تاریخچه نوروز

در شناخت تاریخچه نوروز، نخست می دانیم که نوروز یکی از دو جشن بزرگ باستانی ایران است. جشن دیگر مهرگانست. جشن مهرگان جشن آفرینش و جشن نوروز جشن باززایی وتن پسین یا رستاخیزست. جشن مهرگان یادآور پیروزی فریدون بر ضحاک یعنی پیروزی نظم بر آشوب، و جشن نوروز یادآور با داستانهایی پیرامون سیاوش و مرگ او و آمدن کیخسرو همراهست. جشن سال نو در بسیاری فرهنگ ها با داستان ایزد شهید شونده، سفر این ایزد به جهان زیرین و بازگشت او به جهان زبرین همراهست که همگی قابل انطباق با داستان سیاوش است. یکی از چیزهایی که امروز برای ایرانیان جالب توجه است دانستن تاریخچه نوروز و جشن های دیگر است. یکی از دلایل اهمیت نوروز نزد ایرانیان باستان اینست که این جشن محل تلاقی چند جشن دیگر در زمانی کوتاهست. نوروز تقارن جشن هایی مانند پنجه کوچک، پنجه بزرگ، گاهنبار ششم، زادروز زرتشت، زادروز سیاوش، روزهای فروردگان و جشن سوری یا چهارشنبه سوری است.

جشن نوروز سده هاست در بهار برگزار می شود. ولی پیش از این به دلیل به شمارنیامدن کبیسه، اینگونه نبود که این جشن هر سال در بهار برگزار شود. به همین دلیل این جشن در زمانهای گوناگون سال می افتاد و به خاطر نشمردن یک چهارم روز در هر سال، هر ۱۲۰ سال یکبار نوروز در جای حقیقی خود بود. برای نمونه در دوران ساسانیان نوروز در تابستان افتاده بود. تا زمان ملک شاه سلجوقی چندین بار تاریخ اصلاح شد ولی دوباره به دلیل نبود یک سیستم محاسبه درست اختلاف و جابه جایی پیش می آمد. سرانجام در سال ۴۶۷ هجری، در دوران سلجوقیان گروهی از ریاضیدانان از جمله عمر خیام گاهشمار پارسی را اصلاح کردند. از آن پس نوروز در ۲۱ مارس، روز نخست برج حَمَل یا نخستین روز بهار قرار گرفت.

جشن های ایرانی عمری به درازای عمر این ملت و مردم دارد. جشن هایی از شمار نوروز و مهرگان و گاهنبارها که ریشه طبیعی دارند؛ از یاد و تاریخ و رسوم و آداب زندگی مردم ایران جدا نیست. به گفته هاشم رضی در کتاب گاهشماری و جشن های باستانی ایران، زمان خود یک اسطوره است و ساخت و زیربنای بخش بندی زمان در مفهوم نمادین جشن ها و روزهای مقدس و شاخص، باراساطیری دارند. سرآمد همه این جشن ها جشن نوروزست.

نوروز جشن ملی یا دینی

در بر رسی پیشینه و تاریخچه نوروز می بینیم جامعه کشاورزی ایرانیان باستان مانند هر جامعه کشاورزی دیگر گیاهان، تولد گیاه، باززایی طبیعت و نو شدن زندگی و نیز مرگ گیاه (نه پژمردن آن) امری اساسی بود. برای آنها در هر هلال ماه تولدی تازه و در هر محاق ماه مرگی پنهان بود. حتی گمان می کردند خورشید زاده می شود و می میرد. بنابراین طبیعت و جهان ژرفایی شگفت داشت و معنای هر رویداد ریتمیک طبیعی و کیهانی از این هم گسترده تر بود. برای آنها هر رخداد کیهانی و طبیعی که هر سال تکرار می شد دقیقا تکرار همان چیزی بود که در ازل رخ داده بود. بنابراین آنها برای این رخدادهای ریتمیک و تکرار شونده آیین هایی ساختند. این ساخت ریتمیک جهان علاوه بر اینکه موجب پدید آمدن نظم و سامان دقیق در برگزاری آیین های ملی و دینی آنها بود؛ گاهشماری را نیز پدید آورد.

پدید آمدن گاهشماری نیز ضمن توجه به نظم و قانون کیهانی نیازهای مادی و امور روزانه آنها مانند کاشت و برداشت و … را نیز پوشش می داد. در زمان های مشخصی از سال کشتزارها کاشته و در زمانها ی مشخص دیگری محصول برداشت می شد. به این مناسبت در این زمانها جشن های فصلی برگزار می شد. در این جشن ها با برگزاری آیین ها و مراسم ویژه در یک فصل زمین را آماده کرده، می کاشتند و با برپایی مراسم و آیین های ویژه در فصل دیگر محصول را برداشت می کردند. هرچند نگرش اقتصادی زیربنای این تقسیم بندی زمان و پیدایی جشن ها بود، ولی در جوامع ابتدایی آن روز، کاهنان و موبدان تنظیم کننده زمان برگزاری این آیین ها و جشن ها بودند. چنانکه در مصر، میان رودان و ایران، دینمردان به نوعی برگزارکننده این جشن ها بودند.

دینمردان می کوشیدند باززایی طبیعت را با تن پسین یا رستاخیز انسان که از آموزه های پایه ای ادیان است درآمیزند. بنابراین جشن نوروزی بار دینیِ آفرینش انسان و رستاخیز را پذیرفت. از آنجا که با اجرای کبیسه روزهای نوروز در سال ثابت شد، این باور جان گرفت که در همین روزها که زمین آماده کشت می شود خداوند انسان را آفرید (او را در کشتزار گیتی کاشت). همچنین این باور پیدا شد که همانطور که کشت در یک دوره رشد می کند و چیده می شود ودر طبیعت برگ گیاهان می ریزد و درختان خشک می شوند، انسان نیز در دوره زندگی خود بار می دهد و پژمرده می شود. ولی باز همانطور که زندگی طبیعت و زمان کشت کشتزارها هر سال تکرا و تجدید می شود زندگی انسان نیز در تن پسین یا رستاخیز تکرار می شود و زندگی انسان نه تنها با یک مرگ جاوید به پایان نمی رسد، بلکه انسان از طریق مرگ به یک زندگی جاوید می رسد.

نوروز در پیوند با طبیعت

مطالعه تاریخچه نوروز نشان می دهد آغاز سال نو به معنی به پایان رسیدن سال پیشین و آغاز سال دیگر، با دگرگونی منظم طبیعت که به یک نظم کیهانی گسترده تر مربوط می شود؛ پیوندی مستقیم دارد. زبان و بیان آداب و مراسم آغاز سال نو نیز بر گُرده همین تغییرات طبیعی استوارست. آغاز سال نو، نمادی از آغاز آفرینش طبیعت یا انسان، و نیز باور به تن پسین یا رستاخیز انسان است. به باور مردم باستان بسیاری از رویدادهای بزرگ که شایان توجه اقوام بوده مانند آفرینش انسان و پایان آفرینش جهان، در چنین روزی رخ داده است.

به همین دلیل مردم در این آغازین روزهای سال نو مراسمی برای پادیابی یا تطهیر برگزار می کردند. شست و شو (غسل)، اعتراف به گناهان، درخواست از دوستان و نزدیکان برای بخشیدن، خانه تکانی و نو کردن، سفره پهن کردن، سور و میهمانی دادن، به یاد مردگان بودن و … همه نمادهایی از بازآفرینی طبیعت هستند. همه این مراسم رمز و کنایه هایی از نو شدن دور زمان است که انسان از آن پیروی کرده است. حال آنکه این نو شدن در بهار (نوروز)، در پاییز (مهرگان) و در تابستان (تیرگان) بوده باشد؛ در نگاهداشت و برگزاری آیین ها و مراسم سال نو تغییری ایجاد نمی کرد.

فریزر پیشینه و تاریخچه نوروز و مراسم ویژه آن را در پیوند با طبیعت می داند. او در کتاب شاخه زرین می گوید مراسم سال نو که به تکرار برگزار می شود، افت و خیزش طبیعت است در فرومردن گیاهان در زمستان و رویش و زندگی و رستاخیز آنها در بهار. فریزر آیین های آتیس، اوزیریس، دیونیزوس و سیاوش را گواه این باور خود می گیرد. در اساطیر یونان، مصر، ایران و میان رودان ایزدانی شهید می شوند که گفته می شود ایزدان گیاهی هستند. آنها به جهان زیرین می روند و سپس با تلاش ایزد دلباخته ای به جهان زبرین باز می گردند. در آیین های که برای این اسطوره ها برگزار می شود مراسم سوگ و سپس جشن بر پا می شود. و همه آنها یاد آور نبرد نخستین ایزد و اهریمن و آفرینش انسان و نیز رستاخیز و بازگشت اس

آیین ها و مراسم سال نو

برای انسان باستان نو شدن سال، تکرار نمادین آفرینش بود. تجدید خاطره آفرینش انسان و بازآفرینی یی که رخدادهای مهم تاریخ یک قوم را یادآوری می کند. مراسم نمادینی که بصورت همگانی برگزار می شد را از نظر زمان میتوان در دو بخش خلاصه کرد:

  • مراسمی که در حین حلول سال نو و برای دور کردن دیوان و شیاطین و ارواح خبیثه و راندن بیماری و بلایا و آفات برگزار می شد. همچنین پَتِت Patet یا توبه کردن، آمرزش خواستن از گناهان و پاک بودن از پلیدی های درونی و بیرونی.
  • مراسم و آدابی که روزهای پیش و پس از جشن برگزار می شد.

نو شدن دوره زمانی با سال نو به خاطر اهمیتی که در زندگی مادی و معنوی انسانهای دوران کهن داشت یک رشته آیین ها و سنت های پربار را پدید آورد که به شکلی شگفت آور در میان اقوام گوناگون مشترک بود. ازشمار این آیین ها فهرست پنجگانه ایست که هر چند تمام گوشه های آیین سال نو را در بر نمی گیرد ولی در هر جا به یک شکل با بن مایه های مشترک برگزار می شد:

  • پاکسازی محیط، شست و شوی خود، اقرار به گناهان، بیرون راندن دیوان و شیطان ها از خانه و روستا به کمک وردها و دعاها
  • کشتن و برافروختن دوباره آتش ( که در ایران به خاطر احترام و تقدسی که برای آتش قائل بودند آتش را خاموش نمی کردند)
  • راه افتادن گروه هایی با صورتکهای سیاه ( که بازنمود روانِ درگذشتگان بود) و رفتن به سوی مرزهای خانه و روستا و به سوی دریا و رودخانه در پایان راه پیمایی
  • برگزاری مسابقه های پهلوانی مانند کشتی و جز آن
  • برپایی مراسم عیاشی های همگانی و بر هم آشفتن نظم و اجرای مراسم اُرجی Orgy

به گفته مهرداد بهار این آیین های مشترک واکنش جوامع بشری آن روزگار به کنش واحد طبیعت بود که با هدف فراموش کردن و از میان برداشتن آثار گذشته و نو کردن زمانه برگزار می شد.

تاریخچه نوروز در میان رودان

مهرداد بهار نوروز را جشن آریایی نمی داند. به باور او کهن ترین نشانه این جشن در آسیای غربی و مربوط به خاندان سلطنتی اور بوده است، که در آن ازدواج مقدس میان الهه آب و خدای باروری یا دُموزی انجام می گرفته است. این مراسم در هزاره سوم پیش از میلاد برگزار می شده و در آن شاه نقش خدای باروری (دوموزی)، و کاهنه معبد نقش الهه آب را ایفا می کردند. این جشن به خاطر پیروزی ائا یا انکی برابر اپسو، غول آبهای شیرین برگزار می شد.

بعدها بابلی ها این جشن را نگه داشتند. در بابل مردوک جای اِنکی را گرفت. تمام تمدن آسیای غربی از آسیای صغیر تا کناره های مدیترانه تحت تأثیر این اساطیر و آیین های سومری بودند. بهار می گوید از آنجا که سومری ها از راه خلیج فارس و فلات ایران و از خوزستان به میان رودان رفتند میتوان گمان کرد نوروز جشن رایج میان بومیان نجد ایران و مربوط به دوران پیش از آریاییان بوده باشد. و لزوما وام گرفته از میان رودان هم نیست چرا که به نظر می رسد این جشن هم در فلات ایران و هم در میان رودان وجود داشته است.

در بابل جشن سال نو ممکن بود در بهار (نیسان) یا پاییز (تشریت) برگزار شود. همانطور که در ایران این جشن در آغاز بهار (نوروز) و یا آغاز پاییز ( مهرگان) برگزار می شد. این جشن در بابل اکیتو Akito و در میان رودان زَگموک Zagmuk خوانده می شد. در این تمدن باستانی که داستان یکی از کهن ترین جوامع انسانی را بازگو می کند، شاه، پسر خدای بزرگ و جانشین او روی زمین است. در مراسمی همان قدرت و حقوقی را که خداوند بر مردم دارد، به او داده می شود تا اختیار تام و تمام جامعه به او سپرده شود.

اکیتو یا زگموک را مادر جشن های سال نو می دانند. مراسم اکیتوی بابلی دوازده روز طول می کشید. هر روز مراسم ویژه خود را داشت. این مراسم در پرستشگاه مردوک Marduk خدای بزرگ بابل برگزار می شد. بر پایه اساطیر این قوم مردوک خدای بزرگ، با هیولای هراسناک دریایی به نام تیامت Tiamat که بی نظمی و آشوب به وجود می آورد و دیوانِ دیو بود پیکار می کند. در این پیکار مردوک تیامت را از پای در می آورد و او را می کشد. مردوک از پاره های تن تیامت جهان را می آفریند. در اساطیر ایران نیز گاو نخستین (ایوک دات)، به دست اهریمن و دیوان می میرد و از پاره های اندام او آفرینش جهان و هستی و پس از آن آدمیان توسط اورمزد شکل می گیرد.

شباهت آیین های نوروزی ایران و بابل

ایرانیان و بابلیان و نیز هیتی ها، آشوری ها، یهودیان اورشلیم و مردم قسطنطنیه در آغاز سال نو مراسمی برگزار می کردند که یادآور و بازآفرینی حماسه ها و اسطوره های این اقوام بود. این مراسم تا پایان امپراتوری بیزانتیه برگزار می شد. پایه و اساس این اسطوره ها نبرد و پیکاری میان خداوند بزرگ و اهریمن (اژدها)، یا غولی هراس انگیز بود که سرانجام موجب آفرینش کیهان می شد. اقوام گوناگون با همسرایی و بازخوانی متون وابسته و اجرای نمایشی آن، داستان آفرینش را زنده و بازسازی می کردند. آنها در آغاز سال نو آرزو می کردند همانطور که در آفرینش آغازین، کیهان از بی سامانی و هرج و مرج و آشوب، به سامان و آرامش و نیک فرجامی رسیده، سال نو نیز چنین باشد. در بابل هنگامی که نمایش نمادین به پایان می رسید، صحنه گردان نمایش، دعا می کرد که: مردوک همیشه بر تیامت پیروز شود و نظم و آرامش به جای آشوب و هرج و مرج قرار گیرد.

در بابل در آغاز سال نو خدایان رخدادهای سال پیش رو را مقدر می کردند. در ایران ابوریحان از نوروز بزرگ یا خردادروز ماه فروردین به عنوان روز برات یاد می کند. بر پایه باورهای دینی ایران، در این روز خدایان و جانشینان خدایان که هماه پادشاهان بودند، سرنوشت مردم و رخدادهای سال نو را رقم می زدند. بر پایه اساطیرِ بابل در چنین روزی مردوک خداوند بزرگ در کوهی که راه دوزخ در آن بوده است، در یک درگیری با دیوانِ دیو در بند می شود. از اینرو در یادمان آن روز مردم برای خدای خود در مراسمی همگانی سوگواری می کردند و نیز این روزها را روزه می گرفتند. در ایران نیز پیرامون نوروز و فرودُگ Frudog مراسم سوگ و جشن همراه بود. در بابل آیین هایی نمادین نیز برای آمرزش خواستن، توبه، بیرون راندن دیوها و ارواح خبیثه و بیماری ها و جانوران زیانکار برگزار می شد. در ایران نیز رقعه کژدم و آیین های دیگری با همین دیدگاه برگزار می شد.

بر پایه اساطیر بابل مردوک در آغاز سال نو آیین مقدس زناشویی، سَر پانی توم Sar-panitum، را انجام داده است. بر این اساس جشن اکیتو با مراسم ازدواج شاه و دوشیزه ای که وقف پرستشگاه آن ایزد بانو بود به پایان می رسید. این دست مراسم نمادین زناشویی در بیشتر جوامع کشاورزی از جمله ایران برگزار می شد. در این مراسم به پیروی از ایزدبانوی نخستین و زوج او، و نیز به پیروی از شاه جشن های کارناوالی که چند روز طول می کشید، در سر کشتزارها بر گزار می شد، تا موجب باروری زمین و فراوانی محصول شود.

بروسوس Berosus کاهن پرستشگاه بعل در بابل که در سده سوم پیش از میلاد می زیست در گزارشی از مراسمی روایت می کند که در آن، بردگان و اوباش بر مسند بزرگان و امیران می نشستند و به خاطر بی کفایتی و دژگامی شان نظام حکومت آشفته می شد. آنگاه بزرگان و امیران دوباره بر مسند خود بر می گشتند و نظم و آرامش را بر می گرداندند.

در ایران مراسم نمادینی برای میر نوروزی به همین شکل برگزار می شد. میر نوروزی که بیشتر از میان تبهکاران و مجرمان برگزیده می شد با برکناری نمادین شاه چند روز بر مسند قدرت می نشست و دستورهای ضد و نقیض می داد. با بازگشت شاه به تخت خود دوباره همه چیز سر جای خود قرار می گرفت و نظم و آرامش برقرار می شد. به این وسیله مردم آشوب و نابسامانی نخستین زمان را یادآوری می کردند که با شکل گیری آفرینش و پیروزی خداوند بر اهریمن نظم برقرار شد. پس با دوران آشوب خداحافظی و دوران جدید را با شور و سور و شادی آغاز می کردند.

نوروزهای معروف

نوروز برای ایرانیان به دو دلیل اهمیت فراوان داشت. یکی اینکه هنگام جشن، شادی و سنت های دیگر بود و دیگر اینکه مبنای شمارش روز و ماه و سال شمرده می شد. دستگاههای خلافت که خود ایرانی نبودند در زنده نگهداشتن این جشن از ایراینان پیشی می گرفتند. از اینرو ما در تاریخ ایران با نوروزهای بسیاری از شمار نوروز معتضدی (زمان خلافت المعتضد بالله،۲۷۹-۲۸۹ هحری)، نوروز عضدی (منسوب به عضدالدوله دیلمی)، نوروز جلالی (یا ملکی در زمان و به فرمان ملک شاه سلجوقی) و نوروز خرمشاهی (منسوب به خوارزمشاه یعنی ابوسعید احمدبن عراق بن منصور، تا سال ۳۴۸) روبرو هستیم.

در این میان نوروز جلالی مهم تر و مشهورترست. در زمان سلجوقیان و به فرمان ملکشاه سلجوقی در گاهشماری اصلاحی صورت گرفت و رایج شد. تاریخ و چگونگی این اصلاح را گوناگون روایت کرده اند.

تاریخچه نوروز در نجد ایران

هرچند نوروز یکی از کهن ترین جشن های ایرانیانست و هیچ جشنی را از نظر باورها، سنت ها و بزرگداشت به این پایه و مایه در تاریخ ایران نداریم، ولی در اوستا به روشنی از آن یاد نشده است. حتی در دوران هخامنشیان و اشکانیان نیز سند مکتوبی در باره این جشن در دست نیست، ولی به یقین می دانیم که برگزار می شده است. برای نمونه در باره سنگ نگاره های تخت جمشید که برخی آنها را نمایشی از سال نو و مراسم و تشریفات آن و پیشکش کشورهای دیگر به بارگاه شاهان هخامنشی می دانند؛ اختلاف نظرهایی وجود دارد. در کتیبه ها، نوشته های مورخان، آثار به جا مانده باستانی و حتی در لوح های انبوه گلی که در تخت جمشید پیدا شده چیزی وجود ندارد که دلیل استواری برای جشن نوروز باشد.

در سنگ نگاره های تخت جمشید، نمایندگان کشورهای گوناگون و تابع شاهنشاهی ایران را می بینیم که هریک چارپا یا هدیه هایی که ویژه سرزمین آنهاست به بارگاه پادشاه ایران می آورند. بر پایه گزارش تاریخ نویسانی مانند بیرونی، جاحظ، کسروی و… هنگام نوروز و مهرگان نمایندگان کشورهای تابعه، وزیران ، بزرگان کشوری و لشکری و نمایندگان اصناف و برزیگران و… در مراسمی با حضور شاه هدیه هایی را پیشکش می کردند. این گزارش ها انگیزه ای شد که تاریخ نویسان و پژوهشگران سنگ نگاره های تخت جمشید را نمایشی از نوروز و مهرگان و مراسم آنها بدانند. در اینکه در تخت جمشید جشن هایی برگزار می شده، تردیدی نیست ولی از آنجا که در آثار و نوشته های مورخان باستان اشاره آشکاری به نوروز نشده؛ دور به نظر می رسد که نوروز با این شکوه رواج داشته باشد ولی آشکارا نام و یادی از آن نباشد.

فوتیوس به نقل از کتزیاس Ctesias می نویسد داریوش پس از بازگشت به پرسپولیس قربانی کرد و پس از دو ماه درگذشت. ;گزنفون Xenophon نیز درکتاب هشتم خود خروج کوروش از کاخ شاهی را در مراسمی باشکوه توصیف می کند که در آن ارابه هایی در رده های مختلف سپاهیان چارپایان را برای قربانی، به سوی پارس می بردند. به نظر می رسد اینگونه ورودها به پارس برای برگزاری مراسم دینی با تشریفاتی دیرینه و سنت هایی مقدس بوده است. در همین کتاب ضمن بیان شرح مرگ کوروش اشاره می شود که این هفتمین بار بود که کوروش به پارس می رفت. قربانی برای خدایان پیشکش کرد که مراسم آن با رقص و مراسمی خاص همراه بود. و از سوی وی هدیه هایی میان همگان پخش شد:” در پارس رسم است که قربانی باید به دست موبدان انجام گیرد. در پی موبدان اسبانی که باید به افتخار خورشید قربانی شوند و سپس ارابه سفید رنگ پر از گل و گیاه به قصد معبد و پشت سر آن ارابه دیگری پر از گل به افتخار خورشید جهانتاب و سرانجام ارابه سومی که اسبان آن با پارچه های ارغوانی پوشیده شده بود و در پی آن موبدان که هریک مجمر آتش به دست داشتند خارج شدند”.

بر پایه این گزارش در این تشریفات نشانه های روشنی در همانندی و همخوانی با آیین پرستش خورشید ومیترا دیده می شود. در این آیین یکی از اصلی ترین قربانیان اسب سفید برای خداوندگار خورشید در جشن میترَکان است. استرابون Strabon در گزارش خود در کتاب یازدهم می نویسد: هرسال به هنگام جشن میترییاکا در زمان هخامنشیان که به یادبود و نام میترا خداوندگار خورشید و نور آفتاب برگزار می شد ساتراپ ارمنستان ۲۰ هزار کره اسب ممتاز برای شاهنشاه ایران هدیه یا خراج می فرستاد. گزنفون نیز در آناباسیس Anabasis می نویسد دست کم از زمان اردشیر دوم، شاه هخامنشی این اسب ها هرسال از روستاهای ارمنستان گردآوری می شد و هنگام جشن مهرگان به عنوان خراج به پیشگاه خورشید هدیه می شد. منابع دیگر نیز به نقش شاهانشاهان در جشن میترکان اشاره کرده اند.

باری، بر پایه مدارک هرچند مسلم نیست ولی میتوان انگاشت جشن سال نو در اعتدال پاییزی جشن میترکان بوده است. ولی بر پایه مدارک دوران اسلامی گفته می شود درمراسم دو جشن بهاری و پاییزی، یا نوروز و مهرگان، داد و ستد کردن هدیه ها و دادخواهی از شاهان و مراسم میهمانی و شادخواری و رقص و موسیقی و عشرت جویی برقرار بوده است.

نیلندر در اکتا ایرانیکا (جلد اول) می گوید این سنگ نگاره ها مراسم سال نو و آیین های آن را نمایش می دهد و نیز باور دارد حتی رصدهای نجومی با روش بنای این ساختمان های باشکوه انجام می شده است؛ او اشاره ای به برگزاری جشن در اعتدال بهاری (نوروز) و پاییزی (مهرگان) نمی کند. گفته می شود حتی اگر دیدگاه نیلندر را بپذیریم و این سنگ نگاره ها را جشن و آیین سال نو بدانیم، به نظر می رسد باید مهرگان را آغاز سال نو در شاهنشاهی هخامنشی دانست.

برخی از پژوهشگران که در صدد اثبات زرتشتی بودن هخامنشیان هستند می گویند جشن نوروز از طریق مغانی که دین مسخ شده زرتشتی را پذیرفته بودند، در زمان هخامنشیان رواج یافت. از شمار این پژوهشگران یکی مری بویس است. ولی هرگاه نظر دیگر مری بویس را در نظر بگیریم که می گوید سنت خویدودَس Xvidodas یا ازدواج مقدس از زمانی میان شاهان هخامنشی رایج شد که دین زرتشتی (مزدیسنی) را پذیرفتند؛ به سستی چنین نظرهایی آگاه خواهیم شد. چرا که به موجب کتیبه ها، چنین سنتی (خویدودس) از سده هایی پیشتر، میان ایرانیان غربی و ایلامی های ساکن شوش رواج داشته و به هیچ روی نمیتوان پذیرفت هخامنشیان با پذیرفتن آیین زرتشتی خویدودس را پذیرفتند.

اینکه هخامنشیان نوروز و اعتدال بهاری را جشن می گرفتند چیز دور از ذهنی نیست. چرا که جشن بهاری میان بیشتر اقوام آسیای غربی به شکل های گوناگون رواج داشته، به ویژه میان ایرانیان و ایرانیان زرتشتی که بعنوان سنت ملی و نه یک عید مذهبی، آن را با شکوه برگزار می کردند.

ما از دوران ساسانیان، آن هم در اواخر این شاهنشاهی یاد جشن نوروز و مهرگان را در اخبار و حوادث داریم. ما از آثار آن دوران، در آثار مکتوب پازند از مزدیسنان، متن های متأخر پهلوی که پس از اسلام تا سده چهارم هجری قمری نوشته شده و نیز ترجمه های تاریخ نویسان اسلامی از نوشته های پهلوی و شرح آنها، با نوروز، پیشینه و مراسم آن آشنا می شویم. پیداست این سنت شگرف و پردامنه و سرشار از بار فرهنگی و اجتماعی نمی تواند از نوآوری های ساسانیان باشد و باید پیشینه کهن تری برای آن تصور کرد.

به هر روی، هرچند دلیل های قانع کننده ای برای جشن سال نو در آغاز بهار در دوره هخامنشیان نداریم ولی از آثار برخی نویسندگان غیر ایرانی که در باره دوران پارت ها، می توان پذیرفت که نوروز و سال نو در آغاز بهار برگزار می شده است.

منابع:

  • گاه شماری و جشن های باستانی ایران، هاشم رضی
  • فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی، محمد یاخقی
  • جستاری در فرهنگ ایران، مهرداد بهار
  • اسطوره های بین النهرینی، هنریتا مک کال، ترجمه عباس مخبر

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

3 دیدگاه روشن تاریخچه نوروز

  • دوست گرامی، به شما پیشنهاد می کنم برای معرفی نوروز و مهرگان
    به اسطوره های جمشید و فریدون در شاهنامه و اوستا بپردازید.
    در تقویم زرتشتیان، جشن نوروز در روز اورمزد (اهور مزدا) از ماه فروردین و جشن مهرگان در روز مهر از ماه مهر بر شمرده می شوند.
    فردوسی جمشید را پایه گذار جشن نوروز، و فریدون فرخ را پایه گذار جشن مهرگان می نامد.
    با خواندن اسطوره ی یمه خاشیتا (جمشید) و آفریدون (فریدون) به روشنی میتوان دریافت که نوروز و مهرگان پیشینه ای اسطوره ای در اوستا دارند.
    یمه خاشیتا برگزیده ی اهورا مزدا بود. پس از گریختن فره ی ایزدی از وی و آشوب در ایرانویج، ایزد مهر فره را تصاحب کرد و فره در نهایت به آفریدون رسید.
    نوروز و مهرگان به روشنی یادگار ایران اساطیری هستند. نماد پیدایش اساطیری تمدن ایرانی.
    بی سبب نسیت که هموطنان زرتشتی عزیز که نگهبان فرهنگ باستانی ایران بوده و هستند،
    هنوز نوروز را نوروز جمشیدی می نامند.

    • درود جناب مهرانزاده ارجمند، باسپاس از اینکه این نوشتار را مطالعه کرده و پیشنهاد دادید. هر موضوعی، در اینجا آیین نوروز، می تواند از منظرهای مختلف مورد پژوهش و بررسی باشد. در این نوشتار بیشتر تلاش شده نوروز را از منظر گاهشماری و تقویم و چگونگی ثابت شدن آن در نخستین روز فروردین بررسی کنیم. حال آنکه شما بهتر می دانید زمانی نوروز و آغاز سال نو در ایران مانند ماههای قمری در چرخش بود. در این نوشتار و نوشتاری که بزودی پاپلیش می شود بیان این مقوله هدف بوده است. باری، در اینکه نوروز یادگار جمشید است و شرح آن درمتون پهلوی تا شاهنامه و منابع تاریخی آمده است تردیدی نیست و حتما چنانکه در نوشتارهای پیشین این سایت به آن اشاره شده در نوشتارهای پسین هم مورد نظر خواهد بود. کامکار باشید و بخت یار.

    • با درود و با سپاس از دقت نظر شما، دوست گرامی نوروز پیش از هر چیز آیینی باستانی و باقیمانده از یک جامعه کشاورزیست. چنانکه میدانید مردمان از هند و ایران نا میان رودان ومصر آیینی مشابه برای آغاز سال نو داشته اند. این آیین ها بیشتر و پیشتر از ارتباط شان با شخصیت های اسطوره ای با طبیعت، با ستاره شناسی و گاهشماری و با جامعه ابتدایی کشاورزی در پیوند بوده اند. برای ماندگار شدن و رنگ و رو بخشیدن به این آیین ها آنها را به شخصیتهای تاریخی و اسطوره ای که بیشتر مورد توجه مردم بوده است از جمله جمشید که پادشاهی آرمانی و اسطوره ایست منسوب کرده اند. بنابراین در این نوشتار تلاش بر بررسی نوروز از نگاه گاهشماری و پیوند مردم باستان با طبیعت و آفرینش بوده است. کامکار باشید و بخت یار

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.