آیین نیایش هوم

آیین نیایش هوم

آیین نیایش هوم در اوستا نشان می دهد این گیاه محور آیین های زوهَر بوده است. در این آیین، آب را بعنوان عنصری مینوی و مقدس با هوم می آمیختند. در این روند یعنی کوبیدن هوم و آمیختن آن با آب نیایش ها یی می خواندند و به این شکل آبی را که قرار بود به ایزدان پیشکش کنند تقدیس می کردند. پیشکش کردن آب تقدیس شده به خدایان در واقع پیوندی میان زمین و آسمان تلقی می شد. چرا که هوم ایزدی آسمانی به شمار می آمد که نیایش های خوانده شده به آبی که با هوم می آمیخت را به آسمان و نزد خدایان بالا می برد. این درست مانند آیین نیایش آتش بود که آن را میزده می خواندند. در آنجا آتش پیوند میان زمین و آسمان بود چرا که گوشت جانور قربانی شده را می سوزاندند و بو و دود آن را به آسمان می فرستادند تا غذای خدایان شود.

در گاهان می بینیم همان نقشی که آب در برابر هوم دارد را هیزم در برابر آتش دارد. هیزم آتش را تغذیه می کند در واقع اینطور به نظر می آید که هیزم به ایزد آتش پیشکش شده است. آب نیز به هوم ساییده شده افزوده می شود تا پراهوم یا نوشابه مقدس ساخته شود و میتوان انگاشت که آب به ایزد هوم پیشکش شده است. در اینجا آب و آتش هر دو حامل قربانی برای خدایانند.

زرتشت آیین نیایش هوم و قربانی کردن هوم و آمیختن آن با آب تقدیس شده را جایگزین نیایش آتش و قربانی کردن جانور کرد. به سخنی دیگر او آیین زوهر را جایگزین آیین میزده کرد. زرتشت کوشید تا آبی را که با خواندن منثره پاک و مقدس شده جایگزین کشتن جانور و مراسم خونین آن کند. او حتی در آیین میزده نیز تلاش کرد تا سوزاندن بخور و خواندن منثره را به جای کشتن جانور و سوزاندن گوشت قربانی برتری دهد. او در این روند پیروز شد و سرانجام آیین کشتن جانور به شکلی خونین و خشن که میان قبیله های مهرپرست سکا و سرمت باقی بود؛ در ایران ریشه کن شد و جای خود را به کوبیدن هوم داد.

شکل های دیگر آیین نیایش هوم

آیا آیین نیایش هوم به یک شکل بوده یا شکل های دیگری هم داشته است؟ دکتر شروین وکیلی در پاسخ به این پرسش می گوید: در اوستا واژه ی هوم، آیین فشردن هوم و نیز آیین نیایش هوم پرشمار بکار رفته است. همچنین به عناصری زرتشتی مانند برسم و منثره بسیار اشاره شده است. این تأکید و اشاره های پرشمار از سویی نشان می دهد که آیین هوم در دید زرتشت بافتی مقدس، یکدست و جاافتاده بوده و به هیچ روی کجروی از آن پذیرفته نمی شده؛ و از سوی دیگر میتوان گمان کرد که در کنار آیین نیایشی که در اوستا آمده سنت ها و شکل های دیگری هم برای پرستش هوم وجود داشته که این تکرار و تأکید زرتشت در اوستا میتوانسته به معنی رد آنها باشد.

یک شکل از آیین نیایش هوم قربانی کردن برای این ایزد بوده است

از آنجا که سنت هندویی ستایش هوم با آیین نیایش هوم در ایران تفاوت دارد میتوان انگاشت که در دوران ظهور زرتشت بیش از یک آیین نیایش هوم رواج داشته است. برای مثال در هند منثره در مراسم نقشی ایفا نمی کند یا برسم فقط یک موقعیت حاشیه ای دارد و حتی گاهی غایب است و هوم گاهی به تنهایی و گاهی با آمیختن با شیر نوشیده می شود. بی تردید در ایران نیز نسخه های دیگری از این آیین وجود داشته است. یکی از این سنت ها که در اوستا رد شده، جنبیدن و رقصیدن هنگام نوشیدن هوم بوده است. در هوم یشت می خوانیم نوشنده ی هوم نباید مانند گاودرفش خود را به جنبش درآورد:

آنانکه هوم نوشیدند، نباید به دلخواه خویش همچون «گاودرفش» در جنبش باشند. آنانکه از تو (هوم) سرخوشی یابند، باید زنده دل به پیش روند و ورزیده به درآیند.

هات۱۰،بند۱۴

کسی که هوم می نوشد باید سرخوشی اش را مدیریت کند تا زنده دل پیش رود و ورزیده به درآید. بنابراین گمان می رود شکلی کهن از مراسم هوم وجود داشته که نوشندگان در آن جست و خیز می کردند و مانند پرچمی در باد می رقصیدند. از اینجا و نیز آنجا که در اوستا بر فشردن هوم براساس آیین اشه تأکید زیاد می شود میتوان نتیجه گرفت که شکل های دیگری از این آیین وجود داشته است.

ردپای یکی از آیین های نیایش هوم را در بندی از هوم یشت می بینیم. آنجا که به انجام قربانی کردن جانوری برای هوم اشاره شده و گفته می شود که باید دو آرواره و زبان و چشم چپ قربانی را به هوم پیشکش کرد:

اهوره مزدا- پدرِ اَشَوَن- مرا-که هوم ام- از [اندامهای گوسفندِ] پیشکشی، دو آرواره و زبان و چشم چپ ارزانی داشت.

آن که از این پیشکشیِ به من- دو آرواره و زبان و چشم چپ که اهوره مزدا مرا ارزانی داشت-پاره ای برُباید یا بردارد…

…در خانه اش آتُربان و ارتشتار و برزیگر زاده نشود، در خانه اش دَهَک ها و مورَک ها وَرشنَ های گوناگون زاده شوند.

زود هوم دلیر را گوشت پیشکشی ببُر تا ترا به بند در نکشد؛ چنانکه افراسیاب تباهکار تورانی را – که در یک سوم [از ژرفایِ] زمین، میان دیوارهای آهنین می زیست- به بند درکشید.

یسنه، هات۱۱،بندهای ۳-۷

همچنین در هات ۲۴ یسنه در بندهای ۱ تا ۶ از پیشکش کردن یا آمیختن شیر با هوم در کنار گوشت خوشی دهنده سخن می رود که همان گوشت جانور قربانی ست:

به اهوره مزدا نیاز می کنیم این هوم و میَزد و زَور و بَرسَمِ به آیین اَشَه گسترده و گوشتِ خوشی دهنده و شیرِ روان و گیاه هَذانَئپتای به آیین اَشَه نهاده را…

هات۲۴

این درحالیست که در آغاز در آیین زرتشت قربانی کردن جانور برای خدایان کاری پسندیده نبود. بنابراین آشکارست اینها بازمانده هایی از سنت و آیینی کهن ترست.

آیین نیایش هوم آیینی برای نیایش خدایان

زرتشت توانست از میان آیین های نیایش هوم که به شکل های گوناگون از شمار قربانی کردن جانور برای ایزد هوم، بود آیینی را ماندگار کند که در آن هوم با آب آمیخته می شد. زرتشت عناصر نمادین آیین هوم را پذیرفت و آنها را درونی کرد. نوآوری زرتشت در این آیین، آن بود که آیین نیایش هوم را زبان مدارانه کرد و سکوت و آرامشی باوقار را در آن جایگزین جنب و جوشی برآمده از نوشیدن نوشابه ی مقدس سرخوشی آور کرد.

اما آیین نیایش هوم کم کم به آیینی برای نیایش همه ی خدایان تبدیل شد. همانطور که در یشت های اوستا در ستایش و نیایش ایزدان و ایزدبانوانی مانند آناهیتا، اردیبهشت، خرداد و… به برگزاری مراسم هوم با برسم و منثره و شیر بر می خوریم. در بند۱۸ اردیبهشت یشت می خوانیم:”اَردیبهشت، زیباترین امشاسپند را برای فر و فروغش با نماز[ی به بانگِ] بلند و با زَور می ستاییم. اردیبهشت، زیباترین امشاسپند را با هوم آمیخته به شیر، با برسم و با زبان خرد و منثره، با اندیشه و گفتار و کردار [نیک] و با زور سخن رسا می ستاییم”. همین گفتار را در آبان یشت در ستایش ایزدبانو آناهیتا هم داریم که در آن، آنگاه که اهورامزدا و زرتشت می خواهند برای این ایزدبانوی کهنسال و نیرومند قربانی کنند و نماز بگزارند، از سنت ارتشتاری مرسوم در این یشت برمی گردند و او را با هوم و شیر و برسم و منثره نیایش می کنند:

اورا- آن اَرِدویسورَ اَناهیتایِ اَشَوَن را- برای فَرّ و فروغش با نماز[ی به بانگِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می ستایم.

ای اردویسور اناهیتا!

بشود که تو از پی دادخواهی، [مارا] به فریاد رسی!

اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَومِ آمیخته به شیر، با بَرسَم، با زبانّ خرد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]، با زَور و با سخنِ رسا.

آبان یشت، کرده ۱، بند۹

نمونه های دیگری از این دست را در آبان یشت کرده ۵ بند۱۷ و نیز کرده ۲۴ بند ۱۰۴، در خرداد یشت بند۱۰ میتوان دید.

خویشکاری هوم در ایران و هند

هوم ایزدی گیاهیست که از سویی با جاودانگی و سرزندگی طبیعت و از سوی دیگر با نیروهای زاینده و بارورکننده ای که در آیین قربانی وجود دارد، پیوند می خورد. روایت های مربوط به هوم و سومه در متون کهن ایران وهند ارتباط میان خویشکاری هوم و نیز دیگر ایزدان هند و ایرانی را آشکار می کند.

در اساطیر هند سومه به شیر و گاو ماه، یعنی عناصری که مانند زن، زندگی بخشند پیوند می خورد. در داستان وَهدیارگَه می خوانیم که این ایزد به سودای انتقال جاودانگی اش به قرزندان، گاوی را آفرید. اما این گاو به دست وایو، ایزد باد، کشته شد و باد سومه ی او را که مایه ی جاودانگی بود، مکید و به ماه که زخمی شده بود، برد. ماه به دستور شیوا این سومه را خورد و دوباره زندگی یافت. برای همین در طول یک ماه مرتب از مقدار ماه کاسته و دوباره پر می شود. این یکی از اساطیریست که تغییر شکل ماه را توضیح می دهد.

در اسطوره ی دیگر هندی که به سومه و ماه مربوطست گفته می شود سومه ایزد ماه بود که ۴ دختر داشت و یکی از آنها را بیشتر از دیگران دوست داشت. سه خواهر از روی رشک به دَکَشه یا همان پرجاپتی شکایت بردند و این ایزد نیرومند به ماه یورش برد. برای همین ماه بیمار و زخمی شد و محکوم شد تا هر ۲۸ روز تغییر شکل پیدا کند. پس از این رخداد، سومه به سیتاماریچی شهرت پیدا کرد. سیتاماریچی به معنی «دارنده ی نور سرد» است و نشانگر بیماریست.

در اساطیر ایران آنچه در متون پهلوی و مانوی باقی مانده نشان می دهد ماه به دلیل شباهتش با شاخ گاو، ونیز پیوندش با عادت ماهانه ی زنان، پل ارتباطی بین زنانگی، گیتی زاینده (گاو) و تغییرات آسمانی منظم (ماه) بوده است. مانویان باور داشتند پر و خالی شدن ماه به خاطر اینست که روان و نورِ زندگی درگذشتگان کم کم در جام ماه گرد می آید و سپس از مسیر کهکشان راه شیری بسوی اقلیم نور رها می شود. همچنین براساس آنچه در اوستا می خوانیم از همان آغاز ارتباطی میان نیروهای زاینده و جاودانگی گیاهی با ماه که نماد زنانگی ست وجود دارد.

بنابراین بر اساس روایتهای هندی و پهلوی، پر و خالی شدن ماه به خاطر گردآمدن تدریجی نیروی زندگی مردمانیست که دچار تناسخ می شوند و روان شان بار دیگر به زمین بازمی گردد. در این روایتها نور رفتگان در ماه گرد می آید و به سومه یا هوم که جاودان کننده ی ایزدانست؛ تبدیل می شود. بر اساس این اساطیر این مایع نورانی همانست که به شکل باران به زمین می بارد و سرچشمه ی همه ی مایع های هستی (پشتاب مردان و شیرِ زنان) است. همین است که در آیین های قربانی باستان به صورت خون و گمیز گاو باقی مانده است. دو مایع نیروبخش و پاک کننده و مقدس که از بدن گاو، بعنوان نمادی از گیتی برآمده است و به ترتیب با شیر زنان و پشتاب مردان برابر گرفته شده است و زندگی جانوری و گیاهی را استمرار می بخشد.

در بخشی از اوستا (یسنه، هات۱۱، بند۶) می خوانیم:” آن کسی که از قربانی ویژه ی یشت بدزدد، در خانه اش آتوربان و ارتشتار و برزیگر زاده نمی شود”. در جای دیگر اوستا (هات ۱۰) نیز همانند این بند را می بینیم که می گوید زن نابکاری که از پیشکشی هوم بدزدد فرزندی آتوربان و نیکو نخواهد داشت. در برابر اینها در هات ۹ بند ۲۲ آمده: هوم به دختران اشون، شوهرانی دلخواه و پسرانی نامدار و پرهیزگار می بخشد. اینها و مواردی همانند نشان می دهد میان هوم و آمیزش جنسی و زایش فرزند پیوندی وجود دارد و نیز روشن می شود که روزگاری که قربانی کردن جانوری برای هوم رواج داشته و حریم آن فرزندآوری و آن هم داشتن فرزند سالم و از سه طبقه ی نیک ارتشتار و برزیگر و آتوربان بوده است. این خط و ربط هوم را با آناهیتا پیوند می دهد. از یاد نبریم که مراسم هوم با آب پیوند داشت و دو شاخه ی اصلی مراسم نیایش زرتشتی پیشکش کردن هیزم به آتش و هوم به آب است.

بنابراین دو ایزد باستانی آریاییان یعنی آذر و آناهیتا به غذاهایی دست پیدا می کنند که سبب ماندگاری آنهاست. هوم نخست گیاهی ست که به خاطر خصلت همیشه سبز و اثر درمان کننده و سرخوشی آورش، اکسیر تندرستی و جاودانگی می بخشیده است. از اینرو آمیختن آن با آب را میتوان همتای پیشکش کردن هیزم به آتش دانست. هر دوتای اینها موادی مقدس و گیاهی اند که باعث بقا و ماندگاری عنصری قدسی و فرازمرتبه می شوند.

دکتر شروین وکیلی می گوید به گمان من هوم در آغاز و در روزگاران بسیار دور عنصری بوده که در آیین پرستش ایزدبانوی آب ، همان که بعدها میان آریاییان به آناهیتا تبدیل شد، استفاده می شده است. او می گوید این عنصر احتمالا اسطوره های ویژه ی خود را داشته و به خاطر ملموس بودن و تجلی اش در قالب گیاهی مشخص، به تدریج روایتهایی پیرامونش پدید آمده و به ایزدی مستقل تبدیل شده است. چه بسا اصلا ورود این عنصر به آیین آناهیتا نیز بازمانده ای از یک سنت کهن تر و ناشناخته باشد که فقط بر تقدس این گیاه متمرکز بوده و بعدها به آب و جاودانگی و امور مینوی مربوط شده است.

بنیانگذار آیین هوم چه کسی بود؟

روایت هایی از بنیانگذار آیین هوم در دل دین زرتشتی باقی مانده است. هوم یشت با رویارویی زرتشت و هوم آغاز می شود و با سخنان هوم آنجا که رزتشت را از نخستین پرستندگان و پریستاران خود می داند ادامه پیدا می کند. براساس این بخش از اوستا (هوم یشت) نخستین کسی که هوم را ستود ویونگان بود، دومی آبتین از نژاد جمشید،سومی اترت و چهارمی پوروشسپ سپیتمان پدر زرتشت بودند. دکتر وکیلی گمان می کند پوروشسپ بعدها به فهرست سه نفره بنیانگذاران باستانی این آیین افزوده شده است. چرا که در همین یشت، هوم به زرتشت می گوید این چهار تن در زمانهای گوناگون آیین پرستش او را بنیان گذارده و آن را پاس داشتند و هوم هم در ازای آن به آنها فرزندانی نامدار پیشکش کرد. بر اساس اساطیر هوم به ویونگان جمشید، به آبتین فریدون و به اترت گرشاسپ و اوراخشیه را داد که همگی پهلوانان نامدار و بزرگی شدند باضافه ی اینکه جمشید و فریدون شاهانی آرمانی هم بودند. پوروشسپ هم با پیروی از همین سنت دارای فرزند نامداری به نام زرتشت شد.

به این ترتیب میتوان گفت آشکارا تلاش شده تا سنت کهن تر پرستش هوم را با قهرمانان سه گانه اش، به گونه ای با آیین زرتشتی تلفیق کنند. این تلفیق تا جایی پیش رفت که هوم را یکی از موسسان دین زرتشتی دانستند. این در حالیست که استاد ابراهیم پورداوود در شرح گاهان به بند۲۶ از هات ۹ یسنه که می گوید:” مزدا نخستین [بار] کُشتیِ برساختۀ دینِ نیکِ مزداپرستی، ترا[تو=هوم] فراز آورد. از آن پس، کمر برمیان بسته، هماره بر ستیغ کوه، منثره را پناه و نگاهبانی”؛ اشاره می کند و می گوید از آنجا که در این بند گفته شده هوم نخستین کسی ست که کشتی بست و منثره را بر ستیغ کوه ها نگهبانی کرد، میتوان فهمید هوم پیامبری پیشازرتشتی بوده است.

باری، در میان پرستندگان هوم با رده ای از پهلوانان سرافراز سرو کار داریم که با تجلی کهنِ دروغ در قالب دیوی که آب ها یا زنان را زندانی می کند، سر ستیز دارند. جمشید پسر ویونگان به دست ضحاک کشته می شود. فریدون پسر آبتین بر ضحاک پیروز می شود و او را اسیر می کند. گرشاسب با دیوهای آبی از همه مهمتر گندروه نبرد می کند و دشمنی زرتشت با دروغ همه یک زنجیره هستند.

هوم در داستانهای حماسی

در هوم یشت بندی زیبا و حماسی هست که در آن از هوم خواسته شده تا زره و سلاح بردارد و با دشمنان راه راست بجنگد. در آنجا هوم در سه بند پیاپی با اژدهای زهرآلود و راهزن نابکار و خونخوار و شاه ستمکار اشموغی که دین را از میان می برد و نیز با روسپی یی که منش او مانند ابر در برابر باد آشفته است، برانگیخته می شود:

ای هوم زرین!

به پیکار با اژدهای زردِ سهمگینِ زهرآلور که پیکر اَشَوَن را نابود کند، زیناوند شو!

ای هوم زرین!

به نبرد با راهزنِ نابکارِ خونخوارِ آزار رسان که پیکر اشون را نابود کند، زیناوند شو!

ای هوم زرین! به ستیزه با فرمانروای ستمکار دُروَند که سر برافرازد، که پیکر اشون را نابود کند زیناوند شو!

ای هوم زرین!

با اَشموغِ ناپاک تباه کنندۀ زندگی که گفتار این دین را به یاد دارد اما به کردار در نیاورد؛ که پیکر اشون را نابود کند، زیناوند شو!

ای هوم زرین!

به ستیزه با زنِ روسپیِ جادویِ هوس انگیز که [گناهکاران را] پناه دهد، که منش وی همچون ابری در برابر باد جنبان است، که پیکر اشون را نابود کند، زیناوند شو!

ای هوم زرین!

به ستیزه با هر آن کس که پیکر اشون را نابود کند، زیناوند شو!

یسنه، هات ۹، بند ۳۰ به بعد

هوم در داستانهای حماسی که امروز فقط اشاره ای از آنها مانده است نقش ایفا می کند. در اوستا می خوانیم:

هوم [بود] آن که «کِرِسانی» را از شهریاری برانداخت؛ آن که از سرِ آزمندی به شهریاریِ خویش ناله کنان می گفت:

از این پس، «آتُربان» -درهم شکننده و تباه کنندۀ پیشرفت- برای گسترش دین، به سرزمین من راه نخواهد یافت

یسنه، هات ۹ بند۲۴

بنابراین داستان و روایتی بوده که در آن هوم بر شاهی دیوپرست که آتوربانان را از کشورش رانده بوده، پیروز شده است.

در داستانهای دیگر اساطیری نیز با شخصیتی به نام هوم برخورد می کنیم که پس از قربانی کردن در پیشگاه آناهیتا، بر افراسیاب پیروز می شود، او را دستگیر می کند و نزد کیخسرو می آورد. در متون جدیدتر هوم مردی دلاور، دیندار، هوادار ایرانیان و کین خواه سیاوش است. اما در اوستا گفته می شود این شخص نه یک انسان که همان ایزد هوم است:

زود هومِ دلیر را گوشت پیشکشی ببُر تا ترا به بند درنکشد؛ چنان که افراسیاب تباهکار تورانی را -که در یک سوم[ از ژرفای زمین، میان دیوارهای آهنین می زیست_ به بند درکشید.

هات ۱۱، بند۷

از آنجا که اندامهای قربانی میان ایزدان و فرشتگان بخش می شد بنابراین اینجا هوم ایزدیست که باید برای او گوشت پیشکشی بریده شود تا این ایزد آنچه را که دربارۀ افراسیاب بعنوان دشمن ایران کرد؛ نکند. کما اینکه در بخشی از اوستا هوم همان پهلوانی ست که سرانجام افراسیاب را از پای در می آورد و او را به کیخسرو تسلیم می کند:

هوم نوشیدنی درمان بخش، شهریار زیبای زرین درپایِ بلندترین ستیغ کوه البرز، او را پیشکش آورد و چنین خواستار شد:

ای دُرَواسپ! ای نیک! ای تواناترین!

مرا این کامیابی ارزانی دار که افراسیاب تباهکار تورانی را به زنجیر کشم و او را بسته به زنجیر، کشان کشان برانم و [همچنان] در بند، نزد کیخسرو پسرِ خونخواه سیاوش برم تا او را در کرانۀ دریاچۀ ژرف و پهناور چیچیست به خونخواهی سیاوش نامدار-که ناجوانمردانه کشته شد- و به کین خواهیِ اغریرث دلیر، بکُشد.

گِوش یشت (دُرَواسپ یشت) کرده ۴، بند ۱۷ و ۱۸

می بینیم در اینجا هوم نوشیدنی درمان بخش و شهریار زیبای زرین توصیف شده که منظور همان ایزد هوم است در حالیکه در شاهنامه هوم دلاوری رزمجو، مردی زاهد و پرهیزگارست که در نبردی افراسیاب را اسیر می کند:

یکی نیک مرد اندرآن روزگار
زتخم فریدون آموزگار
پرستنده با فرّ و بُرزِ کیان
به هر کار با شاه بسته میان
پرستشگهش کوه بودی همه
زشادی شده دور و دور از رمه
کجا نام ِ آن نامور هوم بود
پرستار دور از بروبوم بود...(شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، ج ۲ ص ۸۷۸)

افراسیاب در اوستا و تا اندازه ای در شاهنامه نماد نیروهای پلیدِ حبس کنندۀ آب و بنابراین دشمن باروری و جاودانگی زندگی گیاهیست. این بدان معنی ست که افراسیاب همان نقشی را به عهده دارد که وَرَترَه در وداها دارد. اکنون هومی که بر افراسیاب پیروز می شود، همان ایزدِ پهلوانی ست که مانند ایزد بهرام یا ایزد مهر بر نیروهای هوادار دروغ پیروز می شود و آب های بارور کننده را رها می کند و به این ترتیب جاودانگی و زندگی را به گیتی برمی گرداند. گفتنی اینکه بنیانگذاران اساطیری آیین هوم نیز با عفریت در بند کنندۀ آب ها دشمنی دارد. چرا که ضحاک هم که ارنواز و شهرناز دختران جمشید را اسیر می کند مانند افراسیاب حبس کنندۀ آبهاست.

تقدس هوم

هوم هم تقدس گیتیانه و هم مینوی دارد. تقدس گیتیگ هوم در گیاهی کوهستانی نمود پیدا کرده و از آنجا به زمین و کوه و ابر تعمیم یافته است. همانطور که در بندی از یسنه می بینیم نخست ستیغ کوهی که هوم بر آن روییده و ابر و بارانی که آن را سیراب کرده ستوده شده اند. سپس این ستایش به خاکی که کوه بر آن استوار شده و سرزمین و کشوری که کوه ها را در بر گرفته نشت کرده است(یسنه، هات۱۰، بند۲-۴). بنابراین هوم نیرویی مقدس است که فراوانی و پیروزی را برای گیتی به ارمغان می آورد و ستودنش با اراده ای برای آباد کردن جهان همراهست.

از سوی دیگر هوم با جهان مینوی هم در پیوندست. هوم نماد خرد و الهامست که اموری مینوی اند. هوم در زامیادیشت بارها نگهبان فر کیانی دانسته شده است(زامیاد یشت کرده ی ۱، بند۱۳ و کرده ۷، بند۵۴ و کرده ۸، بند ۶۴). همچنین در یسنه هات ۱۰ بندهای ۵ و ۶ هوم با منثره و سخن پیوند دارد و خواندن ورد و دعاست که موجب رویش گیاه هوم می شود. در هوم یشت هم دادن پاکی و فرزانگی به کسی که به خواست خود نسک ها را می آموزد از شمار دهش های هوم شمرده شده است. بنابراین پیوند هوم با خرد که ستوده ترین عنصر مینویی ست؛ استوار و نیرومندست. هوم کسی ست که با تکیه بر نیروی خود شهریاری کامرواست چرا که از پرسیدن بی نیازست و همه ی سخنان راست را پیشاپیش می داند. همچنین سرخوشی ناشی از هوم به حالتی مینوی و دگردیسی روانی می انجامد که با آن پیش آگاهی و روشن بینی همانندست. در ویسپرد (۱۱،۱) می خوانیم:”ما هوم را به روان خویش پیشکش می کنیم”.

باری، هوم غیر از پیوندش با روان و جهان مینوی، در نگهداری تن و جسم و درازای سالهای عمر و زندگی مردمان نقش ایفا می کرده است. اینجا نقشی را که هوم به عهده دارد همانند همان نقشی ست که ایزد میترا یا مهر به عهده دارد. مهر نیز متولی اصلی پیوند تن و روان است و مانند هوم هم با گیتی و هم با مینو در ارتباطست. این در میان ایزدان به ندرت دیده می شود و در نگرش زرتشتی فقط اهورامزدا این ویژگی را دارد.

منبع:

  • اسطوره شناسی ایزدان ایران باستان، دکتر شروین وکیلی
  • اوستا، استاد جلیل دوستخواه

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.