هفتخان رستم

مقایسه هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار

مقایسه هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار موضوعی است که بسیار مورد توجه پژوهشگران بوده است. در مقایسه هفتخان رستم با هفتخان اسفندیار شباهتها و تفاوتهای ظریفی وجود دارد. پیش از مقایسه این دو هفتخان شاید پاسخ به این پرسش بایسته باشد که هفتخوان (هفت خوان) درست است یا هفتخان (هفت خان)؟

هفتخوان درست است یا هفتخان؟

درپاسخ به این پرسش که از دو واژه هفتخوان و هفتخان، کدام درست تراست؟ دکتر جلال خالقی مطلق در آخرین تصحیح شاهنامه این واژه را چه در داستان رستم و چه در داستان اسفندیار به شکل «هفتخان» آورده است. در این شکل خان به معنی مرحله است.

لغتنامه دهخدا این واژه را بصورت «هفت خوان» آورده اما در معنی آن نوشته: خوان به معنی سفره است و برخی گفته اند از آن جهت که رستم و اسفندیار پس از کامیابی در هر مرحله سفره ای از خوراکی های لذیذ می گشودند؛ آن را هفتخوان گرفته اند که صحیح نمی نماید. وجه دیگر این کلمه هفتخان مرکب از هفت و خان است که به معنی هفت مرحله و منزل است.

برخی هم می گویند در داستان رستم واژه هفتخان و در داستان اسفندیار واژه هفتخوان درست تر است. این گروه می گویند از آنجا که اسفندیار پس از گذر پیروزمندانه از هر یک از ۷ مرحله خوانی می گسترانده و خود و یاران و ۱۲ هزار سپاهی اش به شادخواری می نشسته اند، در داستان اسفندیار هفتخوان درست است. اما در داستان رستم همان هفتخان را درست می دانند. چرا که هر چند در داستان رستم هم گزارشی از خوردن و شادخواری هست اما خوانی گسترانده نمی شود.

هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار در شاهنامه

در میان پهلوانان نامدار شاهنامه دو تن که با ویژگی «تَهَم» از دیگران جدا شده اند، یکی رستم و دیگری اسفندیارست. این دو تهمتن که کسی را همال و همتای خود نمی دانند. به هفت آزمون دشوار تن می دهند تا از آلایشها رها شوند، آز و نیاز را کنار بگذارند و به پهلوانهایی آرمانی بدل شوند.

رستم و اسفندیار

رستم و اسفندیار و داستان هفتخان آنها مربوط به دوران کیانیان است. با این فرق که هفت خان رستم در آغاز این دوران و هفتخوان اسفندیار در (تقریبا) پایان دوران کیانیان رخ می دهد.هر دو پهلوان برای نجات کس یا کسانی از هفتخان می گذرند. رستم برای نجات کیکاوس پادشاه ایران و یلان و پهلوانانی که همراه شاه در بند دیو سپید در مازندران اسیر و کور شده اند؛ هفت خان را پشت سر می گذارد و اسفندیار برای نجات دو خواهرش همای و به آفرید از بند ارجاسب تورانی.

هر دو پهلوان در آغاز مأموریت خود باید مسیر و راه رفتن را انتخاب کنند. هر دو را هی که سخت و دشوار اما نزدیک ترست را به راه آسان تر و دورتر ترجیح می دهند.

آنها با شیر و گرگ می جنگند تا درنده خویی را فروبگذارند و جان را با آرامش و آشتی سرشار کنند. با زن جادو می ستیزند تا با بر فریفتاری افسونگر و رنگ آمیزی پلید و پلشت، چیره شوند.

یکی از شباهتهای جالب توجه دو داستان در خان چهارم است. هر دو پهلوان در خان چهارم طنبور نوازی و سرود خوانی می کنند و زن جادوگر را می کشند.

هم رستم و هم اسفندیار از راهنمایی راهنما و راه بلدی استفاده می کنند. رستم اولاد را اسیر می کند و او را وا میدارد مسیر را به او نشان دهد. اسفندیار هم از آغاز از رهنمونهای گرگسار بهره می برد. آنها به راهنماهای خود وعده می دهند که پس از پیروزی آنها را به پادشاهی سرزمینی که به چنگ می آورند بنشانند. البته رستم به پیمان خود وفادار می ماند اما اسفندیار نه!

در هفتخان رستم در خان پنجم باید از سرزمین تاریکی بگذرد. او در این خان هم با یاری رخش تاریکی را پشت سر می گذارد. در هفتخان اسفندیار این تیرگی در خان چهارم و پس از کشتن زن جادوگرپدید می آید. در مقایسه گفته می شود در این مورد اسفندیار بیش از هفتخان رستم با هنجارها و بن مایه های افسانه شناختی سازگارست. چرا که در افسانه های ایرانی پس از کشتن دیو و جادو جهان تیره و تار می شود. این در حالیست که در موارد دیگر عناصر افسانه ای هفتخان رستم مانند سخن گفتن با رخش و اژدها، درمان تیرگی چشم با خون جگر دیو و … بیشتر به چشم می خورد.

رستم و اسفندیار هر دو به گونه ای آسیب ناپذیرند. یکی پوشینه ای به نام ببر بیان دارد (رستم) و دیگری رویین تن است. این همانندی ها در این دو داستان موجب شده تا پژوهشگران به نگاه دقیق تری هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار را باهم مقایسه کنند.

هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار

در یک نگاه کوتاه به هفتخان دو پهلوان اسطوره ای ایران رستم و اسفندیار میتوان به برخی شباهتها و تفاوتهای این دو داستان رسید:

خان اول

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

نخستین خان رستم نبرد با شیر است. در این خان پهلوان پیلتن شاهنامه، رستم، درکنار نیستان خوابست که شیری یورش می آورد و این رخش است که با شیر نبرد می کند. رخش دندان در پشت شیر فرومی برد. دو دستش را برمی آورد و بر سر شیر می کوبد و مغز شیر را می افشاند.

نخستین خان اسفندیار نبرد او با دو گرگ دمان و درنده است که اسفندیار آنها را به مردی و گُردی از پا در می آورد. شیر نماد دلیری و چیرگی و گرگ نماد ددی و درندگی است.

خان دوم

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

خان دوم رستم، برتافتن از رنج تشنگی است. رستم و رخش هر دو خسته و تشنه و گرسنه در پی آب می گردند. رستم از یزدان کمک می خواهد. ناگهان غُرمی (میش) خود را نشان می دهد و میرود. رستم بی درنگ او را دنبال می کند تا به کنار چشمه ای می رسند و آب می نوشند. آنگاه رستم خود گوری بریان می کند و می خورد کنار چشمه به خواب می رود.

خان دوم اسفندیار از هفتخان او، نبرد با شیر است. اسفندیار در این خان پس از کشتن دو شیر نخست سر و تن را با آب می شوید و سپس به نیایش می ایستد. همینطور که پیداست خان دوم اسفندیار با خان نخست رستم همانند است.

خان سوم

خان سوم رستم، کشتن اژدهاست (خان سوم اسفندیار هم کشتن اژدهاست). در خان سوم رستم، خوابست و باز هم این رخش است که اژدها را می بیند و از آنجایی که رستم به او گفته نباید خود به نبردی تن دهد رستم را بیدار می کند. اما همین که رستم که چشم باز می کند، اژدها ناپدید می شود. برای بار دوم باز اژدها می آید. رخش رستم را بیدار می کند. باز اژدها ناپدیدی می شود. تا اینکه برای بار سوم رستم اژدها را می بیند. با او در می آویزد و به یاری رخش اژدها را از پا در می آورد.

اما اسفندیار در کشتن اژدها ترقندی بکار می برد. او فرمان می دهد گردونی چوبین بسازند و تیغهایی تیز بر آن بنشانند. آنگاه خود در آن می نشیند. اژدها گردونه را همراه اسفندیار در کام می کشد و در می ماند. چرا که نه می تواند آن را از کام خود به در اندازد و نه می تواند آن را بیوبارد و فرو خورد. اینجاست که اسفندیار از صندوق بیرون می آید و مغز اژدها را می شکافد.

اژدها نمادیست که در بسیاری از اسطوره های جهان به آن برمی خوریم. کمابیش در همه اسطوره ها اژدها نمادی گُجسته و زیانبارست. اژدها جانداری اهریمنی ست که پهلوان بزرگ آیینی می باید او را از میان بردارد و جهان را از گزند و آزارش برهاند. در نمادشناسی ایرانی مار نشانه رازآلود اهریمن است و اژدها چونان مار بزرگ یا ماران مار، بیش از هر نماد دیگر اهریمنی، نیروهای تبهکار و ویرانگر و جهان آشوب را به نمود می آورد و نشانگر اهریمن یا دیوان دیو است.

از آنجا که خویشکاری پهلوانان بزرگ و آیینی رهانیدن جهان از بند بدی و تباهیست؛ ناچار باید با اژدهایی نبرد کنند و او را از پای دراندازند. برای همین در اسطوره ها با برنامهایی مانند اژدها کش روبرو می شویم. مانند انلیل در اساطیر سومریان و مردوک در اساطیر بابلیان که برنام اژدهاکش دارند. آنها اژدهایی به نام تیامت را می کشند.

خان چهارم

خان چهارم در هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار رخدادی همانند پیش می آید. هر دو پهلوان در خان چهارم زن جادوگری را می کشند. در خان چهارم اسفندیار با زنی جادوگر، بسیار زشت و پیر برمی خورد که خود را با جادو پریوار و زیبا جلوه می دهد. اما سرانجام به دست پهلوان رویینه تن کشته می شود.

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

رستم نیز در مسیر مازندران در فضایی سرسبز و خرم خوانی گسترده می بیند. می نشیند طنبوری برمی دارد و می نوازد. زن جادوگر به شکل زنی جوان و فریبا پیش می آید. رستم برای سپاس از خدا بخاطر موهبت شادی و شادخواری که فراهم شده نام یزدان را به زبان می آورد. ناگاه چهره واقعی زن جادوگر پدیدار می شود. رستم با خنجر او را به دو نیم می کند.

زن جادوگری که رستم و اسفندیار در خان چهارم با آن رویرو می شوند، نمادی از گیتی است. جهانی که برآمده از رنگهاست و در پس هر رنگش، نیرنگی نهفته است. در نمادشناسی باستانی جهان، زمین، گیتی یا زن، و آسمان، مینو یا مرد است. این نماد در ادب پارسی هم بازتاب گسترده ای پیدا کرده و زنانگی نشانه رازآلودگی، کارپذیری و اثر ستانی شده است. در آنسو مردانگی نشانه کارایی و اثرگذاری قلمداد شده است.

براین پایه پهلوان بزرگ و آیینی که می خواهد سرآمد باشد و قرارست خویشکاری خود را به انجام برساند، باید آزمونهای دشواری را پشت سر بگذارد و رنج کارزارهای گرانی را به جان بخرد. در این میان یکی از کارزارها چیره شدن بر زن جادوگریست که نمادی از گیتی و جهان فرودین خاکی و دو راهه آز و نیازست.

خان پنجم

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

رستم در خان پنجم از هفتخان، به جای تاریکی می رسد که یکسره تیرگی است و هیچ فروغ و روشنایی یی نیست؛ او افسار را بر گردن رخش می اندازد و با کمک رخش است که ناگاه جهان نژند و دژم از تیرگی، روشن و سرسبز و شاداب می شود. او کشتزاری خرم می بیند. رخش را رها می کند و می خوابد. دشتبانی با چوب به پای او می زند و او را از خواب بیدار می کند. دشتبان با پرخاش به رستم می گوید که چرا اسب را در کشتزار رها کردی و رنج کشاورز را از بین بردی؟ اما رستم گوشهای دشتبان را می برد و آنها را کف دست دشتبان می گذارد. دشتبان نزد اولاد (پهلوان آن سرزمین) می رود. اولاد نزد رستم می آید. نبردی میان آنها درمی گیرد. اولاد به دست رستم اسیر می شود.

اسفندیار در خان پنجم از سرزمین تاریکی می گذرد و با سیمرغ نبرد می کند و او را می کشد. سپس ایزدماه، که کار ددان در تدبیر اوست را نیایش می کند.

خان ششم

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

در خان ششم رستم پس از پیمودن فرسنگها برای نجات کیکاوس از بند دیو سپید، به چاهساری می رسد که ۱۲۰۰ دیو از آن پاسداری می کنند. رستم در این خان ارزنگ دیو را می کشد. سپس با راهنمایی اولاد بسوی منزل دیو سپید راهی می شود. او برای رسیدن به خانه دیو سپید باید از هفت کوه بگذرد.

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

خان ششم رستم و اسفندیار یکسان نیستند. اسفندیار در خان ششم با نیروهای گیتی مانند برف و باران و باد در می آویزد و می ستیزد.

خان هفتم

تصویر از سایت مهرمیهن، اثر آقای مهدی کمالی

رستم در خان هفتم از هفتخان دیو سپید را می کشد و خون جگر او را برای درمان تیرگی چشمان کیکاوس شاه و یارانش می برد.

اسفندیار در خان هفتم گرگسار را تافته و خشماگین از پای می اندازد. این خان از اسفندیار را با پنجمین خان رستم میتوان مقایسه کرد. رستم در خان پنجم اولاد را اسیر می کند و اسفندیار در خان هفتم گرگسار را به بند می کشد تا او راه گذشتن از خانهای هفتگانه و رسیدن به رویین دژ که خواهرانش، همای و به آفرید در آن گرفتارند را به اسفندیار نشان دهد.

همانطور که رستم به اولاد نوید داده بود اگر درست راهنمایی کند او را شاه مازندران می کند؛ اسفندیار هم به گرگسار نوید فرمانروایی می دهد. اما آنچه دو چهره رستم و اسفندیار را از هم جدا می کند فرجام کار آنهاست. اولاد به پادشاهی مازندران می رسد اما گرگسار در خان هفتم از پای در می آید و اسفندیار برآشفته از خیره رویی و تیره خویی گرگسار که او را نکوهش و نفرین می کند، تیغ برمی کشد و راهنمای نگونبخت خود را می کشد.

مقایسه کلی هفتخان رستم و هفت خوان اسفندیار

اگر هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار را به شکل زیر فهرست کنیم، عناصر مشترکی درآنها می بینم که این عناصر در بیشتر هفتخان ها هستند:

هفتخان رستم

  • خان اول: کشتن شیر
  • خان دوم: گذشتن از راه گرم و سوزان
  • خان سوم: کشتن اژدها
  • خان چهارم: کشتن زن جادوگز
  • خان پنجم: گذشتن از سرزمین تاریکی
  • خان ششم: کشتن ارزنگ دیو
  • خان هفتم: گذشتن از هفت کوه و کشتن دیو سپید

هفتخان اسفندیار

  • خان اول: کشتن دو گرگ
  • خان دوم: کشتن دو شیر
  • خان سوم: کشتن اژدها
  • خان چهارم کشتن زن جادوگر
  • خان پنجم کشتن سیمرغ
  • خان ششم: گذشتن از سرزمین برف و یخبندان
  • هان هفتم: گذشتن از دریا

عناصر مشترک هفتخان ها

در یک نگاه گذرا به هفتخانها به عناصر مشترکی مانند کشتن جانور، گذشتن از سرزمین های سخت و دشوار، کشتن جادوگر، کشتن پهلوان از دشمن و… می رسیم که آنها را هم میتوانیم به شکل زیر فهرست کنیم:

  • کشتن شیر، گرگ، اژدها، سیمرغ، دیو سپید
  • کشتن زن جادوگر
  • کشتن پهلوان دژخیم،
  • گذشتن از راههای دشوار مانند گذشتن ازسرزمین گرم و سوزان، گذشتن از سرزمین های برف و بخبندان، گذشتن از سرزمین های تیره و تاریک، گذشتن از دریا، گذشتن از هفت کوه

شباهتهای هفتخان رستم و اسفندیار

در مقایسه هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار همانندیهای زیر را به آسانی میتوان یافت:

  • خان سوم و چهارم رستم و اسفندیار کاملا همانند هستند. هر دو در خان سوم اژدها و در خان چهارم زن جادوگر را می کشند.
  • خان اول رستم با خان دوم اسفندیار همانند است. رستم در خان نخست شیر می کشد و اسفندیار در خان دوم، البته او دو شیر را می کشد.
  • خان دوم رستم با خان ششم اسفندیار همانند و از نگاهی در تضادند. اینجا صحبت از گذشتن از راههای سخت و دشوارست که رستم در خان دوم از راههای گرم و سوزان و اسفندیار در خان ششم از راههای سرد و یخبندان می گذرند. تضاد آنها در گرم و سرد بودن سرزمینی است که باید از آن بگذرند.
  • خان پنجم رستم و خان هفتم اسفندیار را هم همانند می دانند. زیرا هر دو گذشتن از تاریکی است.

تفاوتهای هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار در شاهنامه

در مقایسه هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار در عین همانندیهایی که با هم دارند تفاوتهای ریز و ظریفی نیز دارند:

  • رستم با انگیزه نجات شاه و درپی آن کیان کشور تن به خطر می سپارد. اسفندیار برای نجات خواهران دربند خود از هفت خوان می گذرد. بنابراین رستم بیشتر قهرمان یا پهلوان ملی است.
  • رخش، اسب پهلوان داستان نقش قابل توجهی برای گذشتن از این هفتخان دارد. اما اسب اسفندیار نقش ویژه ای ندارد.
  • رستم باید بین دو راه یکی را انتخاب کند. اسفندیار بین سه راه انتخاب می کند.
  • در خان چهارم اسفندیار برای نابود کردن زن جادوگر از زنجیر مینوی که زرتشت برایش از بهشت آورده کمک می گیرد. اما رستم از کمند خود استفاده می کند.
  • اسفندیار پیش از انکه زن جادوگی تغییر چهره بدهد، زنجیر را به گردن او می اندازد. اما رستم پس از آنکه زن جادوگر روسیاه می شود کمند در گردن او می اندازد.
  • در هفتخان اسفندیار پس از کشته شدن زن جادو آسمان تیره و تار می شود و حوادث جوی دیگر رخ می دهد. در هفتخان رستم پس از کشته شدن زن جادو اتفاق خاصی نمی افتد.
  • در هفتخان اسفندیار زن جادو نخست به شکل شیر و سپس به شکل پیرزنی اهریمنی در می آید. در هفت خان رستم زن جادوگر به یکباره به پیرزن اهریمنی تبدیل می شود.
  • رستم پنج خان نخست را بدون راهنما می گذرد. اما اسفندیار از نخست راهنما دارد.
  • راهنمای رستم به او دروغ نمی گوید. هرآنچه به رستم می گوید راست و درست است. رستم هم در برابر به پیمان خود وفا می کند و میانجی می شود تا کاوس پادشاهی مازندران را به او (اولاد) بسپارد. اما راهنمای اسفندیار به او دروغ می گوید. او دریا را خشکی معرفی می کند. اسفندیار هم که به او قول داده بود او را به پادشاهی می نشاند، به پیمان خود وفادار نمی ماند و گرگسار (راهنمای خود) را می کشد.
  • رستم راه دشوار را هم به سفارش پدر و هم با انگیزه نامجویی برمی گزیند. اما اسفندیار راه دشوارتر را به خاطر اینکه کوتاهترست انتخاب می کند.
  • رستم تنها و فقط با رخش خود هفتخان را پشت سر می گذارد. اما اسفندیار با همراهی پشوتن و پشتیبانی ۱۲ هزار سپاهی این کار را می کند.
  • رستم در ۵ خان نخست خیلی آماده نیست و با یاری رخش، بز کوهی اهورایی و … پنج خان را پشت سر می گذارد. اما برای خان ششم و هفتم کاملا پخته و آماده کارزارست. اسفندیار برعکس، در ۵ خان نخست سپاه را به پشوتن می سپارد و به تنهایی به رزم می رود اما در دو خان ششم و هفتم که گذشتن از سرزمین برفی و یخبندان و گذشتن از دریاست با سپاه همراه است و از هم جدا نیستند.
  • اسفندیار برای کشتن اژدها از زیرکی و دانایی خود بهره می گیرد. او گردونه ای دندانه دار می سازد و خود در آن جای می گیرد. اژدها گردونه را می اوبارد (می بلعد). گردونه در گلوی اژدها گیر می کند. اسفندیار بیرون می آید و اژدها را می کشد. اما رستم بی هیچ ترسی از جان خود، شب هنگام در نزدیکی اژدها می خوابد و پگاهان که دیو سپید هنوز هوشیار نیست به جنگ با او می رود و او را می کشد.
  • اسفندیار پیرو دین بهی است. او انسانی باورمندست و در هفتخان این باورمندی آشکارست. او پس از گذشتن از هر خان یزدان و ایزد ماه و … را نیایش می کند. رستم فقط در خان چهارم است که یزدان را نیایش می کند. بنابراین اسفندیار بیشتر یک پهلوان آیینی و دینی است.

هفتخان رستم قدیمی ترست یا هفتخان اسفندیار

دکتر میرجلال الدین کزازی در کتاب نامه باستان به گفته کریستنسن اشاره می کند و می نویسد کریستنسن بر آنست که این هفتخان اسفندیارست که بر پایه هفتخان رستم پدید آمده است.

قدمعلی سرامی نیز در کتاب از رنگ گل تا رنج خار می نویسد: عناصر اساطیری مانند سخن گفتن رخش، راهنمای غُرم (بزکوهی) اهورایی، گذشتن از سرزمین تاریکی، سخن گفتن با اژدها، جنگ با دیوان و درمان کردن کوری شاه و یارانش با خون جگر دیو سپید در هفتخان رستم نمودار آنست که این داستان دیرسال تر و کهن تر از داستان هفت خوان اسفندیارست.

او همچنین می نویسد: تسلط منطق بر رویدادهای هفتخان اسفندیار، شکل کمال داشتن داستان با تأکیدهایی بر آیین زرتشت، و نیز مقدم بودن داستان رستم در شاهنامه گواه دیگریست تا هفتخان رستم را دیرپاتر و کهن تر از هفتخانن اسفندیار بدانیم.

به گفته استاد سرامی میتوان گفت موبدان زرتشتی هفتخان اسفندیار را ساخته و پرداخته اند تا دلیریهای این شاهزاده باورمند به آیین زرتشت در سایه دلاوریها و پهلوانیهای رستم رنگ نبازد.

منبع:

  • نامه باستان، دکتر میرجلال الدین کزازی
  • از رنگ گل تا رنج خار، قدمعلی سرامی
  • شاهنامه، جلال خالقی مطلق

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.