آیین فشردن هوم

آیین فشردن هوم

آیین فشردن هوم یکی از آیین های کهن ایران باستان و مربوط به پیش از زرتشت است که در دوران زرتشت هم باقی بوده است. هوم بعنوان یکی از کهن ترین ایزدان ایران باستان آداب و رسوم رازوارانه ای داشته است. در متن وداها می بینیم برهمنان هندی گیاه هوم را با سنگ می کوبیدند و شیره آن را می گرفتند. سپس این شیره را از پشم گوسفند می گذراندند تا صاف شود. شیره ی صاف شده را با شیر گاو می آمیختند و می نوشیدند. مغان ایرانی نیز در مراسمی هوم را می کوبیدند و با آن نوشابه مقدس درست می کردند که در مراسم پرستش همه ی خدایان استفاده می شد. هوم نوشابه ایست که دیرینگی اش به دورانی می رسد که اقوام ایرانی و هندی هنوز جدا از هم نبودند. این نوشابه در میان هندیان با نام سومَه و در میان ایرانیان با نام پَراهَوم شناخته می شد. در اوستا این نام بارها با هوم آمده است.(پورداوود ۱۳۵۶ ج ۱: ۴۷۳)

عکس از سایت: برگجون

از ابزارهای کوبیدن هوم در ایران و هند ظرف های سنگی یا آهنین به نام «هاون» است. هنوز هم در برخی جاهای ایران از هاون برای کوبیدن برخی دانه های خوراکی یا گیاهان دارویی استفاده می شود. از آنجا که هاون برای کوبیدن یا ساییدن هوم استفاده می شده آنرا ظرفی مقدس میدانستند. در تأیید مینوی بودن ماهیت هاون در رساله پهلوی از دارویی نام برده می شود که آن را داروی خرسندی می خواند. در این رساله این دارو مینوی دانسته شده که در شرایط سختی و دشواری می تواند موجب شادی و خرسندی شود. شیوه ی ساختن این دارو با مفاهیمی انتزاعی و اندیشه هایی گزاره نما آورده شده و گفته می شود برای تهیه این دارو باید اندیشه هایی مانند اینکه “اگر این نکنم چه کنم”، “از این بدتر هم شاید بشود”، “از امروز تا فردا شاید بهتر شود” و… با وزن هر کدام یک دانگ آورد؛ آنگاه تمام این اندیشه ها را در هاون شکیبایی ریخت و با دسته هاون نیایش کوبید و به پرنیان توکل بیخت و هر بامداد دو قاشق از آن را خورد! اینجا هاون و دسته هاون ماهیتی مینوی دارند و مراسم درست کردن دارویی در عالم معنا با ابزاری مانند آنچه هوم را با آن می سایند؛ انجام شده است.

دیرینگی هاون به دوران هند و ایرانی می رسد. چرا که هندیان نیز این ظرف را با همین نام برای کوبیدن سومه استفاده می کردند. در آیین فشردن هوم نخست باید دسته ی هاون و هاون را می شستند. گفته می شود نخستین شکل آبدست (وضو) در ادیان ایرانی همین شستن دست در آغاز فشردن هوم بوده است. مغان پس از شستن دست و ابزارشان، هوم را با «نیروی مردانه» در هاون می کوبیدند:”با باژ می ستایم زَبَرین بخش هاون ترا که [شاخه ی هوم را] با نیروی مردانه در آن فرو کوبم”(هات ۱۰، بند ۲). مغان آنقدر گیاه را در هاون می کوبیدند تا شیره اش خارج شود. این شیره ای که از گیاه خارج می شد را با آبی که پیشتر در هاون ریخته بودند می آمیختند.

در آیین فشردن هوم نمادهایی از نرینگی و مادینگی به چشم می خورد. به نظر می رسد پریستار مردی که هوم را می کوبیده نماد مردانگی بوده است و دسته ی هاون و خود هاون نمادهایی به ترتیب نرینه و مادینه به شمار می آیند که در پی کوبش، سرانجام بذر زندگی یا شیره ی هوم را پدید می آورند.

کوبیدن هوم در هاون شیوه ای داشته است به این ترتیب که بخش زیرین و زبَرین هاون معنای رمزی متفاوتی داشته است. بنابر آنچه در هوم یشت آمده شاخه ها را در بخش بالایی هاون می گذاشتند و آبی را که باید با شیره در می آمیخت در ته ِ کاسه ی هاون می ریختند:

ای خردمند!

با باژ می ستایم پیشین بخش هاون ترا که شاخه ی [هوم] را فراگیرد.

ای خردمند! با باژ می ستایم زَبَرین بخش هاون ترا که [شاخه ی هوم را] با نیروی مردانه در آن فرو کوبم.

هات۱۰، بند ۲

از ترکیب شیره درآمده از گیاه هوم و آب، مایع مقدسی به وجود می آمد. گاهی هنگام کوبیدن هوم، گیاهی به نام «هذانَه اِپتا» را با آن ترکیب می کردند:

«اَشِم وُهو…»

اینک بَرسَم و زَور نهاده ایم داداراَهوره مزدایِ رایومند فره مند و امشاسپندان را.

این هومِ به آیین اَشَه نهاده را خواستارستایشم.

این شیر روانِ به آیین اَشَه نهاده را خواستار ستایشم.

این گیاهِ «هَذانَئِپتا» یِ به آیین اشه نهاده را خواستار ستایشم.

هات ۲۲،بند ۱

سپس هوم آمیخته به آب و احیانا ترکیب شده با هإانه اپتا را از هاون در تشت می ریختند(در ایران) و احتمالا آن را با ریختن در چند تشت دیگر صاف می کردند. در هوم یشت به ریختن هوم از تشت سیمین به تشت زرین اشاره شده است:”[ترا] از تشت سیمین به تشت زرین فرو ریزم. ترا به زمین نیفکنم چرا که رایومند و ارجمندی”(هات ۱۰، بند۱۷).

آریایی ها باور داشتند مراسم فشردن هوم باید در بامداد برگزار شود. این باور در آیین زرتشت باقی ماند با این تفاوت که گفته می شد برگزاری مراسم فشردن هوم در ساعت های دیگر شبانه روز اشکالی ندارد. اما آنها نخستین پاس از روز که از طلوع خورشید آغاز می شد و تا چند ساعت ادامه داشت را هاونگاه( به معنی زمانِ هاون) می نامیدند. در هاونگاه موبدان و اشونان آیین های نیایش صبحگاهی خود از شمارِ ریختن هیزم در آتش وکوبیدن هوم در آب را برگزار می کردند. این نیایش آب و آتش نزد آریایی ها مقدس بود. همزمانی برگزاری این نیایش با طلوع خورشید نشانیست که پیوند هوم و مهر را نشان می دهد.

بر اساس اوستا می توان دانست که مراسم هوم با گستردن بَرسَم، آمیختن هوم و شیر، خواندن کلام مقدس (منثره) با بانگ بلند همراه بوده است. همچنین در هنگام برگزاری مراسم سخن های خردورزانه گفته می شده است. از آنچه در اوستا آمده پیداست که گیاه هوم را به شکل خام می توانستند در انبار خانه ها نگهداری کنند و این کاری بوده که زنان می کردند:” همه ی هومها را می ستایم، چه آنها که برفراز کوهها می رویند، چه آنها را که در [ژرفای] دره ها و کرانه ی رودها. همچنین آن هومها را که در تنگنا و دربندِ زنانند”(هات ۱۰، بند ۱۷).

عکس از کتاب گیاه هوم، اثر کوروش قاسمیان و اردشیر بهمردی

نوشابه هوم مقدس بوده تا اندازه ای که حتی برخورد با مردار نیز از تقدس آن کم نمی کرده؛ اما باید زود آن را مصرف می کردند. در بندی از یسنه، از پاکان سه گانه ای نام برده می شود که باید به درستی از آنها استفاده کرد. از این سه گانه یکی هوم و دو تای دیگر اسب و گاوست. در این بند کسانی که از هوم و اسب و گاو درست استفاده نمی کردند؛ نفرین شده اند. استفاده ی نادرست از اسب و گاو آنست که اسب را بی مورد ببندند و در چراگاه رهایش نکنند، گوشت و شیر گاو زیاد و حریصانه بخورند و از آن به دیگران نبخشند و استفاده نادرست از هوم آنست پس از فشردن آن را مدت زیادی نگه دارند، که از آن به دزدی مرگ ارزان تعبیر و نیز نکوهش شده است:

بی گمان پاکان سه گانه-گاو و اسب و هوم- نفرین خوانند.

گاو، زَوت را نفرین کند:

بشود که بی فرزند مانی و به بدنامی دچار شود، ای که مرا- هنگامیکه پخته ام- به ارزانیان نبخشی و پرورش زن و فرزند یا شکم [پروری] خویش را بکاربری!

اسب، سوار را نفرین کند:

بشود که نتوانی اسبان را ببندی؛ نتوانی بر اسبان بنشینی؛ نتوانی اسبان را لگام زنی، ای آنکه آرزو نکنی که من توانِ خویش را در انجمن مردان، در اَسپرس[نشان دهم].

هوم، نوشنده را نفرین کند:

بشود که بی فرزند مانی و به بدنامی دچار شوی؛ ای آنکه مرا- هنگامیکه فشرده ام- چون دزدِ مرگ ارزان نگاه داری؛ مرا که هوم دوردارنده ی مرگم و به هیچ روی مرگ ارزان نیستم.

یسنه، هات ۱۱، بند۱-۳

بنابراین به نظر میرسد هوم تازه فشرده موجب تندرستی و طول عمر می شود و در برابر، نوشابه ی هوم که در شکل تازه اش مصرف نشده باشد از عمر کم می کند.

آیین فشردن هوم

فشردن هوم به معنی قربانی کردن آنست. یسنا که نام بخشی از کتاب اوستاست به معنی قربانی کردن و در اصل به معنی قربانی کردن هومه در برابر آتش است. جای برگزاری این آیین را اوریسگاه Urvisgah می گویند. آیین فشردن هوم دوبخش اصلی و مقدماتی دارد. در بخش مقدماتی که پَرَگَره Paragra گفته می شود، یک سلسله کارهای مقدماتی انجام می شود که هر کدام نامی دارند.

نخستین این کارها را آیین زوهر zohr یا آب مقدس می گویند که در آن آبی را که از چاهی در کنار پرستشگاه کشیده می شود پالوده یا تبرک می کنند. این آب در پایان مراسم یسنا دوباره به چاه برگردانده می شود و به این ترتیب آب زوهر با آب چاه یکی می شود.

پس از آیین زوهر آیین برسم یا دسته ای شاخه که البته امروز با شاخه های فلزی جایگزین شده برگزار می شود. نام برسم یادآور برهیس barhis است. برهیس حصیریست که در مراسم ودایی قربانی، برای نشستن خدایان می بافتند. در ایران در آیین برسم مقداری آب مقدس روی برسم می ریزند. این کار نمادین و به این معناست که برسم نماد آفرینش گیاهان و آب مقدس به جای بارانست. زوهر(آب مقدس) به شکلی روی برسم ریخته می شود تا آب به همه ی بخش های برسم برسد. و به این شکل آفرینش گیاهان و خاک تضمین می شود. در طول یسنا برسم روی دو پایه ی هلالی شکل گذاشته می شود که این خود نماد روشنی از باروری گیاهی ست.

گذاشتن شاخه ی برسم روی دو پایه ی هلالی شکل

سومین کار مقدماتی آیین فشردن هوم، با نام آیین اییویدونگهن aiwyaonghan یا گره خوانده می شود که در آن نخست یک برگ درخت خرما را در آب از پیش پالوده شده می شویند، سپس آن را به ۶ نوار باریک تقسیم می کنند و آنها را دور یکدیگر تاب می دهند و دو سر آن را گره می زنند. سپس برسم را دسته می کنند و رشته ای از دسته ی برسم را در پای پایه های هلالی شکل می گذارند و رشته ی زوهر را در پایان پرگره، روی دیس جیوم Jivam قرار می دهند.

پس از آیین اییویدونگهن، آیین اورورم Urvaram یا گیاه است. در این آیین شاخه ای از درخت انار در آب پالوده شده (مقدس) شسته می شود. سپس آیین جیوم یا شیر زنده است، که در آن ازبزی شیر دوشیده می شود. اینجا بز جایگزین گاو است. سپس آیین گوشودو Goshudu یا گی Ghee است. گوشودو یا گی نام عبادی کره ی شفاف شده است که یکی از اجزای درون darun است و برای چرب کردن استفاده می شود. پس از آن نوبت به آیین درون یا نان مقدس می رسد که در آن، در لحظه ی معینی از مراسم موبد موبدان که زوت Zot خوانده می شود نان مقدس را می خورد و کسان دیگری که در مراسم هستند چنانچه مایل باشند؛ پس از مراسم از آن نان می خورند.

پس از این مراحل مقدماتی آیین فشردن هوم آغاز می شود. این آیین خود مراسم کاملی ست که در آن شاخه های گیاه هومه یا افدرا ephedra در آب مقدس شسته و در هاون کوبیده می شود. البته پیش از آنکه هوم در هاون کوبیده شود با دسته ی هاون به دیواره های ضربه می زنند و در هنگام کوبیدن هوم وردهایی برای دورکردن روانهای پلید یا exorcism می خوانند. چرا که گفته می شود شیاطین در برابر ضربه هایی که به دیواره ی هاون نواخته می شود حساسند. ساقه ها با اورورم یا شاخه ی انار، با افزودن اندکی از آب پالوده شده (مقدس) کوبیده می شود. در اینجا موبد دعاهای اصلی را چندین بار می خواند. آبگونه ای را که به این ترتیب جمع می شود از دورن یک صافی که از موی گاو مقدس ساخته شده، در حال خواندن ورد و دعاهایی که برخی از آنها با صدای خفه خوانده می شود؛ می گذرانند. آبگونه ای که به این ترتیب آماده شده همان پرهوم parahom یا هوم مقدماتی ست که در مراسم یسنای اصلی یا مراسم قربانی هوم، تبرک می شود.

اما مراسم یسنای اصلی؛ مودی می نویسد این بخش از آیین فشردن هوم بیشتر از بازخوانی ۷۲ فصل یسنا که با برخی آیین ها همراهی می شود برگزار می شود. دراین مراسم دو موبد حضور دارند که اولی زوت و دومی راسپی نامیده می شوند. زوت وردها را به تنهایی می خواند و راسپی که وظیفه اصلی اش مراقبت از آتشی ست که این مراسم در برابر آن برگزار می شود؛ به تناوب پاسخ می دهد. میان آیین و متنی که همراه آن خوانده می شود، جز در چند پاره ی انگشت شمار، هیچ رابطه ی مستقیمی وجود ندارد. زوت روی تخته سنگ مربع شکل یا میز کوتاهی می نشیند در برابر او مجمر آتش و تخته سنگ های کوچکی ست که سوخت روی آن نگهداری می شود. در برابر زوت میز دیگریست که ابزار مراسم روی آن قرار دارد. در سمت راست زوت، یک ظرف آب و یک قوری با آب است. در ایران زوت رو به جنوب می نشیند و در هند رو به شمال می نشیند. گفته می شود چرایی این اختلاف سوی نشستن، از آنجاست که هند کشوری استوایی ست و از گرما و جنوب بیم دارد در حالیکه ایران کشوری شمالی ترست و دشمنی بزرگتر از شمال و زمستانی که از آن می آید ندارد. همچنین گفته می شود هندی ها جنوب را زیستگاه روانهای پلید و شمال را زیستگاه ایزدان می دانند. پس طبیعی ست زرتشتیان ایران که ایزدان کهن یا دئوه ها را نفی می کردند پشت خود را به آنها کنند.

در مراسم اصلی یسنا، نخست دو موبد دستهای خود را می شویند و در جایگاه ویژه ی خود می نشینند. سپس با آهنگی خفه دیباکه dibaca را می خوانند. در این نیایش الوهیت هایی که به مراسم مربوط می شود برشمرده می شود و نام کسی که مراسم برایش برگزار می شود آورده می شود. سپس برسم را از روی پایه های هلالی شکل برمی دارند، به آن آب مقدس پاشیده و آن را در دست راست می گیرند. در طول خواندن دیباکه و نیایش های دیگر(نیایش های فصل دو) چندبار برسم را دست به دست کرده و سرانجام آن را روی پایه می گذارند. این مراسم دوازده مرحله دارد و در آن ۷۲ فصل یسنا تقسیم می شود. (برای آگاهی از این ۱۲ مرحله کتاب دین در ایران باستان از دوشن گیمن صفحه ۱۱۲ بخ بعد را بخوانید).

نمادها و راز و رمز آیین فشردن هوم

آیین فشردن هوم یا کوبیدن آن خاستگاه بخش مهمی از نمادهای دینیِ امروزین است. بر پایه ی توصیف های اوستا می توان گفت گیاه هوم، با زنان، ماه و سرسبزی و جاودانگی زندگی گیاهی پیوند دارد به همین دلیل هم زنان این گیاه را گرد می آوردند و در خانه هایشان نگهداری می کردند. اما کوبیدن گیاه کاری مردانه بوده است. و گویا برخورد دسته ی هاونی که به آلت نرینه می ماند با بدنه ی گیاه نرم، استعاره ای جنسی را در ذهن شکل می دهد. طوریکه خروج شیره ی زندگی بخش هوم، زیر فشار نیروی نرینه، میتوانسته به معنی خروج پیشاب یا ریخته شدن خون قربانی باشد. به سخن دیگر، آیین کوبیدن هوم از سویی با ازدواج مقدسِ نیروی نرینه ی جانوری و نیروی مادینه ی گیاهی در پیوندست؛ و از سوی دیگر با کنش قربانی شدنِ گاو به دست ایزد-پهلوان مانند می شده است. به باور دکتر شروین وکیلی هوم پیوندگاهی ست که در آن آیین های کشاورزانه ی گیاه مدارانه و زنانه و مراسم قربانی خونین رمه دارانه با هم گره می خورد. او می گوید زورمندانه بودن کوبیدن هوم نشانه ی ماهیت مردانه آنست. هوم از سویی با گیاهان و زنان و جاودانگی ِ نهفته در زایش نیروهای سرسبز طبیعی گره خورده و از سویی با آیین قربانی کردن این گیاه و کوفتن و ساییدنش همراه بوده که کنشی مردانه است. شاید از اینروست که خود هوم با آیین های جنگاوری که ایزد مهر نمایندگی اش می کرد، پیوند داشته است. باور ایرانیان باستان این بود که همراه داشتن شاخه ای از هوم در جنگ، بدن را در برابر زخم دشمنان ایمن می کند.

عکس از کتاب گیاه هوم، اثر کوروش قاسمیان و اردشیر بهمردی

در آیین فشردن هوم، با جفتهای متقابل معنایی روبرو هستیم مانند هاون و دسته ی هاون، گیاه هوم و شیره ی هوم، زنانِ گردآورنده ی گیاه و مردان کوبنده ی گیاه و سرانجام مرگ و زندگی. دستاورد همکاری این جفتهای معنایی نوشابه ی زندگی بخش بوده که نمادی برای ادامه ی زندگی و جاودانگی قلمداد می شده است. درست همانطور که زایش فرزند در نتیجه ی پیوند زن و مرد نیرومندترین افسونِ شکست نابودی و مرگ است. احتمالا همین رمزپردازی در آیین هوم است که موجب شده تا اسباب و لوازم کوبیدن هوم در ایران زمین تا این اندازه ارجمند باشد. گفته می شود در آیین زرتشتی هاون و دسته ی هاون همان جایگاه ارزشمندی را دارند که هیزم و سیخک بر هم زننده ی آتش داراست. زرتشت در جایی به اهریمن می گوید مهم ترین سلاح مغانه هاون و تشت و منثره است. چه بسا گرز که سلاح دیرینه ی آریایی در داستانهای پهلوانیست بازمانده ی جنگی شده از همین دسته ی هاون باشد.

در مهریشت اوستا (کرده ۲۳، بند۸۸-۹۰) می خوانیم:”هَوم، هَومِ بی آلایشِ نیرودهنده ی درمان بخش، آن شهریارِ زیبای زرین در پای هُکَر-بلندترین ستیغ کوهِ البرز- مهر بی آلایش را، بَرسَمِ بی آلایش، زَورِ بی آلایش و گفتار بی آلایش، پیشکش آورد. آن که (هوم)، اهورامزدای پاک، او (هوم) را در پایگاه زَوت جای داد که به آوای بلند، یسنه بسرود و به چالاکی آیین گزارد… آنکه همچون نخستین هاونن [کسی که هوم را می کوبد] نوشابه ی هوم ستاره آذین مینوی را در پای کوه البرز نیاز کرد”. از آنجا که براساس اوستا، مهر در پای کوه البرز هومِ ستاره آذین را نیاز می کند و نیز چندین بار بعنوان نخستین هاونن یعنی نخستین کسی که هوم را کوبید شناخته می شود؛ به نظر می رسد از همان آغاز پیوندی میان هوم و میِ خشم آور میترا وجود داشته است.

دکتر وکیلی با این توضیح می نویسد اگر دایره ی گمانه زنی را گسترده تر کنیم میتوان گفت جام مشهور مهری که در دوران پادشاهان مهرپرستِ نامور مانند جمشید و فریدون و کیخسرو به جام جم تبدیل شده در اصل گونه ی نخستین جام-هاون بوده است. به این معنی که ظرفی بوده که برای آماده و پیشکش کردن هوم و نوشیدن این نوشابه ی مقدس به کار می رفته که بعدها در آیین هوم به هاون و در آیین مهر به جام تبدیل شده است.

در آیین زرتشت موبدان و اشونان در هاونگاه یا زمان هاون که از آغاز طلوع خورشید آغاز می شد و تا چند ساعت بعد ادامه داشت مراسم نیایش آب و آتش که عبارت بود از ریختن هوم در آتش و کوبیدن هوم در آب، را برگزار می کردند. این نیایش در این زمان که زمان طلوع خورشیدست را میتوان نشان دیگری از پیوند مهر و هوم دانست. از آنجا که کوبیدن دسته هاون در هاون سرو صدا ایجاد می کند و برگزاری این مراسم در بامداد موجب بیدار شدن کسانی که خواب هستند می شود، میتوان گمان کرد رسم کوبیدن هوم در سپیده دم فراخوان بیداریست که با بیدار شدن خورشید نیز در پیوندست. گفته می شود همین هاون و دسته ی بلند آنست که در آیین ستایش بهرام با زنگ، این ساز کهن سومری ترکیب شده و ناقوس را پدید آورده است. حتی گفته می شود تأکید بر هاون آهنین بیشتر نشان دهنده ی شکل نخستین ناقوس است وگرنه هاون به دلیل کارکردی که دارد و فشاری که تحمل می کند از دیرباز از سنگ ساخته می شده است. امروز هم هر دو شکل سنگی و فلزی هاون وجود دارد که به دلیل لزوم ضخامت زیاد هاون فلزی و با توجه به گرانتر بودن فلز، هاون های فلزی (آهنی) گرانبهاترند. در بهرام یشت اوستا و برخی جاهای دیگر آن می بینیم ناقوسی که از هاون مشتق شده در آیین نیایش این ایزد (بهرام) رواج داشته است. در پرستشگاههای بهرام هاونِ آویخته ی متصل به دسته ی هاون، که شکلی دگرگون شده و غول آسا شده از زنگ و زنگوله ی سومریان و ایلامیان باستان بود؛ در گاه های پنجگانه ی روز نواخته می شد و این همانست که امروز آنرا ناقوس می خوانیم. ناقوسی که حدود پانصد سال پس از نخستین اشاره های اوستایی به این سازِ دینی، مسیحیان آن را وام گرفته و نماد پرستشگاههای خود کرده اند.

دوشن گیمن در کتاب خود با نام دین در ایران باستان پس ازآنکه صحنه ی مراسم فشردن هوم اینطور تصویر می کند که: زوت (موبد اصلی) روی تخته سنگ مربع شکل یا میز کوتاهی می نشیند در برابر او مجمر آتش و تخته سنگ های کوچکی ست که سوخت روی آن نگهداری می شود. در برابر زوت میز دیگریست که ابزار مراسم از شمار دو پایه ی فلزی با هلالی به شکل ماه، روی آن قرار دارد. در سمت راست زوت، یک ظرف آب و یک قوری با آب است؛ می نویسد: در این صحنه نمادهای خورشید و ماه و زمین به آسانی دیده می شود. او می نویسد آتش جانشین یا رقیب خورشیدست که بی تردید به همین سبب در گلدان گرد نگه داشته می شود. ماه به صورت دو هلال فلزی ست که برسم روی آن قرار می گیرد و نمایانگر باروریست. البنه در باره ی این نماد، یعنی هلال ماه و ارزش طبیعی و ارزش اجتماعی آن سردرگمی وجود دارد. برخی ماه و هلالش را پنداره ی رشد می دانند مانند مودی، و برخی آن را مانند نماد پادشاهی می دانند آنطور که در دادستان دینیگ (۱۷/۴۸) آمده است. دوشن گیمن می نویسد تردیدی نیست که آتش شاه است و هلال در پیکرنگاره های پادشاهان ساسانی دیده می شود و این تفسیر دادستان از آنجا گرفته شده است. زمین نیز به صورت میز در این صحنه حضور دارد. میزی که باید چهارگوشه باشد چرا که باور بر این بود که زمین چهارگوشه است. موبد باید برابر میز بنشیند.

در این مراسم شاخه ی انار نماد باروریست که با شیر که جیوَم زنده نامیده می شود به کار می آید. براساس دادستان دینیگ (۳۳/۴۸) تکرار سه باره ی روند آیینی ریختن آب در هاون هومه نمایش سه روند تبخیر، تشکیل باران و تصعید به جهانیانست.

دوشن گیمن به نظر کویپر اشاره می کند که می گوید خصلت فصلی بودن قربانی کردن هوم، در اساطیر ودایی موجب زایندگی و نیک بودِ مادی، پیروزی در مسابقه، نبرد یا شکار و نیز الهامی ست که فرد را در بحث و گفتگو چیره و پیروز می کند. گیمن به نقل از کوپیر می گوید مراسم یسنا یا قربانی، مراسم سال نو و یادآوری اسطوره ی کیهان زایی در اعتدال زمستانی است. همچنین دوشن گیمن به نظر موله مبنی بر اینکه مراسم یسنا سمت و سوی آخر زمانی دارد اشاره می کند و سرانجام به این نتیجه می رسد که: احتمالا میتوان پذیرفت که یسنا، مانند نسخه بدل ودایی خود، یک جشن فصلی و آیینی دوره ای بوده که به یاری آن جهان از نو آفریده می شد. او می نویسد اهمیت کیهان زایی مراسم یسنا در بندهش (۲۰/۳) آمده است. براساس این بخش از بندهش پیش از پیشامد متجاوز همیشه نیمروز بود. در نیمروز اورمزد و امهرسپندان به پنداره ی قربانی کردن شکل بخشیدند. با برگزاری قربانی تمامی آفرینش آفریده شد.

کشتن یا قربانی کردن گاو

از دیریاز کشتن انسان حتی دشمن کاری ناپسند، زیانبار و تابو بوده است. برای همین در همه ی تمدن های پیشین و دیرینه روش هایی برای پاک کردن کسیکه که انسانی را می کشته و حتی جنگاورانی که در جنگ کسی از دشمن را می کشتند یا کسانی که جانوری را می کشتند و قربانی می کردند وجود داشته است. در ایران هوم این نقش پاک کنندگی را داشته است. هنگامیکه هوم در خانه ای وارد می شود تمام آلودگی ها و ناپاکی ها در زمان کوتاهی از میان می رود. هوم در مراسم پاکسازی پس از کشتنِ کافران نیز استفاده می شده است. در وندیداد کشنده ی اشموغ و مجازات کننده ی قاتل سگ آبی باید پس از کشتن دشمنانِ اهورامزدا، با مراسم هوم پاکسازی کنند. در فرگرد ۹ وندیداد، زرتشت از اهورامزدا راه این پاکسازی را می پرسد. اهورا مزدا می گوید اگر کسی که مرتکب قتل شده بخواهد خود را پاک کند باید حقیقت را به مردی اشون که منثره ی ورجاوند را بداند و روش های آلایش زدایی را آنطور که در دین مزدا آمده بلد باشد؛ بگوید.

در این فرگرد مراسم پاکسازی به این شکل گفته شده که آن مرد اشون که منثره ی ورجاوند و روش های آلایش زدایی دین مزدا را می داند، باید دسته های برسم را به زمین چهارگوشه ای که خشک و بی آب و گیاه است و رمه ها و گله های کمتری از آن می گذرند و آتش کمتری در آن روشن می شود و کمتر دسته های برسم ویژه ی آیین به آنجا برده می شود و مردمان اشون کمتری از آنجا می گذرند؛ ببرد. سپس ۶ گودال آنجا بکند اگر تابستان باشد گودی هر گودال دو انگشت و اگر زمستان باشد گودی هر گودال چهار انگشت باشد و این گودال ها به اندازه ی سه پا از هم فاصله داشته باشد. آنگاه سه گودال دیگر با همین ویژگی ها بکند که با شش گودال پیشین سه گام( یا ۹ پا) فاصله داشته باشد. سرانجام گرداگرد این زمین را با کاردی فلزی ۱۲شیار بکشد. این ۱۲ شیار، سه تا گرداگرد نخستین سه گودال، سه شیار گرداگرد نخستین شش گودال و سه شیار گرداگرد آخرین سه گودال و سرانجام سه شیار گرداگرد همه ی۹ گودال بکشد.

آنگاه در فاصله های ۹ پایی، هشت سنگ یا سفالینه یا کنده های درخت یا کلوخ ها یا هر چیز سخت دیگری را مانند پله بر سر گودالها درست کند. سپس کسی که ناپاک است و مرتکب قتل شده به سوی گودالها گام بردارد و تو ای زرتشت در کنار شیارها بایست و بگو:” ای مزدا! ای شهریار بزرگ! منش نیک و روان اشونان و نیایش آرمیتی و شوردل، همه را به سرای تو می آورم تا تو به نیروی پایدار [خویش آنها را] جاودانه نگاهدار باشی”. فرد ناپاک هم آنچه را تو می خوانی بازخوانی کند که بر زبان راندنِ هر یک از واژگان ِ این نیایش اهریمن را فروکوبد، دیو خشم خونین درفش را فروافگند، دیوان مزندری را درهم شکند، همه ی دیوان را به ستوه آورد و دروج را ناتوان تر کند.

اهورا مزدا در ادامه به زرتشت می گوید: آنگاه چوبی ۹ گره پیدا کن و چمچه ای (ملاقه ای) برنجین یا سربین به سر آن ببند و با آن بر تن ناپاک، گمیز بریز. او (فرد ناپاک) نخست باید دستهایش را بشوید چرا که اگر نخست دستهایش شسته نشود، همه ی تنِ خویش را ناپاک می کند. پس از اینکه سه بار دستهایش را شست گمیز را بر سرِ او بریز. در این دم، نَسو (نام دیویست) به میان ابروان او می گریزد. پس آبِ پاک را بر تارکِ سر او بریزند تا دُروَجِ نسو به پشت سر او بگریزد. باز آب بر تارک سر او بریزند تا دروج نسو به گونه ها بگریزد. باز آب بریزند تا دروج نسو به گوش راست او بگریزد. باز آب بریزند تا نسو به گوش چپ او بگریزد و همینطور تا نسو به شانه ی راست، شانه ی چپ ، زیر بغل راست، زیر بغل چپ،بالای سینه، پشت، سر پستان راست، سر پستان چپ، پهلوی راست، پهلوی چپ، سرین راست، سرین چپ، اندام مادینگی یا نرینگی، ران راست، ران چپ، زانوی راست، زانوی چپ، ساق راست، ساق چپ، قوزک راست، قوزک چپ، پاشنه ی راست، پاشنه ی چپ و سرانجام کف پای راست که وقتی دروج نسو به کف پای راست می گزیرد، آنجا مانند بال مگسی ست و ناپاک باید انگشتان هر دو پا را به زمین بفشارد و پاشنه ها را بالا بگیرد تا بر کف پای راست او آب بریزند. آنگاه دروج نسو به کف پای چپ می گریزد. پس آب را به کف پای چپ او بریزند. دروج نسو به سرانگشتان پای چپ می گریزد که آنجا مانند بال مگسی ست. پس ناپاک پاشنه ها را به زمین بفشارد و سرانگشتان را بالا بگیرد و بر سر انگشتان پای چپ او آب بریزند. اینجا دیگر دروج نسو مانند پیکر مگسی وز وز کنان با زانوان از پیش و دَم از پس برآمده، همه تن آلوده به آلایش ها مانند پلید ترین خرفستران به سرزمین های اپاختر واپس می گریزد.

اهوره مزدا به زرتشت می گوید بر سر گودالهای نخست تا ششم نیایش هایی را به زبان بیاورد و پس از ششمین گودال ناپاک خاک را از زمین بردارد و به تن بمالد و این کار را پانزده بار انجام دهد ودرنگ کند تا خاک به تن او بماند سپس سر گودالهای آب بایستد سر گودال نخست یکبار تن خود را با آب بشوید. سر گودال دوم دوبار و سر گودال سوم سه بار تن خود را با آب بشوید. سپس تن خود را با گیاهان خوشبویی از شمار اورواسنی یا وهئ-گون یاوهو- کرتی یاهذا- نئپتا یا هر گیاه خوشبوی دیگر خوشبو کند، جامه بپوشد و به خانه ی خویش برگردد.

همچنین خانه ای که سگی در آن بمیرد آلوده می شود و دیو نَسو به آن خانه رخنه می کند. این خانه نیز باید پالوده شود. روش پالوده کردن خانه از این قرارست که هوم و هاون و دیگر ابزارهای پرستش هوم را از خانه بیرون می برند و در زمستان ۹ روز و در تابستان یک ماه طول می کشد تا خانه از آلودگی این کشتار پاک شود.

اما هومی که کوبیده می شود در واقع قربانی شده است. او خدایی ست که شهید یا قربانی شده تا به خدایان پیشکش شود. این هوم کوبیده شده یا قربانی شده شکست ناپذیرست و هیچ آلودگی یی یارای آلودن آن را ندارد. اما اگر شاخه ی تازه بریده شده ی هوم به مردار برخورد کند، آلوده می شود و باید به اندازه ی چهار انگشت از آن شاخه را برید و در خانه به خاک سپرد. دکتر وکیلی می گوید همین اشاره ی وندیداد نشان می دهد که این گمان که می گویند هوم همان فرفیونست نادرست است، چرا که شاخه ی فرفیون کوچکتر از آنست که بتوان ۴ انگشت از آن برید.

شباهت فشردن هوم و قربانی کردن گاو

کوبیدن هوم کاری زورمندانه و نشانگر ماهیت مردانه این آیین است. همچنین هوم مانند مهر سرزمین های ایرانی را در برابر کینه و خشم دشمنان پاسداری می کند و قدرت پا، زورمندی دست، سوی چشم و تیزی گوش کسانی را که به خانمان و روستا و شهر و کشور ایرانی هجوم بیاورند می گیرد. جنگاوران هنگام جنگ شاخه ای از هوم را همراه داشتند تا آنها را در برابر دشمن نگهداری کند. از اینجا روشن می شود رسمِ کوبیدن هوم با مراسم قربانی گاو در آیین های مهرپرستانه همانندست. موبدی که با کوبیدن هوم شیره اش را بیرون می کشد به کنشی خشونت آمیز و زورمندانه دست می زند که همانند کنش زورمندانه و خشونت آمیز قربانی کردن گاوست. کسی که گاو را قربانی می کند درست مانند مغی که هوم را می کوبد، نخست موجودی را زخمی می کند و پیکری را می درد و نابود می کند تا به عصاره ی زندگی نهفته در آن دست پیدا کند. در مراسم هوم، این اکسیر زندگی بخش شیره ی هوم است که در آوندهای گیاه پنهانست، و در مراسم قربانی کردن گاو این اکسیر خون گاوست که از رگهایش بیرون می زند.

یکی دیگر از همانندی های این دو آیین زنانه و مردانه بودن آنهاست. همانطور که هوم از سویی با گیاهان و زنان و جاودانگی نهفته در زایش نیروهای سرسبز طبیعی گره خورده و از سوی دیگر با نیروی مردانه ای که برای کوبیدن آن نیاز است پیوند دارد؛ قربانی کردن گاو هم به رویارویی دو نیروی زنانه و مردانه (مهرِ شیرنما و گاوِ نماینده ی گیتی) مربوط می شود. در آیین قربانی کردن گاو هم، مانند فشردن هوم مایعی جان بخش و پاک کننده رها می شود تا گیتی را پاک کند، خاک را بارور کند و قربانی کننده را نیرومند سازد. فقط یک تفاوت در این دو مایه زندگی هست و آن اینکه شیره ی هوم بیشتر به روان و قلمرو مینوی ربط دارد در حالیکه خونِ گاو مانند پیشاب مردانه بر زمین می ریزد و آن را بارور می کند، بنابراین بیشتر با گیتی و جسم و تن پیوند دارد. دکتر وکیلی می گوید شاید هم به همین دلیل بتوان قربانی کردن هوم را ویژه ی شمن ها و مغ های وابسته به قلمرو مینوی دانست و قربانی کردن گاو را دست کم در نسخه ی مهرپرستانه اش ویژه ارتشتاران و جنگاوران دانست. او می گوید قربانی کردن گاو و ساییدن هوم دو شکل از یک آیین هستند که در دو طبقه ی متفاوت اجتماعی در میان قبیله های آریایی کهن رواج داشته اند.

نقش نگاره بزکوهی و درخت از تپه شاه فیروز سیرجان

زرتشت آشکار با مهرپرستی و پیروان کوچگرد و جنگاور این ایزد قربانگر سر سازش نداشت. او مراسم قربانی کردن گاو و کشتن جانوران را ممنوع کرد و مراسم کوبیدن هوم که از خشونت و آزار جانوران دورست، را جایگزین آن کرد. از اشاره های مثبت گاهان به آیین کوبیدن هوم، و تأکیدی که در همین بخش از اوستا در رد قربانی کردن گاو آمده، بر می آید که او می کوشیده تا یکی از سنت های قربانی رایج دوران خود را با استفاده از دیگری از میدان به در کند. با نگاهی به سیر تحول ادیان میتوان گفت او در این کار پیروز بوده چرا که آیین کشتن جانوران آن هم به شکلی خشن و خونین که در میان قبیله های مهرپرست سکا و سرمت باقی مانده بود، در ایران زمین ریشه کن شد و جای خود را به آیین کوبیدن یا فشردن هوم داد. زرتشت سنت زوهَر یعنی قربانی کردن گیاه و پیشکش کردن فشرده ی آن و خواندن نیایش بر این فشرده را جایگزین کشتن جانوران و مراسم خونینی کرد که آن را میزده می خواندند. او به این شکل در مراسم میزده نیز دست برد که برای پرهیز از کشتار جانوران، سوزاندن بخور را همراه با خواندن میثره بر سوزاندن گوشت قربانی برتری داد.

در گاهان می بینیم هوم در برابر آب همان نقشی را ایفا می کند که هیزم در برابر آتش (در مراسم قربانی گاو). در هات ۴ بند ۱ از یسنه می خوانیم:” این اندیشه های نیک و گفتارهای نیک و کردارهای نیک، این نَومها و میَزدها و زَورها و بَرسَمِ به آیین اَشَه گسترده و گوشتِ خوشی دهنده، خرداد و امرداد و شیر خوشی دهنده، هَوم و پَراهَوم و هیزم و بخور، این بهره از زندگی [دیگرسرای] و اَشَوَنی و نمازِ رَد پسنرِ رَدان و گاهان و فرمان [ایزدی] نیک بجای آورنده، [همه را] پیشکش می کنیم”(هات ۴، بند۱). در یسنه هات ۶، بند ۱۸ نیز می خوانیم:” هَوم و پَراهَوم را می ستاییم. پاداش و فَرَوَشیِ زرتشت سِپیتمان اَشَوَن را می ستاییم. هیزم و بخور را می ستاییم”. همچنین در هات ۷ بند ۲ می خوانیم:”به آیین اَشَه می دهم هَوم و پَراهَوم، خشنودی فَرَوشی زرتشت سپیتمان اشون را. به آیین اَشَه می دهم هیزم و بخور، خشنودیِ آذر پسر اهوه مزدا را”. همین مضمون را در بندهای ۲۱ و ۲۶ همین هات و در بند ۳ از هات ۸ نیز داریم.

دکتر شروین وکیلی می گوید دو آیین قربانی کردن گاو و هوم از نظر دیگری نیز همانندند. او می گوید در ایران باستان و بسیاری تمدن ها کهن دیگر دو الگوی اصلی مراسم قربانی، یکی پیشکش کردن مایه آن، به ویژه مواد آمیخته با آب، و دیگری پیشکش کردن خوراکی جامد و معمولا گوشت یا بخش هایی از بدن قربانی بوده است. این دو تقریبا با قربانی هوم در پیشکش کردن شیره ی آن و قربانی کردن گاو در پیشکش کردن بخش هایی از بدن هماهنگ هستند. در ایران زمین قربانی مایه را با واژگانی مانند زَئوثرَه (در اوستا) و زوهر (در پهلوی) می خواندند. در برابر قربانی جامد و جانوری را میزدَه می نامیدند.

هوم در متون ایرانی و هندی

هوم در متون ایرانی دشمن شکن و دورکننده ی مرگ است و در اوستا دورکننده ی مرگ «دورئَوشَه» خوانده می شود که با لقب ودایی این گیاه یعنی سومه هم معنی ست. صفتهای هوم در اوستا از سویی به خرد و دانش و مکاشفه مربوط می شود و از سوی دیگر به کردار ارتشیان و جنگاوران شباهت دارد. هرچند دومی کمرنگ ترست. هوم موجودی مقدس است که به الهام و مکاشفه ی پیشگویانه ی پیامبران مربوط می شود. هوم «اَشَه وزَه» یعنی پرنده ی اشه یا پرهیزگاریست که مردمان را به راه راست و تعادل آرمانی نیروهای طبیعی (اشه) راهنمایی می کند. او خوب آفریده و راست آفریده است.

در منابع هندی دو نوع نوشابه ی مقدس وجود دارد: هوم برای جاودانگی روان و آمریتا برای جاودانگی بدن. در اساطیر کهن هند و ایرانی هوم هم سرخوشی می آورده (مسکر بوده) هم عمر را زیاد می کرده است. در نهمین ماندالای ریگ ودا به اثر روانگردان سومه اشاره شده است. در داستان ایندره آنجا که گفته می شود ایندره پیش از آنکه به جنگ دشمن مهیبش بشتابد سومه نوشید و زیر تأثیر نشئگی آن مرزهای روشنایی را گسترش داد و دو پای والا را از هم درید. در اوستا هم توصیفهایی از هوم شده که نشان می دهد هوم ایزدی بوده که در قالب گیاهی با تأثیر روانگردان تجلی پیدا می کرده است. در هوم یشت می خوانیم نوشابه ی برساخته شده از هوم بهترین آشامیدنی برای روان است و سرخوشی برخاسته از آن را فرا می خواند تا بر دیو و دروغ چیره شود.

بنابراین نوشابه ی ساخته شده از هوم به درمان بیماری کمک می کند، موجب دلیری، بالندگی، قدرتمند شدن تن می شود و چنانکه در هوم یشت (هات۱۰، بند۶) آمده؛ نوشیدن کمترین مقدار از آن برای کشتن هزار دیو بس است: “هوم برافزاید، [اگر] بستایندش و نیز کسی که هوم را بستاید، پیروز می شود. نیز کمترین فشرده ی هوم، نیز کمترین ستایش هوم، نیز کمترین نوشابه ی هوم، کشتن هزار دیو را بس است”.

هندیان باستان مدتها پیش ماهیت اصلی این گیاه را از یاد برده بودند و برای همین هم در سرودهای دینی خود بارها از اینکه به جای سومه گیاه دیگری را به خدایان پیشکش می کردند؛ از خدایان پوزش می خواستند. زرتشتیان هم گیاه اصلی هوم را از یاد برده اند.

منبع:

  • اسطوره شناسی ایزدان ایرانی، دکتر شروین وکیلی
  • دین در ایران باستان، دوشن گیمن، ترجمه رؤیا منجم
  • اوستا، دکتر جلیل دوستخواه
  • وندیداد، دکتر ابراهیم پورداوود

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

8 دیدگاه روشن آیین فشردن هوم

  • با درود به همه باور مندان آفرینش
    نخستین باورهای انسان که حاصل دیدن واندیشیدن وآموحتن ازنظم وسامان دنیای آفرینش شروع شد ومربوط به زمانی قبل از تشکیل شهرها می باشد وبشردر دل سکونتگاههای دستکند یا شکاف کوهها چرخه زندگی را ادامه می دادواین مکانها در نزدیکی آبها ورودخانه انتخاب می شدوصیانت وجمع آوری خوراک بر عهده مردان بود و استمرار روشنائی روزانه محدوده فعالیت رزق وروزی بود وتاریکی بزرگترین تهدید بودوکم کم با دیدن واندیشیدن آموخت که استمرار روشنائی دهشی است از طرف خالق بر مخلوقات لذا رابطه سپاسگزاری انسان صاحب اندیشه با خالق پدید آمد واین رابطه انسان با خالق با برپائی سکو از سطح زمین وجدا سازی از سطح مخلوقات وجانداران بود طبیعی است استمرار نور وروشنائی روزانه مذکر ونماد وآداب آن سکوت ودستان بر کمربسته باشد واز طرفی نعمت بعدی آب است که عامل زیندگی وزایش وچرخه ادامه حیات بشری است ورابطه کامل با کشاورزی ودامداری دارد لذاخویشکاری نگهبان آسمانی آن مونث می باشد ودر این میان نعمت آب می توانسته کم وزیاد شود ویا کلا خشک شود لذا رابطه انسان با خدا آغاز می شود ودر این میان کاهنه های زن با دستان گشوده و رو به آسمان سپاس وقدرتمندی وفرزند آوری آبها را میخوانند ودر این میان سنگ برافراشته های سکوت شهر یئری مشکین شهر مربوط به مردان ویک زن با دهان نیایش سخن راکه دروازه ای به طرف قلمرو ایزد آب است می خواند واین الگو در سنگ برافراشته چگا سفلی بر همین اساس می باشد. وطبیعی است نماد جانداری آن ماهی می باشد وپوشش فلس دارسراسری الگوی بر گرفته از آ ن است
    چرخه سنت ونظم وسامان دنیای آفرینش کم کم بر زمین فرود آمد وقانون راستی ودرستی پدید آمد ونقطه عطف این گذر زمان در هزاره سوم قبل از میلاد وتشکیل تمدن کنار رودخانه ای آغاز شد وفعلا نخستین آن تمدن جنوبشرق وبا مرکزیت تمدن (اَرَتَ) که کُنار صندل جیرفت در کنا رهلیل رود می باشدودولت شهر قلمرو خدا براساس ساختار روشنائی شکل گرفت واساس باور صفت دو گانگی آفرینش بود برپائی شهر براساس سه گام روشنائی بود ( هاون گاه -نیمروز- عصر گاهان ) که هر کدام در حیطه خویشکاری ایزدی بود وبر روی زمین ( سرور قبیله “مسکونی”- حاکم “دژفرمانروائی”- دولتمردان قلمروی سرزمین “ساحتمانهای عمومی”) وبالاترین روشنائی نیمروز یا رَپَتوَن)بود والگوی شهر بر اساس صفت دوگانگی تابستانه به مانند دولت شهر(اَرَتَ) یا الگوی زمستانه به مانند شهر (موهن جودارو) وتفاوت موهن جودارودر قسمت نیمروز می باشد که به بخش مسکونی شرقی بیضی شهر الحاق شده است از آنجا که ایزد نیمروز دارای دوخویشگاری تابستانه وزمستانه می باشد دوپنچگانه بدر ماه خویشکاری زمستانه زیرزمین ایزد نیمروز (رَپَتوَن) میباشد که وظیفه آن حفظ نباتات وریشه درختان ودانه ها وهمچنین آبها از یخ زدگی می باشد طبیعی است ارتباط آب “ریشه ها وگیاه ودرختان “اندیشه های از چرخه زندگی وجاودانگی باشد وآیین نخستین آن از مکان زمستانی ایزد روشنائی نیمروز در دل بیشه های مقدس باشد واین بیشه ها ی مقدس در سطح زیرین تپه های قرار داشته که برآن باغات ودرختان بوده ومسیر باغات منتهی به بیشه میگردید. طبیعی است در این میان از گذشته دور آتش اختراع بشر نبوده و آنچه که بشر آموخت تسلط بر آتش بود به عبارتی در هر زمان ومکانی با سائیدن دوقطعه چوب یا برخورد دو سنگ آتش زنه آن را برپا وکنترل نمودو بالاترین آتش مربوط به حاکمان وفرمانروایان می باشد چرا که مکان دژ فرمانروائی در شهرمربوط به بالاترین نور نیمروز است ومکان آرامیدن این فرمانروایان جای بر دل بیشه مقدس می باشد.اصولا پلان شهری هزاره سوم بر اساس روشنائی دارای تقسیمات سگانه می باشد ومحور اصلی جنوبی وشمالی ومحور فرعی شرقی وغربی می باشد .
    اصولا آیین دهش وفدیه وپیشکش دهنده با دستان راست انجام می شد وگیرندگان دهش با دست چپ ودر این خصوص درفش شهداد هنرمند به عمد دستان را کوتاه وبلند به نمایش در آورده است وایلامیان برهمین اساس هدیه خود را به معابد میدادند وشاه هخامنشی اردشیر دراز دست که می گویند دست راست او بلندتر از چپ بوده کذب ودشمنی بوده ومفهوم دراز دست بودن دست راست سخاوت ودهش اوست
    باتشکر پزوهشگر تاریخ هزاره سوم قبل ازمیلاد

  • سلام و درود.
    گیاه هوم اخر چه گیاهی است؟نام امروزی آن به قطع مشخص است؟

    • درود دوست ارجمند
      درباره اینکه هوم دقیقا چه گیاهیست و نام آن چیست؟ نظرهای گوناگونی هست. برخی می گویند قارچ توهم زای آمانیتا Amanita muscarina همان هوم بوده که تا دوران معاصر هم شَمَن های سیبری در مراسم و برای ایجاد خلسه از آن استفاده می کرده اند. اما آنچه در اوستا و وداها در باره ی محل رویش این گیاه آمده با آنچه امروزه از قارچ آمانیتا می دانیم؛ سازگار نیست.
      دکتر شروین وکیلی می گوید با توجه به آنچه در باره محل رویش گیاه هوم در اوستا و وداها آمده، محل رویش این گیاه با اقلیم مناسب برای رویش گیاه فرفیون Euphorbia griffighii و نیز چند گونه اِفِدرا (Ephedra major, Ephedra sinica, Ephedra distachya) سازگارست. او می گوید همه ی این گیاهان اثر روانگردان خفیفی دارند. اما در میان فرفیون و افدرا، افدرا گزینه بهتری برای همانندی با هوم است.
      در همین سایت نوشتاری با برنام (عنوان) هوم خداست یا گیاه؟ توضیح کامل تری درباره نوع گیاه هوم هست که میتوانید بخوانید. با سپاس

  • سلامو تشر سرکار خانم کاوه
    چه مقاله ارزشمندی نشر دادید — عالی بود
    من هم در حال تدوین ویدئویی در باره هوم بودم – لذا ارجاع خواهم داد
    باید کل سایت شما را بعدا با دقت بخوانم
    از گزارش در باره هوم را در یوتیوب خواهم گذشت به نشانی
    http://www.youtube.com/@irajmilani

    • درود برشما و سپاس فراوان از مهرتان. بسیار خوشوقت شدم که مطالب این نوشتار تونست کمکی به تولید محتوای شما بکنه. ممنون از شما بخاطر ارجاع به سایت. خیلی لطف می‌کنید. و سپاس دوباره بخاطر آدرس یوتیوب. حتما کانال شما را می‌بینم و یقینا بهره می‌برم. شاد و پیروز باشید.

  • درود بشما سرکار خانم کاوه و سپاس از این تحقیق ارزنده پربار… اما بعد دربارۀ هوم در متون کهن مثل گاتها باید بمحضرتون عرض کنم که جنبۀ تمثیلی و نمادین داره و در واقع همونطورکه بدرستی فرمودین ریشه در مهرکیشی و آناهیتاپرستی ایران باستان داره که این گیاهو نماد آدمی یا بطور مشخص نماد تن آدمی میشمردن و کلماتی مثل human درزبانهایی مثل انگلیسی از همین کلمۀ هوم مشتق شدن و ضمن اینکه دیرینگی چندهزارسالۀ این مفهومو نشون میدن ناظر بر معنای واقعی اون هستن در این مورد اگه به اطلاعات بیشتری نیاز بود با افتخار در خدم

    • بادرود و سپاس فراوان دوست ارجمند. دقیقا همینطورست که فرمودید. سپاس از مهر و توجه شما. برای من جای خرسندی خواهد بود که از دانش شما در تولید محتوای هرچه کاملتر بهره ببرم. شاد باشید وسرافراز.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.