درختان در نظر مردم باستان جایگاه خدایان بوده اند

درختان مقدس جهان

درختان مقدس جهان پر شمارند. شما هم بی شک از درخت آرزوها یا درخت زندگی چیزهایی شنیده اید. یا با چیزهایی مثل نحس بودن بریدن یک درخت یا حتی شاخه ای از آن برخورد داشته اید. اینها و مواردی مانند آن به باور مردم باستان به مقدس بودن درختان برمی گردد. این باورها نه تنها یادآور باورهای مردمان مصر و میانرودان در دورانهای باستانست، بلکه در دوران کنونی و به ویژه در قرن ۱۹ که هنوز تمدن میان بسیاری از اقوام افریقا وامریکا و اقیانوسیه راه پیدا نکرده بود، باورهایی از این دست میان مردمان این سرزمینها رواج داشت.

درختان مقدس جهان در هر کشور و فرهنگی متفاوت است. برخی درخت غار، آن یکی بلوط، دیگری زیتون یا انجیر و… مقدس می دانند. هر کدام از این فرهنگها هم داستان و افسانه ای دارند که دلیل تقدس درخت مقئس آنهاست. دلیل تقدس یک درخت با تقدس درختان مقدس دیگر در جاهای دیگر میتواند مشترک یا متفاوت است.

چرا درختان در اساطیر جهان مقدسند؟

نخستین مردمان جهان که درخت را مقدس می دانستند شاید مردمان مصر باستان باشند. آنها باور داشتند از میان خدایانشان، بسیاری در درختان سکونت دارند. آنها به ویژه می پنداشتند خدایان در درخت مقدس sycomore زندگی می کنند. البته نباید درخت سیکومور را با درخت Sycamore یا توت انجیری اشتباه گرفت. مصریان گمان می کردند این درختان در بیابانی بزرگ، و حایلی میان این جهان و آن جهان هستند. آنها می گفتند روانهای درگذشتگان به این درختان که می رسند از خدایان خوراک و آب دریافت می کنند.

به باور آنها این استقرار روان درگذشتگان یا خدا در درخت یا به سخنی یکی بودن روان یا خدا با درخت، نتایج بزرگی برای انسان داشت. از شمار این نتایج این بود که درختان مقدس جهان قدرت این را داشتند که باران بیاورند. خورشید را به درخشش و تابیدن وادارند. گله ها را افزایش دهند و نیز به زنان در باروری و زایش یاری دهند. باور به مقدس بودن درختان را حتی در اروپای قرن بیستم هم می بینیم.

تاریخچه ای از تقدس درختان

در آن دوران که مردمان جهان باستان به خدایان بسیار باور داشتند غیر از درختان، درختزاران را هم مقدس می دانستند. آنها در میان درختزاران و گاه در زیر یا کنار درختی پرستشگاهی می ساختند. سرانجام دین هایی پیدا شد که مردمان را از پرستش خدایان پرشمار منع می کرد و آنان را به پرستش یک خدای یگانه فرامیخواند. از همین جا بود که مبارزه و مقاومت در برابر تقدس درختان آغاز شد.

در تاریخ مندرج در عهد عتیق مناقشه ای بین پرستش یک خدا توانا و بسیاری از ایزدان کهتر وجود دارد. همچنین نخستین مبلغان دین مسیحی مثلا در آلمان در دورۀ باستان اغلب با درختزاران مقدس در ستیز بودند. آنها یا درختان و درختزاران مقدس را از میان می بردند یا آنجا کلیسا می ساختند.

هنگامیکه خدایان جای خود را به خدای یکتا دادند، نیاز بود که قدرت جادویی درختان مقدس، در جهان زنده شود. برای همین در پرستشگاههای ادیان درختانی را می کاشتند و در نگهداری آن می کوشیدند. به روایت حزقیال نبی پرستشگاهی وجود داشته است که در آن دو فرشته در دو طرف یک نخل وجود داشته است. در این پرستشگاه چهرۀ یک فرشته (به شکل انسان) به یکسوی نخل و چهرۀ فرشتۀ دیگر (به شکل یک شیر جوان) به سوی دیگر آن نخل دیده می شده است. این پرستشگاه بن مایه هایی از معابد آشوری و بابلی را روایت می کند.گوتمه بودا ۴۳ بار به صورت درخت تجسم پیدا کرد و زیر درخت مقدس به شهود رسید.

باور به مقدس بودن درختان را حتی در اروپای قرن بیستم هم می بینیم. آیین May-pole یا May-tree در میان دهقانان اروپایی یکی از آیین هایست که به همین دلیل برگزار می شود.

درباره تقدس درخت بید

یکی از درختان مقدس جهان بید است. برای چینی ها این درخت جادویی و دور کنندۀ آسیب و بیماری است. همین باور میان مردم ایرلند نیز رایج است. در ایرلند درخت بید کرک دار، یکی از هفت درخت نژاده در آن سرزمین و خنثی کنندۀ طلسم است. بخاطر همین تقدس باستانی بید بود که در کلیساهای انگلیس به جای شاخه های نخل در مراسم یکشنبه نخل، بید کرک دار استفاده می شد. گاهی باور براین بود که بردن گل بیدمشک یا گلهای کرک دار بید به خانه خوش یمن نیست. اما برخی هم باور دارند اگر این گل را در روز ویژه ای از ماه مه به خانه ببرند خوش یمن است.

بید نشان سنتی اندوه، مالیخولیا و نیز ترک عشق است. زمانی رسم بود یاران بی وفا درعشق حلقه ای از بید بر سر می گذاردند. شکسپیر ملکه بی وفای کارتاژ را اینطور توصیف می کند:

در چنین شبی

دیدو ایستاد، بید در دست

بر سواحل دریای وحشی…

نمایشنامه تاجر ونیزی

همچنین افلیا محبوب هملت دسته گل وحشی و نمادین بر بیدی آویزان می کند که زیر آن “چشمه اریب از زمین می روید”، و دزدمونا آواز بید درباره دختر بی وفا را می خواند…

درباره تقدس درخت سماق کوهی

سماق کوهی یکی دیگر از درختان مقدس جهان است. این درخت با نام علمی Sorbus aucuparia درخت مقدس مردمان دراویدی است. این درخت در کشورهای معتدل شمال به فراوانی و اغلب کنار سنگها می روید. نخستین جلوه از سماق کوهی را در اساطیر اسکاندیناوی می بینیم. در این اساطیر درخت سماق کوهی یاور ایزد ثور است. چرا که با او کمک می کند تا از رودخانۀ بزرگی بگذرد.

وایکینگها از چوب این درخت برای ساختن کشتی هایی که آنها را در برابر رن، دشمن دریانوردان محافظت می کرد استفاده می کردند. در بریتانیا باور داشتند درختچه سماق کوهی قدرت محافظت دارد. در ویلز می پنداشتند که صلیب مقدس را از چوب این درخت ساخته بودند. برای همین این درخت را در گورستانها می کارند.

خاطره نویسی در قرن ۱۷ به نام جان ایولین می نویسد: این درخت آنقدر مقدس است که کلیسایی نیست که در محوطۀ آن سماق کوهی نکاشته باشند. او می نویسد: همه در یک روز خاص از سال، صلیبی از چوب این درخت را به گردن می آویختند و می گفتند درخت سماق کوهی هم شر را دور می کرد و هم در گورستانها موجب می شد مردگان نا به هنگام از گورها بر نخیزند.

برخی مناطق وجود یک درخت سماق کوهی در کنار خانه را نمادی از خوش شانسی و حفاظت از آن خانه و بریدن آن را بدشگون می دانند.

جشنی به نام بلتین Beltane هم در آغاز ماه مه در برخی مناطق برگزار می شود. مردمان این مناطق روز آغازین ماه مه را روز درخت سماق کوهی یا روز جادوی درخت سماق کوهی می دانند. در این روز شاخه های سماق کوهی را برای حفاظت و نگهداری از بیراهه به خانه ها می برند. صاحبخانه نباید این شاخه ها را دیده باشد یا دربارۀ آوردن آن چیزی شنیده باشد. به این ترتیب برای یکسال خانه اش حفاظت می شود.

جشن بلتین

درباره تقدس درخت نخل

بدون تردید نخل یکی از شناخته شده ترین درختان مقدس جهان است. نخل نماد پیروزی و به گفته کتاب مکاشفات، نماد شهادت است. در کتاب مقدس هم می بینیم شاخه های نخل را در مراسم خاصی می گردانند. در زمان یهودا مکابئوس که پرستشگاه، بار دیگر رونق گرفت نخست رسم شد که در راه پیمایی های آیینی شاخه های نخل را می گرداندند. شاخه های نخل را که لولاب یا لولاو می نامیدند از دو طرف به چوب درخت مورد (از سمت راست) و چوب درخت ترنج یا بالنگ (از سمت چپ) می بستند و گمان می کردند یکسال برای آنها خوش شانسی می آورد.

یهودیان نیز در جشن کهن نخل، بیرون از شهر اتاقکهایی از شاخه های نخل می ساختند و هفتۀ تعطیلات را در آن می گذراندند. آنها به یادبود چهل سال زندگی و برای نگهداشت پیوستگی خانواده در اردوگاهی در بیابان این آیین را برگزار می کدرند.

مسیحیان حمل شاخه های نخل و انگلیسی ها حمل شاخه های نخل مانندِ بیدِ کُرک دار در جشن یکشنبه نخل را یادآور روزی می دانند که عیسی وارد اورشلیم شد و مردم نخل گرداندند و گذرگاه او را با نخل فرش کردند. اکنون نیز در بسیاری کشورهای مسیحی نشین پیرامون مدیترانه، شاخه نخل جای خود را به صلیبی از تکه های نخل در دست یا متصل به کلاه داده است.

در آغاز مسیحیت باور داشتند فرشتگان با شاخه های نخل می آیند و شهیدان را با خود به بهشت می برند. بعدها در روز ویژۀ همه ارواح رسم شد که شاخه های نخل را آتش می زدند و گمان می کردند دود آن کمک می کند ارواح از برزخ به بهشت بروند.

زائران معمولا عصایی از چوب نخل در دست داشتند. به این زائران «زوّار نخل بردار» می گفتند. در نمایشنامه معروف شکسپیر (All’s well that End well) هلنا می پرسد:” زائران نخل به دست کجا منزل دارند”؟ در نمایشنامه دیگر شکسپیر(کوریولانوس)، ولومینا با اهانت می گوید:” و نخل در دست گیر، چه خون همسر و فرزندانت، شجاعانه به زمین می ریزد…”.

درباره تقدس درخت زیتون

یکی از درختان مقدس جهان درخت زیتون است. این درخت در یونان مقدس است و اگر کسی به آن آسیبی برساند به شدت تنبیه می شود. زیتون برای تاج پیروزی ورزشکاران در مسابقات المپیک استفاده می شد که برای یونانی ها برابر تاج برگ غار بود. زیتون از نمادهای جشن دروی یونانی ها بود. در این جشن شاخه زیتون یا برگ غار که با میوه و نوارهایی آذین شده بود را می گرداندند و سرانجام آن را بر دروازه مزرعه خود می گذاردند و گمان می کردند تا یکسال محصول آنها را زیاد می کند.

در افسانه ای از میسحیان سده میانه روایت می شود که هنگامیکه حضرت آدم درگذشت، فرشته نگهبان باغ عدن- نخستین بار به شیث دانه زیتون، سدر و سرو داد تا در دهان آدم بگذارد. سرانجام از گور آدم یک درخت سه شاخه جوانه زد. از همین درخت کبوتر نوح شاخه ای در منقار گرفت و داوود زیر این درخت گریست و در پایان سلیمان آن درخت را برید. همچنین در افسانه دیگری گفته می شود هرچند که چوب درخت زیتون بسیار محکم است و به سختی میتوان از آن الوار درست کرد، اما از آن پلی برای گذشتن ملکه سبا ساختند تا از باتلاق بگذرد. همچنین از ساقه ی درخت زیتون صلیب ساخته شده است.

در اساطیر یونان آتنا و در اساطیر رومی و اتروسکی مینروا، مسئول میوه آوری زیتون بود. ویرژیل از او بانام Olea inentrix یاد کرده است. براساس اساطیر یونان پوزئیدون در نبردی برای گرفتن آتیکا، نیزه سه شاخه اش را به کوه آکروپولیس پرتاب کرد ناگهان چشمه آب شوری از آنجا بیرون زد. اما آتنا توانست آنجا درخت زیتونی را پدیدار کند و این در چشم ایزدان با ارزش تر بود. پس شهر آتن نامبردار شد و آتنی ها آتنا را ایزدبانوی ویژه خود کردند. آنها برای آتنا بز قربانی می کردند. چرا که گمان می کردند بز به درختان زیتون و دیگر گیاهان آسیب می رسانند. بز و درخت داستان باستانی درخت آسوریک را به ذهن می آورد. در این داستان یک بز و یک درخت نخل با هم مناظره ای دارند و در آن هر کدام برتری و امتیازات خود را بر می شمرد.

درخت زیتون آکروپولیس در یورش خشایار شاه به یونان و تسخیر آتن (۴۸۰ پ.م) سوخت. اما می گویند با جادویی این درخت از نو رویید. هنوز هم در آکروپولیس درخت زیتون هست. هرودوت می گوید خشایارشاه پیش از لشکر کشی به یونان خواب دید تاجی از زیتون بر سر دارد که بی درنگ نابود می شود. تعبیر این خواب همان بود که پیروزی او بی نتیجه بود.

درباره مقدس بودن درخت انجیر

در میان درختان مقدس جهان نخستین درختی که در کتاب مقدس از آن یاد می شود، درخت انجیر است. در کتاب مقدس انجیر نماد امنیت و فرآورنده خوراک است:” آنگاه چشمان هر دوی آنها باز شد و آنان دانستند که برهنه اند؛ و برگهای انجیر را به هم دوختند و پیش دامن خود کردند”. ظاهر اسرارآمیز انجیر یادآور ظرف گلابی شکلی است که از آن بعنوان میوه ای یاد می شود که درونش پر از گلهای ظریف است و انتهایش باز است تا محل مناسبی برای گرده افشانی حشرات باشد.

افزون بر اینکه انجیر نخستین پوشش انسان بود ویژگی دیگری برای درخت انجیر هست که تندیسگران در تندیس های برهنه نشان می دهند. آنها می گویند افسانه هایی هست که انجیر را در کنار میوه های دیگری هم خانواده اش مانند توت، رازک، درخت نان و شاهدانه هندی از شمار میوه های ممنوعه می دانند. گفته می شود تا وقتی سیب بعنوان میوه ممنوعه پیدا شد و با آدم و حوا پیوند خورد؛ میوه ممنوعه انجیر بود.

باز در کتاب مقدس اشاره دیگری به انجیر هست. آنجا که مریم و عیسای نوزاد در سفر به مصر زیر درخت انجیری می آرامند. زائران سده ها این درخت را زیارت می کردند. همچنین افسانه دیگری هست که می گوید ساقه درخت انجیر شکافی برداشت و پناهگاه مریم و نوزادش شد. این هنگامی بود که سربازان هرود در پی آنان بودند.

در اساطیر سامی درخت انجیر به گونه ای بد شگون هم هست. این بدشگون بودن به روایتی از یهودا برمی گردد. آنجا که یهودا خود را به درخت انجیری حلق آویز کرد.

اما در اساطیر رومی هم از انجیر بسیار یاد شده است. مثلا در افسانه ای ژوپیتر در پی تیتان ایسئوس بود. رئا مادر ایزدان، به کمک ایسئوس آمد و این تیتان را به درخت انجیر تبدیل کرد. ساکنان سیرن تندیس ساتورن همسر رئا را با حلقه ای از انجیر بر سرش می آراستند. چرا که آنها ساتورن را با آفرینش انجیر مرتبط می دانستند. انجیر درخت مقدس باکوس هم هست. برای همین در جشنهای باکوسی در کنار تاک انجیر هم بزرگ داشته می شد. زنان هوادار باکوس در این جشن گردنبندهایی از انجیر خشک به گردن می کردند. در همین جشن مردان تندیس هایی از پریاپوس با تمثال ذَکَر را که از چوب انجیر حکاکی شده بود حمل می کردند.

رومی ها می گفتند درخت انجیر باعث استقرار روم شده است. آنها باور داشتند گهواره ای که روموس و رومولوس را به روم آورد، در ریشه درخت انجیر در سواحل تیبر جا گرفته بود. این درخت تا چهار قرن در روم بزرگ داشته می شد.

گفتنی است درخت انجیر مقدس به فیکوس رومینالیس یا انجیر رومی شهرت پیدا کرد. رومینوس نام خانوادگی ژوپیتر بود. ژوپیتر فراهم کننده خوراک انسان بود. رومینا هم ایزدبانوی سینه زنان بود. به این ترتیب آن تصور باکوسی از انجیر موجب شد این درخت را نماد باروری و آفرینش بدانند. درخت انجیر درخت مقدس ایزدبانو جونو هم بود. جونو ایزدبانوی ناظر بر ازدواج بود.

درباره مقدس بودن درخت بلوط

در میان جهانیان، درخت بلوط برای مردمان سراسر اروپا و اسکاندیناوی، درخت مقدس به شمار می رود. این درخت تنومند، بادوام و دیرزی از روزگار نخستین تا دوران دراویدی ها برای مردمان این منظقه مقدس بوده است. چرا که بر اساس اساطیر اروپا و اسکاندیناوی کشمشک مقدس یعنی همان شاخه زرین و رازناکی که بالدر با آن کشته شد، بر روی بلوط می روید.

شاید بالدر روایت متأخر از یک ایزد درخت باشد که باید قربانی می شد تا باروری محصولات و انسان را تضمین کند. در دورانهای بعد، این آیین به شکل نمایش نقاب پوشان درآمد و با روز نخست ماه مه پیوند خورد. در این روز روح درخت را درون شاخه های برگ دار بلوط پیچیده و محکوم به مرگ می کردند.

اسطوره ای مانند اسطوره بالدر را در میان اساطیر ایتالیای باستان داریم. آنجا که شهریار جنگل، در درختزار آریسی می زیست. این درختزار خانه گاهِ اگه ریا بود. اگه ریا یک پری دریایی بود. به گفته پلوتارخ این پری یکی از پریان ویژه بلوط و ساکن بیشه بلوط بود. اگه ریا با شاه نومیا در بیشه مقدس می زیست.

جیمز فریزر این همزیستی را یادآور ازدواج مقدس می دانست. در ازدواج مقدس پادشاهان روم باستان بطور منظم با یک ایزدبانوی گیاه و آب پیمان می بستند تا ایزدبانوان را در اجرای نقش و کارکردهای ایزدی و جادویی یاری کنند. در روم باستان در مراسم بیوکانی (عروسی) شاخه های بلوط می بردند تا تصمینی برای پیوندی بارور باشد.

بعدها بلوط درخت مقدس رومیان شد. آنها می گفتند ژوپیتر هنگام زایش زیر درخت بلوط پناه گرفت. آنها می گفتند میوه بلوط نخستین خوراک انسان بوده است و در افسانه ای آمده که سِرِس- ایزدبانوی کشاورزی روم- ذرت را جانشین میوه بلوط کرد. رومیان به ویژه دروگران در جشنهای سرس جامه ای از میوه بلوط به تن می کردند. در روم اگر کسی موفق می شد انسانی را از مرگ نجات دهد تاجی از برگهای درخت بلوط بر سرش می گذاشتند.

سرس

به گفته کتاب مقدس درخت بلوط برای نخستین پرستندگان یهوه اهمیت داشته است. در سفر پیدایش می خوانیم یعقوب ایزدان بیگانه و گوشواره های خاندانش را زیر درخت بلوط شه شم دفن کرد (سفر پیدایش ۴/۳۵). در حزقیال نبی پیروان خوارشمرده بعل زیر یک درخت بلوط یا در درختزار بلوط زیر هر بلوط برگ داری بوی خوش برای همه بتها می پراکنند و قربانی می کنند (حزقیال نبی ۱۳/۶).

سقراط به بلوط سوگند یاد می کند، همانطوریکه به درخت مقدس پیشگو سوگند یاد می کنند. هومر می گوید مردم زیر درخت بلوط به توافق ها و پیمانهای جدی خود رأی می دادند چرا که محل امنی بود. همچنین حلقه های بلوط را روی سر کسانی که در مراسم اسرارآمیز الوریس در پرستشگاه دمتر شرکت می کردند می گذاشتند.

یکی از پرآوازه ترین پیشگویان یونان باستان، پیشگوی زئوس در پرستشگاه دودونا بود. او درون یک چوب بلوط بود. کاهن بانو نیز معبدی زیر یک درخت سترگ بلوط داشت و از روی خش خش برگها تفسیر می کرد و به پرسش ها پاسخ می داد.

آرگو، کشتی آرگونوتها هم از چوب بلوط جنگلی ساخته شد و هر الوار می توانست سخن بگوید و مسافران را پند دهد.

درباره مقدس بودن درخت زبان گنجشک

در اساطیر یونانی آفرینش انسان با درخت کیهانی زبان گنجشک پیوند خورده است. هزیود افسانه ای را روایت می کند که در آن زئوس نژادی از انسانهای برنجی را از درختان زبان گنجشک می آفریند. این افسانه در آثار هومر به گونه ای دیگر بازروایی می شود. آنجا که پنلوپ به اولیس می گوید:”بگو از چه زمانی از تیره ات برآمده ای؛ چه تو از درخت کهن پدید نیامده ای…”.

در اساطیر اسکاندیناوی گفته می شود که اُدین انسان را از چوب درخت زبان گنجشک آفرید. در حماسه اِدا، کتاب مقدس اسکاندیناوی، آمده که درخت زبان گنجشک همان درخت کیهانی ایگدراسیل است. شاخه هایش در جهان گسترده می شود و به آسمان می رسد و ریشه هایش به ژرفایی به نام دوزخ می رسند.

اسکاندیناوی های باستان نیمه بالایی ساقه این درخت را میدگارد می خواندند. آنها گمان می کردند زمین قرص مانند است و اقیانوسی آن را احاطه کرده که با مار ابدیت و لبه پایانی زمین مرز کوهستانی دارد. اسکاندیناویهای باستان می پنداشتند اسگارد، کوه ایزدان در پای والهالا، در این مرز بلافاصله دور ساقه درخت می پیچد.

درخت زبان گنجشک با مار پیوند دارد. پلینی در سده نخست میلادی می نویسد: درخت زبان گنجشک در برابر مار خاصیت جادویی دارد. بطوریکه مارها ترجیح می دهند بسوزند اما روی شاخه درخت زبان گنجشک نروند. مارها حتی زیر سایه این درخت هم نمی مانند. نویسنده ای در سده ۱۶ میلادی به نام جرارد هم می گوید:” رسم عجیبی است که در طبیعت، درخت زبان گنجشک پیش از آنکه مار پیدایش شود، باید شکوفه بدهد و پیش از آنکه مار دوباره از آنجا برود، نباید برگهایش بریزد”.

باورهای رایجی هم هست که می گوید اگر شاخه درخت زبان گنجشک را باخود حمل کنید یا آن را روی کلاهتان بگذارید موجب مارگزیدگی می شوید. یا اگر دچار مارگزیدگی شدید نوشیدن شیره درخت زبان گنجشک شفابخش است. اما برخلاف اینها گاهی گفته می شود عصایی که از چوب درخت زبان گنجشک ساخته شده باشد دورکننده و کشنده مار است.

از باورهای دیگر درباره این درخت اینکه به کمک این درخت می توانند جادوگرها را دور کنند. یا اینکه دسته ای از کلید به شکل زبان گنجشک اثر جادو را خنثی می کرد. شیره این درخت را به نوزادان می خوراندند تا ارواح خبیث را از آنها دورکند. نخستین حمام نوزاد با آبی بود که با آتش زبان گنجشک گرم شده بود. و سرانجام اینکه دسته ای از برگ زبان گنجشک می توانست نگهبان بستر و کسی باشد که روی آن بستر خوابیده است.

درباره مقدس بودن درخت غار

درخت غار اساطیری Laurus nobilis است. این درخت را نباید با درخت غار دیگری که Prunus Lauroceraus نامیده می شود و میوه اش شبیه گیلاس است اشتباه گرفت. همچنین درخت غار اساطیری با درخت غار اسکندر به نام Ruscus racemosus که زمانی از شاخ و برگش تاج ساختند و بر سر شاهزاده پاریس (شخصیت اساطیری یونان باستان)، گذاردند؛ فرق دارد.

یونانیان در زبان عامه درخت غار را دافنه می خواندند. دافنه دختر پنتئوس، ایزد رود بود. آپولن شیفته او شد و در پی او افتاد. دافنه بسوی پدرش که ایزد رود بود فرار کرد و از او خواست کاری کند که دست آپولن به او نرسد. پنتئوس او را به درخت غار تبدیل کرد. آپولن که در این عشق ناکام مانده بود از برگ درخت غار برای خود تاج درست کرد و فرمان داد که این درخت باید همیشه سبز باشد و از آن به بعد درخت غار درخت مقدس او شد.

پبشگوی معبد آپولن در معبد دلفی برگهای درخت غار را می جوید. همچنین دود برگهای درخت غار را که از آتش برمی خاست استنشاق می کرد تا به مرتبه الهام برسد. بسیاری از پیشگویان دیگر معابد هم از این محرک استفاده می کردند. مثلا پیشگویی پشت سدی از درخت غار پنهان می شد و کسانی که پند و پیشگویی او را می خواستند باید حلقه ای از برگ درخت غار بر سر می گذاشتند. بعدها کافی بود پیشگویی شاخه درخت غار را در دست بگیرد تا آینده را پیشگویی کند.

یونانیان باستان باور داشتند اگر یک برگ درخت غار در زیر بالش خود بگذارند در خواب می توانند آینده را پیشگویی کنند. آنها در مراسم طلسم، برگ درخت غار را می سوزاندند و از روی جزجز برگه در آتش فال می گرفتند. یونانیها همچنین برای بزرگداشت شاعران، قهرمانان جنگی، کاهنان، پیروزمندان مسابقات پب تیا و المپ وبرخی مقامات عالی خود، حلقه ای از برگ غار بر سرشان می گذاشتند.

آنها در جشن درو شاخه ای از غار یا زیتون را حمل می کردند و آن را بعنوان نماد برکت و نعمت زمین در سال پیش روی خود، بر دروازه مزرعه می گذاشتند.

جیمز فریزر می گوید درخت غار برای رومیان نیز مقدس بود. او می گوید دادورانی که بر مسابقات سیرک نظارت داشتند، سرهنگانی که پیروزی یی را جشن می گرفتند، چهره ی خود را به رنگ سرخ کرده جامه ژوپیتر را می پوشیدند. تاج بر سر می گذاشتند. عصای سلطنت را در یک دست و شاخ ای از درخت غار را در دست دیگر می گرفتند. به گفته فریزر آنها هم خود حلقه ای از برگ غار بر سر می گذاشتند هم تاجهایی از درخت غار را بر سر چهار اسبی که گردونه را می کشید می گذاشتند.

در روم باستان همچنین پیک هایی که خبر پیروزی سپاه را برای مردمان می آوردند حلقه ای از برگهای غار بر سر داشتند.

درباره مقدس بودن درخت راج و پیچک

در میان درختان مقدس جهان دو درخت راج و پیچک (پاپیتال) همیشه با هم در ارتباطند. این دو درخت سر سبز به دو شکل جدانشدنی با کریسمس نیز پیوند خورده اند.

پیچک از نظر اساطیری کهن تر از راج است. پیچک با ایزد دیونیزوس پیوند دارد. دیونیزوس پسر زئوس و سمله بود. هرا همسر زئوس که به دیگر همسران زئوس رشک می ورزید و آنها را آزار و اذیت می کرد، به شکل پرستاری بر سمله پدیدار شد و به او گفت برای اینکه عشق زئوس را بیازمایی از او بخواه نزد تو برهنه شود( خود را آشکار کند). زئوس خواست سمله را از اینکار منصرف کند اما نتوانست. همینکه زئوس برهنه (پدیدار) شد، شعله ای آسمانی سمله را در کام خود گرفت. نزدیک بود شعله فرزندی را که سمله در شکم داشت بکشد اما ناگها از او پیچکی رویید. زئوس بچه را در ران خود جای داد تا هنگام زادنش فرا رسید. در روایت دیگری از این افسانه آمده که سمله نوزاد خود را زیر بته پیچکی رها کرد.

برخی می گویند کیسوس Kissus یا سیسوس Cissus نام باستانی پیچک نخستین نام دیونیزوس بوده است. برخی هم می گویند سیسوس نام یک پریست که در جشن دیونیزوس آنقدر رقصید تا در برابر دیونیزوس بیهوش افتاد و مرد. دیونیزوس او را که بی هنگام جان سپرده بود، به پیچک تبدیل کرد.

نام دیگر دیونیزوس باکوس است. باکوس اغلب طوری تصویر شده که حلقه ای از پیچک بر سر دارد. در شهر باستانی آخارناییی یک پیچک خاص دیونیزوس وجود داشت. پلوتارخ می گوید پیروان باکوس را باکوئه می گفتند. باکوئه ها پیچک می خوردند و مست می شدند. این مستی به گونه ای بود که موجب خشم تلقین شده، می شد. هر چند بعدها تصور کردند پیچک مستی را فرو می نشاند.

باکوس را ایزد شراب می دانند. به خاطر پیوندی که پیچک با این ایزد دارد، این گیاه را سرچشمه الهام بخشی می دانند. کاهنان ژوپیتر اگر پیچکی را لمس می کردند مردم گمان می کردند آنها وارد خلسه ای پیامبرانه شده اند.

پیچک بعدها گیاه مناسبی برای تاج شاعران شد. چنانکه ویرژیل فکر می کرد گیاه پیچک خاص شاعران شبانی (پاستورال) است نه برای شاعران شهروند. زمانی پیچک را برای حلقه گل پیروزمندان مسابقات کورینت استفاده می کردند. در یکی از جشنهای قوم اسپارت هم تاج پیچک را سر هیاسینتوس می گذاردند.

در یونان کشیش در مراسم عروسی حلقه پیچک را به گردن عروس و داماد می آویخت. چرا که گمان می کردند این گیاه به خاطر درهم پیچیده بودنش نماد کهن وفاداریست.

درباره مقدس بودن درخت کاتون وود

یکی از درختان مقدس جهان، درخت کاتون وود Cottonwood است. این درخت برای سرخپوستان قوم هیداتسا Hidatsa در امریکای شمالی درخت مقدسی است. این درخت بزرگترین درخت دره های علیای میسوری است. به باور سرخپوستان هیداتسا درخت کاتون وود دارای خردیست که اگر او را نیکو بدارند، آنها را در بسیاری از امور یاری میکند.

سرخپوستان پیش از متمدن شدن حتی انداختن این درخت را گناه می دانستند. پیران این قوم می گفتند بدبختی های تازۀ قومشان به خاطر بی احترامی نسل جوان به این درخت است.

درباره مقدس بودن درخت نارگیل

درخت نارگیل یکی دیگر از درختان مقدس جهان است. مردم قوم ونیکا Wanika در شرق افریقا گمان می کردند هر درختی، به ویژه درخت نارگیل، روانی دارد. برای آنها انداختن درخت نارگیل برابر با مادرکشی است. چرا که این درخت را زندگی بخش می دانند.

مردمان گربالی Grbali در دالماسی نیز باوری مانند قوم ونیکا دارند. آنها باور دارند برخی از درختان بزرگ روان دارند و اگر کسی آنها را بیندازد در جا جان می سپارد.

درباره مقدس بودن درخت سیب

سیب برابر با جاودانگی و جوانی و شادی ابدی در زندگی پس از مرگ است. قطع درخت بد شانسی می آورد. در اسکاندیناوی ایزدان با خوردن سیب های طلایی ایدون، ایزدبانوی جوانی و بهار، برای همیشه جوان ماندند. یک افسانه ویلزی هم هست که در آن شهریاران و قهرمانان پس از مرگ جسمانی در بهشت سرشار از درختان سیب آوالون تا ابد شاد زندگی می کنند.

هرکول در اساطیر یونان با سیب های طلایی هسپریدها به جاودانگی رسید. داستان از این قرار بود که هسیپرید ها سه پری بودند. آنها را دختران شب میخواندند. دختران شب در دورترین باغ در سمت غرب جایی که خورشید غزوب می کند از درخت سیبهای طلایی مراقبت می کردند. غیر از این سه پری اژدهای صدسری هم از این درخت مراقبت می کرد. اماهرکول توانست اژدها را بکشد و سیبها را بدزدد و آنها را برای شهریار اوریستس ببرد تا اوریستس آنها را به آتنا ببخشد. در این افسانه هرکول با به دست آوردن سیبهای طلایی به جاودانگی رسید.

سیب زرین دوبار دیگر در اساطیر یونان داستانهایی آفریده است. یکی وقتی که آرس خدای جنگ در یک جشن دعوت نشد یکی از این سیبهای زرین باغ هسپیریدها را به پاریس شاهزاده ی تروآ داد و از او خواست آن را به زیباترین زن بدهد. پاریس سیب را به آفرودیته داد و آفرودیته در برابر به او قول داد کمکش کند تا هلن همسر پادشاه آخاییان را بدزدد و از آنِ خود کند. همین موجب جنگ های ده ساله تروآ شد که شرح آن در ایلیاد و ادیسه هومر آمده است. برخی آفرودیت را الهه ی باغها می دانند.

داستان دیگر مسابقات آتالانته است. آتالانته از پذیرش همسر خودداری می کرد. وقتی او را مجبور کردند ازد.اج کند، شرط گذاشت که اگر کسی در مسابقه ی دو ازمن پیشی بگیرد با او ازدواج می کنم. هیچکس یارای رقابت با او را نداشت. آتالانته مسابقه دهنده هایی را که می خواستند از او پیشی بگیرند را با نیزه می زد. اما سرانجام پسر عموی او هیپومنس توانست با کمک سیبهای زرینی که آفرودیت آنها را به او داده بود در این مسابقه پیروز شود و با آتالانته ازدواج کند.

در اساطیر یونان و اساطیر سلتی سیب نماد زندگی نو و جوانی است. در این اساطیر سیبی که دو نیمه شده باشد برابر شهوت پنداشته می شود و از آنِ الهه عشق است.

درباره مقدس بودن درخت سیلک کاتون

درخت سیلک کاتون Silk-Cotton یکی دیگر از درختان مقدس جهان است. این درخت سترگ ترین درخت افریقای غربی است و برای همۀ اقوام آن سرزمین از سنگال تا نیجر مقدس است. مردم افریقای غربی درخت سیلک کاتون را خانه ارواح یا خانه خدایان می دانند. این باور را در آنسوی این کرۀ خاکی هم می بینیم. در فیلیپین برخی از مردمان گمان می کنند روانهای درگذشتگانشان بر درخت ها زندگی می کنند. آن هم بر بلندترین درخت خا که شاخه های خود را به هر سو می گسترانند.

درباره مقدس بودن درخت فندق

یکی از درختان مقدس در جهان درخت فندق است. این درخت با نام علمی Corylus avellana در اساطیر فرهنگهای مختلف جهان برای ساختن عصا، گرز شهریاران، کشتی و … استفاده می شد. در اسکاندیناوی درخت فندق درخت مقدس ثور بود که همه چیز را در برابر برق آسمان محافظت می کرد.

ایزد ثور

رومیها باور داشتند که آپولن چوبدستی یی از چوب فندق به مرکوری داده بود و مرکوری این چوبدستی را برای فرونشاندن شهوات و تقویت پرهیزگاری به کار می برد. این چوبدستی چاووشی یا کادوسئوس Caduseus خوانده می شد و به شکلی ساخته شده بود که مارها دور آن پیچیده بودند و در بالای آن یک جفت بال وجود داشت. در اساطیر روم این چوبدستی در دست آسکله پیوس Asclepius نماد حرفه پزشکی بود.

چوبدستی کادوسئوس

در اساطیر عبری عصای موسی از چوب درخت فندقی بود که از باغ عدن و به دست حضرت آدم درست شده بود. نوح این عصا را با خود به کشتی برده بود. بعدها همین عصا به شِم، ابراهیم،اسحاق و یعقوب رسید. سپس از طریق یوسف به موسی رسید. متأسفانه مترجمان جدید عصای فندقی را به عصای بادامی برگردانده اند.

ساختن عصای اساطیری یا جادویی شرایط ویژه ای داشته است. براساس روایات عبری این عصا در مراسمی آیینی و از شاخه بکری که هیچ شاخه فرعی نداشته باشد درست می شد. همچنین باید آن را در روزهای مقدس مانند جمعه نیک، روز یوحنای قدیس، عید تجلی یا سه شنبه اعتراف می ساختند. آنها همچنین می توانستند این عصا را در نخستین یا واپسین شب هلال ماه بسازند. کسی که شاخه را از درخت می برید باید رو به خاور می ایستاد و شاخه درخت باید از سمت خاور درخت بریده می شد. این شاخه تازه بریده شده باید به پرتوهای خورشید که درحال طلوع بود پیشکش می شد. به این ترتیب عصا جنبه ایزدی پیدا می کرد.

اما باورهای کم اهمیت تری هم در باره درخت فندق وجود دارد. مثلا در آلمان دوره باستان این درخت نماد جاودانگی بوده است. دلیل این جاودانگی شاید آن باشد که درخت فندق در پایان زمستان شکوفه می دهد. در زمانهای متأخر هم این گیاه با شادی ازدواج پیوند خورده است. برخی می گویند این باور از آنجا گرفته شده که دانه ی فندق دوقلوست؛ در حالیکه می دانیم مغزهای دیگر مانند گردو، پسته، بادام، بادام زمینی نیز دوقلو هستند! در انگلستان سده های میانه این درخت نماد باروریست.

در ایرلند نبود مارهای سمی را به پاتریک قدیس نسبت می دادند. آنها می گفتند پاتریک قدیس عصایی از درخت فندق در دست گرفت و با آن همه مارهای سمی را گردآورد و آنها را در دریا انداخت.

درباره مقدس بودن درخت سور یا سرخدار

یکی از درختان مقدس جهان بدون تردید درخت سور یا سرخدار است. پوست تنه این درخت سرخ رنگ است و شاید همین دلیل نام این درخت باشد. چوب زیر پوسته درخت نیز به رنگ قرمز شاه بلوطی یا رنگ قهوه ای روشن است. برگهای سوزنی دارد و در برابر حشرات بسیار مقاوم است.

جنگلهای سرخدار در شمال ایران میراث کهن کشورماست که درختانی کهنسال و بادوام دارد. گفته می شود این درخت مربوط به دوران پیش از یخبندان (یعنی دوران سوم زمین شناسی) است. بنابراین میتوان گفت این گونه درخت ۱۹۰ میلیون سالست روی زمین ماندگار بوده است. شاید به این دلیل که گفته می شود با ساقه توخالی هم میتواند رشد کند. این درخت هم خاصیت سمی و هم خاصیت دارویی دارد. غیر از ایران این درخت در مرکز و جنوب اروپا، شمال غرب افریقا و جنوب غربی آسیا نیز وجود دارد.

درخت سرخدار دارای برگهای سوزنی و از تیره کاج است و مانند کاج نماد جاودانگی و نماد زندگی پس از مرگ است. سوگواران هنگام خاکسپاری عزیزانشان شاخه های سور را در دست می گرفتند و آنها را داخل گور می گذاردند. حتی گاهی پاجوش های این درخت را در کفن درگذشته قرار می داند.

آنها بریدن یا آسیب رساندن به این درخت را بدشگون می دانستند. از آنجا که این درخت عمر بسیار طولانی (بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ سال) دارد می گفتند این درخت در برابر نیروهای شر پایدارست؛ پس آن را جلوی درخانه هایشان یا جایی که سدی در برابر باد و توفان و نیرهای مرموز اهریمنی باشد می کاشتند.

در کلیساها هم این درخت را برای پیشگیری از جادوگری و جلوگیری از کارهای ارواح شر می کاشتند. رابرت ترنر (سال ۱۶۶۴) نوشته است: کارکرد اصلی درخت سور در محوطه کلیسا این بود که این درخت عفونت و بخارهای آلوده برخاسته از گورها را هنگام غروب آفتاب، جذب و خنثی می کرد. او می نویسد حتی گاهی این بخارات را به سوی شهابهایی به نام ایگنس فتویی می کشید.

هرچند سمی بودن درخت سور و پیوند این درخت با محوطه کلیسا و خاکسپاری آن را بد نهاد جلوه می داد؛ اما آن را شادی آور هم می دانستند چرا که خاصیت دارویی هم داشت و در برابر شر و پلیدی پایدار بود. شکسپیر از این درخت با صفت سرنوشت ساز دوگانه یاد کرده است (ریچارد دوم).

در انگلستان از چوب سرخ رنگ این درخت کمان هم می ساختند. کهن ترین سلاح های چوبی به جا مانده نیزه هایی از دوران کهن سنگی است که از چوب این درخت ساخته شده است.

درباره مقدس بودن درخت صنوبر یا درخت کاج

در میان درختان مقدس جهان درخت کاج یا صنوبر از همه شناخته شده تر است. در اساطیر، درخت صنوبر نه فقط صنوبر که شامل هرنوع کاج مخروطی می شود. گفته می شود نخستین الوارهایی که برای ساختن کشتی از آنها استفاده شد، چوب درخت کاج بود. کاج از دورانهای کهن درخت مقدس ایزد دریا به شمار می رفته است.

در فریجینه کاج درخت مقدس سیبل، مادر ایزدان و ایزدبانوی باروری بود. در این افسانه ها از عشق سیبل به اَتیس سخن گفته شده است. اتیس شبانی جوان بود. سیبل او را مسئول پرستاری از پرستشگاهی کرد و مجبورش کرد مجرد بماند. اما اتیس شیفته یک پری شد. او بخاطر اینکه پیمانش را شکسته بود (مجرد نمانده بود)، دیوانه شد و خود را اخته کرد. اتیس با پیکری خون آلوده زیر درخت کاج جان سپرد.

براساس اساطیر روم، رئا جلوی مرگ او را گرفت. رئا او را به کاج تبدیل کرد. رئا از ژوپیتر خواست که این درخت همیشه سبز بماند. ژوپیتر هم به او اطمینان داد که این درخت همواره سرسبز باشد. برای همین هرسال در جشن سیبل یک درخت کاج را قطع می کردند. آن را با بنفشه تزئین می کردند و مانند یک جسد تا محراب روی دوش می بردند. آنها می پنداشتند این بنفشه ها از خون اتیس روییده اند.

درباره مقدس بودن درخت چنار

یکی از درختان مقدس جهان درخت چنار است. چنار سترگ ترین و کهن ترین درخت نجد ایران است. این درخت آنقدر بلند است که از دوردست هم دیده می شود. همچنین شاخه های آن چنان گسترده می شود که می تواند پهنۀ بزرگی را زیر سایۀ خود بگیرد. برخی از دهقانان روستای کشار در سولقان تهران درخت چنار را «شاه درختان» می دانند.

دکتر مهرداد بهار می گوید: تقدس چنار برای ایرانیان بخاطر سترگ بودن یا عمر درازش نیست بلکه برای آنها نوجوان شدن این درخت در هر سال به آن حالتی جادویی و ستایش انگیز داده است. زیرا چنار هرسال پوست می اندازد و شاخه های تنومند آن به رنگ سبز روشن در می آید. این جوان شدن هرسالۀ چنار مانند سبز ماندن سرو به آن تقدس داده است.

حفظ قدرت جوانی یکی از شرطهای لازم برای باروریست. بنابراین آن را نشانۀ برکت و نعمت بخشی ابدی خدایان و روانهای درگذشتگان میدانند.

تاریخچه درخت چنار در ایران

پادشاهان پارس همواره درخت چنار را گرامی می داشتند. در دربار ایران درخت چنار زرین همراه با تاک زرین بود که بیشتر آنها را در اتاق خواب شاهان می گذاردند و چنار را به گوهرهای بسیار می آراستند. پارسیان این درخت را ستایش می کردند. هنگامیکه داریوش بزرگ در آسیای صغیر بود به او درخت چنار و تاکی زرین پیشکش کردند. همچنین خشایارشاه در راه جنگ یونان درخت چنار بزرگی دید دستور داد آن را به زیورهای زرین بیارایند و نگهبانی از آن را به سپاهیان برگزیده خود سپرد.

دربارۀ اینکه چرا درخت چنار با تاک همراه بوده است چیزی نداریم جز گفته هرودوت آنجا که می گوید واپسین شاه ماد دختر خود، یعنی مادر کوروش را در خواب دید که از شکمش تاکی رویید و سراسر آسیا را پوشانید. دکتر بهار در توضیح این مطلب می گوید: میدانیم انگور در اساطیر ایرانی مظهری برای خون است. خون هم نیروی اصلی زندگیست. او می گوید در دولت هخامنشیان که بازمانده هایی از آیینهای بومی کهن مادرسالاری در آن باقی بود، پادشاهی از طریق زنان ادامه پیدا می کرد. پس میتوان تاکی را که بر قامت چناری می پیچد مظهر خون و دوام سلطنت هخامنشیان دانست. او می گوید چنار نماد شاه و تاک نماد همسر اوست.

درخت سرو در ایران

یکی از درختان مقدس جهان درخت سرو در اساطیر ایران است. در ایران باستان هم مانند بسیاری از فرهنگهای کهن درختان را منزلگاه ایزدان می دانستند. در این میان درخت سرو برای آنها تقدس ویژه ای داشت. رکس وارنر می گوید درخت سرو برای ایرانیان نماد اهورامزدا، ایزد برتر ایزدستان ایرانی بوده است.

منبع:

  • از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار
  • دانشنامه اساطیر جهان، رکس وارنر

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

2 دیدگاه روشن درختان مقدس جهان

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.