نام خدایان آشور و بابل

نام خدایان آشور و بابل

نام خدایان آشور و بابل را به این منظور گردآوری کردم که تمام ایزدان شناخته شده یا کمتر شناخته شده را از منابع گوناگون در یک نوشتار فهرست کنم. در میان نام خدایان آشور و بابل با چند گروه از خدایان روبرو می شویم:

  • خدای خدایان: مردوک؛ دارای ۵۰ عنوان خدایان مانند: دارنده لوح سرنوشت،ایزد بهار، ایزد کشاورزی، خدای زمین، خدای زندگی و خدای درمانگری
  • خدایان آب : اپسو، تیامت، نانشه
  • خدایان آتش: نوسکو، گیبیل (جیبیل)
  • خدایان نجومی: سین، شمش، ایشتر، نینورتا (نین گیرسو، که آن را صورت فلکی جبار یا نسق می دانستند)
  • خدایان زمین: انکی (ائا، نودیمو، نینی کیگو)، دامکینا (نینکیبه یا دامگالنو)،نین خورساگ ( گا-توم-دوگ، بائو، ایفی نیو گولا)
  • خدایان آسمان: انو،
  • خدایان هوا، باد و طوفان: اداد، انلیل (بعل)
  • خدایان درو و شبانی: دوموزی (تموز، خدای درو)،نینورتا (یا نین گیرسو،خدای کشت)
  • خدایان جهان زیرین: ارشکیگال، نرگال، ایرا
  • خدایان دوزخ: بلبت سری، بلیلی
  • خدایان جنگ: آشور، ایشتار (ایشتر، عشتار و ایناننا)، نینورتا (نین گیرسو)
  • خدایان باروری: آشور
  • خدایان فرزندزایی: نین تود
  • خدایان سرنوشت: آنتو، مامیتو، آنو، انلیل،ائا و مردوک
  • خدایان عشق: ایشتار (ایشتر، عشتارو ایناننا)
  • خدایان دادور: شمش، کادی، نوسکو
  • خدایان گیاه: تموز(خدای گیاهی، ایزد درو)، گشتین (ایزدبانوی تاک)، نین گیشزیدا (ایزدبانوی چوب)، نیسابا (ایزدبانوی غله)، نینورتا (نین گیرسو، خدای کشت)
  • خدایان تندرستی: ایزدبانو گولا، ایزدبانو نین کاراک
  • خدایان شکار: نینورتا (نین گیرسو)
  • خدایان پیشگو: شمش، اداد
  • خدایان دانش: ائا (انکی، نودیمو)
  • خدای دیهیم (تاج): ایزد سین

خویشکاری این خدایان گوناگون بود. برخی از ایزدان در آفرینش و تعیین سرنوشت انسان نقش داشتند. مثلا ایزدبانومامی نژاد نوین انسان را آفرید. نین تود (بلیت ایلی) بانوی فرزندزایی بود. ایزدبانو مامیتو سرنوشت نوزادان را در لحظه ی تولد تعیین می کرد. تعیین سرنوشت بعدها به ترتیب به آنو، انلیل، ائا و مردوک سپرده شد.

نبو فرزند مردوک آنچه ایزدان برای انسانها رقم می زدند را در لوح سرنوشت شان می نگاشت. او میتوانست شمار روزهای ویژه ی یک آفریده را کم یا زیاد کند. نبو و همسرش تاش متوم نگارش را پدید آوردند. ایزد زاقار پیام آور ایزد سین بود و رؤیاها را بر آدمیان نازل می کرد. نانشه تفسیرگر این رؤیاها بود.

از میان ایزدان برخی به هنر و صنایع دستی آدمیان نظارت داشتند. مانند ائا که پشتیبان درودگران و زرگران بود. همچنین گفته می شود گوهکین باندا ایزدی بود که زرگران به او توسل می کردند.

برخی از ایزدان شادی و اندوه و بیماری و تندرستی ایجاد می کردند. مانند ایّرا که جلوه ای از نرگال، شهریار جهان زیرین بودو همچنین نمتار که دیو طاعون بود و بیماری ایجاد می کرد. در برابر او ایزدبانو نین کاراک و ایزدبانو گولا که دختران آنو بودند و به انسان تندرستی هدیه می کردند.

برخی دیگر ناظر مسائل اخلاقی بودند. برای مثال شمش و نوسکو ایزدان دادگری بودند. ایزدبانو کادی هم همین نقش را داشت. نبو نگاهبان کنش معنوی انسان بود. او بود که روز تعیین سرنوشت تصمیم ایزدان را بر لوح می نگاشت.

این نوشتار با عنوان نام خدایان بابل و آشور پس از این به روزرسانی می شود. [استفاده از آنچه در این نوشتار آمده با ذکر منبع آزاد است].

اپسو:

اَپسو خدای آب تازه و آرام و تجسم نیروی مردانه که خدایان از پشت او و تیامت پدید آمده اند. زمانی که نه در آسمان چیزی وجود داشت و نه در زمین، دو خدا بودند؛ یکی اپسو نماد آبهای شیرین و یکی تیامت نماد آبهای شور و تلخ. این روایت اشاره به زمانی دارد که گرداگرد زمین را آب فرا گرفته بود. بر اساس اساطیر آشور و بابل از پیوند این دو خدا، خدایان زاده شدند.

نخستین فرزندان آنها لهم و لهمامو یا لخم و لخامو بود. پس از آن انشار و کیشار خدایان آسمان و زمین بودند که در واقع فرزندزادگان اپسو به شمار می رفتند. آنها فرزندان لهم و لهامو بودند.

اداد (عداد):

اَداد یا عَداد نام یکی دیگر از خدایان آشور و بابل است. او ایزد توفان و گردباد، ایزد هوا. هرچند در اساطیر، انلیل را ایزد طوفان و خداوندگار بادها می دانند اما از هنگامیکه او را بعل نامیدند این خدا شخصیت نخستین یعنی ایزدتوفان بودن را کم کم از دست داد.

اما از هزاره دوم پیش از میلاد برای طوفان خدایی می شناختند که نامش اداد بود. او را به شکل ایستاده بر ورزایی نشان داده اند در حالیکه آذرخش در کف دارد. چیزی شبیه زئوس. اداد طوفان به راه می اندازد. تندر را به غرش وامیدارد. درختان را با بادهای خشماگین خم می کند وبا نعره ی غول آسای خود در دل ابرهای سیاه پدیدار می شود.

هنگامیکه بعل فرمان می داد اداد توفانزا در ژرفای آسمان غوغایی برپا می کرد. اما عداد همیشه هم این چنین وحشی نبود. او گاهی بادهای پربرکت که در پی اش باران سرازیر می شد را به ارمغان می آورد. اداد ایزد سیلاب هم بود و هر سال رود را به سیلاب وامی داشت تا زمین را فراگیرد و آن را آبیاری کند. او بارور کننده هم بود.

یکبار که بعل می خواست به پادافره آدمیان توفان بیاورد و با آن آدمیان را نابود کند اداد را فراخواند. عداد از آسمان بارانی گردآورد و روی زمین چنان کرد که آبهای طوفانی خیره سر شدند و از چشمه ها فراز نرفتند. برای همین برکت کشتزاران فروکش کرد. از آنجا که اداد با شمش در پیشگویی شریک بود او را خداوندگار پیشگویی نیز می دانند. اداد با خویشکاری های گوناگون باهمراه و دوستش ایزدبانو شالا نیز پیوستگی دارد.

ارشکیگال:

ارشکیگال نام یکی دیگر از خدایان آشور و بابل است. او خواهر ایشتار و ایزدبانوی جهان زیرین بود. او فرمانروای مطلق جهان زیرین بود. اما روزی نرگال، خداوندگار منزلگاه بزرگ، که با نام مشلام تیا شکل و شمایلی دیگر به خود گرفته بود به دوزخ تاخت و ۱۴ دیوی که همراهش بودند را بر دورازه های دوزخ گماشت. ارشکیگال برای برقراری آشتی پذیرفت که همسر نرگال شود.

ارشکیگال به نرگال گفت: “تو شوی من خواهی بود و من همسرت؛ تو را به فرمانروایی این قلمرو گسترده بر خواهم گمارد و لوح خرد را در دستت خواهم نهاد”. سپس نرگال که تا آن زمان ایزد جنگ و نابودی بود خدای بزرگ مردگان شد.

آشور:

نام یکی دیگر از خدایان آشور و بابل، «آشور» است. اوخدایی بزرگ و برابر با مردوک به شمار می رفت. آشور ایزد جنگ و ایزد بزرگ آشوریان بود. او در غرایز جنگجویانه مردمش شریک بود. سپاهیان آنها را در نبرد همراهی می کرد و به جای آنها می جنگید. آشور تازش سربازان را هدایت می کرد و به بازوانشان قدرت و نیرو می بخشید. برای همین نخستین میوه های غنایم جنگی از آنِ او بود.

اسیران جنگی از آشور فرمانبرداری می کردند. او بر پیروان خود ظاهر می شد تا شهامتشان را تحریک و عزمشان را راسخ کند. یکبارآشور در جنگ بر شهریار لیدیه ظاهر شد و به او گفت:” بر پاهای پادشاه شهر آشور-آشوربانیپال- بوسه بزن، آنگاه به واسطه ی نام او بر دشمنان پیروز خواهی شد”.

هنگامیکه مجد و عظمت بابل در برابر نینوا از دست رفت، آشور خدای ملی بابل بود. برای حفظ جایگاه او، آشور را با ایزد باستانی بابل، یعنی اَنشار، یکی پنداشتند. آشور را بیشتر به شکل قرص بالدار یا سوار بر ورزا، یا شناور در هوا تصویر کرده اند. این تصاویر بیشتر نگاره های جنگی به شمار می رفت.

آشور فقط ایزد جنگ نبود. از آنجا که او را همتای ایزد برتر می دانستند او ایزد باروری هم بود. از آنجا که او را ایزد باروری هم می دانستند گاهی او را به شکل ایزدی در میان شاخه های درخت تصویر کرده اند. یکی از نسبت های آشور بز ماده است. همسر ایزد آشور، ایزدبانو نین لیل بود.

آنتو:

آنتو ایزدبانویی که همراه اَنو بر سرنوشت آدمیان نظارت داشت.

انشار و کیشار:

انشار و کیشار نام دو تن از خدایان آشور و بابل است. آنها فرزندزادگان تیامت و اپسو و خدایانی بودند که مرز آسمان و زمان را نشان دادند.

انکی(ائا یا نودیمو):

انکی یا ائا، نام یکی از معروفترین خدایان آشور و بابل است. او پسر اَنو، خدایی خردمند و نیرومند بود. ائا به معنی خانه ی آب است. اما ائا ایزد دریایی نبود و اینکه برخی او را همتای پوزئیدون یونانی می دانند درست نیست. چرا که گستره ی قدرت ائا آبهای تازه ای بود که گرداگرد زمین را فرا می گرفت و گفته می شد زمین روی آن آبها شناورست. اما چشمه هایی که از زمین می جوشید یا رودهای بزرگی که لگه کلده را آبیاری می کرد نه از ائا، که از اپسو سرچشمه می گرفت.

در سرزمین سومر ائا را اِنکی می خواندند. انکی به معنی خداوندگار زمین است. او مانند اپسو تیزخرد و دارای خرد برتر نیز بود. همچنین بر افسونگریهای جاودانه نظارت داشت. ایزدان آزدانه با او رای می زدند. گاهی او را نینی گیکو هم می خواندند. نینی گیکو یعنی خداوندگار چشم مقدس. این بدان معنی بود که هیچکس از او گریزی ندارد و خرد هوشمندانه اش به هنگام ضرورت اشتباهات ایزدان را درست می کند.

کار بزرگ ائا این بود که هنگامیکه بعل خواست با توفان بزرگ نژاد انسان را نابود کند، این ائا بود که به اوتنا پیشتیم هشدار داد و او را از نابودی انسان بازداشت. ائا را ایزدِ دانش هم می دانند. او در این مقام با شَمَش پیوند دارد. ائا غیبگویی می کرد و برای افسونگری فراخوانده می شد. او بر کارهای مردمان هم نظارت داشت. درودگران، سنگ بران و زرگران او را بعنوان نیای خود می پرستیدند.

بنا بر تفسیری از یک متن ناقص، گاهی ائا را آفریننده ی انسان هم می دانند. می گویند او انسان را با گل رس آفرید. خانه ی ائا را «ازوآب» یا «خانه اپسو» می خواندند. مردمان آن دوران باور داشتند این خانه در شهر اریدو بود. اریدو شهری در منتهی الیه شمالی سرزمین سومر و کنار خلیج فارس بود.

اریدو نخستین شهری بود که از آب ها برآمده بود. در همان نزدیکی درختی شگفت به نام کیشکانوی سیاه رویید. شاخ و برگ این درخت مانند لاجورد می درخشید و مانند جنگل سایه ای انبوه می انداخت.

ائا را به دو شکل تصویر کرده اند. یکی مانند بزی با دم ماهی و دیگر به شکل انسانی که از شانه هایش یا از گلدانی که در دست دارد امواج فرا می جهد.

ائا دوست و همراهی به نام نینکیبه معنی بانوی زمین دارد. نینکیبه چهره ای نسبتا ابهام آمیز دارد. گاهی او را دامکینا یا دامگالنونا به معنی بزرگ همسر خداوندگار نیز خوانده اند. او دختری داشت که او را نانشه می خواندند. ائا سرانجام جای خود را به ایزد بزرگ ایزدستان بابل، یعنی مردوک داد.

انو:

اَنو به معنی آسمان، پسر انشار و کیشار و ایزد آسمان است. انو خدای برتر بود. به این معنی که ایزدان دیگر به او افتخار می کردند و هرگاه خطری آنها را تهدید می کرد به انو پناه می بردند. او سپاهی در فرمان خود داشت. این سپاه گروه ستارگان بودند که آفریده ی او بودند و سربازان انو خوانده می شدند. این سپاه نابودگر اهریمنان بود. او هرگز آسمان را ترک نکرد و به زمین نیامد. اما با همه ی برتریش بری از ضعف نبود. در داستان تیامت وقتی او را به جنگ با تیامت خواندند؛ قادر به رویارویی با تیامت نبود پس همه ی شکوهش را به مردوک سپرد.

انلیل (بعل):

انلیل ایزد توفان و خداوندگار بادها در شهر نیپور بود. نام انلیل در میان خدایان آشور و بابل به بعل تغییر پیدا کرد. بعدتر او را به نام بعل خواندند. از آن پس او خداوندگار زمین شد و کم کم شخصیت نخستینش را از دست داد.شخصیت نخست او ایزد طوفان و خداوندگار بادها بود.

بعل به معنی خداوندگار، سرور، خداوندگار برتر بود. او مسئول رخدادهایی بود که روی زمین اتفاق می افتد. در سرزمین سومر، به ویژه شهر نیپور ایزد هوا و گردباد بود. سلاح او «آمارو» یا توفان بزرگ نام داشت. مانند زئوس یونانیان نماد نیروهای طبیعت بود و خیلی زود مانند زئوس سرنوشت آدمیان در اختیار او قرار گرفت.

هنگامیکه بابلیان ایزدان سومر را از آن خود کردند، انلیل را دومین خدا از خدایان سه گانه خود به شمار آوردند. بابلیان انلیل را همانند مردوک خدای بزرگ خود کردند و نام بعل را برایش برگزیدند. از وقتیکه انلیل ایزد توفان و بادِ نیپور، بعل نامیده شد، کم کم شخصیت نخستین خود (ایزد توفان) را از دست داد.

بابلیان بعل را شهریار سرزمین یا خداوندگار همه ی نواحی می دانستند. او مانند آنو در «راه انلیل» در آسمانها گردش می کرد. اما بیشتر در کوهستان بزرگ خاور مسکن داشت. او مانند آنو نشان شهریاری در دست داشت و آن را به شخص برگزیده ی خود واگذار می کرد. بنابراین شهریاران زمینی نماینده ی بعل یا انلیل بودند.

بعل پراکنده کننده ی نیک و بد بود. اگر خشمگین می شد توفان برمی انگیخت و نژاد انسان را از بین می برد. اگر چه در نظام مندی کاهنانه ی ایزدان، نین لیل همسر انلیل بود اما در دورترین دوران انلیل را با بانو نین خورساگ، بانوی کوهستان بزرگ مربوط می دانستند.

هنگامیکه انلیل سومریان در بابل ویژگی های خود را به بعل داد، همسر انلیل هم باید همین روال را طی می کرد. پس همسر انلیل در بابل بعلیت یا بعلبانو نام گرفت. بعلبانو گاهی مادر ایزدان خوانده می شد. نین خورساگ و بعل بانو در کوهستان ایزدی بابل اقتداری نداشتند. او با شیر مقدس خود شهریاران برگزیده بعل را تغذیه می کرد. برای همین فرمانروایان زمینی بخاطر اینکه از شیر مقدس بعل بانو تغذیه کرده اند به سرچشمه ی ایزدی خود می بالیدند.

ایرا

ایّرا شهریار جهان زیرین. او جلوه ای از نرگال است.

ایشتار (عیشتر):

شاید در میان نام خدایان آشور و بابل، ایشتار برای شما آشناتر باشد. ایشتار یا ایشترایزدبانوی عشق و جنگ که با اینانا یا آناهیتا یکی شمرده می شود. برخی او را دختر آنو(ایزد آسمان) و برخی دیگر او را دختر سین (ایزد ماه) و خواهر شمش می دانند. اما او خود را ایزدبانوی بامداد و شامگاه می خواند.

ایشتار یا ایشتر از برجسته ترین خدایان آشور و بابل است. او چهره ی شخصیت یافته ی سیاره ی ناهید یا زهره است. درست هنگامیکه بابلیان و آشوریان ایشتر را بعنوان ایزدبانو می پرستیدند، عربها او را ایزدی به نام عَشتَر قلمداد می کردند. همین موجب شد در خویشکاری ایشتر ابهام به وجود آید که آیا او دختر سین است یا دختر آنو.

ایشتر در نقش دختر سین، ایزدبانوی جنگ و در نقش دختر آنو، ایزدبانوی عشق به شمار می رفت. گفتنی ست او با نام عستارت یکی از ایزدبانوان بزرگ فنیقه، بسیاری از ویژگیهای خود را برای آفرودیت یونانی به ارث گذاشت. میدانیم که آفرودیت هم ایزدبانوی عشق و جنگ بود. به هرروی، ایشتر جنگجو را بانوی نبردها و تازنده در میان ایزدبانوان می خواندند.

آشوریان شخصیت جنگجوی ایشتار را نگه داشتند. او مانند آشور پوشیده به رزم و آراسته به ترس در نبردها شرکت می کرد. ایشتر را به ویژه در نینوا و آربلا (اربیل) می پرستیدند. ایشتر را بیشتربه شکل بانوی جنگجوی کمانداری، نشسته بر گردونه ای که هفت شیر آن را می رانند؛ تصویر کرده اند.

او خواهر ارشکیگال، ایزدبانوی جهان زیرین بود. در شهر اِرِخ، ایشتر دختر آنو و سرآمد ایزدبانوان عشق و شهوترانی بود. در این شکل شخصیت ایشتر چندان مهرآمیز نبود. او در هر موقعیتی تحریک کننده و سرسخت بود و در برابر ناکامیابی، شکیبایی اش را زود از دست می داد. روزی ایشتر به پدرش، آنو، گفت:”اگر ورزای آسمانی را نیافرینی، آن چیز یا در گشوده را بشکنم… و شمار مردگان را از زندگان بیشتر کنم”. یکبار هم وقتی که دروازه های جهان زیرین بی درنگ به رویش باز نشد، گفت:”اگر دروازه را نگشایی تا بگذرم، آن را خرد کرده، فقلش را درهم شکنم، آستانه ی در و نگاهبانان را نابود کنم، مردگان را برخیزانم تا شمارشان از زندگان بیشتر بُوَد!”.

ایشتر ایزدبانوی عشق بود. به این معنی که کام عاشقانه را در همه ی آفریدگان بیدار می کرد. یکبار که نخواست کام عاشقانه را بیدارکند، ناگاه دیگر “ورزا از آمیزش با گاو ماده خودداری کرد. هیچ گورخری به ماده اش نزدیک نشد. دیگر هیچ مردی در راه به پریستارا زنان نزدیک نشد”.

او به خاطر قدرت مطلق عشق، فرمانروای جهان و محبوب ترین ایزدبانوی آشور و بابل بود. بخشی از آیین ایشتر روسپیگری مقدس بود. هنگامیکه ایشتر به زمین میآمد، روسپیان در رکابش بودند. شهر مقدس او، یعنی اِرِخ، شهر روسپیان مقدس نامیده می شد. ایشتر خود روسپی ایزدان بود. او نخستین کسی بود که شهوت را تجربه کرد و آن را به دیگران الهام کرد.

دلباختگان ایشتر هنگی بودند که او برمی گزید. اما وای بر کسی که ایشتر او را مفتخر کرده باشد! چرا که او با دلباختگانش رفتاری خشونت بار داشت. جانورانی که دل به او میدادند در دامش می افتادند. چنانکه گیل گمش به او گفت: تو بر شیر عاشق شدی اما برایش ۱۴ مغاک کندی. به اسب تیزتک دل باختی اما او را لنگ کردی.

عشق ایشتر حتی برای ایزدان هم سرنوشت ساز بود. ایشتر در جوانی دلباخته تموز، ایزد دِرو، شد. این دلباختگی موجب مرگ تموز شد. ایشتر برای عاشق جان باخته زاریها کرد و برای آنکه دوباره او را به دست بیاورد به جهان زیرین سفر کرد. او در جهان زیرین از هفت دروازه گذشت اما به فرمان ارشکیگال، ایزدبانوی آن جهان زندانی شد. با زندانی شدن ایشتر زمین و آسمان در اندوه ژرفی فرو رفت.

سرانجام شمش و سین برادر و پدرش برای رهایی او از ائا کمک خواستند. ائا آسوشونامیر شهوت پرست را آفرید به او کلام جادویی آموخت و او را روانه ی جهان زیرین کرد. آسوشونامیر با آن کلام جادویی توانست اراده ی ارشکیگال را بگیرد. سرانجام ایزدبانوی جهان زیرین ناگزیر شد ایشتر را آزاد کند. پس به او آب زندگانی پاشیدند و او با گذر از هفت دروازه به زمین بازگشت.

هرچند ایشتر شخصیتی خشن داشت اما با مهر هم چندان بیگانه نبود. بسیاری شهریاران از شمار سارگن شاه آگاد، به تخت نشستن خود را وامدار عشق ایشتر بودند. ایشتر با کسانی که دلبسته شان بود رفتاری مادرانه داشت. او یکبار به آشور بانیپال گفت:”چهره ام چهره ی تو را می پوشاند، همچون مادری که میوه ی زهدانش را…”.

بائو:

نام یکی دیگر از خدایان آشور و بابل، بائو است. ایزدبانو بائو دختر آنو و همسر نین گیرسو بود. او نفس زندگی را به آدمیان دمید. مردم در نوروز هر سال عروسی نین گیرسو و بائو را جشن می گرفتند و این ایزدبانو را در میان پرستندگانی که هدایای ویژه ای برایش آورده بودند به حجله می بردند.

هفت قلوی باکره فرزندان بائو و نین گیرسو بودند. درجاهای دیگر نقش این ایزدبانو را ایزدبانوانی مانند نین کرک یا گولا ایفا می کردند.

بلیت سری:

یکی از ایزدان دوزخ بود او را ایزد کاتب می دانستند.

بلیلی:

یکی از ایزدان دوزخ و خواهر تموز بود.

تاش متوم:

تاشمتوم همسر نبو(نابو) بود. نبو پسر مردوک بود. تاش متوم و نبو نگارش را پدید آوردند. تاشمتوم آکدی، ملکه بورسیپا، دخترخوانده مردوک بود. همانطور که نام اکدی انتزاعی او نشان می دهد، بانوی شنوایی و لطف بود. او به ندرت جدا از همسرش، نابو، که نامش به معنای “صحبت کردن” است، خوانده می شد. بنابراین، در حالی که نابو صحبت می کند، تاشمتوم گوش می دهد.

تموز (دوموزی):

تموز نیز نام یکی از خدایان آشور و بابل است که تغییر یافته است. پیشتر او را به نام دوموزی می شناختند. دوموزی یا تموز ایزد شبانی ایزد دِرو وخدای تابستان بود.

او فرزند نین گیشزیدا ایزدبانوی چوب و نینازو خدای فال بینی به واسطه ی آب بود. ایشتر ایزدبانوی عشق و جنگ عاشق او شد. اما این عشق به شکل رازآمیز و بدون تردید ناخواسته موجب مرگ تموز شد. تموز مانند خوشه ی ذرت رسیده که داس دروگر آن را می چیند، در اوج جوانی به دام مرگ افتاد و به جهان زیرین رانده شد.

از آنجا که ایشتر سخت دلباخته ی تموز بود در مرگ او دل شکسته شد و در سوگ تموز آنقدر سوزناک سوگواری کرد که سیل زنان و مردان به گریه افتادند. سوگواری برای رفتگان از همین جا میان مردم یک آیین شد. سرانجام ایشتر برای بازگرداندن تموز به جهان زیرین رفت. جایی که خواهرش ارشکیگال فرامانروای آنجا بود. ارشکیگال تموز را در اختیار گرفته بود. ایشتر توانست تموز را به خانه ی ایزدان بازگرداند. از آن پس تموز بر دروازه ی آنو بازماند و در آنجا با پدرش به نگاهبانی پرداخت.

مراسم سوگواری تموز در جای دیگر و برای خدای دیگر ولی همانند باهم برگزار می شد. در بندری در لبنان به نام بیبلوس یا جبیل، آیینی همانند آیین سوگواری تموز را در مرگ آدونیس ایزدبانوی باروری برگزار می کردند. آدونیس برگرفته شده از عنوان کنعانی آدون Adon به معنی خداوندگارست. یونانیان باور داشتند گرازی وحشی-جانور مقدسِ سوریها- آدونیس را کشته است. در اساطیر یونان آفرودیت دلباخته ی آدونیس بود. داستان آفرودیت و آدونیس گونه ی دیگری از داستان ایشتار و تموزست.

یادمان باشد این آیین ها مربوط به دورانیست که جامعه، جامعه کشاورزی بود و داستانها و اساطیری که در این دوران بوجود آمدند مربوط به کشت و ورز و … بوده است.باری، مردم هر سال هنگامی که زمین زیر آفتاب داغ تابستان رها می شد و باروری نداشت با سرودهای ویژه ی مراسم نمادین خاکسپاری برای مرگ تموز سوگواری می کردند.

تیامت:

همسر اپسو، ایردبانوی آب های شور و تلخ و نماینده اَشوب. زمانی که هنوز هیچ باشنده ای وجود نداشت اپسو خدای آبهای شیرین و تیامت ایزدبانوی آبهای شور و تلخ بودند. از پیوند آنها خدایان زاده شدند. وقتیکه خدایان پی درپی پدیدارشدند اپسو آرامش خود را از دست داد. او تصمیم گرفت خدایان را نابود کند. اما تیامت با او مخالفت کرد. تیامت به کمک فرزندان خود به ویژه ائا بر اپسو چیره شد. ائا اپسو را کشت. مدتی بعد تیامت از کرده ی خود پشیمان شد. او تصمیم گرفت هیولاهایی بیافریند و به نبرد با خدایان برود. خدایان از نیت شوم او آگاه شدند. آنها با هم متحد شدند و بر تیامت شوریدند. تیامت به دست مردوک کشته شد. مردوک پیکر تیامت را دو نیم کرد از نیمی آسمان و از نیمی زمین را ساخت.

دامکینا:

ایزدبانو، همسر ائا و مادر مردوک. نام او را دامگالنونا و نینیکیبه هم گفته اند. نینکیبه چهره ای نسبتا ابهام آمیز دارد. دامکینا یا دامگالنونا به معنی بزرگ همسر خداوندگار نیز خوانده اند. او دختری داشت که او را نانشه می خواندند.

زاقار

ایزد زاقار پیام آور سین بود. او رؤیاها را بر آدمیان نازل می کرد. اگر این رؤیاها مهم بود شخص رؤیا بیننده می توانست با ایزدبانو نانشه (تفسیرگر رؤیاها) مشورت کند.

گفته می شود گودیا پادشاه لاگاش در خواب دید مردی به بزرگی آسمان، به بزرگی زمین، که سری ایزدی داشت و دستهایش مانند بال پرنده ی ایزدی، ایمدوگود بود و پاهایش مانند توفان بادی بود در سمت راست اوست و در حالیکه سمت چپش دو شیر لم داده بودند، آن مرد به او فرمان داد که:«خانه ام را بساز». گودیا با این فرمان که در خواب به او داده شد پرستشگاه نین گیر سو را ساخت.

سین:

ایزد سین یکی از ایزدان نجومی بود. سین یا ایزد ماه در رأس ایزدان سه گانه نجومی شناخته می شود. دو ایزد نجومی دیگر یکی شَمَش و یکی ایشتر است. شمش ایزد خورشید و ایشتر ایزد سیاره ی زهره است. شمش، ایشتر و نوسکو ایزد آتش را فرزندان ایزد سین می دانند. همسر سین، نینگال «بانوی بزرگ» بود.

سین سرشار از خرد بود. در پایان هر ماه ایزدان با او رای می زدند و سین برای آنان تصمیم گیری می کرد. ایزدسین را در حالت مادی اش، در شهر اور با نام ناننا می پرستیدند. ناننا در اور پیرمردی بود با ریش دراز لاجوردی که دستاری بر سر داشت. غروب که می شد سوار بر زورق خود مانند هلال درخشان ماه در نظر میرایان جلوه می کرد و در فضای بیکران آسمان شب می راند.

مردم باور داشتند سلاح سین هلال درخشان ماه است. اما روزی که این هلال به شکل قرص کامل در می آمد او را چونان تاجی درخشنده در آسمان می دیدند. بنابراین سین را خداوندگار دیهیم می خواندند. این تغییرات پی درپی هلال و قرص، حالتی رازگونه به این ایزد می بخشید. برای همین هم او را ایزدی می دانستند که هیچ ایزدی نمی تواند به ژرفای دلش نفوذ کند.

از آنجا که سین شب را روشن می کرد او را دشمن بدکاران می دانستند. چرا که بیشتر کارهای جنایت کارانه در تاریکی شب رخ می دهد. زمانی ارواح پلید بر ضد او توطئه کردند. حتی بر فرزندانش شمش و ایشتر و نیز بر اِداد پیروز شدند. ارواح پلید با تلاشِ گروهی خود توانستند سین را به کسوف اندازند. اما دخالت مردوک او را نجات داد و از نو به او نظم بخشید.

یکی از خویشکاری های سین اندازه گیری زمان بود. این خویشکاری را مردوک به او سپرده بود. مردوک در روز آفرینش برای سین اینطور رقم زده بود:

در آغاز درخشیدن ماه بر زمین

تو دو شاخ خویش را به نشانه ی شش روز نمایان می سازی.

در روز هفتم، تاج را به دو بهر می کنی

و در چهاردهمین روز، چهره ی کامل خویش را می نمایانی.

شَمَش:

شمش ایزد سامی خورشیدست. این ایزد هم مانند سین و ایشتار یکی از ایزدان نجومی است. او را فرزند سین می دانند. شمش هم مانند سین که از هلال تا قرص کامل تغییر وضعیت می دهد، در روز آشکار و در شب پنهان می شود.

درباره ی این پیدا و پنهان شدن شمش باور چنین بود:

” هر صبحگاه کژدم- انسانهای ساکن کوهستانهای خاور، ورود خورشید را میسر می کنند، زیرا درِ بزرگِ تاشوی دامنه ی کوهستان را می گشایند. شمش، ایزد خورشید، در سفر روزانه ی خود از همین روزنه فرا می جهد… پرتوهای تابناک، ظاهرا از شانه های وی ساطع می شوند. در دستش چیزی را نگاه می دارد که به تیغه ی اره، همانند است… شمش هشیارانه گام برمی دارد، از کوهستان بالا می رود و به بوننه Bunene، گردونه ران خویش، می پیوندد، که در حال یراق کردن گردونه ایست که خداوندگار در آن خواهد آرمید. شمش با نور خیره کننده ی خود آرام آرام فراز آسمان می رود. چون غروب می رسد، شمش گردونه اش را بسوی کوهستان بزرگ باختر می راند. دروازه ای باز می شود و او به ژرفای زمین نفوذ می کند. خورشید ناپدید می شود. شمش در طول شب مسیر زیرزمینی اش را می پیماید تا پیش از سپیده از نو به کوهستان خاور برسد”.

از آنجا که شمش بر شب چیره می شد و زمستان را می گریزاند قدرت و شهامت را دو ویژگی او می دانستند. اما پیش از هر چیز او ایزدی دادگر بود. پرتو درخشنده اش سایه های جنایکاران را دنبال می کرد و ترس بر دل بدکاران می انداخت. او نه تنها همه چیز را می دید که پرتوهایش مانند تور گسترده ای همه ی جنایتکاران را به بند می کشید.

بنابراین او را «دادور آسمان و زمین»، «دادور بلندپایه ی ایزدان آنوناکی» و «خداوندگار دادوری» می دانستند. پرستشگاه شمش در بابل «خانه ی دادوری جهان» خوانده می شد. در این پرستشگاه شمش در حالیکه عصا و حلقه ی شهریاری در دست راستش دارد بر اورنگ دادوری نشسته است.

شمش را خدای غیب گویی نیز می دانند. از این نظر او را همتای آپولن یونان می شناسند. گفته می شود شمش به واسطه ی فال بینی یا باروBaru رازهای آینده را بر مردمان فاش می کرد. بارو برای شمش قربانی می کرد. او از بررسی جگر جانور قربانی شده پیشگویی می کرد. گاهی هم روغن در طشت آب مقدس می ریخت و به شکل های گوناگونی که روغن روی آب پدید می آورد نگاه و پیشگویی می کرد.

همچنین بارو فرمان ایزدان را از روی وضع استقرار ستارگان و حرکات سیارات و شکل ظاهری شهاب های آسمانی رمزگشایی می کرد. در شهر سیپار شمش و همسرش «آیا » را می پرستیدند. آنها باور داشتند هنر فال بینی و پیشگویی را شمش در این شهر رونق داده است . مردم این شهر باور داشتند شمش و آیا دو شخصیت انتزاعی ایزدانی را زادند. این دو شخصیت یکی کیتو و یکی میشارو بود که نماد دادگری و قانون بودند.

کادی:

ایزدبانوی کادی مانند شمش و نوسکو نقش ایزدی دادگر را داشت. او نخست نماد زمین بارور بود. صفت ویژه ی کادی، ماری بود که گاه نیم تنه ای انسانی داشت.

کینگو:

کینگو پسر وهمسر تیامت پس از مرگ اَپسو بود. او از ایزدان زندانی در جهان زیرین است. در نبرد میان مردوک، کینگو از تیامت پشتیبانی کرد. تیامت او را برگزید تا از همه نیرومندتر باشد و بعنوان راهبر سپاه پیشاپیش همه ی نیروها باشد. بنابراین تیامت جامه ای پرشکوه بر تن کینگو پوشاند و از او خواست تا جنگ را او آغاز کند و نخست او یورش ببرد تا بتواند جنگ را در دست بگیرد. تیامت همچنین الواح سرنوشت را به کینگو سپرد.

در این نبرد سرانجام کینگو به دست مردوک کشته شد. بنابر اساطیر مردوک انسان را از خون کینگو ساخت.

گشتین:

ایزدبانوی تاک. او ایزد مهم گیاهی تموز بود. گمان می رود در اصل او ایزد درخت بوده باشد.

گولا:

گولا هم مانند نین کاراک ایزدبانوی تندرستی انسانهاست. هر دو دختران آنو هستند. اگر گولا اراده می کرد می توانست انسانی را بیمار کند یا سلامت را به انسان بیماری بازگرداند. او را پزشک بانوی بزرگ می نامیدند. نماد گولا یک سگ بود.

گوهکین باندا:

ایزدی که زرگران به او توسل می کردند. اگر این سخن آشور بانیپال را بپذیریم که :”به یاری ایزد گوهکین-باندا این سینی زرین و درخشان را به منظور دهش ایزدی ساختم.

گیبیل:

گیبیل یکی از ایزدان آتش بود. دیگر از ایزدان آتش نوسکو بود. گیبیل را جبیل هم می نامیدند. او فرزند آنو و پشتیبان فلزکاران و آهنگران بود. او همراه نوسکو به شمش و سین در اجرای عدالت کمک می کردند. حتی گاهی جای آنها را می گرفتند. به نظر می رسد گیبیل خدایی بود که بدکاران را نابود می کرد.

آشیپوی جادوگر برای آنکه طلسمی را باطل کند شمایل گِلیِ جادوگری را درآتش می انداخت و در حالی که پیاز پوست کنده و خرمای له شده می سوزاند این وِرد را می خواند:”باشد که گیبیل تو را ببلعد! که تو را دستگیر کند! که گیبیل تو را بکشد! که او تو را بخورد”!

لخمو و لخامو:

لخم و لخمو یا لحم و لحامو فرزندان تیامت و اپسو. آنها نخست زادگان هستند. فرزندان آنها انشار و کیشارند. انشار جهان آسمانی و کیشار جهان زمینی (مینو و گیتیگ) را نمایندگی می کنند.

مامی:

ایزدبانویی که نژاد نوین انسان را آفرید. هنگامیکه مادری نخستین درد زایمان را احساس می کرد، مامی را فرامی خواند.

برخی می گویند مامی همان نین هورساگ، بلیت ایلی یا نین تود است.

مامیتو:

ایزدبانوی سرنوشت. هرگاه نوزادی به دنیا می آمد این ایزدبانو سرنوشت او را مقدر می کرد.

مردوک:

مردوک فرمانروای ایزدان و بزرگترین فرزند ائا بود. گفته می شود او از اَپسو(آبهای شیرین) فراز آمد. بنابراین در اصل گونه ی شخصیت یافته ی کنش بارورکنندگیِ آبها به شمار می رفت.

او خدای بزرگ بابل، ایزد بهار، که زمین را از پیکر تیامت می سازد، بابل را بنا می کند و انسان را برای خدمت کردن به خدایان می آفریند. مردوک فرزند گیاهان را رویاند و غله پروراند. بیش از هرچیز شخصیت یک ایزد کشاورزی را داشت. یکی از عنوانهای او مرو به معنی بیل است.

بخت مردوک همگام با عظمت بابل، شهر برگزیده ی او، رشد کرد. سرانجام او با فتوحاتی که داشت، مقام نخستین را در میان ایزدان از آنِ خود کرد. مردوک پس از نبرد با آنو و ائا و شکست دادن آنها جرأت پیدا کرد به نبرد تیامت برود. او بر تیامت پیروز شد. پس از این پیروزی ایزدان برای سپاسگزاری از او پنجاه عنوان به او دادند که هرکدام خود یکی از ویژگیهای ایزدی بود.

بعل عنوان خود، یعنی خداوندگار زمین را به او بخشید و ائا در پیروزی او شادمانانه فریاد زد:” بگذار او فرمانگزار فرمانهایی باشد که من صادر کردم”! بنابراین مردوک تمام ویژگیهای ایزدان دیگر را در خود جمع کرد. و همه خویشکاری ها و امتیازهای ویژه ی آنها را از آنِ خود ساخت.

او کیهان را سامان داد. خانه ایزدان را تعیین کرد. مسیر پیکرهای آسمانی را مشخص کرد. انسان را از خون کینگو آفرید. فرمانروایی چهار کرانه ی جهان را از انلیل گرفت.

هر سال در جشن نوروزی زاگ موگ، این مردوک بود که در دوکو یا «منزلگاه پاک» سرنوشت آدمیان را رقم می زد. از آنجا که فقط ایزدان برتر میتوانند سرنوشت آدمیان را تعیین کنند، امتیاز صاحب الواح سرنوشت بودن به ایزدان قدرت مطلق می داد. این قدرت و برتری را مردوک خود به دست آورد. روزی زو ، مرغ طوفان، این الواح پرآوازه را دزدید. آنو گفت هر کس این الواح را بازیابد شهریار ایزدان خواهد شد. این مردوک بود که زو را دستگیر کرد و الواح دزدیده شده را بازیافت.

مردم هرسال در زمان معینی تندیس مردوک را از پرستشگاه ایساگیل بیرون می کشیدند و آن را به مکانی به نام اکیتو که بیرون از شهر بود می بردند. اکیتو خود به گونه ای پرستشگاه بود. ده روز تندیس در اکیتو می ماند. در این روزها کاهنان نماز می خواندند و مراسم جادوییِ تطهیر و قربانی برگزار می شد. سپس پادشاه می آمد و خلعت شهریاری را از بعل-مردوک می گرفت. در این ده روز جشن در اکیتو، نمایشی رازآمیز نیز برگزار می شد که در آن مرگ ایزد، رستاخیز و سرانجام ازدواج ایزد و ایزدبانو نمایش داده می شد.

یکی دیگر از کارهای شگفت مردوک غلبه بر اجنه بود. داستان از این قرار بود که اجنه ی شرور از سوی ایزد سین، که ایزد ماه بود فراخوانده شدند. اجنه علیه ایزد سین دسیسه کردند و با همدستی شَمَش، ایشتر و عِداد موفق شدند که نور ماه را به محاق اندازند. درست مانند نبرد با تیامت، آنو و ائا ترسیدند اما مردوک با شورشگران نبرد کرد و آنها را شکست داد. او توانست درخشش را به سین برگرداند.

مردوک خداوندگار زندگی و درمانگری هم بود. او با افسونگری های جاودانه بر جای پدرش، ائا تکیه زد. او را فرمانده ی برتر ایزدان آنوناکی می دانند. حتی آنو ایزد برتر هم آثار شکوه روزافزون مردوک را احساس می کرد. مردوک توانست اقتدار کلام آنو را بدست آورد.

مردوک را بیشتر به گونه ای مسلح به شمشیر تصویر کرده اند که اژدهای بالداری را بر زمین می زند. این تصویر گویای پیروزی مردوک بر تیامت است. این تصویر را در پرستشگاه معروف او به نام پرستشگاه ایساگیل میتوان دید. مردوک در این پرستشگاه کنار همسرش زارپانیت بر اورنگ نشسته است.

بنابر اساطیر میانرودان انسان به دست مردوک و از خون او پدید آمد. نیز می گویند انسان از آمیزش مردوک و ایزدبانو آروور زاده شد. همچنین گفته می شود ایزدبانو مامی از گل رس آمیخته با خون ایزدی که به دست ائا کشته شده بود انسان را پدید آورد. آنچه از همه ی این روایت ها پیداست اینست که انسان دستکار و در واقع فرزند ایزدان بوده است.

مومو:

پسر اَپسو و تیامت، خدایِ مهی که بر فراز هر دو گونه آب (آرام و آشفته) شناور بود.

نانشه:

نانشه را میتوان از ایزدان آب دانست. او ایزدبانوی چشمه ها و آبراهها و دختر ائا یا انکی بود. نانشه در خویشکاری با انکی شریک بود. او مانند پدرش در شهر اریدوگ، یعنی شهر مقدسی که در دهانه ی اپسو بود، پرستیده می شد. در لاگاش هم او را می پرستیدند. هر سال بر آبراهی نزدیک شهر قایق هایی به نمایش می گذاشتند تا زورق مقدسی که ایزدبانو می راند را همراهی کنند.

نشان نانشه گلدانی بود که یک ماهی در آن شناور بود. گفتنی است سرانجام رودها نیز خود ایزدی شدند. آنها نه تنها آفریدگار همه چیز بلکه ابزار دادگری ایزدان به شمار می آمدند:” تویی ای رود، که داوری انسان را بر عهده می گیری. آه ای رود بزرگ، ای رود بلندپایه، ای رود محرابه ها”!

نبو (نابو):

نبو پسر مردوک بود. او حامی هنر نوشتن بود. نمادش لوح گلی و قلم بود. در آغاز هر سال مردوک الواح سرنوشت را از سینه اش برمی آورد و آن را به نبو می داد تا آنچه را که ایزدان تصمیم گرفته اند بر آنها بنگارد. به این ترتیب سرنوشت یک سال آینده کشور رقم می خورد.

او یک منشی ساده برای ایزدان نبود. چرا که میتوانست شمار روزهای اختصاص یافته به هر آفریده را کم و زیاد کند.

نبو به همراه همسرش تاش متوم نگارش را پدید آوردند. برای همین نبو بر خوشنویسی نظارت داشت. برخی نشان او را مانند پدرش مردوک یک اژدها-مار و یک قلم و لوح نگارش می دانند.

نِرگال:

خدایی نیرومند که سری انسانی دارد و بدنش شیر بالدارست، فرزند انلیل و نین لیل. او همسر ارشکیگال بود. ارشکیگال ایزدبانو و فرمانروای مطلق جهان زیرین بود تا اینکه نرگال با ۱۴ دیو همراهش به جهان زیرین تاختند. نرگال هر کدام از دیوها را بر یکی از دروازه های جهان زیرین گمارد. ارشکیگال برای اینکه آشتی برقرار شود پذیرفت به همسری نرگال درآید. از ان پس نرگال که خدای جنگ و نابوی بود خدای بزرگ مردگان شد.

نماد نرگال شمشیر یا سر شیر بود. او برای اجرای فرمانهایش از نمتارو، ایزد طاعون کمک می گرفت.

نوسکو:

نوسکو هم مانند گیبیل یکی از ایزدان آتش بود. نشانه ی نوسکو چراغی به شکل صندلی چوبی بود. او نمایانگر آتش مقدسی بود که هدایایی راکه بر آتش بر آتش می سوزاندن، می پذیرفت. او بوی خوش خوراک را برای ایزدان فرامی برد. نوسکو را پیام آور بلند پایه ی بعل می خواندند و در قربانی ها به او توسل می کردند:” بی تو (نوسکو)، ضیافتی در پرستشگاه فراهم نخواهد شد و بی تو، بزرگ ایزدان نتوانند عود را ببویند…”.

نوسکو ایزدی توانا بود. ایزد جنگجو که می توانست دُروَندان را بسوزاند. او فرمان می داد و رای می زد. نوسکو از آنچه در دل آدمیان می گذشت و نیز از کوچکترین گناهان آگاه بود. او را دادگری دادور می دانستند. او توفان غرنده می دانستند که فرمانروای ایزدان و شهریاران است و داورانِ نادادگر را داوری خواهد کرد.

باور بر این بود که نوسکو و گیبیل در اجرای عدالت به سین و شمش کمک می کردند یا جای آنها را می گرفتند. بنابراین نام او را بیشتر کنار این دو خدایان آشور و بابل داریم.

نیسابا:

ایزدبانوی غله در میان سومری ها که مانند همتای بابلی خود سرس بر درو نظارت داشت. او خواهر نانشه بود.

نین تود:

نین تود ایزدبانوی فرزندزایی است. پیشتر او را به نام بلیت -ایلی می شناختند. برخی نینتود را همان ایزدبانو مامی می دانند.

نین خورساگ:

نین خورساگ یکی دیگر از خدایان آشور و بابل بود. او از ایزدان زمین بود. مادر-زمین یا ایزد زمین از دورترین دوران ها با نام گا-توم-دوگ در لاگاش و نیز با نام بائو و ایفی نی و در دیر و کیش او را به نام گولا می پرستید. همه ی این ایزدان مانند گایا ایزدبانوی زمین یونانیان نمایانگر بن بزرگ آفریننده بودند.

نین کاراک:

نین کاراک ایزدبانوی تندرستی انسانهاست. ایزدبانوی دیگر تندرستی گولاست. هر دو دختران آنو هستند. نام این ایزدان را در میان نام خدایان آشور و بابل کمتر شنیده باشیم.

نینگال:

نینگال نام یکی دیگر از خدایان آشور و بابل است. او بانوی بزرگ، مادر اینانا و همسر نانا است.

نین گیشزیدا:

نین گیشزیدا ایزدبانوی چوب بود. او همسر نینازو خدای فال بینی به واسطه ی آبها بود. فرزند نین گیشزیدا و نینازو همان دوموزی یا تموز بود. نام این ایزدبانو را در میان نام خدایان آشور و بابل بیشتر در داستان تموز دیده ایم.

نین لیل:

نی لیل یکی دیگر از خدایان آشور و بابل وهمسر ایزد آشور بود. برخی او را همان نین خورساگ می دانند. در اساطیر آشور او همسر آشور خدای بزرگ و مادر نینورتا و ناننا (ایزد سین) است. اما در اساطیر اکدی او را همسر انلیل می دانند. نماد او شیر است. او را ایزدبانوی غله می دانند.

دراسطوره‌ای از تجاوز جنسی انلیل خدای باد، به نین لیل روایت شده است. این روایت چرخه زندگی غلات را بازگو می‌کند. در این روایت انلیل نین لیل را در حال حمام کردن در کانالی می بیند. به او تجاوزو او را باردار می کند. انلیل به خاطر جنایتش به جهان زیرن و دنیای مردگان تبعید شد، اما نین لیل دنبالش می رود.

در طول این سفر، انلیل سه چهره متفاوت به خود می گیرد. او در هر حادثه، نین لیل را تسخیر و باردار می کند. به نظر می رسد که این اسطوره نشان دهنده روند گرده افشانی باد، رسیدن، و در نهایت پژمرده شدن محصولات و بازگشت بعدی آنها به زمین است (مطابق با اقامت نینلیل در عالم اموات).

نینورتا (نین گیرسو):

نینورتا نام یکی از خدایان آشور و بابل است. برخی او را با نام نین گیرسو می شناسند. نینورتا ایزد کشت، شکار و جنگ بود. هرچند ایزدان سه گانه نجومی سومر و اکد با ایشتر کامل می شد (دو ایزد دیگر شمش و سین بودند)، اما آنها ایزد دیگری را هم می پرستیدند که شخصیتی مانند ایشتر داشت. این ایزد نینورتا بود. نینورتا را با صورت فلکی جبار (نسق) یکی میدانستند. در برخی جاها مانند لاگاش او را نین گیرسو می خواندند.

در لاگاش نین گیرسو فرزند انلیل بود و بخشی از حلقه ی ایزدی انلیل به شمار می آمد. او بعنوان پشتیبان بخشی از لاگاش هم ایزدکشتزاران که باروری به ارمغان می آورند بود؛ و هم ایزد جنگ بود. برای همین او را به شکل شکارگر و جنگجو تصویر کرده اند. او را پهلوان ایزدان آسمانی می خواندند. ایزدی نیرومند که دُروَندان و دشمنان را نابود می کرد. سلاحش گرزی بود که دو مار به شکل S از دو طرفش بیرون زده بود. این سلاح نماد او بود.

حالت جنجگویانه ی نینورتا موجب می شد همه ی عناصر طبیعت علیه او متحد شوند. حتی سنگها هم در این مبارزه شرکت داشتند. البته در این میان برخی هم در حلقه ی نینورتا و هوادار او بودند. هنگامی که نینورتا در نبرد پیروز می شد هم پیمانان وفادار خود را از یاد نمی برد. او سنگهایی را که به او وفادار مانده بودند خجسته می داشت و سنگهایی که با او دشمنی کرده بودند نفرین می کرد.

برای همین برخی سنگها مانند یاقوت ارغوانی و سنگ لاجورد درخشان و برای انسان ارزشمند بودند تا جایی که اشراف از آنها استفاده می کردند. اما سنگهای دیگر بی ارزش بودند و با خواری زیر پا به می شدند.

همسر نین گیرسو، بائو، دختر آنو بود. بائو نفس زندگی را به آدمیان دمید. مردم هر سال در نوروز عروسی نین گیرسو و بائو را با تشریفات جشن می گرفتند. آنها بائو را در میان انبوه پرستندگانش با هدایای ویژه به حجله می بردند. از این ازدواج هفت قلوی باکره زاده شدند.

در جاهای دیگر نقش بائو را ایزدانی مانند نین کرک یا گولا به دوش داشتند.

منبع:

  • اسطوره آفرینش بابلی، دکتر شروین وکیلی
  • فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ف.ژیران،لاکوئه، ل. دلاپورا؛ ترجمه ابوالقاسم اسماعیل پور

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.