خدایان در سپهر باستان – خدایان ایران (۱)

خدایان ایران باستان را بیشتر از روی متون کهن می شناسیم تا از روی تصویر و نقاشی یا تندیس های به جا مانده از دوران های پیشین. ایران باستان، همواره به عنوان پارس شناخته می شود و همان منطقۀ جنوب غربی آسیاست که با ایران مدرن، تقریبا، یکیست. در غرب، اصطلاح پارس برای قرن ها، برای تعیین مناطقی که زبان و فرهنگ پارسی در آن غالب بود استفاده می شد. ولی پارس در واقع نام ناحیه ای در جنوب ایران بوده است. “پار” یا “پارسه” نامی از عشایر هند و اروپایی بود که در حدود یکهزار سال پیش از میلاد به این منطقه مهاجرت کردند. نخستین بار نام “پارسه” در سالنمای شالمانساردوم، پادشاه آشوری، در سال ۸۴۴ پیش از میلاد آمده است.

در ایران باستان خدایان بیشتر با تصویرپردازیهای اساطیری توصیف شده اند و اسطوره های کمی در بارۀ آنها روایت شده است. خدایان ایران باستان با اصطلاحات توصیف های انسانی وصف شده اند مانند: “خدایان گردونه ران که در گردونه های زیبایی که اسبان بیمرگ، آنها را می کشند به پیش می تازند”. برای مثال آمده است که خدای بزرگ “میثرَه” Mithra یا “مهر” هزارچشم دارد؛ که نماد روشنی ست، از این رو هیچ کس نمی تواند اشتباه خود را از این خدا بپوشاند.

به گفتۀ رکس وارنر، یکی از ویژگی های اساطیر ایران اینست که آثار نقاشی یا تندیس های زیادی از آنها نمانده تا بتوان بر اساس آن این اساطیر را بهتر مشخص کرد. وارنر می گوید اینطور نیست که بگوییم تندیس ها یا آثارنقاشی وجود داشته و در طول سالها از بین رفته است. او می گوید در ایران باستان تندیس گری رایج نبوده است. هرودوت در این باره می گوید: اساطیرایران از نوعی نیست که فاقد تخیل باشد، چه این خود نتاقض آمیزست، بلکه اساطیری هستند که فاقد تخیل تندیس پردازانه و تخیل نگارگرانه است.

اساطیر ایران بیشتر بصورت نوشتاری باقیست. حتی در این بخش هم مشکلاتی وجود دارد، زیرا تعداد متن ها زیاد نیست. قدیمی ترین این آثار به صورت گسیخته و جدیدترین آنها تاریخ بسیار متأخری دارد و مربوط به دوران اسلامی ست.

بسیاری پژوهشگران باورمندند که چون جامعۀ هند و اروپایی به سه طبقۀ فرمانروایان، جنگجویان و کشاورزان تقسیم می شد، (همان سه طبقه که در شاهنامه، جمشیدشاه آن را ایجاد کرد)، خدایان نیز به سه دسته تقسیم می شدند. بنابراین می توان پذیرفت که سلسله مراتب خدایان بر اساس الگوی بشری ساخته شده بودند. خدایان فراوانی در اساطیر ایران باستان بوده اند ولی در این نوشتار به برخی از خدایان اصلی در باور قوم هند و ایرانی می پردازیم.

ایران و هند، در آغاز، شاخه ای واحد از اقوام کهن هند و اروپایی بودند. هرچند سرچشمه های هند و اروپایی اساطیر ایران در شناخت ایزدانش بسیار اهمیت دارد ولی نکتۀ مهم اینست که با وجود اینکه ایزدان هند و ایزدان ایران در نگاه نخست بسیار تفاوت دارند ولی درنگاه دقیق تر می بینیم نقشی که خدایان این دو قوم دارند بسیار شبیه یکدیگرست.

برای شناخت خدایان باستان ایران سه منبع اوستا، دینکرد و بندهش وجود دارد. در اوستا خدایان، قهرمانان و موجودات افسانه ای در بخشی یه نام “یشت ها” آمد است. فهرست نام خدایان و توصیف آنها دراین بخش از اوستا به این ترتیب آمده است:

  • یشت نخست، یشت؛ اهوره مزدا
  • یشت پنجم، آبان یشت؛ ایزدبانو اردویسور آناهیتا یا اَناهیتا
  • یشت چهاردهم،بهرام یشت؛ ایزد وِرِثرغنَه
  • یشت دهم، مهر یشت؛ ایزد میترا

ایرانیان باستان به ثنویت یا دو گانگی باورداشتند؛ به این معنی که آنها باورمند بودند که دو خدا وجود دارد خدای نیکی یا خیر و خدای بدی با شر. این دوخدا را با نامهای ” اهوره مزدا” و ” انگره مینو” می شناختند. هر کدام ازاین خدایان یارانی داشتند. یاران اهوره مزدا “امشاسپندان” و یاران انگره مینو “دیوها” بودند. خدایان دیگری نیز در ایران باستان بوده اند که با عنوان خدایان آیینی شناخته می شوند.

خدایان نیکی (خیر)

از میان خدایان پرشمار ایران باستان برخی خدایان نیکی و خیرند. نام این خدایان در زیر آمده است که با کلیک روی هر نام، آگاهی کوتاهی در بارۀ آنها باز می یابید:

اهوره مزدا

میترا

آناهیتا

ورثرغنه

رشنو

تیشتر

ویو

رپیثوین

اهوره مزدا

وقتی نوبت به فهرست کردن ایزدان ایرانی می رسد، ساده ترین الگو همانست که در بندهشن آمده است. براین اساس هرمزد یا اهوره مزدا خدایی مجزاست. یکی از چیزهایی که در باره اهوره مزدا گفته می شود اینست که او “خُوَرنَه” یا “فَرَه” را آفرید. فره مفهوم بخت، اقبال یا سرنوشت است که در اساطیر ایرانی بسیار اهمیت دارد و نمونۀ آنرا در هیچ یک از اساطیر سراغ نداریم. فره بنا به تعریفِ پژوهشگران نه تجلی و نه روشن شدگی ست. بلکه بیشتر هم سرشت با افسونی ست که موجب می شود همه مقولات اجتماعی (مانند شاه یا موبد) کارکرد ویژۀ خود را به شیوه ای ممتاز و انحصاری کامل کنند. به باور آنان هر انسان در تحلیل نهایی، فره یا آرمان های نهایی خود را دارد. فره برنام یا صفتی ست که از آنِ فرمانروایان سلسلۀ کیانی بود؛ یا در نهایت از آنِ موبدانی بود که کارکردشان برای نگهداری جامعۀ مدنی لازم بود. فره ملی ایران به اندازۀ وجود قهرمانان اهمیت دارد. به باور ایرانیان باستان به خاطر همین فره، ایرانیان بر اقوام دیگر برتری داشتند.

اهوره مزدا به معنی سرور دانایان یکی از خدایان برتر ایرانیان باستان بود. اگر پیوند این خدا را با امشاسپندان ( نامیرایان مقدس)، در نظر نگیریم؛ اهوره مزدا بیرون از زنجیرۀ اسطوره ای قرار می گیرد. پژوهشگران می گویند امشاسپندان ایزدانی باستانی و هند و اروپایی بودند که در کارکردِ ایزدان مقتدر با اهوره مزدا شریک بودند. نقشی که امشاسپندان ایفا کرده اند، به روشنی ایزدان هندی مشخص نیست. ولی شخصیت فرعی آنها اینگونه است که آنان خود موجوداتی آفریده شده هستند و از دیگر مخلوقات آفریده شده متمایزند؛ هرچند با مخلوقات دیگر از یک گوهرند و برتری خاصی نسبت به آنان ( جز جاودانه بودن و مقدس بودن) ندارند. اینجاست که ایزد شناسی ایرانی وارد اسطوره می شود.

رکس وارنر امشاسپندان را موجوداتی آفریده شده و مخلوق نمی داند و می گوید: امشاسپندان باشندگانی ایزدی اند و خدا پنداشته نمی شوند. آنها بدون اینکه مخلوق باشند مینوهایی آفریده شده هستند که بر امورمهم و طبیعی نگاهبانی و فرمانروایی دارند، بی آنکه با خودِ عناصر طبیعت یکی پنداشته شوند. این موجودات یَزَتَه Yazata (ستودنی) هستد. شمار امشاسپندان شش تاست: وَهومنَه، اَشَه، خشترَه، هَئورتات، آرمیتی و اَمُرتات. این شش امشاسپند با خود اهوره مزدا گروه هفت عضوی تشکیل می دهند که بین آنها اهوره مزدا هم نخستین باشنده از نظر مرتبه، وهم بیرون از دایرۀ شش امشاسپند است و همواره گفته می شود شش امشاسپند که با اهوره مزدا هفت تا می شوند.

اهوره مزدا، سرور دانا، خدای غایی، خیر مطلق، خرد و معرفت، آفرینندۀ خورشید، ستارگان، روشنایی و تاریکی، انسان و حیوان است و تمام کارهای فکری وجسمی از اوست. او مخالف همۀ بدیها و رنج هاست. اهوره مزدا مقابل انگره مینوست که روح شر است و همواره تلاش می کند دنیا وحقیقت را ویران کند و به انسان و حیوان آسیب بزند.

میترا

بی تردید شناخته شده ترین خدا میان خدایان باستان ایران میتراست. شاید به این دلیل که آیین میترا یا ” میترائیسم” تا امپراتوری روم گسترش یافت. واژۀ اوستایی ” میثرَه” Mithra به معنی “پیمان” و “قرارداد” است. در یشت دهم اوستا که به این ایزد اختصاص دارد؛ میترا ناظر بر انسان، کارها، توافق ها و قراردادهای اوست. میترا انسان را به راه راست و “اَشَه” هدایت می کند و او را از تازش بدی و دشمن در امان می دارد. میترا خدای کنترل کنندۀ نظام کیهانی، یعنی روز و شب و تغییر فصل هاست. او با آتش و خورشید در پیوند است و سرانجام، هم در ایران و هم در هند به عنوان خدای خورشید شناخته شده است. در توصیف او در اوستا آمده است:

نخستین ایزد مینوی که پیش از دمیدنِ خورشیدِ جاودانه ی تیزاسب در بالای کوه هرا ( البرز) برآید، نخستین کسی که آراسته با زیورهای زرین از فراز (کوه) زیبا سر به در آورد، از آن جاست، که آن مهرِبسیار توانا بر همه ی خانمانهای ایرانی بنگرد.

مهریشت

یکی از ویژگی های میترا داوری ست. بر اساس مهریشت او وفاداران را نگهداری و پیمان شکنان را مجازات می کند. میترا با جنگجویان پیوند دارد و سوار بر گردونه ای است که اسبان سفیدی آن را می کشند. او نیزه ای سیمین دارد، زره زرین می پوشد، زیناوند (مجهز) به سوفارها، تیرها، گرزها و خنجرهای زرین است. میترا دارای دشت های پهن است. او کسی ست که از سخن راستین آگاهست. زبان آوریست که هزار گوش دارد. خوش اندامیست که هزار چشم دارد. بلندبالایی که در بالای برج پهن (ایستاده)، زورمندی که بی خواب پاسبانست.

گفته می شود گرز یا چماق میترا سلاح نیرومندیست که نه تنها علیه انسان های ناراست، که علیه ارواح شرور و انگره مینو به کار می رود:

گرزی با صد گره (و) صد تیغه به دست گرفته، حواله کنان مردان را برافکند. (این گرز) از فلز زرد ریخته شده، از زرِ سخت ساخته شده است. محکم ترین سلاحی ست، پیروزمندترین سلاحی ست؛ اهریمن تبهکار در مقابل او به هراس افتد؛ (دیو) خشم مکار بداندیش در مقابل او به هراس افتد.

اوستا، مهر یشت

هفتمین ماه سال خورشیدی به نام این ایزد نامگذاری شده است. این ماه را “مهر” نامیده اند و دراین ماه جشن “میتراکانا” یا “مهرگان” برگزار می کنند. این جشن به مناسبت اعتدال پاییزی برگزار می شود.

یکی از مهم ترین کارهای میترا نگهداری از اقبال شاهانه یا “خَوَرنَه” یا “فَرَه” است. پادشاهان نیک کردار ایرانی دارای فره بودند و چنانچه پادشاهی از راه راست منحرف می شد این فره او را ترک می کرد. یکی از کسانی که فره از او دور شد جمشید بود. در نگهداری فره، آپام نپات یا خدای آب، میترا را یاری می دهد.

آتَر به معنی آتش، در آیین زرتشت پسر اهوره مزدا و از خدایان آیینی ایران باستانست. مردم گوشت را به عنوان قربانی به آتش تقدیم می کنند. هرخانه ای باید مکانی برای قربانی کردن داشته باشد. آتر با خدای میترا پیوندی تنگاتنگ دارد. آنها با یکدیگر موفق می شوند فره را از گزند دیو اژی دهاک نجات دهند. آتر در حالیکه سوار گردونۀ میترا می تازد تصویر شده است. نقش آتر در مبارزه با اژی دهاک بر سر به دست آوردن فره یکی از اسطوره های باقی مانده در بارۀ آتر ست:

… اما از پس او آذر مزدا اهورا برخاست با این سخنان گویا: پس رو! این را دانسته باش تو ای اژی دهاک سه پوزه، اگر تو این (فر) به دست نیامدنی را به چنگ آوری، هرآینه من ترا بسوزانم و در روی پوزۀ تو شعله برانگیزم، به طوری که تو نتوانی در روی زمین اهورا آفرید خروج کنی از برای تباه کردن جهان راستی. آن گاه اژی دهاک در اندیشۀ خطر زندگی دست ها را پس کشید، چه آذر سهمگین بود.

یشت ۱۹

آناهیتا

اَردوی سَرَ آناهیتا Ardvi sara Anahita یا Ardavi sura Anahita ایزد بانوی همۀ آب های زمین . سرچشمۀ اقیانوس جهانی ست. او بر گردونه ای سوار ست که چهار اسب آن را می کشند: باد، باران، ابر و تگرگ.

اوست که با چهار اسب بزرگ سپید- یک رنگ و یک نژاد- بر دشمنی همه دشمنان- دیوان و مردمان [دُروند] و جادوان و پریان و کَوی ها و کَرپن های ستمکار چیره شود.

اوستا،آبان یشت،۱۳

آناهیتا سرچشمۀ زندگی، پاک کنندۀ تخمۀ نرها و زهدان ماده ها، و تصفیه کنندۀ شیر در پستان مادرهاست. به دلیل ارتباطی که با زندگی دارد، جنگجویان در نبرد، زنده ماندن و پیروزی خود را از او می خواهند. او بلند بالا و زیبا، پاک و آزاده توصیف شده است. او در خورِ آزادگی خویش تاج زرین هشت پرِ هزار ستاره بر سر، جامه ای زرین برتن و گردن بندی زرین بر گردن دارد. این توصیف ها نشان می دهد تندیس هایی این ایزدبانو به شکلی که در این توصیف ها آمده، وجود داشته است.

براستی اَرِدویسور اَناهیتای بزرگوار، همان گونه که شیوه ی اوست؛ بَرسَم بر دست گرفته، گوشواره های زرین چهارگوشه ای از گوشها آویخته و گردن بندی بر گردن نازنین خویش بسته، نمایان می شود…

اوستا، آبان یشت،۱۲۷

هنگامی که زرتشت از اومی پرسد آیین پرستیدن چگونه است، ایزدبانو آناهیتا پاسخ می دهد:

« به راستی ای اسپنتمان پاک! با این ستایش مرا بستای، با این ستایش مراسم مرا بجای آر. از هنگام برآمدن خورشید تا به وقت فرورفتن خورشید از این زَورِ( نوعی آب مقدس) من، تو توانی نوشید (و نیز) آتربانانی که از پرسش و پاسخ آگاهند و خردمند آزموده ای که کلام مقدس در اوحلول کرده باشد».

یکی از طولانی ترین یشت های اوستا مربوط به الهۀ قدرتمند اَردوی سَرَآناهیتاست. اردوی سرآناهیتا به معنی “مرطوب، قوی و بدون رنگ” است. به نظر می رسد این نامِ طولانی ترکیبی از دونام جداگانه بوده است. به این ترتیب می توان پنداشت در این نام دو خدای “اردویسور” و “آناهیتا” را ترکیب کرده اند.

اردویسورآناهیتا نام الهۀ رودخانۀ آسمانی ست که در ریگ ودا Sarasvati khldni نامیده می شود. در این نقش او آب شیرین را به زمین می آورد و دریاها و رودخانه ها را پر می کند. آناهیتا الهه ای جداگانه با منشأ نامشخص است که به نظر می رسد باور به این الهه در ابتدا در شمال شرقی ایران رواج داشته است.

در یک توصیف زنده و جاندار اردوی سور آناهیتا، با یک دوشیزۀ زیبا با قدی بلند، بدنی نیرومند و پاک توصیف شده است.

او به شکل دختری بسیارجوان و برومند، خوش اندام، کمر به میان بسته، راست بالا، آزاده نژاد وشریف که یک جبۀ قیمتیِ پُر چین و زرین در بر دارد. به راستی همان سوری که در قاعده است (او) شاخۀ برَسم (شاخۀ گیاه تمر، این شاخه را مقدس می دانستند و هنگام نیایش آن را در دست داشتند) در دست، با یک گوشوارۀ چهارگوشۀ زرین جلوه گر است. آن اردوی سور ناهید بسیار شریف، یک طوقی به دور گلوی نازنین خود دارد. او کمر بند به میان می بندد تا سینه هایش ترکیب زیبا بگیرد و تا آنکه مطبوع واقع شود. در بالای سر اردوی سور ناهید تاجی با صد ستاره گذارده. ( یک تاج) زرین هشت گوشه به سان چرخ ساخته شده با نوارها زینت یافته. ( یک تاج) زیبای خوب ساخته شده که از آن چنبری پیش آمده است.

اوستا، آبان یشت

برخلاف خدایان دیگر ایرانی آناهیتا در یشت ها به ویژه در رابطه با لباس و تزئیناتش مفصل توصیف می شود، به گونه ای که می توان تصور کرد این لباس معرف یک فرقه منسوب به آناهیتا بوده است. از آنجا که ایرانیان به شکل سنتی تصویر نمی کشیدند حدس می زنند فرقۀ آنهیتی از نمونه های میانرودان قرض گرفته شده است. الهۀ میانرودان ایشتار، شاید، در این زمینه آشکارترین مدل را ارائه می دهد. هرچند جزئیات لباس آنهیتی تفاوت های مهمی نشان می دهد، ولی شباهت های زیادی نیز وجود دارد. هر دو الهه نماد باروری بودند. ایشتار الهۀ جنگ و حامی کاخ بود و در یشت ها از برنام ها (صفتهای) رزمی آناهیتا و حمایت او از قهرمانان ایرانی و حاکمان یاد می شود.

در اوستا قهرمانان و ضد قهرمانان، یکسان آناهیتا را می ستایند. برای او قربانی ، و به درگاهش دعا می کنند. بیشترین جایگاه ایزدبانو آناهیتا در کشاکش خیر و شر و رویارویی پادشاهان ایران و فرمانروایان توران دیده می شود.

رکس وارنر می نویسد: آناهیتا هرچند کم کم وجهه اش را در ایران از دست داد، ولی با نام یونانی اش “آنائیتیس” Anaitis در آسیای صغیر اهمیت پیدا کرد و در آنجا هرچند نه بعنوان ایزدِ رود که بعنوان یک ایزدبانو پرستیده می شد. حتی در افسانه های یهودی و اسلامی از او یاد می شود. گاهی او را به جای امشاسپند سپندارمذ می گیرند و در کنار ایزدان کِهتری مانند خرداد و اَمرداد قرار می دهند.

وَرِثرَغنَه

ورثرغنه Varathraghna یا بهرام خدای سلحشوری، مهاجم، و نیروی پیروزمند در برابر دیوان است. در حالیکه وای و تیشتر را با پدیده های طبیعی مربوط می دانند و از آناهیتا با کلماتی صمیمانه و مهرآمیز یاد می شود، بهرام وجودیست انتزاعی یا تجسمی ست از یک اندیشه. او تعبیری از نیروی پیشتاز و مقاومت ناپذیر پیروزیست. ورثرغنه نماد قدرت جنگی و توان جنسی است. براساس بهرام یشت اوستا که به او اختصاص دارد، ورثرغنه در ده هیأت مختلف ظاهر می شود: باد نیرومند، گاوی با گوش های زرد و شاخ های طلایی، اسب سفیدی با زین و برگ زرین، شتر بارکش، گراز نر، جوانی در سن آرمانی پانزده سالگی، پرنده ای تیز پرواز( این پرنده وارِغَن گفته می شود که استاد پور داود آن را مرغ شاهین ترجمه کرده است)، قوچ وحشی، بز جنگنده، و مردی با شمشیری که تیغ زرین دارد.

شباهت این شکل های بهرام و تیشتر که هردو به صورت گاو نر و اسب در می آیند، آشکارست. اما پرسش اینست که چگونه خدایان می توانند به صورت های گوناگون درآیند؟ درپاسخ باید گفت: زرتشتیان بر این باورند که هر چیزی در جهان روحانی (مینوگ) استعداد آن را دارد که به صورت مادی (گیتیگ) درآید. آنها باوردارند جهان به همین ترتیب به وجود آمد؛ جهان روحانی صورت مادی به خود گرفت. این در حالیست که موجودات زمینی صورت مادی یی را به خود می گیرند که مناسب طبیعت آنهاست ولی موجودات آسمانی یا ایزدی می توانند به شکل های بسیاری درآیند، از همین روست که تیشتر به سه شکل و بهرام به ده شکل در می آید. دو تجسم از او محبوبیت همگانی دارد. یکی تجسم او به صورت پرنده ای بزرگ و دیگری به صورت گراز. آمده است که بهرام در شکل گراز، مهر را همراهی می کند که این شکل نمادینی از نیروی پیشتاز پیروزیست. در یشت دهم که سرود باستانی مختص مهر است، می بینیم بهرام پیشاپیش مهر در پرواز است:

به صورت گراز نر وحشی پیشتاز با پنجه های تیز و دندان های پیشین تیز، گرازی که به یک حمله می کشد…، او پاهای پسین و پیشین آهنین، پی های آهنین، دم آهنین و فک آهنین دارد.

اوستا

گفته می شود وقتی که زردشت از اهوره مزدا می پرسد اگر به جادوی دشمن گرفتار شد چه کند؟ سرور دانا به او اندرز می دهد که پری از ورثرغنه که در قالب پرنده ای حلول کرده است برگیرد (یادآور سیمرغ)، پر را به تن خود بمالد تا جادوی دشمن باطل شود. نیز در اساطیر آمده است کسی که استخوانی از این مرغ یا پری از او را با خود داشته باشد هیچ زورمندی نمی تواند او را بکشد ونه او را از جای به در آورد.

ورثرغنه گردونۀ خدایان را حمل می کند. او از خدایان قدرتمند جنگ و دارای برنام های مشترک با میترا و خدای جنگ ودایی، ایندرا، است. پس از دوران هخامنشی ورثرغنه یک خدای محبوب پادشاهی بود که برخی پادشاهان نیز نام او را گرفتند. ورثرغته به معنی “ازبین بردن مقاومت و انسداد” است. او خدایی ست که به مردم خود توانایی چیره شدن به همۀ دشمنان را می دهد. نام او با مفهوم پیروزی آمیخته است. ورثرغنه مانند میترا جنگجوی آرمانی یی را نشان می دهد که برای نخستین مهاجران به فلات ایران، آرزوهای کسانی را توصیف می کرد که به دنبال چیره شدن به اقوام بومی این فلات بودند. ورثرغنه بعدها جلوۀ الهیِ اراده به گشایش جهانی شد.

بهرام ایرانی برخلاف همتای هندی خود “ایندره” یا همتای ارمنی اش “وَهَگنَ” اسطوره ای ندارد که در آن سخن از غلبۀ او بر غول یا اژدهایی در میان باشد. در عوض، او بر “شرارت آدمیان و دیوان” غلبه می کند. و نادرستان و بدکاران را به سزای کارهایشان می رساند. او از نظر نیرو نیرومندترین، از نظر پیروزی پیروزمندترین و از نظر فره فرهمندترین است. اگر به شیوه ای درست برایش قربانی کنند، در زندگی و نبرد پیروزی می بخشد؛ و اگر به شیوه ای درست او را نیایش کنند نه سپاه دشمن وارد کشور آریایی می شود و نه بلا.

رشنو

رشنو Rashnu مانند میترا که با او در ارتباط بود، یک خدای اخلاقی بود. داوری که در نهایت ریاست اختلاف های حقوقی انسان را بر عهده داشت. نام او بر گرفته از فعل هندوی reg به معنی ” مستقیم” و ” داوری” است. به نظر می رسد او خدای سوگندها و مصیبت هایی بود که در محاکمه ها پیش می آمد. او از بسیاری جهات وظیفه های قضایی خدایی وارونا را انجام می داد. در حالیکه هنوز آشکار نیست آیا اهورا مزدا کار داوری را انجام می داده یا نه، به نظر می رسد رشنو ومیترا به گونه ای مکمل قانون عمل می کرده اند. میترا به طور خاص به پیمان ها توجه داشت و رشنو صلاحیت بیشتری نسبت به امور حقوقی، به ویژه امور جنایی داشت. رشنو خدایی بود که با بهترین شرب و به بهترین راه، دزد و راهزن را نابود می کرد.

تیشتَر

تیشتریه Tishtrya، تیشتر و تیر Tiri از مهمترین خدایان ستاره شناسی ایران بود. به نظر می رسد خدایان نجوم در آیین باستان ایران برجسته تر از خدایان مذهب ودایی یوده اند. این امر ممکن است به دلیل تأثیر دانش ستاره شناسی بابِل بر ایرانیان بوده باشد. در اوستا از ستاره ها و صورت های فلکی “پلایادها”، “وگا”، “فومالهاوت” و “کهکشان راه شیری یاد شده است. اما مهمترین این خدایان همان تیشتر یا تیر بوده است. در اوستا یک یشت به نام تیشتر وجود دارد و به دلایلی که روشن نیست تیشتر با ستارۀ سیریوس مشخص می شود.

چهارمین ماه سال خورشیدی (برابر با ژوئن یا ژوئیه میلادی) به نام این ایزد نامیده شده و برای گرامیدشت او جشن تیرگان برگزار می شود. گفته می شود این ماه در ده روز نخست به صورت مردی پانزده ساله در می آید – پانزده سالگی در باور ایرانیان باستان سن آرمانی ست- در ده روز دوم به صورت گاو نرو در ده روز سوم به صورت اسب در می آید. به روایت بندهشن تیشتر در آغاز آفرینش به این پیکره ها درآمد و باران ایجاد کرد. هر قطرۀ بارانی که تیشتر ایجاد کرد تشتی شد تا آب به بلندی قامت مردی زمین را فراگرفت. جانوران موذی به ناچار به سوراخ های زمین فرورفتند و آنگاه روح باد آبها را به کرانه های زمین برد و بدین گونه دریای گیهانی Cosmic Ocean (دریای وَدوکَشَه یا فراخکرت) را ایجاد کرد.

تیشتر، خدای باران، در قالب ستارۀ شعرای یمانی یا کلب اکبر تجسم پیدا کرده است. دشمنان او جادوگران دژیائیریا (محصول بد)، و اَپوشَه (خشکسالی) هستند. تیشتر مانند خدایی تصویر شده که از سرچشمۀ همۀ آب ها، دریای وروکَشَه (فراخکرت) بر می خیزد، و آب ها را در میان کشورها تقسیم می کند. در توصیف نبرد او با اپوشه آمده است:

آن گاه ای اسپنتمان زرتشت! تشتر رایومند فرهمند به پیکر اسب سفید زیبایی با گوش های زرین و لگام زرنشان به دریای فراخکرت فرود آید؛ به ضد او دیواپوش به پیکر اسب سیاهی به درآید و یک (اسبِ کل)، با گوش های کل، یک (اسب) کل، با گردن کل، یک (اسب) کل، با دم کل، یک (اسب) گر مهیب. هر دو ای اسپنتمان زرتشت! تیشتر رایومند فرهمند و دیوِاپوش به هم دراویزند…

اوستا، یشا ۸

هنگامی که دیو قحطی در آستانۀ پیروزی قرار می گیرد، تیشتر از دریای فراخکرت می گریزد و از اینکه مردم به درستی او را ستایش نمی کنند زبان به شکوه می گشاید که: اگر مردم در نیایش های خود نام مرا می بردند و مرا ستایش می کرند، چنانکه از ایزدان دیگر نام برده و آنان را می ستایند؛ من نیروی ده اسب، نیروی ده شتر، نیروی ده گاو، نیروی ده کوه و نیروی ده آب قابل کشتی رانی را می گرفتم. سرانجام زرتشت خود، یک قربانی به پیشگاه تیشتر تقدیم می کند. تیشتر بار دیگر به صورت اسب سفید وارد دریای فراخکرت می شود و بار دیگر آن دو با هم در می آویزند ولی این بار تیشتر به دیو اپوش چیره می شود و او را شکست می دهد. آبها بی مانع به کشتزارها و چراگاهها جاری می شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی بر می خاستند، به این سو و آن سو می برد، و بارانهای زندگی بخش بر هفت اقلیم زمین فرو می ریزد.

به روایت بندهشن تیشتر ایجاد کنندۀ نخستین باران و دریاها و دریاچه هاست. به روایت اوستا در تیر یشت، در گردش سالانۀ طبیعت، تیشتر سرچشمۀ دائمی آبهاست، کسی ست که فرزند عطا می کند، جادوگران را درهم می شکند، سرور همۀ ستارگان و حامی سرزمین های آریایی ست . این اسطوره باورهای ایرانیان را دربارۀ برگزاری آیین ها بازگو می کند. بر اساس این اسطوره اگر قربانی های خدایان به وقت و با آیین های ویژه به نیکی برگزار شود و به خدایان تقدیم شود، خدایان را نیرومند و قوی می سازد و نیرومندی خدایان موجب می شود قربانی ها در پی هم آمدن منظم فصل ها را تضمین کنند. وقتی در قربانی ها ایزد تیشتر را به یاری بخوانند، خشکسالی مغلوب می شود و باران به جهان زندگانی می بخشد. در نهایت، سرانجامِ نبردِ گیهانیِ نیروهایِ زندگی و مرگ به این بستگی دارد که مردم چطور وظایف دینی خود را به جا می آورند.

وَیو

ویو خدای باد نیز به صورت خدای جنگجویی تصویر شده است که با زوبین تیز و سلاح های زرین خود ارواح شرور را دنبال می کند تا از آفریده های خوب اهوره مزدا حمایت کند. وی در میان قلمروهای اهوره مزدا و انگره مینو، یعنی میان روشنایی و تاریکی فرمان می راند. او بر گردونۀ تیزرویی که آن را صد یا حتی هزار اسب می کشند، سوارست. اوست که نورهای گلگون یعنی “برق” را ایجاد می کند. وَیو سپیده دم را آشکار می سازد. او کارکردی دوگانه دارد: درابرِباران زا زندگی می آورد و در طوفان مرگ. وَیو، یکی از اسرارآمیزترین خدایان هند و ایرانی ست. در یکی از متون هندی در بارۀ او آمده است که وی از نفسِ غول جهانی که دنیا از بدن او ساخته شد، پدیدارشده است. در ایران نیز او شخصیتی معما گونه دارد، برای ویو هم آفریدگار( اهوره مزدا) قربانی می کند هم شیطان (انگره مینو). انسان ها نیز به درگاه وَیو نیایش می کنند، به ویژه در مواقع خطر؛ زیرا او جنگجوی سهمناک و فراخ سینه است. در حالی که جامۀ نبرد به تن دارد و مسلح به نیزه ای تیز و جنگ افزارهایی زرین ست، در تعقیب دشمنان خود خطر می کند.

گفته می شود در حالی که اهوره مزدا در بالا و در روشنی فرمانروایی می کند و اهریمن در پایین و در ظلمت، ویو در فضای میان آن دو یعنی در خلأ فرمانروایی دارد. در ویو مفهموم بیطرفی نیز وجود دارد. زیرا همانطور که گفته شد هم ویو خوب وجوددارد و هم ویو بد. برخی پژوهشگران بر این باورند که ویو در تفکرات بعدی به دو شخصیت تبدیل شده است، در حالیکه نخست مردمان می پنداشتند ویو یک شخصیت است با سیمایی دوگانه. نیکوکارست و در عین حال شوم. نیرویی هراس انگیزست و شخصیتی بی رحم که با مرگ پیوستگی دارد و کسی را یارای گریز از راه او نیست. اگر چنانکه شایسته است او را خشنود سازند، آدمیان را از همۀ یورش ها رهایی می بخشد، زیرا باد از میان هر دوجهان یعنی جهان “روح نیک” و جهان “روح بد” می گذرد. اونیکوکارست و نابود کننده، پیوند می دهد ومی گسلاند. نامش این است: “پیش رونده و پس رونده”.

رکس وارنر می نویسد “وَیو” یا “رام” نقش ویژه ای در دنیای پس از مرگ دارد و به روح انسان دادگر کمک می کند تا در سفر آن جهانی از موانع بگذرد. او می نویسد ویو جنبه ای از زمانست، بر این اساس که در بندهشن گاه به ویو و گاه به زُروان (زمان بیکران) اشاره شده و لقب ها ومشخصه های همانندی برای آنها آورده شده است.

اُآدو Oado، خدای باد بنا به باور کوشانیان احتمالا از واژۀ ایرانی واتَه به معنی باد، یعنی عنصری که ایزد ویو (یا وای) بر آن نظارت دارد؛ گرفته شده است. امپراتوری کوشانی از ناحیۀ گنگ تا آسیای میانه در طول سه قرن نخستین میلادی گسترش داشته است. دین کوشانیان از باورهای چینیان،هندیان، ایرانیان و رومیان تأثیر گرفته است.

رپیثوین

رپیثوین Repithwin، سروَرِگرمای نیمروز و سرور ماه های تابستان و قرینۀ لازم و سودبخشی برای تیشتر است. پیش از ورود شر، هنگامی که خورشید بی حرکت در بالای جهان ایستاده بود، در پایگاه رپیثوین قرار داشت. بنابراین رپیثوین سرور جهان آرمانی ست. یه باور زرتشتیان اهوره مزدا در زمانی از روز که متعلق به رپیثوین است، قربانی کرد و از آن آفرینش به وجود آمد. در پایان جهان نیز، در زمان رپیثوین است که رستاخیز به انجام می رسد. بنابراین رپیثوین فقط سرور زمان نخستین نیست، بلکه سرور زمان بازسازی نیز هست. او همه ساله فعالست: هر وقت که دیو زمستان به جهان هجوم می آورد، رپیثوین در زیرزمین پناه می گیرد و آب های زیرزمینی را گرم نگه می دارد تا گیاهان و درختان نمیرند. بازگشت سالانۀ او در بهار بازتابی از پیروزی نهایی خیر است که وی بر آن سرپرستی خواهد داشت؛ آن زمان سر انجام شر مغلوب می شود و فرمانروایی خدا بر زمین آشکار شود.

جشن رپیثوین بخشی از جشن نوروزاست. روز نو شامل روزنو در سال واقعی و روز نو در سال آرمانیِ آینده است. آمدن رپیثوین به زمین، زمانی ست برای شادی و امید به رستاخیز و نمادیست از پیروزی نهایی و همیشگی آفرینشِ نیک.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

6 دیدگاه روشن خدایان در سپهر باستان – خدایان ایران (۱)

  • سلام.
    روز شما به خیر
    من حبیبی هستم . در زمینه ی معرفی شخصیت های اساطیری، در حال تالیف یک کتابم.
    و به دنبال عکس از ایزدان و الهه های ایران.
    آیا این عکس هایی که شما در این مقاله گذاشتین، مربوط به ایزدی هست که توی همون تیتر در موردش صحبت کردین؟

    • دوست عزیز سرکار خانم حبیبی با درود من عکس ها را از اینترنت می گیرم و البته با اتکا به آنچه زیر عکس نوشته انتخاب می کنم. اگر بشود به اینترنت اطمینان داشت پاسخ شما اینست: بله. ولی خودم گاهی برخورد داشتم که عنوان زیر عکس درست نبوده. پیروز باشید و کامکار

  • با دورود فراوان آیا در ایران باستان چیزی شبیه به پدر پیر و روح القدوس داریم ؟

    • درود بر شما گرامی. بله دقیقا در ایران باستان و در آیین میترا ۷ مرحله تعریف شده که آخرین مرحله پدر خوانده می شده است. برخی باورمندند که پیر خراباتی یا به سخنی پیر خردمند و روشن ضمیر در آیین های عرفانی و پدر روحانی در آیین مسیحی از آنجا آمده است.

  • سلام وقتتون بخیر و عرض خسته نباشید .. اولا در مورد تاریخ باستان و بخصوص همین حول و حوش زرتشت و میترا و … بسیار بسیار تحریف شده بخصوص در منابغ غربی و اصولا استفاده ازمنابع غربی بخصوص برای اون دوران که کلا تحریف شده و داستانش بسیار مشخصه کاری بسیار اشتباه و گمراه کننده هست.میتراپرستی الان رومی فقط هست ینی ببسنین چطوری اصل کاری رو محو کردن . پس منابع غربی مردود . دوم همین استفاده از غربیها باعث میشه که به اشتباه اونم از نوع بزرگش بیفتید و نژاد اریایی رو برعکس تفسیر کنید .. نژاد هندی اروپایی که سر راهشون به ایرانم یه چنتا اریایی دادن حاصل همین استفاده غلط از غرب هست .. اصن هدف غرب ازین همه جعل چیه به نظرتون .. بهرحال خاستگاه نژاد اریایی یا ایرانوایندو یوروپین که دیگه تمام سد و مشخص شد ولب باید اصن اهداف از تحریف جلوی چشمتون باسه .. ایین وداعی هم ریشش ایران و میتراست برعکس نیست .. و البته همین منابعهم قرن نوزدهم توسط انگلیسعا در چین و هند کاملا تغییر داده شدند

    • درود و سپاس دوست گرامی! ممنون از بیان نظرتون. اما در اینکه در تاریخ و پیشینه هر کشوری تحریفهایی می شود هیچ جای تردید نیست. در اینکه بسیاری از اعتبارهایی که ثابت می کند ملتی ریشه کهن تر وپیشینه ی استوارتری دارد را نیز به سرقت برده به نام تاریخ و تمدن خود می کنند هم شکی نیست. اما اینکه منابع غربی را مردود بدانیم کمی تندروی ست. چرا که به کمک همین غربی ها اکنون از بسیاری از گذشته ی خود خبر داریم. صد البته که باید و شاید که در پاسداری از تاریخ و تمدن خود پرتلاش و استوار باشیم و نگذاریم چیزی از آنچه نیاکانمان کردند به نام دیگران زده شود ولی خوبست بدانیم بزرگترین استادان و پژوهشگران ما حتی در حال حاضر هم خود به نوشته های غربی استناد می کنند. آنچه در این عرصه کم داریم پژوهش و پژوهشگرانی ایرانی که از خود چیزی ارائه دهند. نه اینکه بزرگانی نبوده و نیستند که بر هیچ کس پوشیده نیست تلاش های استادانی مانند خانم آموزگار، آقای دوستخواه، آقای ستاری و… ولی پیداست که همتی بیشتر و تلاشی افزون تر لازمست. باری، من در این سایت فقط به استناد منابع معتبر مطالب را می گذارم تا شاید کمکی برای دانستن یا پژوهشی باشد. شادکام و کامروا باشید!

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.