آپولون فبوس

آپولون فبوس Phoebus Apollo، به معنی آپولون درخشان، پسر زئوس و لتو است که در جزیره ی کوچک دلوس Delos به دنیا آمد. لتو از تیتانها بود که همراه با پسر و دختر دوقلویش آپولون و آرتمیس نگهبان جوانان بودند. در برخی روایت ها لتو را «آنکه زاینده ی زرین مو است» نامیده اند.

آپولون فبوس (آپولو) مانند کودکان دیگر شیر مادر نخورد. زیرا تمیس معشوقه ی زئوس، اکسیر خدایان را که نکتار می گفتند به او داد و اکسیر برای همیشه آپولون را از شیر خوردن بی نیاز کرد. آپولون خدای افسانه های بی شمار، خدای پیشگویی، خدای تیراندازی با کمان، خدای شفا و خدای هنر و موسیقی است. او را به شکل جوانی زیبا و بی ریش با موهای بلند تصویر کرده اند.

برخی آپولون را خدایی آسیایی می دانند که از آسیای صغیر یا عربستان به یونان رفته است. برخی او را از خدایان شمال اروپا می دانند که کشتی رانان یونانی آیین پرستش او را برپا می داشتند. به هر روی گفته می شود او یک خدای کاملا یونانی نیست چنانکه یک خدای کاملا آریایی هم نیست. رکس وارنر می نویسد:” این ایزد یونانی حتی اگر سرچشمه ای از آسیای صغیر نداشته باشد بی تردید وارث بسیاری از ویژگیهای یک ایزد غیرِیونانی پیش از تاریخ است”. ولی یونانیان آنقدر آپولون را با افسانه ها آمیخته اند که کم کم بصورت یکی از اصیل ترین خدایان اولمپ درآمده است.

افسانه های آپولون فبوس

زندگی آپولون با افسانه های بسیاری در آمیخته است. مشهورترین افسانه آپولون، افسانه تولد او در جزیره ی دلوس Delos است. آپولون فبوس نوزاد بود که با پیتون اژدهای معروف دست و پنجه نرم کرد. هرا این اژدها را سراغ لتو مادر آپولون فرستاده بود تا مگر این رقیب را از سر راه بردارد. چرا که هرا سوگند خورده بود اجازه ندهد در هیچ یک از سرزمین هایی که خورشید می تابد لتو فرزندان خود را بزاید. پس اژدرماری را به سراغ لتو می فرستد تا از زایمان او پیشگیری کند. پوزئیدون خدای دریا لتو را در طاقی از امواج دریا در جزیره پناه می دهد تا دور از نور خورشید فرزندان خود، آپولون و آرتمیس را بزاید. اژدها که لتو را پیدا نکرده بود ناگزیر به دامنه ی پرجنگل پارناس بازگشت.

معشوقه های آپولون فبوس

آپولون هم مانند پدرش زئوس معشوقه های بسیار داشت. از میان آنها برخی برابر وی پایداری و سرکشی کردند و تقریبا فرجام داستان همه ی آنها بصورت غم انگیزی به پایان رسید. از شمار معشوقه های آپولون برخی پری یا نیمه الهه بودند مانند:

  • ملیا
  • کوریسیا
  • آکاکالیس
  • دافنه
  • سیرن

از میان معشوقه های آپولون ملیا پری دریا، کوریسیا پری دیگر و آکاکالیس نیمه الهی بودند. سیرن Cyrene نیز پری شکارچی بود که گفته می شود دختر پادشاه هیپیوس بود. آپولون او را در دامنه پردرخت کوه پلیون دید که با شیری در جنگ است. بی اختیار جذب زیبایی و دلیری او شد و او را بر گردونه ی زرین خود نشاند و با خود به لیبی (افریقا) برد و از او صاحب فرزندی به نام اریسته Aristee شد. داستان عشق آپولون و دافنه در این نوشتار در افسانه بوته ی عشق بازگومی شود.

آپولون از میان آدمیان نیز معشوقه هایی داشت که از شمار آنهاست:

  • کاستالی
  • آکاکالیس
  • کیون
  • کورونیس
  • تیریا

از میان معشوقه های زمینی آپولون داستان عشق آپولون به کاستالی در این نوشتار زیر فرنام افسانه ی چشمه ی کاستالی آمده است. همچنین داستان عشق آپولون و کورونیس زیر فرنام افسانه سیاه شدن پر کلاغ و داستان عشق آپولون و تیریا زیر فرنام افسانه دو قوی سپید آمده است.

یکبار هم آپولون و برادر ناتنی اش هرمس هر دو عاشق دو دختر به نام آکاکالیس و کیون شدند. کیون یک پسر از آپولون و یک پسر از هرمس به دنیا آورد. کیون وقتی دارای دو پسر شد با غروری سبکسرانه آرتمیس (یا دیانا)، خواهر دوقلوی آپولون، دختر زئوس و الهه شکار را که حاضر نشده بود شوهر کند و بچه دار شود مسخره کرد. آرتمیس به خشم آمد و با تیری قلب او را سوراخ کرد. آکاکالیس هم از آپولون دارای دو پسر شد و از ترس پدرش آنها را به جنگل دوردستی برد. آپولون از پسرها مراقبت می کرد و آنها را به گرگها سپرد تا بزرگشان کنند. بعدها یکی از آنها به آسیای صغیر رفت و شهر میلت را بنا کرد.

آپولون غیر از پریان، الهه ها و زنان به پسران هم عشق می ورزید. افسانه ی گل هیاسینتوس روایت عشق آپولون به پسری به همین نام است.

افسانه هایی از آپولون فبوس

زندگی آپولون با افسانه های بسیاری درآمیخته است از شمار آنها میتوان به چند افسانه زیر اشاره کرد:

افسانه اژدهای پیتون

آپولون درچهارمین روز تولدش در جستجوی مکانی بود که پرستشگاه خود را آنجا دایر کند. او با تیر و کمانی که خدای صنعت برایش ساخته بود از اولمپ پایین آمد. آپولون از چندین خشکی و جزیره گذشت تا به کریسا رسید. فرمانروای کریسا که یک پری جنگل بود او را فریب داد و به گردنه ی وحشی و پرجنگل پارناس برد که جایگاه پیتون Python بود. این اژدها همین که آپولون را دید شعله ای از دهان برآورد و بسوی او جست. ولی آپولون با تیری که هفائیستوس برایش ساخته بود پیتون را زد. اژدها زخم خورده و خونین بر زمین افتاد و آنقدر نعره کشید تا مرد. بعدها در همین نقطه پرستشگاه بزرگ و نامور دُلف را ساختند. به این ترتیب آپولون جایی را که میخواست پرستشگاهش را در آن بسازد پیدا کرد. این پیروزی شگفت انگیز برای همیشه در دلف باقی ماند. طوریکه هر ۹ سال یکبار روزی را به نامِ آن پیروزی جشن می گرفتند. در مراسم این جشن نوجوانی از خاندانهای برتر یونان انتخاب می شد و نقش آپولون را داشت. او در آیینی همراه شمار دیگری از نوجوانان کلبه ای را به نشان کُنام نخستینِ اژدها آتش می زدند.

افسانه بوته عشق و آپولون

از میان معشوقه های آپولون ملیا پری دریا، کوریسیا پری دیگر و آکاکالیس نیمه الهی خود را آسان در اختیار آپولون گذاشتند. ولی دافنه پری زیبای رودخانه ی پنه که هم بسیار زیبا و هم بسیار دانا بود رام او نشد. آپولون برای به چنگ آوردن دافنه همه راهها را رفت و موفق نشد. سرانجام آپولون خواست با زور با او درآمیزد که دافنه فهمید و گریخت. آپولون به دنبال دافنه رفت و به او رسید ولی درست همان دم که می خواست او را در آغوش بکشد، دافنه از گایا الهه زمین، که کهن ترین خدای اساطیری یونان و برای آنها بسیار گرامی بود، کمک خواست و ناگهان زمین دهان باز کرد و دافنه را در کام خود فرو برد. جای دافنه بوته ی عشقی رویید که آپولون همیشه او را به یاد پری زیبا که نتوانسته بود شکارش کند، گرامی می داشت.

پیر گریمال در جلد نخست فرهنگ اساطیر یونام و رم می نویسد: دافنه Daphneدختر زیبای پنه Penee (خدای رودخانه) بود. او می نویسد وقتی دافنه از دست آپولون به کوهستانها گریخت، اپولون او را دنبال کرد. درست وقتی که فاصله ی آنها خیلی کم شده بود دافنه به پدر خود (پنه) روی آورد و از او خواست تا کمک کند که دافنه به شکل دیگری درآید. پنه دخترشش را به صورت بوته خرزهره ای درآورد. ِDaphne در زبان یونانی به همین معنی (گل خرزهره) است.

افسانه چشمه کاستالی و آپولون

از جمع آدمیان نیز برخی از معشوقه های آپولون در برابر او سرکشی می کردند. یکی از آنها کاستالی دختر جوانی بود که در معبد دلفی خدمت می کرد. کاستالی وقتی دید آپولون با دیده ی هوس به او نگاه می کند در چشمه ای پرید. از آن پس چشمه را به نام آن دختر، کاستالی، نامیدند.

افسانه سیاه شدن پر کلاغ و آپولون

داستان عشق آپولون و کورونیس Coronis خیلی معروف و البته غم انگیزست. کورونیس دختر پادشاه لاپیتس بود. آپولون او را دید و شیفته اش شد. کورونیس هم خود را تسلیم آپولون کرد. ولی وقتی فهمید از آپولون باردارست با مردی از اهالی آکاردی به نام ایکیس ازدواج کرد. آپولون کلاغی را مأمور کرده بود که از کورونیس نگهبانی کند و از او به آپولون خبر دهد. کلاغ روابط نامشروع آپولون و کورونیس را به خدایان اولمپ گزارش کرد. آپولون خشمگین شد و پرهای کلاغ را سیاه کرد و کورونیس و ایکیس را به دست مرگ سپرد و سپس پیکر آنها را به خواهرش آرتمیس داد. آرتمیس آتشی برافروخت و دو پیکر را در آن سوزاند. ولی پیش از آنکه پیکر کورونیس بسوزد آپولون فرزند خود را از شکمش بیرون آورد. این فرزند را اسکلپیوس Asclopios (اسکولاپ) نامید. اسکلپیوس همانست که بعدها خدای پزشکی شد. پیر گریمال در فرهنگ اساطیر ایران و رم می نویسد ظاهرا کورونیس به آپولون خیانت کرد و از ترس اینکه مبادا در پیری آپولون از او جدا شود شوهر دیگری اختیارکرد. باری، پادشاه لاپیتس فهمید که آپولون دختر و دامادش را کشته است. پس سپاهی پرشمار گردآورد و به معبد دلفی رفت و آنجا را به آتش کشید. آپولون هم در جبران آتش زدن معبد، کاری کرد که پادشاه با شکنجه های طاقت فرسا بمیرد.

افسانه آپولون و دو قوی سپید

تیریا دختری زیبا و همسر آپولون بود. آنها پسری به دنیا آوردند به نام کوکتوس که به طرز باورنکردنی یی زیبا بود. وقتی کوکتوس به سن جوانی رسید دوستی به نام فیلیوس داشت که با او به شکار می رفت. کوکتوس دلباخته فیلیوس شد. ولی فیلیوس او را ترک کرد. کوکتوس ناامید شد و خود را در دریاچه کانوپ انداخت. مادرش، تیریا نیز به دنبال پسر خود را در همین دریاچه انداخت. آپولون هر دوی آنها را به شکل دو قوی سپید درآورد.

آپولون و عشق کاساندر

داستان آپولون و کاساندر خیلی معروفست و در دنیای ادبیات بسیار به آن اشاره شده است. کاساندر دختر پریام پادشاه تروآ، دختر بسیار زیبایی بود. آپولون عاشق او شد. کاساندر به آپولون گفت اگر فن پیشگویی را به او بیاموزد، او خودش را تسلیم آپولون می کند.آپولون پیشگویی را به او یاد داد ولی کاساندر پیمان خود را شکست و از تسلیم شدن سرباز زد. آپولون گفت حاضرست فقط با بوسه ای کنار بکشد. کاساندر هم پذیرفت. ولی آپولون هنگام بوسیدن کاساندر در دهان او دمید و با این دمیدن قدرت اثرگذاری و مجاب کردن را از کاساندر گرفت. از آن پس با اینکه کاساندر آینده را به درستی پیشگویی می کرد ولی هیچکس گفته های او را نمی پذیرفت. پیر گریمال در فرهنگ اساطیر ایران و رم می نویسد هکوب (هکابه) مادر کاساندر و همسر پریام پادشاه ترویا شیفته آپولون شد و نتیجه این دلدادگی پسری به نام Troilos بود.

افسانه گل هیاسینتوس و آپولون

در افسانه ها می گویند غیر از الهه ها و پریان و زنان روی زمین آپولون به برخی پسران نیز عشق می ورزید. یکی از آنها کوپاریسوس بود که آپولون او را به درخت سرو تبدیل کرد. یکبار هم شیفته ی پسری به نام هیاسینتوس شد که دو الهه ی سپیده پگاه و باد شمال نیز شیفته او بودند. یک روز که هیاسینتوس با آپولون سرگرم بازی پرتاب وزنه بود این دو الهه از روی حسادت وزنه را به سمت شقیقه ی او بر گرداندند و هیاسینتوس کشته شد. از خون هیاسینتوس گلی رویید و نام هیاسینتوس را بر آن گذاردند. در لاکونی یونان هر سال به یاد این جوان، کسی که پس از مرگ، آپولون او را نیمه خدا کرد؛ جشنی به نام جشن سنبل برپا می کردند.

عشق های دیگر آپولون فبوس

به گفته پیر گریمال عشقبازی آپولون با موزها Muses، نیز افسانه هایی از این خدای باستانی یونان به جا گذاشته است. چنانکه گفته می شود آپولون فبوس از تالی Thalie یکی از موزها (موسها) پسرانی به دنیا آمد که آنها را کریبانته ها Corybante می نامیدند. این پسران همراهان دیونیزوس بودند. نیز گفته می شود از روابط آپولون و اورانیه Uranie موسیقیدان هایی به نام لینوس و اوروفه به دنیا آمدند.

همچنین گفته می شود آپولون از زنی پیشگو به نام Manto دارای پسری به نام Mopsos شد. این پسر در جنگ ترویا در رقابتی با کالخاس Calchas بر رقیب پیروز شد. آپولون از فتی Phthie که قهرمانی از نواحی تسالی بود دارای سه فرزند به نامهای دوروس Doros، Laodocos و Polypoetes شد که به دست پادشاه اِلیس در پلوپونز کشته شدند. آپولون با Rhoeo نیز پیوند یافت که از این پیوند آنیوس Anios به دنیا امد. این پسر به پادشاهی دلس Delos رسید.

برخی تنس Tenes را نیز که جزیره نِنِدوس به نام او نامیده شده پسر آپولون می دانند. تنس به دست آشیل در همین جزیره کشته شد. در حالیکه پیشتر به آشیل گفته شدهبود اگر پسر آپولون را بکشد خودش نیز کشته خواهد شد و این پیشگویی رخ داد.

منابع:

  • افسانه خدایان، شجاع الدین شفا
  • اساطیر یونان، جان پین سنت
  • دانشنامه اساطیر جهان، رکس وارنر
  • فرهنگ اسطیر ایران و رم، پیر گریمال
  • سایت theoi.com

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.