زرین خود، زرین تاج، زرین طوق، زرین گردونه، زرین چرخ، زرین سلاح، زرین کفش و زرین کمر دانسته شده است.

در سکه های کوشانی نقش ایزد وای یا وایو را بصورت مردی ریشو و شاید سالمند که مو و ریش بلندش در باد آشفته شده؛ تصویر کرده اند و نام سغدی «واد» را زیر آن نوشته اند. در یشت ها آنجا که ایزد باد در نیایش گاه می رود تا نیاز نیازمندان را روا کند، به شکل مردی است که کمربند بر میان بسته با کمری استوار و گام هایی بلند، با سینه ای گشاده و تهیگاهی نیرومند و با چشمانی بی آلایش مانند شهریاری یگانه فرود می آید.

با کدامین پیشکش ترا بستایم؟

کدامین پیشکش را نیاز تو کنم؟

با کدامین پیشکش، آیین ستایش ترا بر پای دارم؟

بشود که اندروای تند و کمر برمیان بسته با کمر استوار، با گام بلند، با سینه ی گشاده، با تهیگاه نیرومند، با چشمان نیالوده، همچون شهریارِ کشوری، همچون شهریاری یگانه، بدین جا فرود آید.

رام یشت، کرده ۱۱، بند۵۳

جالب اینکه در همین متن او خود را نیزه ی سرتیز، نیزه ی پهن و نیزه ی آخته می نامد. گویی نیزه در آغاز نماد او بوده است.

نیزه ی سرتیز نام من است. دارنده ی نیزه ی سرتیز نام من است.

نیزه ی پهن نام من است. دارنده ی نیزه ی پهن نام من است.

نیزه ی آخته نام من است. نیزه ی آزنده نام من است.

فره مند نام من است. بسیار فره مند نام من است.

رام یشت، کرده ۱۱، بند۴۸

ارتباط ایزد وای و رام

از آنجا که بیشتر صفات ایزد وای یا وایو در رام یشت آمده و نیز بیشتر در این یشت او ستوده و نیایش aده است، پیوند میان ایزد وای و رام قابل بررسی است. دکتر شروین وکیلی می گوید ایزد وای گذشته از پیوندش با ثواشه با ایزدی دیگر نیز همسان دانسته شده و آن، ایزد رام است. رام ایزدیست که هرچند نامش چندین بار در اوستا آمده اما توصیف دقیق و کاملی از او نداریم. در ادبیات اوستایی ایزد رام، موجودی مستقل از وای، و همواره در کنار مهر آورده شده است. لقب رام در اوستا بخشنده ی چراگاه فراخ است. این لقب برای مهر هم آورده شده است. در تمام مواردی از که ایزد رام یاد شده نخست نام مهر آمده است و هر دو با ویژگیهای همسان ستوده شده اند. در اوستا گاهی از ایزد رام با نام خواستَر یاد شده که به معنی هوا-باد است و دستیار مهرست.

بنابراین شاید بتوان گفت با وجود این پیوند آشکار میان ایزد رام و مهر و با توجه به همین دست پیوند میان وای و مهر، رام و وای یکی هستند. چنانکه یشت ویژه ی وای را رام یشت نامیده اند. این یکتایی از آنجا آشکار می شود که در ادبیات پهلوی، رام یا گاهی رامَن به معنی وای است. بنابراین سه ایزد هندوایرانی (وایو،تواشتری و ایندره) در قالب یک ایزد ایرانی با سه نام (وای، ثواشه و رام) درآمده است. این ایزد در برابر نمونه ی اهریمنی خود، یعنی وای ِ بد قرار می گیرد و به این صورت پیوند باستانی خودر ا با مهر و جمشید حفظ می کند.

آیین نیایش ایزد وای

به نظر می رسد آیین نیایش و نماز گزاردن برای ایزد وای یا وایو شکل ویژه ای داشته است و متفاوت از خدایان دیگر برگزار می شده است. آنگونه که در رام یشت می خوانیم تمام پهلوانان و ضدپهلوانان و حتی اهورامزدا هنگام نیایش ایزد وای بر تخت زرین، بالش زرین و فرش زرین می نشستند و ایزد باد را با دستانی سرشار می ستودند. در حالیکه آیین ستایش ایزد وای، ماهیت زرتشتی دارد یعنی از هوم آمیخته به شیر و برسم گسترده و منثره و نماز با بانگ بلند سخن در میان است.

درخواستهای پرستندگان ایزد وای یا وایو بیشتر ماهیت جنگی دارد. اما یکی از نمازگزاران (هوتوسا یا اتوسا) زن است و ازدواج با گشتاسب را آرزو می کند. این درخواست آنجا اهمیت پیدا می کند که در بند بعد، دوشیزگان شوی ناگزیده، با همان فرش و تخت و بالش زرین وای را ستایش می کنند تا شوهرانی ارجمند و برومند بیابند. پس یکی از قدرت های ایزد وای ( یا شاید خویشکاریهای او) رسانده زن و مرد به هم است.

منبع: اسطوره شناسی ایزدان ایرانی، دکتر شروین وکیلی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

6 دیدگاه روشن ایزد وای، وایو

  • سپاس. بهره فراوون بردم
    مانا باشید

  • پرینوش اذرکیوان

    در بندهش،انآمده ده وای نیکو را افریدبم که او نیروی پیش برنده جهان باشد و در دوران امیختگی دنیا را به کام هر دو نیرو بگردند یعنی وای باید هم از نیروی نیکو پیروی کند و هم نا نیکو اما اینکه کدام بیشتر قدرت داشته باشد باز می گوید در این دوران نیم به کام اهریمن رود و نیم به کام اهورامزدا که در حال حاضر ما دران دوره هستیم

    • درود برشما دوست گرانقدر. سپاس از یادداشت شما. همینطور است که می فرمایید در اساطیر ایران و هند ایزد وای دو سویه نیک و بد دارد. یکی سویه سودآور که باد ملایم و هواست و یکی سویه زیانبار که خشمگین و توفنده است و نماد توفان و ویرانگریست. شاد و سرافراز باشید.

  • پرینوش اذرکیوان

    چرا مطالب مرا پاک کردید مگر چه نوشته بودم.. چقدر دموقراسی… چرا اینقدر از بندهش هراس دارید.. چون واقعیت افرینش را گفته است یا نکند فکر می کنید اینها فقط اسطوره هستند و واقعیت ندارند.. ایا دلیل می شود چون شما نمی بینید انان هم نباشند .. امان ، امان ، امان.. در بندهش امده وای نیکو را افریدیم که در دوران امیختگی او راهبر باشد که نیم به کام اهریمن و نیم به کام اهورامزدا بشود و شما الان دقیقا شاهد هستید که نصف دنیا خوب است و نصف دیگرش نا خوب.. انگار ترازو گذاشته باشند

    • دوست عزیر با درود برشما من مطلبی را پاک نمی کنم. اینجا فرصتی است که از دانسته های هم بهره مند شویم. منبع بسیاری نوشته های این سایت همان بندهش است. از قضا من از یادداشت هایی که می بینم بسیار انرژی می گیرم وقتی مخاطبی دارم که به این مقوله ها علاقمند است. من برای شما می نویسم و از شما می آموزم. شاد باشید و سرافراز

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.