کارکرد روانشناختی اسطوره

یک سؤال مشترک در بارۀ بازخوانی اسطوره ها اینست که: آیا داستانهای اساطیری واقعیت دارند؟ اگر ندارند چه ضرورتی دارد داستانهای غیر واقعی بخوانیم. به ویژه وقتی داستانها خیلی فرا واقعی می شوند، مثلا پهلوانی که هرگز کسی با آن هیبت و با آن میزان پیروزی در نبرد نمی تواند واقعیت داشته باشد. یا خدایانی که در همۀ جلوه های زندگی انسان از تولد تا مرگ حضور و دخالت دارند وبه برخی پاداش هایی مانند جاودانگی می دهند اما برخی را به بدترین پادافره کیفر می دهند یا خودشان با هم می جنگند. یا دژخیمانی که بر شانه های خود مار دارد. یا کسی که در آزمونی از آتش سالم بیرون می آید و بی گناهی اش ثابت می شود و… افسانه ها نه کاملا حقیقت و نه کاملا دروغ هستند. ولی خواندن و حتی خیلی وقتها باز خوانی افسانه ها گویای یک حقیقت است. آن حقیقت نیاز درونی ما به شنیدن افسانهاست. این نیاز چیست؟ و چرا ما را وا میدارد دوباره و چندباره برخی از افسانه ها را بخوانیم؟ آیا این درست است که افسانه، به شهرزاد قصه گو زندگی بخشید و مرگ حتمی را از او دور کرد؟ آیا راز زنده ماندن و زندگی در افسانه است؟

خاطرۀ روایتگر و زندگی شما

وقتی ما مطلب یا داستانی را می خوانیم جزئیات آن را فراموش می کنیم. گاهی برای نگهداری دانشی که از خواندن به دست آورده ایم، یادداشت برداری می کنیم. تحقیقات نشان می دهند؛ به یاد آوردن بخشی از عناصر جدید ونامربوط دشوارست. ولی اگر این عناصرِجدید، بخشی از یک ساختار سازمان یافته در داستان باشند؛ یادآوری آنها خیلی آسان است. این روشی ست که ذهن با آن کار می کند. در روشهای جدید آموزش گاهی می بینیم آموزگاران درس ها را به صورت داستان بازگو می کنند تا دانش آموزان راحت ترآنها را به خاطر بسپارند. زیرا ذهن اجزای مرتبط با هم را به خوبی درک ودر حافظه ثبت می کند.

همچنین تحقیقات نشان می دهد عملکرد حافظه در یادآوری رویدادها مانند پخش مجدد یک فیلم نیست. بلکه حافظه در یادآوری، عناصر رویداد را بازسازی می کند. این بازسازی به گونه ای ست که برای ما معقول باشد و حس یا مفهومی را در ذهن ما ایجاد کند. بنابراین، ما گذشته را با ایجاد داستانهایی به یاد می آوریم که در آن، رویدادها با روشی معنا دار با یکدیگر مرتبط باشند. این یک حقیقت است که آنچه ما از گذشته روایت می کنیم؛ رویداد بازسازی شده در حافظۀ ماست، نه روایت دست نخوردۀ ثبت شده در حافظه؛ این حقیقت می تواند مشکلاتی ایجاد کند. برای مثال اگر تصادف یا جرمی رخ دهد شهادت شاهدان عینی هرچند قابل اعتنا هست ولی قابل اعتماد نیست. زیرا وقتی شاهدان یک حادثه را به یاد می آورند، تمایل دارند با حذف یا افزودن جزئیاتی، حادثه را منسجم تر و معنا دارتر جلوه دهند. تحقیقات نشان داده است هنگامی که درمانگران تلاش می کنند “خاطرات فراموش شده” را بازیابی کنند، اگرحافظه به بیمار کمک کند تا زندگی خود را معنا کند، او خاطرات دروغینی می سازد.

حال اگر ما زیرک باشیم می توانیم از این ویژگی حافظۀ بازسازی کننده، در یادآوری رخدادهایی که در گذشته برای ما دردسر زا بوده، به سود خود استفاده کنیم. تحقیقات نشان داده است که نوشتن در بارۀ اتفاقات استرس زا به تسکین استرس و بهبود سلامت روحی و روانی کمک می کند. براساس این تحقیقات نوشتن بیشتر از گفتن به کاهش استرس کمک می کند. زیرا با نوشتن، بهتر می توانیم اتفاقات دردسرزای گذشته را به گونه ای تنظیم کنیم که آنها به بخش های معنی دار از یک داستان کلی زندگیِ منسجم، تبدیل شوند. ما با نوشتن داستانهای زندگی خود به روشی که برای ما معنی دارد، مسئولیت زندگی خود را به عهده می گیریم و به زندگی رضایت بخش تری می رسیم. دون میگل روزیز می گوید:« ما هنرمندانی هستیم که دائما داستانهای زندگی خود را روایت می کنیم». روزیز در مصاحبه ای با عنوان ” چگونه جهان را تغییر دهیم” می گوید : ما با تلاش برای تغییر شخصیت های ثانویۀ شما (یعنی افراد یگر) نمی توانیم جهان را تغییر دهیم. در عوض ما می توانیم جهان را با “تغییر شخصیت اصلی داستان”، یعنی خود شما، به طور خاص وبه وسیلۀ تغییرپیامی که شما به خودتان تحویل می دهید؛ تغییر دهیم. و این یک اصل در درمان رفتارشناختی ست: گفتگوی خود را تغییر دهید تا احساسات و روابط شما تغییر کند.

اسطوره و حقیقت

آیا وقتی می گوییم این یک اسطوره است، یعنی این یک حقیقت نیست؟ آیا اسطوره و حقیقت متضادند؟

یک داستان اسطوره ای گزارۀ ساده ای نیست که بتوانیم آن را به صورت حقیقت یا دروغ، داوری و قضاوت کنیم. یک داستان اسطوره ای تلاش می کند تا درک و احساسات ما را در تجربه از جهان در قالب روایت معنا کند.

امروزه اسطوره شناسانی مانند جوزف کمپبل نشان داده اند چگونه بسیاری از اسطوره ها از الگوی هشت مرحله ای پیروی می کنند. این هشت مرحله منعکس کنندۀ یک روش قهرمانانه برای مقابله با مسائل جهانی در طول زندگی انسان از تولد تا رستاخیز و معادند. در بارۀ آفرینش اسطوره هایی مانند آدم و حوا، مشی و مشیانه، بورو همسرش( غول زن)، شو هو و… و در رستاخیز اسطوره های مذهبی مانند عیسی، مهدی، سوشیانت و اسطوره های غیرمذهبی مانند هراکلس، دیونیزوس،آدونیس و آفرودیت، اوزیریس و ایزیس، گرشاسپ و… را داریم که با هم نقاط مشترکی دارند. وقتی با داستانهای اساطیری آشناترمی شویم می بینیم بسیاری داستانهای آشنا برای ما، منحصر به فرد نیستند. بعنوان مثال دربارۀ تولد ومرگ عیسی مسیح اگر صلیب را نمادی از درخت بدانیم چنانکه داریم ” خدای پدران ما، عیسی را که شما، او را با آویزان کردنش بر روی درخت کشتید. . .” درجای دیگر در اساطیر روم آتیس (Attis) را داریم که از یک باکره به دنیا آمد و بر روی درخت مصلوب شد. در اسطوره های مصر خدای مصر اوریسیس (Orisis) را داریم که به دست برادرش، ست، به قتل رسید. همسر و خواهر اوریسیس، ایسیس (Isis) اوریسیس را قطعه قطعه کرد و قطعه ها را دریک درخت قرارداد و او را زنده کرد. یا خدای نورسیایی، اودین، با آویزان کردن خود از درخت بزرگ و خنجر زدن خود با نیزه ایثاری کرد و به این روش به آگاهی از اسرار و بسیاری قدرتها دست یافت. همۀ این اساطیر دارای مشترکاتی هستند و اکنون تطبیق این اسطوره ها با هم و پیدا کردن شباهت ها و تفاوتهای آنان از مقوله های جذاب برای اهل فن است.

بطور یقین بسیاری از جنبه های اسطوره به معنای واقعی کلمه درست نیستند. خدایان یونان واقعا در کوه المپ زندگی نمی کردند. ولی ما داستانهای مربوط به خدایان یونان را می فهمیم زیرا آنها برخی از احساسات و جاه طلبی های ما را به نمایش می گذارند، یا داستانهای ایکاروس و فائتون برای ما جالب است ؛ زیرا ما تمایلات جوانی را در درون خود دیده ایم یا تجربه کرده ایم که تلاش می کنیم فقط پرواز کنیم یا خیلی پرواز کنیم و بسوزیم( اشاره به سوختن ایکاروس که با بالهایی مصنوعی و ساخته شده به سمت خورشید پرواز کرد و آنقدر پرید تا از دمای خورشید ذوب شد). یا درافسانۀ ضحاک وسوسه هایی را که در نهایت موجب روییدن مار بر شانه های او شد را می شناسیم و شاید آن وسوسه ها را تجربه هم کرده باشیم.

یک افسانه نه کاملا درست است و نه کاملا نادرست. اسطورۀ خوب افسانه ای ست که نشانگر تجربۀ انسانی ست. با این وجود هیچ اسطوره ای نمی تواند کاملا نمایانگرتمام تجربه های بشری باشد زیرا تجربۀ انسانی بسیار چند بعدی و متنوع است. در بهترین، حالت یک اسطوره برخی از جنبه های مهم حوزۀ تجربۀ انسانی را قرارست باز نمایی کند و به تصویربکشد. دقیقا مانند نقشه، که فقط ویژگیهای مهم زمین را ضبط می کند، نه جزئیات هر زمینی که آن را نشان می دهد.

دکتر جان جانسون می گوید: تصور من از علم در طول سالها تغییر کرده است، بخشی از آن به دلیل مطالعه در رشتۀ اساطیر است. او می گوید : من قبلا فکر می کردم علم راهی برای اثبات حقایق مسلم و قطعی در جهان است. ولی هرچه بیشترمطالعه کردم متوجه شدم که ما درعلم، بیشترسعی می کنیم به جای اثبات حقایق غیر قابل انکار، واقعیت را مدل سازی کنیم. ما همواره دنبال بهترین الگوهای واقعیت ها هستم، نه برای بینش بهتر که برای ثابت کردن دیدگاه و بینش خودمان. یک الگوی علمی خوب، الگویی نیست که تلاش کند تمام جزئیات یک واقعیت را داشته باشد؛ بلکه الگوی علمی خوب باید بتواند کلید متغیرهایی که پیشامدهای جهان را پیش بینی می کند، شناسایی کند. درست مثل یک اسطوۀ خوب که با ارائۀ بینش کافی در بارۀ جهان، به ما در سفر زندگی کمک می کند.

اسطوره ها چگونه ساخته شدند؟

همانطور که گفتیم اسطوره ها از الگوهای مشابهی پیروی می کنند که بسته به جغرافیا، فرهنگ و زمان ساخته شدن اسطوره، باهم تفاوتهایی نیز دارند. برای مثال اسطورۀ آفرینش را بین اقوامی پیدا می کنیم که کهن تر و قدیمی ترند. درونمایۀ اسطوره های آفرینش بطور معمول آفرینش جهان و خاستگاه انسان است. هنوز هم این پرسش که جهان از کجا آمده و چگونه آفریده شده، کماکان یکی ازپرسش های پیش روی انسان است که هرچند دربارۀ پاسخ آن فرضیه هایی داریم ولی به طور مسلم نمیدانیم که جهان چگونه “هست” شد. اقوام باستانی در برخورد با این دست پرسش ها داستان های معناداری ساختند که آنها، داستانهای آنها و دیدگاه آنها به هستی را جاودانه و ماندگار کرد.

برای نمونه در مصر”آتوم” (Atum) ایزد اسرارآمیزی ست که او را با “رع” (RE) ایزد خورشید یکی دانسته اند، و نام او را آتوم-رع گذاشته اند. نوشته های اهرام مصر نشان می دهد کاهنان معبد هلیوپولیس باور داشتند جهان در ابتدا به شکل ماندابی ازلی، بی شکل و بی نظام، به نام “نون” (Nun) بوده است.نخستین “زمان” هنگامی آغاز شد که آتوم از این ژرفای ازلی برخاست و آفرینش را آغاز کرد. آنها باور داشتند آتوم به جایگاهی استوار نیاز داشت که رویش بایستد. پس کوهی ازلی همراه آتوم از نون پدیدی آمد. تصور یک مانداب به نام نون که از آغاز وجود داشته و نخستین سرزمین از آن برآمده، بی شک بازتابندۀ شرایط درۀ نیل است. رود نیل هر سال به گونۀ اسرارآمیزی طغیان می کرد و مصریان هر سال شاهد سیلابی اسرارآمیز در سرزمین خویش بودند. هرگاه طوفانی در می گرفت مصریان می دیدند نقاط بلند و مرتفعی از زیر آب بیرون می آید. فراسوی مصب نیل، دریای مدیترانه بود که آن را ” سبزآب بزرگ” می نامیدند. این سبز آب چونان گسترۀ بی کرانه ای از آب به نظر می آمد. از این رو انگارۀ نون و کوه ازلی جلوه یافت.

می بینیم اسطورۀ آفرینش نزد مصریان به آفریتش کیهان متکی ست. ولی در سومر اسطورۀ آفرینش به آفرینش انسان وآغاز تمدن توجه داده شده است. سومریان ایزدبانو “نامَو” (Nammu) را مظهر دریا و مادر همۀ ایزدان می دانند. ولی براساس نخستین نوشته های آنها، این “انکی” (Enki) ست که با آب های تازه پیوند دارد و خدای آفریننده است. سومریان انکی را ایزدی تصور کرده اند که در یک عصر زرین و سحرگاه زمان، از دریا به سومرفراز آمد؛ در حالیکه “نین حورساگ”(Ninhursag) مادر این سرزمین را در شکم داشت. انکی برای اینکه ایزدان رنج فراهم کردن غذا را بر خود هموار کنند، انسان را از گل آفرید تا به پریستاری ایزدان بپردازد. در جشنی که از سوی ایزدان به افتخار آفرینش انسان برگزار شد، ایزد بانو نین ماه بر سر دو موجود غریب – زن و مرد – که ساخته بود با انکی جنگید. این دو موجود یک مرد خواجه و یک زن نازا بودند. انکی بی درنگ جایگاهی برای آن دو در نظام اجتماعی میانرودان فراهم کرد. پس با نین ماه جنگید تا برای این دو موجود عجیب که خود آفریده توجیهی بیابد. نین ماه هم که نتوانست کاری بکند انکی را نفرین کرد، چون آنچه او ساخته بود از بین رفتنی نبود. این اسطوره نشان می دهد سومریان با مشکل پیری و کهولت مواجه بودند و بیماری ها را به تفریح ایزدان و مقابلۀ آنها با هم نسبت دادند.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.