جشن مهرگان

از روزگار باستان دو جشن بزرگ مورد توجه آریاییان بوده است: جشن نوروز و جشن مهرگان. نوروز آغاز بهار و اعتدال بهاری، همزمان با حلول خورشید در برج حَمَل، ومهرگان آغاز پاییز و اعتدال پاییزی، و همزمان با حلول خورشید در برج میزان است. در دوران هخامنشیان اعتبار جشن مهرگان از نوروز بیشتر بود چرا که پاییز را آغاز سال نو می دانستند. در تقویم زرتشتی یا اوستایی، سال دوازده ماه و هر ماه سی روز تمام بود. هریک از سی روز نامی داشت. دوازده ماه سال نیز نام هایی داشتند که در نام های سی روزه تکرار می شد. هرگاه نام روز و ماه یکی می شد، آن روز را جشن می گرفتند. روز شانزدهم هر ماه، منسوب به مهر، و «مهرروز» نامیده می شد. پس در این روز جشن مهرگان بر پا می شد. در دستور زبان باستان «گان» از اداتی ست که برای رساندن مفهوم جشن به آخر اسم ها می افزودند، مانند مهرگان، تیرگان، اردیبهشتگان، فروردینگان، بهمنگان و …

زمان برگزاری جشن مهرگان

به موجب تقویم اوستایی سال به دو فصل تقسیم می شد. تابستان بزرگ هَمَ (Hama) و زمستان یزرگ زَیَنَ (Zayana). در کتاب پهلوی بندهش تابستان هفت ماه و ۲۱۰ روز و زمستان پنج ماه، به اضافۀ پنج روزِ گاهان یا اندرگاه و ۱۵۵ روز بود. در روزگار ساسانیان یا شاید پیش از آن از این دو فصل نامساوی، چهار فصل مساوی پدید آوردند که تا روزگار ما دوام داشته است. این چهار فصل عبارتند از وهار (Vahar)، هامین (Hamin)، پاتیز (Patiz) و زمستان (Zamistan). از آنجا که دو جشن بزرگ ایرانیان نوروز و مهرگان بوده و نوروز در روز نخست بهار برگزار می شده انتظار میرود زمان برگزاری مهرگان نیز روز نخست مهر باشد. ولی چون روز شانزدهم ماه به نام ایزد مهر نامیده می شده جشن را در این روز بر گزار می کردند. دو ماه فروردین و مهر به مناسبت این دو جشن بزرگ به شش بهرۀ پنج روزه تقسیم می شد و هر پنجه ویژۀ طبقۀ خاصی بود. بنابراین می توان گفت جشن مهرگان به اعتباری آغاز مهر بود. از سلمان فارسی گفته شده که خداوند یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان برای زینت بندگان پدید آورد و فضل این دو بر روزهای دیگر مانند یاقوت و زبرجد است بر جواهر دیگر.

جشن مهرگان جشنی بسیار کهن تر از دوران هخامنشیان است. برخی (وست West خاورشناس آلمانی) باور دارند تقویم اوستایی در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ مورد اقتباس و کاربرد هخامنشیان قرارگرفت، و برخی (گوت شمیت، خاور شناس آلمانی) بر این باورند که تقویم اوستایی از زمان داریوش دوم مورد اقتباس و کاربرد هخامنشیان قرار گرفت؛ ولی گذشته از این اختلاف نظرها باید گفت: جشن مهرگان با تقویم اوستایی و رواج آن از دوران شاهنشاهی هخامنشیان تا کنون به یک شکل باقی مانده و دوام آورده ولی پیش از آن نیز این جشن برگزار می شده است. آنچه در این زمینه قابل توجه ست، اینست که زرتشتیان جشن مهرگان را برابر با تقویم قدیم خورشیدی یعنی دهم مهرماه برگزار میکنند در حالیکه تاریخ برگزاری این جشن پیش از هخامنشیان شانزدهم مهر ودر مهرروز بوده است. این تفاوت از آنجا ناشی می شود که سال خورشیدی ۳۶۵ روز و کسری آن حدود۶ ساعت بوده است و هر سال اوستایی به دوازده ماه سی روزه بخش می شده است و پنج روز پس از سی ام اسفند به نام پنج روز دزدیده شده، اندرگاه، یا خمسه مسترقه، نامیده شده است. این پنج روز هرکدام نامی ویژه داشته است و هر چهار سال یکبار این کسرها را حساب کرده و پس از پنجه به نام اَوَرداد ( Avardad) یا روز اضافی می نامیدند. هنگام اصلاح تقویم اوستایی بر آن شدند برای روشن شدن این پنجه یا پنج روز اضافی، شش ماه آغاز سال را سی و یک روز به شمار آورند و از مهر تا بهمن را سی روز و اسفند را بیست و نه روز به شمار آورند و در ازای آن هر چهار سال یکبار اسفند را نیز سی روزه بشمارند و به آن سال کبیسه گویند. به همین دلیل در تقویم اوستایی زمان جشن مهرگان شش روز تغییر پیدا کرد.

روز برگزاری جشنها را از روی گاهنمای پیشین که ماه را سی روز می دانسته اند تعیین می کردند تا جشن دقیق در روز وابسته خود برگزار شود. براین اساس جشن مهرگان در مهرروز،شانزدهم از مهرماه، که با گاهنمای کنونی دهم مهر می شود؛ برگزار می شده است. در کتاب « آئین مزدِیَسنی» در این باره می خوانیم:

ششم (جشن) مهرگان، که در روز مهرایزد مهرماه باشد. برای بودن روز (و) ماه به یک نام جشن می گرفته اند و هم در این روز خدا روان به کالبد آدم و جان به تن جانداران دمانیده و در این روز مردم ایران که از ستم ده آک (ضحاک) به ستوه آمده بوده اند برهنمایی و سرکردگی کاوه آهنگر بر دهاک شوریده و در کوه دماوندش بند بر نهاده اند و فریدون پور آبتین را بر تخت شاهی نشانده اند و اردشیر بابکان در اینروز دیهیم خورشیدپیکر بر سر نهاده، پادشاهان باستان در این روز برای خود پیره (ولیعهد) برمیگزیدند.

آئین مزدیسنی

ابو ریحان بیرونی می نویسد:

گویند مهر که نام خورشید است، در چنین روزی ظاهر شد به این مناسبت این روز را بدو منسوب کرده اند، پادشاهان در این جشن تاجی به شکل خورشید را که در آن دایره ای مانند چرخ نصب بود، بر سر می گذاشتند.

آثارالباقیه

مهر به معنی پیمان، محبت و خورشید آمده است. بر پایه بندهشن در این روز مشی ومشیانه به دنیا آمدند. این جشن را پیشتر «متراکانا» می گفتند، یعنی وابسته به مهر(مهرگان). این جشن در شش روز برگزار می شد. روز شانزدهم روز آغاز جشن و روز بیست ویکم یا «رام روز» روز پایان بود. روز آغاز جشن را مهرگان عامه و روز پایانی آن را مهرگان خاصه می گفتند. در باره مناسبت برپایی این جشن، نیز مانند دیگر جشنهای کهن بسیاری رویدادهای ملی و دینی را به آن منسوب می کردند. برای نمونه چشن مهرگان را به فریدون نسبت می دادند همانطور که جشن نوروز را به جمشید منسوب می کردند. همچنین باور داشتند خداوند در این روز (مهر روز ماه مهر) زمین را گسترانید و در اجساد روان دمید و در این روز کره ماه که تا آن وقت گوی تاریکی بود از خورشید، روشنایی و نور گرفت.

آیین جشن مهرگان

از آنجا که نوروز و مهرگان دو جشن بزرگ ایرانیان باستان بوده است، این دو جشن با آیین یکسانی بر گزار می شد. بارعام شاهان، تقسیم هر دو ماه (مهر و فروردین) به شش پنجه یا پنج روزه و تعیین هر پنجه یا هر روز برای انجام آیین ویژۀ دادخواهی مردمان، هدیه بردن فراوان به پیشگاه شهریاران، بخشیدن لباس های تابستانی یا زمستانی صندوقچۀ شاهان به مردم، رسیدن پیک خجسته به دربار شاهی و آیین آفرین خوانی و رسوم تمثیلی، گستردن خوان نوروزی و مهرگانی، برگزاری نوروز بزرگ و نوروز کوچک همانند مهرگان بزرگ و مهرگان کوچک که در گهنبارهای شش گانه که هرکدام پنج روز طول می کشید و پنجمین روز آن بزرگترین روز جشن شمرده می شد، از آیین های این دو جشن باستانی ست.

هم چنین گفته می شود در جشن مهرگان موبدان موبد، خوانچه ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، به، سیب، یک خوشه انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته شده بود را زمزمه کنان نزد پادشاه می برد. و نیزگفته می شود: در این روز فریدون بر بیوراسب که ضحاک خوانندش دست یافت چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون آمدند به یاد آن در جشن مهرگان در سرای پادشاهان مرد دلیری می گماشتند که بامدادان به آواز بلند ندا می داد: ای فرشتگان به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان رهانید.

چرا مهرگان؟

در باره وجه تسمیه جشن مهرگان یا به سخنی دیگر پاسخ این پرسش که چرا نام “مهرگان” را بر یکی از دو جشن بزرگ سال نهاده اند، باید گفت: مهر به شکل میترا نام یکی از بزرگترین ایزدان هند و ایرانی ست که ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد یادش در سنگ نوشته ای آمده است. در آثار کهن سانسکریت به ویژه در وداها و کهن ترین جزء آن یعنی ریگ ودا به اهمیت مقام این ایزد اشاره شده و نیز در اوستا سرودی زیبا و بلند به وی منسوب است.

در اوستا مهر، بزرگترین ایزدان است در مقدمه مهریشت آمده که اهورامزدا وی را در بزرگی و شکوه و توانایی همقدر خویش آفرید. نام این ایزد در سانسکریت Mitra در اوستا Mithra و در پهلوی Mitr آمده است. به گفتۀ یوستی (Justi) میترا به مفهوم پیوند میان روشنایی محدث و نور و فروغ ازلی ست. لازمست بدانید از آنچه در مهر یشت می خوانیم بر می آید که مهر، چنانکه برخی می پندارند همان خورشید نیست. در اوستا ایزد خورشید (Havre-Khshaeta) ایزدی جداگانه است که نام و ویژگیهای مخصوص به خود داشته است و یشتی شناخته شده وجدا دارد؛ در حالیکه مهر، بر پایۀ بند سیزدهم مهریشت، فروغ و پرتو و انوار خورشیدست.

دارمستتر می گوید مهر به معنی دوستی و محبت و به معنی پیشرو و داوربزرگ است. در اوستا هم از ایزد مهر با برنام های ( صفت ها) فراوان یاد شده که همانند آن فقط برای ایزدان بزرگ و صاحب مقام آمده است. ایزد مهر به عنوان داور، مجری عدالت، موکل بر پیمان شناخته می شود که با دقت و وسعت عمل بر دایرۀ وظایف خود نظارت دارد. گفته می شود حلقه ازدواج یادگاری از این ایزد پیمان است.

در وداها ایزد مهر به معنی رفیق وهمدم و یاری کننده آمده و کمتر و به ندرت در هیأت خورشید یا پرتو خورشید پدیدار می شود. در اوستا دهمین بخش یشت ها یشتی منسوب به مهر با نام مهریشت است.این یشت از بلندترین یشت های اوستا و شامل ۱۴۶ بند و ۳۵ کرده (فصل) است. از میان یشت ها که کهن ترین بخش های اوستا هستند مهریشت و چند یشت دیگر شامل سرودهایی می شوند که در دوران زرتشت و پیش از آن برای این ایزد بزرگ ترنم می شده است. البته در دوران زرتشتی موبدان و نویسندگان در این یشت چیزهایی اضافه کردند و تحریف هایی شد تا مهر را از جایگاه خدایگانی به گونۀ یکی از ایزدان درآوردند. بنابراین “مهر” از خدایان دوران باستان و پیش از زرتشت بوده که با آمدن زرتشت هر چند از جایگاه خدایی به ایزدی رسیده ولی همچنان عظمت و بزرگی خود را حفظ کرده است. در آغاز مهر یشت می بینیم اهورامزدا به زرتشت می گوید: مهر آفریدۀ من است و من او را در مقام و شایستگی پرستش، هم سنگ خود قرار داده ام.

مهر میان همۀ ایزدان نیرومندترین است. او را با زَاُثرَ (Zaothra)، به معنی آبزور، همان آب مقدسی که در مراسم مذهبی استفاده می شود؛ با هَئومه یا هوم (Haoma)، با بَرسَم (Barsam/Baresman) و با زبانی آکنده از سرود ستایش، پرستش می کردند. او دارنده دشت های فراخ است. به خوبی از کارهایی که مردمان می کنند آگاهست. هزارگوش برای شنیدن و هزار چشم برای دیدن دارد و از فرازنای آسمان هماره بیدار و ناظر کارهای مردمانست.

مهر فقط ایزد روشنایی و پیمان نیست، بلکه ایزد جنگ و پیروزی نیز هست. وقتی در آوردگاه دو ردۀ پیکارجو مقابل همند، مهر به گروهی که زودتر او را فراخوانند و خالصانه تر او را ستایش و نیایش کنند، یاری می رساند. او به همراه ایزد وات (وای/وایو)، ایزد باد، و نیز ایزد داموئیش اوپَمَنه (Damuish- Upamana) به یاری پیکار جویان می رود. جنگاورانی که به او بی ایمان باشند هرگز روی پیروزی را نمی بینند. در پیکارگاه اسبانشان از تاخت و تاز باز می ماند و نیزه هایشان در پرتاب به واپس بر می گردند. ولی جنگاورانی که به او ایمان داشته باشند و تا پای جان پیمانشان را نگه دارند از یاری مهر بهره مند می شوند.

بر خلاف آنچه می پنداریم مهر در هیأت ایزد خورشید نمایان نمی شود، بلکه او روشنایی و انوار زرین خورشیدست. پیش از آنکه خورشید از کوه هَرا (البرز) سر برکشد، او با جامه زرین و زینت هایش از بلندی کوه همه کشورهای آریایی را می پاید. در بند ۱۵ مهر یشت از هفت کشور یاد می شود که مهر با آن همه دیدگانش نگران آنهاست کشورهایی که سراسر پوشیده از چراگاههای سرشار و ستوران فراوانست. این ایزد نیرومند، بزرگی و شکوه، و شهریاری و سلطنت و پیروزی می بخشد. مهر نموداری از خلق و خوی ایرانیِ مزدایی را نشان می دهد. او دشمن بی امان دروغ و دروغگویی ست. هیچکس، حتی کدخدا و شاه هم نمی توانند به او دروغ بگویند چرا که هر کجا دروغ و دروغگویی باشد او به آنجا فرود می آید و دروغگویان را به سختی کیفر می دهد.

ای مهر که به تو دروغ نتوان گفت، دشمنان ما را به بیم و هراس درافکن، چون تویی که میتوانی نیروهایشان را بازستانی و درمانده شان سازی. چون کسی از روی خلوص بستاید، در پیکارگاه از گزند سلاح دشمن هر چند که چابک باشد در امان بماند

مهریشت

مهرگان به روایت لغت نامه دهخدا

در لغت نامه دهخدا زیر واژۀ مهرگان آمده است :

مهر و محبت پیوستن.(برهان) نام روز شانزدهم از هر ماه (برهان). روزمهر از ماه مهر و آن روز شانزدهم است (آنندراج). روز شانزدهم مهرماه و عیدی از اعیاد ایرانی ست برای مطابقت نام روز با نام ماه. جشن یا عید مهرگان؛ ایرانیان در این روز جشنی عظیم کنند که بعد از جشن وعید نوروز از آن بزرگتر نباشد و همچنانکه نوروز را عامه و خاصه می باشد مهرگان را نیز عامه و خاصه هست و تا شش روز تعظیم این جشن کنند. ابتدا از روز شانزدهم و آن را مهرگان عامه خوانند و انتها روز بیست و یکم و آن را مهرگان خاصه خوانند. و سبب جشن مهرگان آنکه فارسیان گویند در این روز خدای متعال زمین را بگسترانید و اجساد را مقرون به ارواح کرد و بعضی گفته اند در این روز ملائکه یاری و مددکار کاوه آهنگر کردند بر دفع ضحاک، و فریدون در این روز بر تخت پادشاهی نشست پیش از آنکه کاوه دفع ضحاک نماید. و زمره ای گفته اند که فریدون در این روز ضحاک را در بابل گرفت و به کوه دماوند فرستاد که در بند کنند و مردمان بسبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد از آن حکام را مهر و محبت بر رعایا بهم رسید و چون مهرگان به معنی محبت پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت. و بعضی دیگر گویند که فارسیان را پادشاهی بود مهر نام داشت و بغایت ظالم بود و او در نصف ماه به جهنم واصل گردید. بدین سبب آن روز را مهرگان نام کردند و معنی آن مردن پادشاه ظالم باشد چه مهر به معنی مردن و گان به معنی پادشاه ظالم هم آمده است.

گویند اردشیر بابکان تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از او پادشاهان عجم نیز در این روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و روغن بان که آن درختی ست، به جهت تیمن و تبرک بر بدن مالیدندی، و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی موبدان و دانشمندان بودندی و هفت خوان از میوه همچون شکر و ترنج و سیب و بهی و انار وعناب و انگور سفید و کنار با خود آوردندی، چه عقیده فارسیان آن است که هر کس در این روز از هفت میوه مذکور بخورد و روغن بان بر بدن بمالد و گلاب بیاشامد و بر خود و دوستان خود بپاشد در آن سال از آفات و بلیات محفوظ باشد. و نیک است در این ایام نام بر فرزند نهادن و کودک از شیر باز کردن.

مهمترین عید ایرانیان جنوب غربی. در واقع مهمترین نقطه اصلی یا مبدأ اساسی سال همانا روز اعتدال خریفی بود ه است ( ظاهرا آغاز سال نظیر سال قدیم عرفی یهود از پاییز بود نه از بهار). این روز ظاهرا عید میترا = مهر(خدای نور و آفتاب) بوده، و چون روز مزبور در غالب سالها در ماه «باغیادیش» واقع می شده، لذا اسم این ماه از همین عید اقتباس شده که ماه عید «بغ» – یعنی میترا- باشد ( بغ در پارسی باستان اگرچه اصلا به معنی مطلق خدایان بوده، لکن بعدها بتدریج به طریق علم به غلبه میترا اطلاق شده) چنانکه ماه بابلی معادل آن، یعنی تشری، ماه شمس (خدای آفتاب) بود، و ماه زردشتی معادل آن در ادوار بعد همین مهرماه بوده است و همچنین در ماههای ارمنی، اسم ماهی که معادل این ماه است «مهکان» نام دارد، که ظاهرا از اسم عید مهرگان اخذ شده، چنانکه اسم ماه سغدی معادل آن « فغکان» به اسم عید بغ؛ ( در سغدی فغ) ظاهرا اثری از اسم قدیم ماه باغیادیش است.

همچنین در ادامه این معنی در لغت نامه می خوانیم: دراصطلاح موسیقی، نام نوای یازدهم است در میان دوازده مقام فارابی و در کتاب صفی الدین ارموی مقام یازدهم مهرگان یاد شده که لحن آن بر ما مجهول است (مجله موسیقی دوره جدید شماره ۹۷ صفحه ۱۱۱). مهرگان بزرگ نام پرده ای است از موسیقی (فرهنگ جهانگیری). نام مقامی است از موسیقی که آن را بزرگ خوانند(برهان). نام لحنی است از موسیقی که در جشن مهرگان متداول بوده (آنندراج). مهرگان خردک نام پرده ایست از موسیقی(جهانگیری). مقامی است از موسیقی که آن را کوچک خوانند(برهان).

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.