درباره انوماالیش

درباره انوما الیش

درباره انوما الیش Enuma Elish می دانیم این اسطوره شناخته شده ترین اسطوره آفرینش اقوام سامیست. این اسطوره مربوط به دوران پیش از تورات است. هرچند نمی توان آن را یک اسطوره منحصر به فرد دانست ولی میتوان گفت انوما الیش شکل اَکَدی شده ی یک اسطوره بسیار قدیمیِ سومریست. به سخنی میتوان گفت این اسطوره از فرهنگ سومری سرچشمه گرفته و قالب بابلی به خود گرفته است.

اقوام سامی درباره انوما الیش یا حماسه آفرینش روایتهای خود را داشته اند. با بررسی این روایتها به این نتیجه می رسیم که در گوشه ی جنوب غربی ایران زمین سه روایت از اسطوره آفرینش وجود داشته است. همه ی این روایت ها در میان اقوام سامی پرورده شده است.

از نظر دیرینگی و قدمت انوما الیش با خاستگاه سومری اش از همه کهن ترست. پس از آن حماسه بعل است. حماسه بعل همانطور که می دانید داستان آفرینش اقوام کنعانی ست و همانست که در فنیقیه و آسورستان باستان رواج داشته است. روایت موازی حماسه بعل سفر پیدایش توراتست. سفر پیدایش به اقوام عبرانی مربوط می شود.

بعل

میدانیم که عبریان و کنعانیان خویشاوندان نزدیکی بودند که فرهنگ، نژاد، زبان و اقلیم مشترک داشتند. اما عبرانیان زیر تأثیر یکتاپرستی باستانی آخناتون مصری، و بعدتر اندیشه زرتشتی قرار گرفتند. آنها مجموعه ای از آداب و رسوم مصری یا رونوشت واژگونه ی آن را رعایت می کردند. این دست آداب و رسوم در دوران هخامنشی با جهان بینی اخلاق مدار زرتشتی در هم آمیخت.

خلاصه انوما الیش

انوما الیش همان حماسه آفرینش مربوط به اسطوره افرینش مردمان بابل است. پژوهش ها درباره انوما الیش نشان می دهد این اسطوره نخست میان مردمان سومر رواج داشته است. سپس وارد فرهنگ بابلیان شده است و رنگ و بوی بابلی به خود گرفته است. به هر روی امروز انوما الیش را بیشتر یک اسطوره بابلی می دانند. در این اثر که یک منظومه ی حماسی ست داستان پیدایش هستی روایت می شود.

این اسطوره از جایی آغاز می شود که زمین و آسمان نامی نداشتند. به این معنی که هیچ چیز وجود نداشت. در آن احوال فقط دو خدا می زیستند. نه آسمانی بود و نه زمین. دو خدای نخستین یکی آب شور و تلخ و دیگری آب شیرین بودند. خدای آب شور و تلخ همان خدای مادر بود که تیامت نام داشت. خدای آب شیرین، خدای پدر بود که اَپسو نامیده می شد. اینجا اشاره به زمانی ست که سراسر زمین را آب فراگرفته و گیتی سراسر آشوب بود.

اپسو و تیامت در انوما الیش

از آنچه درباره انوما الیش گفته شده می دانیم بر اساس این اسطوره، از پیوند آبهای شور و شیرین خدایان نخستین پدید می آیند. اما همچنان جهان سیال و بی شکل است. اپسو که از هیاهو و غوغای فرزندان به تنگ آمده می خواهد با از بین بردن آنها به آرامش پیشین بازگردد. اما تیامت طرف فرزندان را می گیرد. فرزندان همراه با تیامت با اپسو نبرد می کنند سرانجام اپسو به دست پسرش ائا کشته می شود. سپس مردوک به دنیا می آید.

تیامت از کشتن اپسو پشیمان می شود. او برای نبرد با خدایان که فرزندان خودش هستند، یازده هیولا می آفریند. تیامت الواح سرنوشت را به کینگو که او را به همسری پذیرفته می دهد. همچنین گینگو را فرمانده لشکر هیولاها می کند. ائا که پیشتر پدر خود، اپسو را کشته بود از قصد تیامت برای جنگ آگاه می شود اما می داند که نمی تواند تیامت را از جنگ بازدارد. برای همین مردوک را به جنگ او می فرستد.

از طرفی انشار وزیر خود گاگا را نزد خدایان می فرستد و آنها را از جنگ آگاه می کند. خدایان مردوک را می آزمایند. مردوک آماده نبرد می شود. او در جنگ بر تیامت پیروز می شود. مردوک پیکر تیامت را دو نیمه می کند. از نیمی آسمان و از نیمی زمین را می سازد. سپس کاخ هایی برای خدایان می سازد.

نبرد مردوک و تیامت

مردوک پس از آن، روز و برج و سال را برپا می کند. سپس ماه و خورشید و نیز دجله و فرات و کوهها را می آفریند. او بابل جایگاه مقدس خدایان را نیز می سازد. آنگاه مردوک تصمیم می گیرد که آدم را بیافریند. برای این کار کینگو را می کشد. از پیکر او آدم را می آفریند تا در خدمت خدایان باشد. خدایان بر او آفرین می خوانند و به او پنجاه نام می دهند.

الگوی ریختاری اسطوره انوما الیش

اسطوره انوما الیش با آرامش نخستین آغاز می شود. آشوب ایجاد می شود. با تلاش و جنگ و درگیری دوباره جهان به آرامش نخست خود میرسد. البته این درحالیست که آرامش دومی در شرایطی دیگرست. یعنی موجوداتی از خدایان و هیولاها پدید آمده اند و این آرامش حاصل تلاش درگیری نیروهای مخالف است.

انوما الیش

بنابراین با آن آرامش نخست متفاوت است. اما الگوی ریختاری اسطوره انوما الیش چنین است:

  • تصمیم پدر برای نابودی فرزندان (مانند کرونوس در اساطیر یونان)
  • مخالفت مادر
  • کشته شدن پدر به دست فرزندان با همراهی مادر(مانند کشته شدن کرونوس به دست زئوس)
  • پشیمانی مادر و تصمیم به انتقام از فرزندان
  • نبرد فرزندان با مادر
  • شکست مادر
  • آفرینش آسمان و زمین
  • آفرینش جایگاه خدایان روی زمین
  • آفرینش انسان

چرا اسطوره های آفرینش اهمیت دارند؟

عیار هر تمدنی را میتوان با بررسی اساطیر آن ارزیابی کرد. بنابر تعریفی اسطوره ها پس از هزاران سال همچنان زنده و زایا هستند. در میان اساطیر تمدن ها ی مختلف، اسطوره های آفرینش روایتهایی هستند که جهان بینی یک فرهنگ را نشان می دهند. اسطوره های آفرینش پاسخگوی پیچیده ترین پرسشهای انسان از دیرباز تا کنون بوده اند. یکی از این پرسشها اینست که از کجا آمده ایم و به کجا میرویم.

هرکدام از اساطیر به گونه ای به «ازکجا آمدن و به کجا رفتن» پاسخ میدهند. فرقی نمی کند مردم یک سرزمین و فرهنگ خاستگاه خود را به ظهور تپه ای آغازین از دل رود نیل ربط دهند، یا نبردی آغازین را سرچشمه ی پیدایش گیتی و مینو بدانند. این پرسش که اسطوره های آفرینش را ساخته هنوز هم در ذهن بشر امروزی پابرجاست و هر دیدگاه، هدف از آفرینش را برای خود به گونه ای تعریف می کند.

انوما الیش، اسطوره آفرینش

اسطوره های آفرینش روایت هایی از آفرینش هستند که در آنها انسان به گمان خود به راز هستی، پیدایش و نظم جهان دست پیدا می کرده است. اسطوره ها در آغاز ساده تر بودند. اما با پیچیده تر شدن زندگی انسانها اسطوره ها شاخ و برگ های بسیاری پیدا کردند.

بنابراین با شناخت اسطوره ها و سمبل ها در اساطیر می توان روند خرد و اندیشه بشر از آغاز تا کنون را بررسی کرد. درباره انوما الیش هم روایت همین است. این اسطوره بابلی به ما می گوید مردمان آن سرزمین درباره سرچشمه و سرانجام زندگی چگونه می اندیشیدند.

تاریخچه انوما الیش

آنچه اکنون درباره انوما الیش میدانیم اینست که نسخه ی معتبری از آن در سال ۱۸۴۹.م در کاخ آشوربانیپال به دست آمد. سِرهِنری لایارد این نسخه را یافت. این نسخه روی لوح هایی در بیش از هزار سطر نوشته شده بود و هفت فصل بود که غیر از فصل پنجم، بقیه خوانا بودند.

لوحی از انوما الیش

بعدها دانستند این متون بر اساس متن های سومری و اَکَدی کهن تری استوارست. سپس بخش هایی از متن های کهن تر نیز پیدا شد. جالب اینکه جای خالی آن فصل پنجم ناخوانا هم پر شد. در بالای متنی که به دست آمد دو واژه را خواندند: «انوما» «الیش». آن را اینطور معنی کردند:«زمانیکه در بالا».

متن امروزین انوما الیش همان روایت بابلی ست که در کاخ آشوربانیپال پیدا شد. به سخنی این روایت به میانه ی قرن هفتم پ.م، می شود. بنابراین حدود صد سال پیش از ورود کوروش بزرگ به بابل نوشته شده است. با این حال ساختار متن و سندهای پراکنده ای که درباره انوما الیش وجود دارد نشان می دهد شکل نخستین این اسطوره در فاصله ای بین دوران حمورابی، یعنی قرن ۷ پ.م، تا زمان ورود کاسی ها به بابل، یعنی قرن ۱۱ پ.م، در بابل نوشته شده است. این، تاریخ تدوین این متن به زبان اکدیست و گمان می رود بخش هایی از آن پیشتر در رواینهای سومری وجود داشته باشد.

درباره انوما الیش و جشن نوروز بابل یا اکیتو

انوما الیش حماسه یا اسطوره ی آفرینش است. در جشن نوروز بابلیان که آن را اَکیتو می نامیدند، روایت این اسطوره را می خواندند. حتی گفته می شود که این حماسه را که روایت نبرد آغازین ایزدان بود در روزهای جشن بصورت نمایش اجرا می کردند. به روایت کتیبه حقوق بشر هنگامی که کوروش به بابل وارد شد و فرمان داد پس از ده سال وقفه، اجرای این نمایش از سر گرفته شود؛ “مردم بابل شادمان شدند” و “چهره هایشان درخشان شد”.

در پی کاوش های انجام شده امروز تقریبا بر ما روشن است که منظومه انوما الیش را در شامگاه روز چهارم جشن اکیتو و برای بزرگداشت مردوک، فرمانروای ایزدان و کسی که سرنوشت ها را بایسته می کرد؛ می خواندند. جشن اکیتو یا جشن سال نو یا همان نوروز جشنی یازده روزه بود که در آغاز سال نو بابلی برگزار می شد. در این جشن کاهن بزرگِ مردوک به تنهایی در اساگیلا، خانه بزرگ مردوک، برابر بت بزرگ ایزد می ایستاد و انوما الیش می خواند.

جشن اکیتو

همچنین در مراسمی در روز پنجم این جشن، مشروعیت دوباره ی پادشاه برای یک سال آینده تجدید می شد. تا اینجا پادشاه نقشی در مراسم نداشت. اما در این مرحله او جامه می پوشید. نشانهای سلطنتی از شمار شمشیر، عصا و حلقه را در دست می گرفت و در پیشگاه مردوک می ایستاد. کاهن بزرگ این نشان را می ستاند و به محراب می برد و بر اورنگی در پیشگاه ایزد می گذاشت.

سپس با خشونت بر گونه ی پادشاه سیلی می زد تا نزد خدا به زمین بیفتد. پادشاه با فروتنی در پیشگاه خدا نماز می خواند و از خدا بخشایش می خواست. آنگاه کاهن او را پشتگرمی داده و نشان های پادشاهی را به او برمی گرداند. این بار برای بار دوم بر گونه اش سیلی می نواخت تا نشانه ای بیاید. اگر اشک جاری می شد به این معنا بود که خداوند خشنود شده است وگرنه سرنوشت بدی در انتظار پادشاه بود.

بنابراین درباره انوما الیش میتوان گفت در این اسطوره کهن ترین متن آیینی مربوط به نوروز را پیدا می کنیم. میدانیم که نوروز خود یکی از کهن ترین مراسم هنوز زنده جهانست و مهمترین جشن مردم «ایران زمین» به شمار می آید.

اسطوره شناسی و نکته های مهم انوما الیش

درباره انوما الیش به راحتی میتوان یافت که این حماسه مضمون های بسیاری را در خود جای داده است. بیشتر این مضمونها همانهایی هستند که در اساطیر سرزمین های دیگر هم به فراوانی دیده می شود:

۱- پیدایش گیتی از آب.

در اسطوره انوما الیش تمام کیهان از آمیزش آب های نرینه و مادینه یا شیرین و شور پدید آمده است. در اسطوره های یونان نیز چنین تعبیری وجود دارد. هومر می گوید کیهان از پیوند اقیانوس و تتیس که آب های نر و ماده هستند پدید آمده است. آنچه در اسطوره آفرینش اساطیری رخ می دهد کنشی غیر خلاق و ابتدایی ست که فقط به بیرون آمدن کیهان از توده ای بی شکل اشاره می کند. این نگرش برای توجیه آفرینش زمین و آسمان هنوز باید مسیر زیادی را بپیماید.

۲- کشته شدن پدر به دست پسر.

در اسطوره انوما الیش اپسو به دست ائا کشته می شود. این مضمونی ست که بعدها در اساطیر دیگر روایت هایی از آن را داریم. مثلا در اساطیر یونان در داستان ادیپ، درداستان زئوس و کرونوس و در اساطیر ایران در داستان ضحاک.

۳- اینکه فرمانروایی بر سرنوشت ها در دست خدای خدایانست.

هر خدایی که این نیرو را داشته باشد، بزرگترین خداست. برای همین در اسطوره انوما الیش مردوک در برابر کشتن تیامت، از ائا می خواهد که فرمانروایی بر سرنوشت ها را به او بسپارد.

۴- آفرینش انسان.

در اسطوره انوما الیش مرگ کینگو به آفرینش انسان می انجامد. در بیشتر فرهنگ ها گفته شده که انسان از خاک آفریده شده است. آفرینش انسان از خاک تحت تأثیر قدرتمند روایت کتاب مقدس (تورات) است. در برخی اساطیر مانند اَتراهَسیس اکدی، به آفرینش انسان از ایزدی مرده به نام وی ایلا We-ila یا هسی سو اشاره می شود.

هرچند به نظر نمی آید نزد بابلی ها آفرینش انسان از خدای شکست خورده به این معنی باشد که آن خدا از زیرکی و هشیاری کمتری بهره مند بوده است.

۵- آفرینش بابل بعنوان جایگاه پرستش خدایان روی زمین.

در اسطوره انوما الیش ائا پس از کشتن پدرش اپسو تالارهایی می آفریند که آنها را جایگاه پرستش خدایان یا معبد می کند. چیزی شبیه به این را در اساطیر یونان نیز می بینیم.

وقتی زیوس نوشابه ای آمیخته به یک گیاه سحرآمیز را به خورد پدرش کرونوس می دهد، کرونوس تمام فرزندان خود را که پیشتر خورده بود بالا می آورد. در آن میان سنگی را که به جای زئوس خورده بود هم از دهانش بیرون می افتد. زئوس سنگ را پرستشگاه خدایان می کند.

منبع: اسطوره آفرینش بابلی، دکتر شروین وکیلی و آزاده دهقانی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

2 دیدگاه روشن درباره انوما الیش

  • درود فراوان بر شما
    متن بسیار جالبی است اما به نظرم یک اشتباه تاریخی وجود دارد. «به سخنی این روایت به میانه ی قرن هفتم پ.م، می شود. بنابراین حدود صد سال پس از ورود کوروش بزرگ به بابل نوشته شده است.»
    کوروش قرن ششم پ.م است و و این گزاره اشتباه است.

    • درود بر شما دوست ارجمند. با سپاس فراوان از مهر شما. درست می فرمایید. صد سال پیش از ورود کوروش بزرگ به بابل اسطوره انوما الیش بابلی نوشته شده است که حتما در متن اصلاح می شود. با سپاس دوباره از توجه تان سرافراز و شادباشید.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.