خدایان در سپهر باستان-خدایان هند (۳)

کهن ترین خدایان و قدیمی ترین خاستگاه ایزدان را می توان در اقوام “دراویدی” Dravidian یافت. دراویدی ها اقوامی پراکنده در هند و سیلان، و از فرزندان بومزادان سرزمین هند بودند که بین سالهای ۴۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد در این سرزمین زندگی می کردند. آنها کشاورز بودند و خدایانی را می پرستیدند که به گونه ای با باروری و حاصلخیزی پیوند داشت. پس از دراویدی ها کهن ترین خدایان هند، خدایان وداها هستند که بیشتر طبیعت یا نیروها وعناصر طبیعی اند؛ مانند آسمان، زمین، خورشید، آتش، نور،باد و آب. درسرود خلقت ریگ ودا خدایان پس از پیدایی جهان زاده شدند و دربرخی منابع از آنان بعنوان فرزندان آسمان و زمین نام برده می شود. دربخش دیگر ریگ ودا خدایان از آدیتی ( به معنای آزاد یا بی انتها، نماد آسمان) و از آب ها و زمین زاده شدند.

هرچند درسرودهای ریگ ودا، خدایان بسیاری نام برده و ستایش می شوند، ولی یکی از آنها خدای اصلی و خدای خدایان است. او آفریننده، نگهدار، داور و ویران کننده است. در عین حال در برخی سروده های ریگ ودا به نوعی یکتاپرستی نیز اشاره شده است. این دست سرودها نشان دوران دیگری است که هندوها از مرحلۀ پرستش عوامل طبیعی گذشته و به مرحلۀ یکتاپرستی رسیدند و سپس از این مرحله نیز عبورکردند و فرضیۀ وحدت وجود فلسفی رسیدند که اساس مکتب ودایی را تشکیل می دهد.

باری، در یک تقسیم بندی خدایان باستان هندوها را در سه گروه خدایان آسمانی، خدایان زمینی و خدایان میانی (جوی یا برزخی ) تقسیم کرده اند. هرچند سایانا مفسر و دانشمند مشهور هندی میگوید خدایان هند فقط سه خدا بودند: “سوریا” از آسمان، “وات” از جو و “اگنی” از زمین. او می گوید باقی خدایان شکل های مختلف این سه خدا هستند.

خدایان فضای میانی(برزخی)

پبشتر گفتیم خدایان در اساطیر هند سه دسته اند؛ آسمانی، زمینی و میانی. از جمله خدایان میانی میتوان ایندرا، وایو، رودرا وآپام نبات را نام برد.

ایندرا

از شناخته شده ترین ایزدان هند باستان و شاید محبوب ترین و قدرتمند ترین ایزدان ریگ ودا، ایندراست. ایندرا به همراه سوریا و آگنی قدرت بیکران خود را از قربانی هایی که به پیشگاهشان تقدیم می شود به دست می آورند. سلاح او آذرخش است و باران به امر او می بارد. او را ایزد تندر، برق و باران لقب داده اند. حاصلخیزی مراتع و میوه دادن درختان و رشد دانه ها را به ایندرا منسوب می کنند. او جنگاوری جسور توصیف می شود که همواره سلاح در دست دارد و آمادۀ کارزارست. نام سلاح او “واجرا Vajraست که از آهن ساخته شده به همین دلیل او را واجرا باهو به معنی “بازوان نگهدارندۀ واجرا” نیز می گویند. او شیفتۀ نوشیدن سوما – نوشیدنی سکرآور- است. نبرد ایندرا با تواشتر بر سر این نوشیدنی معروف است.

ایندرا از خدایان خود آفریده نیست. او پسر محبوبِ آدیتی ست که هزار سال در زهدان مادر بوده و از پهلوی او زاییده شده است. او در خانوادۀ برهمن زاده شده ولی پدر خویش را می کشد و به دلیل دلیری در جنگ ها به مقام الوهیت می رسد. از مشهورترین حماسه های او نبرد با اژدهای ترسناکی به نام وریترا است. وریترا آبهای جهان را یکجا نوشید و خشکسالی زمین را فراگرفت. ایندرا او را به قتل رساند و با مرگ وریترا- اهریمن خشکسالی- دوباره رودها جاری شد.

رودرا

رودرا Rudra از خدایان ریگ ودا به معنی فریاد کشنده و نعره زننده است. بنابراین او یک خدای آریایی نیست و قدمتش به پیش از مهاجرت آریایی ها به شبه قاره هند، برمی گردد. رودرا به عنوان پروردگار حیوانات – هم نگه دارنده و هم نابودکنندۀ حیوانات- به شمار میرفته است. او بیشتر از هر حیوانی با گاونر که نماد باران و حاصلخیزیست در پیوند است. او خدای طوفان های ترسناک، ایزد زمان و ایزد مرگ است. او هم دستور بیماری و تب را می دهد و هم بیماران را شفا می بخشد. در دوران ودایی رودرا هویت مشترکی با اگنی خدای آتش دارد و در دوران متأخرتر با جلوه ای از شیوا همخوان است. شمایل او را با موهای بافته و پوست قهوه ای توصیف کرده اند که زیورهایی از طلا و گردنبندی باشکوه بر گردن دارد. او را “گاونر” یا “گراز سرخ” هم لقب داده اند. او خدایی خوش پوش ، با تیر و کمان و سوار بر ارابه تصویر شده است.

او خداوندی خونخوار و خشمگین است و حرکاتش مانند طوفانی ناگهانی، بنیان کن است و زمین را به نابودی می کشد. دستور تب و بیماری و حمله را او صادر می کند و از این نظر با آپولو – ایزد دارو، تیراندازی و کمانداراساطیری یونان – که هرگز تیرش خطا نمی رود شبیه است.

وایو- واتا

وایو ایزد باد است. نام این ایزد گاه به تنهایی و گاه در کنار واتا می آید. وایو در واقع تجسم نیروی باد و واتا عنصر باد گفته شده است. وایو در نقش ارابه ران ایندرا (خدای توفان) ظاهر می شود. او ارابۀ زرینی را با هزار اسب سرخ رنگ میراند. وایو خدای نسیم ونفس است و زندگی انسانها وحیوانها به او باز بسته است، و به همین دلیل پرستش می شود. وایو طبیعتی ناآرام و پرخاشگر دارد و همواره با بی تابی در حال کش و تاب و حرکت و سفر است. او قدرت بی حسابی دارد. در افسانه ای گفته می شود روزی او از دستورات ایندرا به ستوه آمد. زوزه کشان و با خشم به قلۀ کوه مِرو Meru وزید. با این وزش قله کوه را شکست و آن را به دریا افکند. در این افسانه آمده جزبرۀ سریلانکا در نتیجۀ این کار وایو پدید آمده است.

گفته می شود وایو جوهر آوا و جان سخن است. واژۀ واک Vac به معنی آوا و نیز خود “واژه” منتسب به وایو ست. حتی گفته می شود صوت “وای” که به هنگام ترس، تعجب و جز این ادا می کنیم ریشه در باور به این ایزد دارد.

وایو دوست و یارآتش وعطر نوازش است و با گردش در خانۀ خدایان احساسات آنها را بیدار می کند. او فرزند چهارجهت فضاست و از نفس پُروشا (فردکیهانی) پدید آمده است.

وقتی وایوی نیرومند آمد، من او را با تمام نیرویم نگاه داشتم، چه او به راحتی و سادگی، درختان و کوه ها و همه چیز را در هم می شکند. قدرت هیچ موجودی با توان او قابل قیاس نیست و دارندۀ آذرخش، فرمانروای مردگان، پروردگار ثروت، و خداوندگار آب ها طاقت ایستادن در برابر او را ندارند. و تو ای درخت بدان که طاقتی به مراتب کمتر از ایشان داری

مهابهاراتا

آپام نپات

آپام نپات Apam napat به معنی فرزند آبها و ازخدایان مشترک هند و آریایی است. آپام نپات در آب به دنیا آمد و در آب ساکن شد. آپام نپات و چند ایزد دیگر مانند آپام ناپتری Apam-naptri، آپام گربا Apam-garbha و اپو ناپتری Apo-naptri که همگی منتسب به آبند را از القاب آگنی (آتش) دانسته اند. آپام نپات را ایزد فضای میانی، و نیز ایزد زمینی می دانند.

آپام نپات پسری مهربان است که دختران زیباروی همواره دلباختۀ او و بر گرد اویند. در خانۀ خود گاوهای شیرده دارد. اوست که آب حیات خدایان را فراهم می کند. گوشت های نیکو می خورد. آپام نپات نیروی خویش را از آبها می گیرد و برای پرستندگان خویش به درخشش در می آید. او مطیع قانون جاویدان است. جهان های دیگر از او نشأت گرفته اند و گیاهان و میوه های گیاهان همه از او رسته اند. آپام نپات با جامه ای از نور، میان ابرهای پیچ در پیچ اوج گرفته و گاو نر نطفۀ حیات خود را در میان آنها نهاده است.

اسطوره گل نیلوفر

گل نیلوفر در شبه قارۀ هند مقدس شمرده می شود. در این فرهنگ آب منشأ و مبدأ زندگیست و سمبل اقیانوس نخستین است که پرا کریتی از آن نتیجه شده است . ریشۀ نیلوفر در کف آب قرار دارد واز ژرفای همین بی شکلی، گلی زیبا با کاسبرگ هایی منظم و پرشمار در سطح آب می روید. گل نیلوفر سمبل جهان است و لایه های پرشمار گلبرگ های آن نمایانگر دوره های مختلف جهان است. هشت گلبرگ نیلوفر نشانۀ هشت جهت وجود شامل: راست، چپ، جلو، عقب، بالا،پایین، درون و برون است. پدیدار شدن نیلوفر از آب های نخستین که عاری از هرگونه آلودگی بوده، نشان خلوص، پاکی ونیروی بالقوۀ “سَتوَه “Sattva است که از درون آن قوۀ مقدس زندگی و دانش و معرفت پدیدار می شود. در تصویرهای گل نیلوفر فقط چند گلبرگ از لایه های پرشمار نیلوفر شکفته و پیداست و باقی یکدیگر را پوشانده اند، که این نشان حقیقت دوران های آینده است . به این معنی که همواره بخشی از حقیقت به مرحلۀ شکوفایی می رسد و هستی باردار غنچه هایی از حقیقت است که در موقع مناسب خواهند شکفت.

اسطوره آفرینش در هند

در اوپانیشادها دربارۀ آفرینش جهان آمده است: در هنگام خلقت، بیضۀ جهان، خود را به دو بخش تقسیم کرد. یکی بخش نقره ای و دیگر بخش طلایی. بخش نقره ای به زمین تبدیل شد و بخش طلایی به آسمان. از پوشش خارجی بیضه کوه ها پدید آمد و پوشش داخلی آن ابرها را ساخت و برف از آن پدید آمد. رگ های داخلی بیضه به رودخانه ها تبدیل شد و از مایع داخل آن اقیانوس ها شکل گرفت و هنگامی که خورشید ظاهر شد فریاد سرور از همه جا برخاست.

اسطوره پایان جهان در هند

پس از ظهور بودا تا کنون اوتاری در هند ظهور نکرده است. هندیان بر این باورند که در کالی یوگا که همان آخرِزمان است آخرین اوتار تجلی خواهد کرد. آنها باور دارند در آن دوران زمین پر از شر و فساد می شود و تباهی به نهایت خود می رسد، آنگاه کالکی اوتار غایب آخر زمان برای پایان دادن به تباهی و فساد و به سزا رساندن گناهکاران در حالی که سوار بر اسب سفید است و شمشیری که چون صاعقه می درخشد در دست دارد ظهور می کند و برابری ، عدل و انصاف را در جهان جاری می کند.

کالکی شخصیت مسیحایی هندوان است که مدتی پس از ظهورش، خشم شیوا به اوج خود می رسد و جهان و هرچه در آنست نابود می شود. شش مارکیهانی هستی را می بلعند وویشنو بر چنبرۀ آن مار می خوابد. ویشنو تا آغاز دوره ای دیگر در خواب می ماند. در دوران خواب ویشنو ظلمت بیکرانست و هیچ موجودی وجود نخواهد داشت. این جوهره در ذات خود می ماند تا بار دیگر ویشنو برخیزد و یکبار دیگر جهان را در مایا تخیل کند، آنگاه برهما از نافش متولد می شود و پدیده ها را می آفریند. انسان دوباره به عرصۀ خلقت پا می گذارد و دوران زرین بار دیگر شکوفا می شود.

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.