جشن سده آیین ها و افسانه ها

جشن سده از جشن های باستانی و نامبردار ایرانست که به یادگار پیدایی آتش برگزار می شود. سده (سدک در پهلوی) جشنی ست که بهمن روزِ ماه بهمن ( شب دهم بهمن ماه) با برافروختن آتش و آیین های ویژه برگزار می شود. درباره نام این جشن رای های گوناگونی وجود دارد. گفته می شود سده منسوب به شماره سد (صد) است. برخی گفته اند از سده تا نوروز سد شب و روزست (پنچاه روز+ پنچاه شب) است. برخی گفته اند در این روز – بهمن روز ماه بهمن- شماره فرزندان گیومرث به سد رسید. برخی بر این باورند که از سده تا زمان برداشت کشت غله صد روز باقیست، چراکه در جاهای معتدل پنجاه روز پس از نوروز گندم و جو را برداشت می کردند. در درست انگاری این رأی گفته می شود هنوز در برخی روستاها و شهرهای جنوب خراسان در شبِ جشن سده، سرودی خوانده می شود که برگردان آن اینست:” سده، سده، صد به غله، پنجه (=پنجاه) به نوروز. همچنین گفته می شود بر پایه تقویم کهن ایرانی، سال به دو بخش نامساوی تقسیم می شده: فصل گرم (هَمَه) از آغاز فروردین تا پایان مهر، و فصل سرد (زَیَنَه) از آغاز آبان تا پایان اسفند. بر این پایه روز دهم بهمن ماه که سد روز از فصل سرد سپری شده را جشن می گرفتند. ایرانیان بر این باور بودند که در این زمان شدت و اوج سرما سپری شده و این پدیده نابسامانی و سکون که از کردار اهریمن است، توان و نیرویش رو به نیستی و ناتوانیست. پس همگان در دشت و صحرا گرد می آمدند و تلی بزرگ از خار و خس و خاشاک و هیزم فراهم می کردند. با فرارسیدن تاریکیِ شب آتش می افروختند و باور داشتند این جلوه گاه و فروغ اهورایی بازمانده های سرما را نابود می کند.

آتشی را که در شب جشن سده می افروختند، تمام شب روشن نگه می داشتند. روز بعد، اول صبح، زنان می‌رفتند و هر کدام بخش کوچکی از آن را به خانه‌های خود می‌بردند تا از آتش مقدس اجاق های خود را روشن کنند و این کار را برکت گرفتن از این آتش مقدس میدانستند.

در باور ایرانیان باستان اهریمن در بهمن روز ماه بهمن سرما را به نهایت می رساند تا به آفریدگان اهورا مزدا آسیب برساند. نیروی اورمزد در برابر این کار اهریمن در این روز آتش را می آفریند تا از گزند اهریمن به آفریدگان پیشگیری کند. این جشن برای ایرانیان مقدس است چرا که با آتش در پیوند است. گفته می شود جشن سده به داستان کشف آتش که بنا بر شاهنامه به هوشنگ پیشدادی نسبت داده می شود پیوند دارد. به این ترتیب که هوشنگ برای شکار به صحرا رفته بود ماری سیاه می بیند به سوی مار سنگی پرتاب می کند. سنگ نه به مار که به سنگ دیگری می خورد و آذرخشی ایجاد می شود. آذرخش در خس و خاشاک می افتد. آتش پدیدار می شود و مار می گریزد. هوشنگ با دیدن فروغ آذرخش اهورامزدا را سپاس می گوید. به شادی این نور آتشی بر می افروزند و گرد آن به سرور و شادی می پردازند. نام این جشن را سده می گذارند. در این داستانِ اسطوره ای، روشنی و آتش نماد نیکی، زیبایی، آسایش، برکت و سرانجام هر چیز اهورایی ست و مار سیاه کنایه از بدی، تباهی، مرگ و هرچیز اهریمنی ست. بر پایه این اسطوره در فرجام کار همواره نیکی بر بدی پیروز می شود. خلف تبریزی در برهان قاطع آورده است:

هوشنگ با همراهان از پیدا شدن آتش خرم و شادان گردید و گفت: این نور خداست که دشمن ما را کُشت.

برهان قاطغ

روایت دیگری از جشن سده در کتاب “شرح بیست باب” سبب جشن سده را به داستان فریدون و ضحاک پیوند زده، می گوید: پس از اینکه فریدون بر ضحاک پیروز شد، خوالیگرِ (آشپز) ضحاک، ارماییل، را مجازات کرد. ارماییل گفت که او شماری از جوانان را از کشتن نجات داده و آنها در کوه دماوند پناه گرفته اند. فریدون با سپاهیان خود به دماوند رفت تا آن جوانان نجات یافته را بازآورد. شب هنگام راه را گم کردند. فریدون دستور داد آتشها برافروختند و شمار زیادی از همراهان گرد آتش آمدند و فریدون در آن شب شادیهای بسیار کرد. سپس فریدون ارماییل را مِهِ مغان کرد. ایرانیان به یادگار این شادی، هرسال در آن شب آتش می افروزند و به سرور و شادی می پردازند. به روایتی دیگر زمانی که فریدون بر بیوراسب (ضحاک) پیروز شد ارماییل که مردی نیک و پاک سرشت وخوالیگر بیوراسب بود شاد شد و نزد فریدون رفت. فریدون به او روی خوش نشان نداد. ارماییل به فریدون گفت هر روز یکی از دو جوان را آزاد می کرده و به کوه می فرستاده، ولی فریدون گفته او را باور نکرد. ارماییل پیکی فرستاد و به کسانی که آزادشان کرده بود گفت شب هنگام هر کدام جداگانه آتشی برافروزند. به این ترتیب شب یک سد شعله آتش در کوه دماوند فروزان شد چنانکه همه بدیدند. آنگاه فریدون از ارماییل دلجویی کرد و ولایت دماوند را به او سپرد. باز در روایتی دیگر گفته شده است که وقتی بیوراسب به بند کشیده شد در بلندیهای کوه دماوند یک سد نفر از جان بازیافتگان جشن گرفتند و سد پشته هیمه افروختند و آن سبب جشنی به نام سده شد. این روایت را به موجب گفتار مهرگان در کتاب “مختصرالبلدان” که روز پیروزی فریدون بر بیوراسب را نیمه ماه مهر و جشن مهرگان دانسته، رد کرده اند.

به هر روی مانند دیگر رویدادها و جشن ها ایرانیان این جشن را نیز به مردان بزرگ تاریخی و داستانی خود نسبت داده اند. کیومرث، هوشنگ، زاب پسر تهماسب و فریدون از شمار کسانی هستند که این جشن به آنها نسبت داده شده است. زکریای قزوینی در “عجایب المخلوقات” و نیز ابوریحان اردشیر بابکان را بنیانگذار این جشن می دانند ولی هیچکدام شرحی در این باره ندارند. نوبری در “نهایه الارب” این جشن را یادگار پیروزی زو پسر تهماسب بر افراسیاب می داند. او آورده است:

ایرانیان جشن سده را در پایان روز دهم یعنی پایان آبان روز از ماه بهمن و شب یازدهم برگزار می کنند و بر آنند که چون افراسیاب بابل را فتح کرد و بساط حکومت بگسترانید، به ستم و بیداد بنا گذاشت و فساد، فراوان گشت. زو پسر تهماسب در این هنگام با او پیکار آغاز کرد و او را به بِلادِ ترک پس راند. این اتفاق در آن روز از ماه بهمن روی داد و ایرانیان آن را با شادمانی جشن ساختند و آن جشن سومین عید بزرگ آنان قرار گرفت پس از نوروز و مهرگان …

نهایه الارب

خلف تبریزی می گوید:

کیومرث را سد فرزند از اناث و ذکور بود، چون به حد رشد و تمیز رسیدند، در شب این روز جشن ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار افروختند- بدان سبب آن را سده گویند.

برهان قاطع

او همچنین می گوید این جشن را به “آدم” نیز نسبت می دهند، چون فرزندان آدم در شمار، به سد رسید جشن ساخت و آن را سده نام نهاد. آشکارست که منظور از آدم همان کیومرث است که در اساطیر ایرانی نخستین انسان است. گردیزی همین نسبت را در “زین الاخبار” به گونه دیگری گفته است. او می گوید: چون از مشی و مشیانه که نخستین زوج بشری بودند سه فرزند به دنیا آمد جشن ساختند و آن را سده نام نهادند.

در میان جشن های ایرانی جشن سده از همه باشکوهتر و برترست. چرا که ایرانیان باستان آتش را در میان چهار آخشیج (عنصر) از همه برتر می دانستند چنانکه در نیایش ها و سرودهایشان تکرار می کردند:”افروخته باد آتش”. برای آنها آتش نماد روشناییِ خرد و زیبایی و کمال بود. چنانکه می دانید از دوران ساسانیان و پیش از آن ایرانیان در آتشکده ها و خانه ها و جاهای دیگر مجمرهای آتش می گذاردند و در آن چوبها و مواد خوشبو و عود می سوزاندند. پس از ساسانیان نیز گیاهان و دانه های خوشبو مانند اسفند و کندر و عود روی آتش می گداشتند. آنها حتی به روشنایی چراغ سوگند یاد می کردند. در جشنها و شادمانی ها نیز آتش می افروختند و چراغ روشن می کردند. چنانکه هنوز هم در جاهای مقدس شمع و لاله روشن می کنند.

سه جشن نوروز، مهرگان و سده جشنهای همگانی بوده اند که با سرور و شادمانی و به شکل کارناوال و گونه هرج و مرج و قانون گریزی(مانند آیین های دیونیزوس) همراه بوده است. در این جشنها مردم با صورتکها و دست افشانی و پایکوبی تا چند روز با گریز از همه قید و بندها به شادمانی و جشن می پرداختند. ولی کم کم با جایگزینی قانون و تغییرات اجتماعی در ایران بسیاری از رفتارهای قانون گریزانه این جشنها از بین رفت.

جشن سده را از شمارجشنهای آتش می شناسند. هرچند افروختن آتش از آیینهای مشترک بیشتر جشنهای باستانی ست، ولی گفته می شود چهار جشن سده، سوری (چهارشنبه سوری)، شهریورگان و آذرگان از شمار جشنهای ایران باستانست. از این چهار جشن، سده و سوری بیشتر ملی و دو تای دیگر از سنت های دینی به شمار رفته اند.

آیین های جشن سده

یکی از ویژگیهای جشن سده همکاری مردم است. این جشن مانند گاهنبار جشنی همگانی ست. در گذشته گردآوری هیزم و خار و خاشاک برای این جشن واجب دینی بود و کرداری کِرفَه ( ثواب) بشمار می رفته است. هرکس یه اندازه توانایی اش هیزم و چوب گرد می آورد. بزرگان و امیران و امیرزادگان و ثروتمندان، کسانی را اجیر می کردند و مزد می دادند تا به نیت آنان هیزم و خار بیابانی گرد آورند. این همکاری برای نابودی اهریمن ضروری بود. هنوز هم در برخی روستاها و شهرستانها و شهرهایی مانند کرمان این رسم پایدارست.

پس از آتش افروزی، نواختن طبل و رقص و پایکوبی در کنار آتش مانند دیگر جشنهای باستانی از آیین های این جشن بوده است. یکی دیگر از آیین های جشن سده سوزاندن پاره ای چربی ها و حیوانات (پنخبه الدهر،چاپ لیپزیک،ص ۲۷۹)، بوده است. در فرهنگ جهانگیری آمده است:”… آتش بسیار افروزند و ملوک و سلاطین مرغان و جانوران صحرایی را گرفته، دسته های گیاها بر پایشان بسته، آتش در آن بزنند و رها کنند تا در هوا و صحرا بپرند و بدوند و شعله های آتش در کوه و بیابان بزنند”. در کتاب “دبستان المذاهب” آمده است:”… اما رحما مردم را، راه بهتر کشتن تندبار، چون مرغ و گنجشک و سایر آن، آن است که جانوران را رگ گشایند تا از رفتن خون بی جان شوند و از این گونه در جشن سدۀ موبد هوشیار بسیاراست”. ابوریحان بیرونی، عمادالدین زکریای قزوینی و ابن خلف تبریزی می گویند حیواناتی که در این جشن سوزانده می شد از ددان و زهرداران بوده است. ملا مظفر ستاره شناس شاه عباس بزرگ در شرح کتاب “بیست باب” سده را در لغت «آتش بلند» و «شعله» معنی می کند و می گوید در این جشن در کشتزارها و قله ها آتش روشن می کردند و به ساقه گون ریسمان بسته آن را آتش زده و دور سر می چر خاندند تا جایی که آتش یک روستا را روستای دیگر می توانست ببیند.

پل شوارتز در کتاب “ایران باستان” می نویسد: مردم مانند سپاهی نمودار می شوند و جایی که آتش افروخته شده به جنبش آمده، این طرف و آنطرف می روند، در حالی که در همان روز هنگام طلوع آفتاب کوس نواخته می شود و این مردم انبوه، با لباس های شان داخل میدان می شوند و بسیاری از آنها طبل های دستی دارند و می کوبند و این طور به نظر می آید که جمعیت از غایت انبوهی از جای نمی جنبند، بلکه موج می زنند.

روز دهم بهمن ماه زرتشتیان در نیمروز آش ویژه ای با سبزیجات گوناگون، حبوبات و گوشت می پختند. یکی از آیین های سده که هنوز پابرجاست اینست که در روز دهم بهمن ماه به یاد درگذشتگان و برای شادی روان آنها در کنار اوستا خوانی «روغن جوشی» یا «سیروگ» می پزند. سیروگ نان ویژه ایست که آنرا در روغن کنجد سرخ می کنند. خانواده هایی که در شب جشن سده برای برافروختن آتش به جاهای همگانی نمی رفتند در بام خانه ها یشان آتش می افروختند؛ برخی حتی پس از برگشت از جشن همگانی در بام خانه شان آتش روشن می کردند. این آیین را «سده سوزی» می گفتند و باور داشتند که از این شب به بعد سرمای زمستان کم کم کاسته می شود و هوا رو به گرمی می رود.

گفته می شود برای جشن نوروز و سده شهرها را آذین بندی و چراغانی می کردند و کالاهای ویژه این شبها از شمار شمشیر و سپر چوبین، عروسک و تندیس جانوران، ماسک یا چهره نماهایی از حیوانات و بوق و سوت های ویژه ای در بازار فروخته می شد. امام محمد غزالی این آداب و رسوم را نهی می کند و می گوید:” … و منکرات بازارها آن بود که بر خریده دروغ گویند . عیب کالا پنهان کنند و در کالا غش کنند و چنگ و چغانه و صورت حیوانات فروشند برای کودکان در عید شمشیر و سپر چوبین فروشند برای نوروز، و بوق سفالین برای سده، و آنچه برای سده و نوروز فروشند چون سپر و شمشیر چوبین و بوق سفالین در نفس خود حرام نیست ولی برای اظهار شعار گبران حرام است”. این گفتار جدا از اینکه تعصب حکمفرما را نشان میدهد، روشن می کند تا آغاز سده ششم هجری این جشن با شکوه تمام برپا بوده است.

شب گَزَنَه

ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می نویسد:

ایرانیان پس از آنکه کبس از ماههای ایشان برطرف شد، در این وقت منتظر بودند که سرما از ایشان برطرف شود و دورۀ آن به سر آید، زیرا ایشان آغاز زمستان را از پنج روز که از آبان بگذرد می شمردند و آخر زمستان ده روز که از بهمن ماه می گذشت؛ می شد و اهل کرج این شب را گَزَنَه می گویند. یعنی شبی که در آن گزیدن زیادست و مقصودشان این است که سرما شخص را در این شب می گزد.

جشن آتش در فرهنگ های مختلف

جشن های آتش میان رومیان و یونانیان و ملل دیگر اروپا نیز برپا می شد. در این گونه جشن ها، مراسم و آیین های مشترکی دیده می شود. افروختن آتش بر پشته ها و بلندی ها، سوزاندن تندیس ها و صورتک هایی از زیانکاران و شریران در آتش، پرتاب گلوله های آتش به آسمان با ابزارهای خاص و چرخاندن گلوله های آتش از بلندی ها به پایین از این شمارند.

توماس هاید در کتاب “تحقیق در باره دین های ایرانی” و همانندی آن با جشن های آتش در اروپا، جشن سده را با جشن شب دوازدهم در انگلستان مقایسه کرده است. در این جشن مردم در بلندی کوهها و بامها آتش آفروخته و پایان شدت سرما و نزدیکی بهار را جشن می گرفتند وجشن با شادی و پایکوبی فراوان همراه بود. نلسون نیز در کتابی که از جشن های یونان باستان نوشته، می گوید: در جشن آتش پایکوبی می کردند و باده می نوشیدند و قربانی کرده در آتش می افکندند. کریستنسن هم در کتاب ” نخستین انسان و نخستین شاه در روایات داستانی ایران” زیر نام هوشنگ و تهمورث داستانهای بسیاری از همانندی جشنهای آتش در ایران و ملل اروپایی آورده و می گوید: رقص و شادی بر گرد آتش، مراسم همگانی و اشتراکی، اصل شادمانی و سرور همراه با باده نوشی، پشته های بزرگ هیمه و آتش در بلندیها، آتش بازی و راندن جانوران موذی در آتش از موارد مشترک این جشن ها بوده است.

در اروپا در چند هنگام از سال جشن هایی برپا می شود که یادگار آیین دیرین هند و اروپایی ست. این جشن ها پس از نفوذ مسیح، رنگ و بوی دین عیسوی گرفت و به یک از مقدسین نسبت داده شد. در اروپا چهار بار در سال آتش می افروختند. دو بار در بلندترین و کوتاهترین شب های سال (شب آغاز زمستان و شب آغاز تابستان) و دو بار هم هنگامی که شب و روز با هم برابر می شد (آغاز بهاریا اعتدال بهاری و آغاز پاییز یا اعتدال پاییزی). بعدها مراسم آتش افروزی زمستان به ۲۴ دسامبر، شب میلاد مسیح، و آتش افروزی تابستان به ۲۴ ژوئن، شب میلاد روحنا تغمید دهنده مسیح، منتقل شد.

آیین هایی که در این آتش افروزی ها بر گزار می شد به خوبی یادآور جشن سده در ایران است. شب میلاد یوحنا، آتش کلان می افروختند. شهریاران و پیشوایان در شادی شرکت می کردند. مردم پیرامون آتش سرود می خواندند و پایکوبی می کردند. از روی آتش می پریدند. نامزدان جوان با یکدیگر از روی آتش می گذشتند تا از چشم بد و آسیب زمان در امان باشند و در زندگی زناشویی کامران شوند. گل و گیاه نثار آتش می کردند. بسیار کله های اسب و استخوانها، حتی جانوران زنده به آتش می انداختند، با این آرزو که شوربختی با دود به در رود. در کشورهای اسکاندیناوی جوانان شب زنده داری می کردند و شب را با شادمانی به روز می رساندند. اکنون این جشن کهن سال با تشویق کشیشان بیش از پیش رنگ و بوی دین عیسوی گرفته و در آن گورهای مردگان را با گل می آرایند.

منبع:

  • فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی، دکتر محمد یاحقی
  • گاهشماری و جشن های ایران باستان، هاشم رضی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.