طاووس در اساطیر جهان

طاووس پرنده ایست که تقریبا در همۀ فرهنگ ها، افسانه و اسطوره هایی برانگیخته است. گذشته از صدای بسیار جالب طاووس، رنگ آبی و سبزآبی پرهای او نوعی زیبایی و هراس را باهم در بیننده القا می کند. در بین این پرهای پر زرق و برق زیبا می توان تصویر چشم هایی را تجسم کرد که می تواند نماد خرد و هوشیاری باشد. آبی چشمگیر سر و گردن وتاج طاووس شکوهی بسیار جذاب به او می بخشد. شاید به همین دلیل در بسیاری خانواده های سلطنتی لباسهایی با رنگ های آبی پرطاووسی می پوشند. از بین همۀ پرندگان طاووس بیشتربه توصیف سنتی ققنوس شباهت دارد. ققنوس پرندۀ افسانه ای رستاخیز است که در آتش زندگی قربانی می شود و سپس از شعله های خاکستر خود بلند می شود. طاووس نیزدر بسیاری فرهنگ ها نماد جاودانگی و تولد دوباره یا رستاخیز است.

این پرنده، بومی جنوب آسیاست و باورهای مربوط به آن بیشتر در آن مناطق گسترش یافته است. درهند از سال ۱۹۶۳ میلادی طاووس پرندۀ ملی این قلمرو معرفی شد. در نوشته های مقدس کیش هندو که از ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد به دست ما رسیده، اسب های تیزروِ ایزد ایندرا با بال هایی مانند طاووس توصیف شده است. اصطلاحی که برای یکی از ۱۰۸ چهره ای که در رقص کهن هندو وجود دارد، به معنی ” بازیگر مانند طاووس” است.

طاووس با دیدن ابر یا شنیدن صدای رعد شاد می شود و می رقصد. ارسطو آورده که طاووس و خروس “پرندۀ پارسی” نام دارد. در نمایشنامه ای از اریستوفانس اشاره شده که یک سفیر پارسی با خود طاووس هایی را بعنوان پیشکش آورده بوده است. هر چند گفته می شود یونانیان طاووس را پس ازاینکه اسکندر هند را فتح کرد و در بازگشت، این پرنده را با خود آورد، شناختند و به سرعت این پرنده را به معبد پانتئون اضافه کردند؛ ولی این داستان با برخی منابع دیگر که می گوید طاووس در قرن پنجم و قبل ازاسکندر در پارس و بابل وجود داشته است مغایر است. باری، گفته می شود، اسکندر برای کسانی که طاووس هندی را می کشتند جریمۀ سنگینی تعیین کرده بود. نقش طاووس بر سکه های یونانی، نیز، آمده است.

طاووس و دیدگاه های مختلف

در میان شاعران پارسی گوی ایران داستانهای طاووس با پاهای او که به نظر این شاعران زشت است گره خورده است. معروف است هر وقت پاهای طاووس جلب توجه می کند و پرنده متوجه این توجه می شود آواز سر می دهد.شاعران پارسی گوی در بارۀ طاووس اشعاری دارند.

طاووس را نقش و نگاری که هست خلق

تحسین کنند و او خجل ز پای خویش

سعدی

پای مبین پایۀ طاووس بین

جیفه مبین کرکس کاووس بین

خواجوی کرمانی

چو طاووسی عقابی باز بسته

تذروی بر لب کوثر نشسته …

نظامی گنجوی

دشمن طاووس آمد پر او

ای بسی شه را بکشته فر او

مولانا

این شعرها اشاره به غروری می کنند که به واسطۀ بهره مندی از زیبایی گریبان انسان را می گیرد و او را از بهشت دور می کند. از تناقض بین زیبایی پر و زشتی پاهای این پرنده مفاهیم عرفانی بسیاری ایجاد شده است. مشابه این برداشت ها را در فیزیولوگوس (Physiologus) – کتاب شرح حیوانات، پرندگاه و موجودات افسانه ای که به زبان یونانیست و نویسنده آن نا شناس است – می توان دید. در این کتاب آمده است طاووس با دیدن پاهای خود و مشاهدۀ اینکه پاهای زشتش با زیبایی اش همخوانی ندارد، فریاد بر می کشد. از این مضمون در قرون وسطی اینگونه بهره برداری می شد که انسان مسیحی باید از غرور دوری کند و خوارِ گناهان خویش باشد. در افسانه ای در قرون وسطی گفته اند وقتی طاووس زشتی پاهایش را دید با فریادی که کشید زیبایی اش را از دست داد.

در کیش مسیحی طاووس شکوهی دوباره پیدا می کند و نماد رستاخیز است. از آنجا که هرسال پرهای این پرنده می ریزد و پرهای جدید جایگزین پرهای قدیمی می شود، از نگاه مسیحیان طاووس سمبل معاد و تجدید حیات است. در اساطیر مسیحی باوردارند طاووس از خوردن میوۀ ممنوعه خودداری کرد و به همین دلیل پاداشی به او داده شد که گوشتش هرگز نپوسد.

برجسته ترین ویژگی طاووس پرها و شکل غوطه خوردن او در هوا و صدای عجیب و غریب اوست. صدای طاووس به نوعی کیفیت خنده دار دارد، گویی طاووس یادآوری می کند که به برخی مشکلات زندگی بخندیم.

هنوز نمونه هایی از نگارۀ این پرنده در سردابه های رومی مانده است. در بسیاری نگاره های قرون وسطی نیز بال فرشتگان پر طاووس است.آگوستین قدیس آورده که گوشت طاووس فاسد نشدنی ست. شاید برای همین این گمان وجود داشت که پرهای طاووس اشیا را از پوسیدن باز میدارد و در واقع از آنها محافظت می کند. در حالیکه در برخی فرهنگ ها نگه داشتن پرهای طاووس در داخل خانه بد شانسی می آورد، مثلا ممکن است دختر خانواده هرگز ازدواج نکند.

طاووس جایگاه مهمی در کیش هندو دارد. در این کیش طاووس دارای پرهایی با هزار چشم است. این پرنده به هنگام باران شادی می کند و قدرت کشتن مارها را دارد. در این کیش گفته شده است که : آشکارا دیده اند طاووس بر مارها زخم می زند و این کار به منزلۀ آغاز فصل بارانی ست. در روایتی گفته می شود که ماری طاووس را اغوا می کند. مار به طاووس می گوید اگر کمک کنی که به بهشت وارد شوم، در عوض من سه کلمه به تو می آموزم که تو را از بیماری، پیری و مرگ می رهاند. طاووس به مار کمک می کند مار وارد بهشت می شود. و آدم و حوا را فریب می دهد. طاووس که تا آن زمان پرندۀ زیبای بهشت، با زیباترین صدا بود؛ به همراه مار از بهشت رانده می شود.

طاووس در اساطیر جهان

در رامایانا، حماسۀ ملی هند، آمده که : چون ایزدان خود را به شکل حیوانی بدل کردند؛ تا از دیو راوانا، ایندرا، ایزد تندر،باران و جنگ بگریزند؛ خود را به شکل طاووس در آوردند. در هند جنبۀ مارکشی طاووس باعث این باور شد که زرداب و خون طاووس پادزهر است. اگر پرش را بسوزانند، کینه و دشمنی دور می شود. در پنجاب برای کسانی که مار آنها را گزیده، پر طاووس آتش می زنند و به مسافران توصیه می شود که پر طاووس با خود داشته باشند تا ما رآنها را نگزد. هندوها ومسلمانان باور داشتند پر طاووس شر، به ویژه ارواح شریر را دورمی کند. افراد وابسته به دربار چتر هایی حمل می کردند که از پر طاووس درست شده بود، این چترها را در مواقع مهم بالای سر پیشوای روحانی هم می گرفتند. در هند باور دارند که دیدن طاووس خوش شانسی می آورد.

در انگلستان در سدۀ پانزدهم میلادی اعتقاد به پادزهر بودن طاووس در برابر ما ر باعث شد که فکر کنند صدای طاووس مار را می ترساند و دور می کند. آنها علاوه براین اعتقاد داشتند بخش های مختلف این پرنده انواع بیماری ها و ناتوانی ها را شفا می دهد، از بیماری سِل، انواع فلج، زکام و سردرد گرفته تا نازایی.

در سراسر اروپا نیز طاووس را با باران مرتبط می دانند. درغرب ایرلند معتقدند که آواز طاووس باران را پیشگویی می کند. درهورتوس سانیتاتیس (Hortus Sanitatis) یکی ار آثار سدۀ پانزده میلادی تصریح می شود که وقتی طاووس بر بلندا رَوَد نشانۀ باران است ومیکائیل درایتون (Michael Drayton) نوشته که طاووس رونده در برابر باران فریاد بر می کشد.

طاووس در هنر چینی و ژاپنی ویژگی تزئینی و نمادین دارد و بیشتر در کنار نوعی گل شقایق به تصویر کشیده می شود. می گویند سپهبد شکست خوردۀ چین که از دست دشمنان به جنگلی پناه برد، خود را مدیون طاووس ها می دانست، چون او را تسلیم نکرده بودند از آن رو که او به دلاوران جنگی خود پر طاووس هدیه داده بود.

دریونان طاووس پرندۀ ویژۀ هِرا بود. دراسطوره ای گفته می شود طاووس ها ارابۀ الهۀ یونان -هرا- را می کشند. در اسطوره ای آمده که این ایزد بانو، آرگوس، غول صد چشم را برای نگهبانی معشوق همسرش -ایو- گمارده بود؛ زئوس باخبر شد و هرمس را فرستاد تا آرگوس را بفریبد و بکشد، وقتی آرگوس، غول صد چشم کشته شد، هرا از چشمهای غول دُمِ طاووس را که پرندۀ مورد علاقه اش بود زینت بخشید. این چشم ها در اساطیرمصر و بعضا یونان و روم به چشم شر هم معروف بود از آنجا که با صد چشم همه چیز را می توان دید.

هرچند اشارۀ عهد عتیق به میمون ها و طاووس ها که نزد سلیمان گسیل شدند (کتاب پادشاهان) را نمی توان جدی گرفت چون ترجمه اش حدسی ست، ولی به هرحال می دانیم که در بابِل هم طاووس را نگه داری می کردند و پرورش می دادند. شماری از ایزدان سوار طاووس تصویر شده اند از جمله در هند، برهما و همسرش سَرَسوَتی (Sarasvati)، در هندوچین ایزد جنگاورسکاندا (Skanda)، و درژاپن کوجاکو- میو، یا ماهامایوری (Kujaku-myoo /Mahamayuri) که باران آور و در برابر فاجعه محافظ است.

رومی ها هم طاووس را خیلی دوست داشتند، اما نه فقط برای دم پر زرق و برق و زیبایش که به خاطر طعم خوب گوشت این پرنده که بیشتر مورد علاقۀ ثروتمندان بود. طاووس نمادی از جاودانگی بود زیرا برخی باور داشتند طاووس گوشتی دارد که پس از مرگ نمی پوسد. اینکه فیثاغورس فیلسوف و ریاضیدان یونانی نوشت : روح هومر به طاووس حرکت کرد، می تواند به نماد جاودانگی طاووس اشاره داشته باشد. رومی ها همچنین در موزائیک ها و نقاشی های دیواری از طاووس به عنوان دکور و زیبایی استفاده می کردند.

تخت طاووس

طاووس در خانۀ اصلی خود هند، نماد حق امتیاز و قدرت بود. یکی از مهمترین نمادهای این امر به اصطلاح “عرش طاووس” یا “تخت طاووس” است. تخت طاووس تختی بود که در اوایل قرن هفدهم میلادی ساخته شد. این تخت را محمد سعید لاهیجی معروف به سعیدای گیلانی یا بی بدل خان، خوشنویس و هنرمند ایرانی، به سفارش شاه جهان پنجمین پادشاه گورگانی هند ساخت. این تخت از جنس طلا ساخته شد و به خاطر دو طاووس با پرهای گشوده در دو طرف تخت به تخت طاووس معرف شد. در ساخت این تخت ازجواهراتی مانند زمزد، یاقوت، مروارید،یاقوت کبود و از همه مهمتر الماس کوه نور استفاده شد. شاه جهان در بارگاه عمومی خود در دهلی بر روی این تخت می نشست . در قرن هیجده و دوران دوازدهمین پادشاه گورکانی، محمد شاه گورکانی نادر شاه افشار به هند حمله کرد. دراین حمله نادرشاه پیروز شد و با غنیمت های بسیار از جمله تخت طاووس به ایران بر گشت. از آن به بعد این تخت در ایران تخت طاووس نادری خوانده شد. پس از قتل نادر شاه افشار، هرگز این تخت دیده نشد و گفته می شود گردان خراسان تخت را خراب کردند و جواهرات آن دزدیده شد.

در دوران فتحعلی شاه قاجار هم تختی به فرمان او به دست جواهر سازان اصفهان ساخته شد که به دلیل نصب نشان خورشید در بالای تخت، ” تخت خورشید” نامیده می شد. پس از ازدواج فتحعلیشاه با طاووس تاج الدوله، و نشستن طاووس در شب نخست ازدواج بر این تخت این تخت را هم “تخت طاووس” و گاهی تخت طاووس قاجاری نامیدند. این تخت اکنون در موزۀ جواهرات ملی ایران است و نباید با تخت طاووس نادری اشتباه شود.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.