یلدا

یلدا Yalda واژه سریانی به معنی تولد و میلاد است. مسیحیان سریانی این واژه را با خود به ایران آوردند. گفته می شود چون یلدا را با میلاد مسیح تطبیق کرده اند به این نام خوانده شده است (فرهنگ اساطیرو داستان واره ها در ادبیات فارسی؛ محمد جعفریاحقی). یلدا که در نخستین شب زمستان برپا می شود از رسوم ویژه آریایی ها، و بخصوص پیروان آیین مهرست که هزاران سالست در ایران زمین آن را بر پای می دارند. دراین آیین باستانی، یلدامربوط به ایزد مهر و شب یلدا، شب زایش و تولد این ایزد است. این شب که اصطلاحا آن را شب چله نیز می گویند به دو دلیل مهم بوده است، یکی به مناسبت زایش مهر، خورشید شکست ناپذیر، و دیگر به دلیل گاهشماری و اندیشه های ایرانیان مهری. ایرانیان باستان پایه زندگی شان کشاورزی و دامداری بود. آنها با تماشای گردش خورشید و تغییر فصلها، بلندی و کوتاهی روز و شب، جهت و حرکت و قرار ستارگان به سپری شدن فصلها و تضاد های طبیعی خو می گرفتند و کارهایشان را بر اساس آن تنظیم می کردند. در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد آغاز می شد. تا مدتها پس از آنکه زمان آغاز سال نو را به جای انقلاب شتوی (زمستانی)، اعتدال ربیعی (بهاری) بدانند؛ زمستان آغاز سال نو بوده است. چنانکه در جهان مسیحیت نیز که زیر نفوذ آیین میترا بوده اند، هنوز هم سال نو آغاز زمستان است.

دی دادار جشن

در باور ایرانیان باستان دی ماه یکی از ارجمندترین ماههای سال است. دی در اوستا دَثوش (Dathush) یا دَذوَ (Dadhva) به معنی دادار، آفریننده و پروردگارست. دی یکی از نامهای خداوندست و دی ماه از این نظر ارجمندست که به یکی از نامهای خداوند نامیده می شود. سه روز دیگر نیز در این ماه ( مانند ماههای دیگر) به نام دی نامزد هستند. روز اول هرماه، اورمزد نام دارد که نام خداوندست. روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه نیز “دی” نام دارد. برای اینکه این سه روز با هم اشتباه نشوند آنها را به نام روز بعدشان اضافه می کنند. به این ترتیب روز هشتم دی ماه را دی بآذر، روز پانزدهم را دی بمهر وروز بیست و سوم را دی بدین می نامند. نیبرگ و کریستنسن می گویند این شکل نامگذاری دلیل آنست که در گاه شماری و تقویم اوستایی نیز هفته وجود داشته است. یا به هر حال ماه را به چهار بخش تقسیم می کردند که در برخی روزها نام خداوند یا صفت او تکرار می شده است. هرچند به این نظر انتقادهای زیادی شده و مورد قبول قرار نگرفته است. به هرحال روز نخست دی ماه را به خاطر تلاقی نام روز و ماه جشن می گرفتند و آن را خرم روز می نامیدند. ابوریحان بیرونی می گوید روز نخست ماه دی را «خور» می نامیدند. خور روز به معنی روز خورشید است. درقانون مسعودی نسخه موزه بریتانی لندن این روز «خره روز » ثبت شده است. در برخی دیگر منابع این روز را «خرم روز» نامیده اند. برخی روز هشتم دی ماه را خرم روز می دانند (خلف تبریزی). زرتشتیان و به ویژه پارسیان این روز را گرامی میدارند و آن را « دی دادار جشن» می نامند.

بنابراین آغاز دی ماه جشن برپا بود چرا که هرگاه نام روز و ماه با هم یکی می شد آنرا جشن می گرفتند. به گواهی برهان قاطع دَذو در اوستا به معنی آفریدگار و دَدو در پهلوی شکل تغییر یافته این واژه است. دی شکل فارسی جدید دَدوی است. از آنجا که نخستین روز ماه به نام آفریدگار نامزدست پس نخستین روز دی ماه که آن را «خورروز» یا «خرم روز» گفته اند را نیز جشن می گرفتند. این جشن یکی از جشن های کهن ایران است. ابوریحان می نویسد: ” دی ماه، و آن را خورماه نیز می گویند. نخستین روز آن خرم روز (=خُرَه روز) است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای بزرگ است … ” ابو ریحان در ادامه می نویسد این جشن، یعنی روز نخست دی ماه را «نَوَد روز» نیز می گویند. چون میان آن تا نوروز، درست نود روز فاصله است.

در نظر ایرانیان باستان روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا نماد نیکی و ایزدی بود. آنها تاریکی و شب و سرما را از نمادهای اهریمنی می دانستند. آنها تجربه کرده بودند که در پاره ای زمان ها ی سال روزها بسیار بلند، و به همان نسبت شب ها کوتاهتر می شود. این طبیعی بود که وقتی روز بلندتر بود آنها از روشنی و نور خورشید استفاده بیشتری می کردند. بنابراین، این باور در آنها پیدا شد که نور و روشنی با تاریکی و ظلمت همواره در نبرد و کشمکش است و از اینرو پاره ای زمان ها خورشید چیره می شود تا مردم را از پرتو خود بیشتر بهره مند کند و پاره ای زمانها تاریکی چیره می شود و مردم از فروغ و تابش خورشید بی بهره می شوند. با سپری شدن سالها آنها دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز، سی ام آذر و بلندترین شب ها، شب نخست زمستان، نخستین شب دی ماه است. آنها تجربه کرده بودند که بیدرنگ پس از بلندترین شب سال، روزها اندک اندک بلندتر می شود. پس خورشید هر روز بیشتر در آسمان می پاید و نور و گرمای بیشتری نثار می کند. به همین دلیل این شب را یلدا نامیدند. یلدا یعنی زایش خورشید شکست ناپذیر که زمانی آن را آغاز سال قرار می دادند.

از آنجا که در شب یلدا تاریکی بیشتر می پاید، این شب را نماد اهریمن گرفته و آن را شوم می دانستند. در برهان قاطع زیر واژه یلدا آمده است:

یلدا شب اول زمستان وشب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد، و آن درازترین شب هاست و در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جدی تحویل می کند و گویند آن شب به غایت شوم ونامبارک می باشد، و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جَدی است.

از آنجا که نور تاریکی را می زداید در شب یلدا برای رهایی از شومی تاریکی و آثار اهریمنی آن آتش می افروختند. در باور آریایی ها همچنان که خورشید با فروغ و گرمای کارسازش شب را از بین می برد و مقدس شمرده می شد؛ آتش به خاطر چیره شدن به تاریکی تقدس پیدا کرد.

آیین های شب یلدا

روشن کردن آتش، گستراندن سفره ای از خوراکیها، گردهمایی، در نواختن ساز و رقصیدن تقریبا از آیین های مشترک بیشترجشن های باستانی ایران است. شب یلدا نیز مردم گرد هم جمع می شدند. خوانی می گستراندند. میوه های تازه ای که به روش های ویژه نگهداری کرده بودند و میوه های خشک شده در این خوان می گذاردند. این خوان را که جنبه دینی داشت و مقدس شمرده می شد، میَزد (Myazd) می نا میدند. میَزد سفره ای بود که در آن میوه های تر و خشک، آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لُرک (Lork) که از لوازم نخست جشن بود می نهادند. آنها همچنین آتش روشن می کردند تا با چیره شدن بر تاریکی، شومی اهریمنی این شب را بزدایند. آنها در این شب از ایزد خورشید می خواستند تا روشنایی را برکتِ زمستانشان کند و زمستان را به خوشی سر کنند. میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگری که در خوان یلدا بود نمادی بود که از ایزد خورشید می خواستند بهار و تابستانی پر برکت در پیش داشته باشند. همه شب پرتو آتش یا چراغ را فروزان نگه می داشتند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی پیدا نکند.

چله بزرگ، چله کوچک

بر پایه گاهشماری باستانی، چله بزرگ از آغاز دی ماه تا دهم بهمن ماهست که چهل روز تمام می شود. چله کوچک از دهم بهمن ماه تا بیستم اسفند است که از شدت سرما کاسته می شود. آغاز دی ماه را آز آنرو که مهر یا خورشید زندگی دوباره می یابد به نام یلدا نامیده و جشن می گرفتند.

اهمیت یلدا

شب یلدا و روز دیگان پیوند استواری با خورشید دارد. پیوند با مهر که در این روز بر تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود. این روز روز خورشیدست و نزد ایرانیان به ویژه مهر آیین ها بسیار گرامی ست. شب یلدا بزرگترین جشن است. جشن زایش مهر و آغاز سال نو در ایران باستان. این جشن نه فقط برای ایرانیان که برای همه آریایی ها؛ هم هند و ایرانی و هم هند و اروپایی ها اهمیت ویژه دارد. تمام اقوام آریایی جشن تولد آفتاب را در آغاز زمستان برپا می کردند. به ویژه ژرمنی ها که عید تولد آفتاب را در آغازین روز زمستان برگزار می کردند و ماه دی را به خدای آفتاب نسبت می دادند. این تناسب بی دلیل هم نبود چرا که از آغاز زمستان ارتفاع خورشید در نیمکره شمالی افزایش یافته و درخشندگی قوی تری دارد.

یلدا و تولد مسیح

جشن یلدا مربوط به زایش مهر است. خورشید، مهر، میترا، مسیح و نجات بخش جهان از چیرگی اهریمن و نکبت و ادباری اوست. آیین مهر از ایران در جهان متمدن کهن منتشر شد. بیشتر رومیان و بسیاری کشورهای اروپایی پیرو آیین مهر بودند و روز ۲۱ دسامبر ( برابر با اول دی) را به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند. ولی در سده چهارم میلادی در پی اشتباهاتی که در کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش یا مسیحای منجی به روز ۲۵ دسامبر جا به جا و در این تاریخ ماندگار شد. تا آن زمان، تولد عیسای مسیح را ۶ ژانویه می دانستند و آن را جشن می گرفتند. زمانی که مسیحیت کم کم با قشار و ارعاب در روم جا باز کرد متولیان کلیسا نتوانستند با برانداختن جشن تولد میترا در روز ۲۵ غلبه کنند بنابراین، این روز را همان روز زایش عیسای مسیح اعلام کردند که تا امروز باقی مانده است. امروز مسیحیان جهان شب تولد مسیح را جشن می گیرند و این بلندترین شب سال را با خوردن و نوشیدن به شادی می گذرانند. گفته می شود این آیین همان آیین تولد میترا، مسیحای نجات بخش یا سوشیانت است که مسیحیان آن را با اقتباس از آداب و رسوم آیین مهر جشن می گیرند.

همسانی بابانوئل و قارون

در فرهنگ لغات سریانی به انگلیسی پاین اسمیت (Pyne Smith) یلدا با نوئل (Noel) تطبیق داده شده است. محمد جعفر یاحقی در فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی می نویسد: کرمانی ها باور داشتند قارون به شکل هیزم شکنی شب یلدا به در خانه ها می آید و به آنها هیزم می دهد که این هیزم ها به شمش طلا تبدیل می شوند. بنابراین مردم تا پگاه بیدار می ماندند. این مراسم یادآور هدیه بابانوئل در شب کریسمس است و می رساند که یلدای ایرانی و کریسمس یک آبشخور دارند.

منابع:

گاه شماری و جشن های ایران باستان؛ هاشم رضی

فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی؛ محمد جعفر یاحقی

برهان قاطع

آثارالباقیه؛ ابوریحان بیرونی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.