تاریخچه تقویم ایرانی

تاریخچه تقویم ایرانی

تاریخچه تقویم ایرانی را از زمانی که آریایی ها هنوز ساکن سرزمینهای سرد شمالی بودند تا مهاجرت آنها به سرزمین های جنوبی و آشنایی آنها با تمدن های دیگر باید بررسی کرد. در آغاز آریایی های ایرانی بخاطر اینکه در نواحی سردسیر با شب های دراز و زمستانهای طولانی روبرو بودند زمان را با شب می شمردند. به این معنی که امروز مثلا ما می گوییم ده روز آنها می گفتند ده شب. بنابراین شمارش زمان برای دوره ی کوتاه با شب بود. آنها دور طولانی تری از زمان را با نیم ماه اندازه گرفتند. نیم ماه براساس شکل ماه تعریف شده بود. آنها از هلال تا بدرکامل را یک نیم ماه تعریف کردند. همچنین از بدر کامل تا ناپدید شدن ماه را یک نیم ماه در نظر گرفتند. سپس دوره ی طولانی تری از زمان را ماه قمری نجومی دانستند. ماه قمری نجومی ۲۷ روز و ۷ ساعت بود.

مهاجرت آریایی ها از سرزمین های شمال تغییراتی در گاهشماری آنها ایجاد کرد

پس از آن، هنگامی که نیازهای مدنی شان بیشتر شد، نیم سال را تعریف کردند. نیمسال چنانکه از نامش پیداست یک فصل زمستان یا یک فصل تابستان بود. آنها سپس سال را مقیاس محاسبه ی زمان قرار دادند. از زمانی که سال مقیاس سنجش زمان شد نیز تقویم ایرانی تغییرات بسیاری داشت. در دورانی آغاز سال، تابستان و در دورانی زمستان بود. بعدها که اعتدال بهاری و پاییزی شناخته شد آغاز بهار را آغاز سال دانستند. در این میان گاهشماری و تقویم اقوام همسایه ایران روی تقویم ایرانی تأثیر گذاشت. به سخنی دیگر در دوران های مختلف ایرانیان از گاهشماری مصریان باستان و در دوران دیگر از بابلیان پیروی کردند. به هر روی تاریخچه تقویم ایرانی داستان پر فراز و نشیبی ست که مطالعه ی آن برای علاقه مندان خالی از لطف نیست.

آغاز سال در تقویم ایرانی

در بررسی تاریخچه تقویم ایرانی باید دانست که ایرانیان پس از آنکه در گاهشماری و تقویم خود سال را تعریف کردند، آغاز زمستان را آغاز سال نو می دانستند. آنها سال را به دو بخش نامساوی ۱۰ ماه زمستان و ۲ ماه تابستان تقسیم کردند. سپس با مهاجرت به جنوب و مناطق گرمتر تقسیم بندی آنها تغییر کرد. این بار سال را به دو بخش بازهم نامساوی، اما یک تابستان ۷ ماهه و یک زمستان ۵ ماهه تقسیم کردند. پس از آن سال به دو بخش مساوی ۶ ماهه تقسیم شد.

این زمان بود که اولِ تابستان را آغاز سال گرفتند. برای آنها سال دو نیمه برابر بود که یک نیمه با آغاز تابستان و نیمه ی دیگر با آغاز زمستان معنی می شد. به سخنی دیگر سال را دوبخش می دانستند که آن را انقلاب صیفی یا تابستانی و انقلاب شتوی یا زمستانی می خواندند. در همین دوران آنها توافق کردند ماه قمری را ۲۷ روز بدانند. البته برای درست شدن حساب روزهای سال، ماههای ۲۹ روزه ۳۰ روزه را نیز تعیین کردند.

در آغاز آریایی ها سال را به دو بخش نامساوی تقسیم می کردند و زمستان آغاز سال بود

دلیل اینکه ۲۷ و ۲۹ عددهایی فرد هستند اینست که آنها برای نیم ماه دوم یک روز اضافه در نظر گرفتند که آن روز اضافی را به نام خدا نامیدند. به این ترتیب یک سال قمری شامل ۱۲ ماه هلالی شد. پس از این هم تاریخچه تقویم ایرانی فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرد.

تقویم ایرانی بر اساس شکل ماه

در بررسی تاریخچه تقویم ایرانی یکی از منابعی که به ما کمک می کند اوستاست. بنا بر آنچه در اوستا آمده قوم ایرانی برای تدوین تقویم و گاهشماری، به وضعیت ماه و گردش آن توجه می کردند. چنانکه روزهای هلال، بدر و ماه باریک آخر ماه، هر کدام در اوستا نامی دارد. آنها همچنین منزل هایی برای ماه تعیین کرده بودند. خوارزمی های قدیم می گفتند ماه در آسمان می گردد و در زمانهای معین منزل هایی دارد که آنرا منازل دوازده گانه ماه می دانستند. آنها منازل قمر یا منازل ماه را اختر می نامیدند. اختر به معنی ستاره و در زبان پهلوی به معنی شمال است. در آثار الباقیه ی ابوریحان بیرونی نام منازل ماه به خوارزمی و سغدی آمده است. همچنین نام این منازل در بندهش به پهلوی باقیست. شاید بتوان گفت این از نخستین گامهای گاهشماری در تاریخچه تقویم ایرانی است.

منازل دوازده گانه ماه

تقویم ایرانی در آغاز تمدن

در روند تغییر و تحول گاهشماری ایرانی و تاریخچه تقویم ایرانی به نظر می رسد در آغاز تمدن قوم ایرانی، سال قمری ساده بوده است. یعنی سالی که بر اساس گردش ماه است.

اما بعد به خاطر جلوگیری از گردش فصل های شمسی که با کشاورزی در ارتباط بود سال شمسی کبیسه دار ایجاد شد. به سخنی دیگر از آنجا که سال قمری با سال طبیعی که آغاز خرمن و درو تا خرمن و دروی آینده بود، اختلاف داشت، آنها تصمیم گرفتند به شکلی سال را ثابت نگهدارند. پس مانند بسیار از اقوام باستانی همسایه ایران، نوعی کبیسه را تعریف کردند. از آن کبیسه آگاهی تمامی نداریم. اما از روی مقایسه با اقوام دیگر میتوان گمان کرد مدتی بعد آنها سال ۳۶۰ روزه با کبیسه ی منظم را در نظر گرفتند. به نظر می رسد در آن دوران آغازِسال، آغاز تابستان (انقلاب تابستانی یا صیفی) تا آغاز زمستان (انقلاب زمستانی یا شتوی) و برعکس بوده است. این دوران وقتی است که بنا بر نیازهای اجتماعی تاریخچه تقویم ایرانی تعییراتی را می پذیرد.

در انقلاب زمستانی و تابستانی محور زمین نسبت به خورشید مایل است

گمان می رود در همین دوران بود که سال شش فصل موسمی یا گاهنبارداشت. هر فصل دو ماه بود. همچنین هر فصل با جشنی روستایی همراه بود. کریستنسن این سال را سال اوستایی می خواند و می گوید سال اوستایی قدیم با انقلاب صیفی (تابستانی) آغاز می شد. او می گوید جشن های موسمی این سال مخصوص کارهای روستایی و کشاورزی مانند هنگام فراوانی شیر، بدست آوردن عسل، هنگام درو و خرمن، هنگام جفت گیری دامها و پناه بردن به خانه ها (زمستان) و هنگام پیشکش کردن قربانی و آیین بسیار دیگر که مربوط به روانهای درگذشتگان می شد؛ بوده است.

اصلاح تقویم ایرانی

در تاریخچه تقویم ایرانی دورانی را داریم که سال قمری و بدون کبیسه بود. یعنی ماه های آن قمری و شماره ی روزهای سال ۳۵۳، ۳۵۴ یا ۳۵۵ روز بود. این سال یک ایراد داشت و آن سیال بودن سال بود.

ایرانیان برای ثابت نگه داشتن زمان کارهای کشاورزی، به پیروی از اقوام همسایه، سال شمسی کبیسه دار را تعریف کردند. سال کبیسه اینطور بود که هر چند سال یکبار برای ثابت نگه داشتن فصول یک ماه به سال اضافه می کردند. گفته می شود سال قمری – شمسی کبیسه دار و حتی سال ۳۶۰ روزه از دیرباز و حتی پیش از زرتشت، شاید بتوان گفت ۱۰ قرن پیش از میلاد، بین ایرانیان رایج بوده است. گفته می شود زرتشت سال کبیسه را به گونه ای اصلاح کرد. در آن دوران، سال را با شبانه روز شمارش می کردند نه مثل دورانهای پیشتر با شب یا با روز که موجب می شد هر ۱۱۶ سال یکبار سال کبیسه می شد. یعنی یک ماه به سال افزوده شود.

گفته می شود داریوش بزرگ در سال ۴۸۷ پیش از میلاد این شکل کبیسه را اصلاح کرد. او سال مزدیسنایی را وضع کرد. سال مزدیسنایی یا سال اوستایی جدید هر ۱۲۰ سال یکبار کبیسه می شد. یعنی هر ۱۲۰ سال یک ماه به ماه های دوازده گانه افزوده می شد.

داریوش بزرگ علاقه بسیاری به پیشرفت و اصلاح داشت. در زمان او ستاره شناس بابلی به نام نبوریمانو Nabu-Ri_Manu درباره ی خسوف ماه مطالعاتی کرد و موفق شد محاسباتی انجام دهد که گفته می شود از محاسبات بطلمیوس و کپرنیک هم دقیق تر بود. همچنین ستاره شناس بزرگ دیگری از مردم سیپار به نام کیدینو Kidinnu در اواخر دوران هخامنشیان توانست برای نخستین بار اعتدال بهاری و پاییزی را تعریف کند. او به این ترتیب محاسبه دقیق تری از طول سال به دست داد. گفته می شود در محاسبه یا ۷ دقیقه و ۱۶ ثانیه اشتباه دیده می شود.

اعتدال بهاری و پاییزی به معنی برابر شدن شب و روز در بهار و پاییز است

داریوش بزرگ در سال ۵۱۷ پیش از میلاد به مصر سفر کرد. این دومین سفر او به مصر بود. بار نخست که به مصر رفته بود هنوز پادشاه نبود. اما بار دوم او دیگر پادشاه ایران بود. نقش داریوش بزرگ در تاریخچه تقویم ایرانی قابل تأمل است. داریوش روابط صمیمانه ای با مصریان داشت تا جایی که مصریان او را از شارعان خود می دانستند. در برابر، او از مغان یا همان کاهنان دین بومی ایران دل خوشی نداشت. چرا که داستان خروج گئوماتا و بردیای دروغین کینه ای در دل او کاشته بود. بنابراین داریوش بزرگ می خواست تمام کارها حتی گاهشماری آنها را از بین ببرد. این درست زمانی بود که دین زرتشت گسترش پیدا کرده بود.

گمان می رود داریوش برای آشنایی موبدان زرتشتی با دانشمندان مصری آنها را به ایران دعوت کرد. اوزاهور Uzahur کاهن بزگ سایس (سایس مقر پادشاهان مصر بود که معبد بزرگ و معتبری داشت)، را به ایران دعوت کرد و با خود به شوش برد وآنها را با موبدان آشنا کرد. موبدان با دانشمندان مصری آشنا شدند و گاهشماری مصری را که بسیار ساده و روان بود پذیرفتند. بنابراین در آن زمان گاهشماری و تقویم ایرانی برپایه ی گاهشماری مصری اصلاح شد.

تقویم مصر و رم باستان

در تاریخچه تقویم ایرانی و تغییر و تحول های گاهشماری ایرانی غیر از مصر ردپای تمدن و اقوام دیگر را هم می بینیم. بررسی ها نشان می دهد سالی را که داریوش اول در کتیبه های خود آورده سال قمری شمسی بوده است. چرا که ماههای آن با ماههای بابلی مطابقت دارد. برای مثال در بابل عیدی به نام بغیاد داشتند که روز دهم ماه باغَیادیش برگزار می شد. گمان می رود این عید با عیدی منسوب به میترا که در گاهشماری اوستایی جدید ۲۱ مهرماه برگزار می شد؛ پیوند داشته باشد.

بنابراین فرض، این عید همزمان با اعتدال پاییزی بوده است. اعتدال پاییزی یعنی روز نخست از ماه هفتم سال. به گفته ی تقی زاده همزمانی عید بغیاد با عید مهرگان نتیجه ی تبدیل سال و ماه قمری به سال و ماه شمسی بوده است. اگر براساس گاهشماری بابلی ماه نیسان را اعتدال بهاری بگیریم، به حساب نحومی اول پاییز ۱۸۷ روز بعد از آن می شود. بنابراین اول پاییز در دهم ماه هفتم قمری از اعتدال بهاری می افتد. حال با تبدیل سال قمری ۳۵۴ روزه به سال شمسی ۳۶۵ روزه، ۱۱ روز اختلاف هست که موجب می شود عید مهرگان روز ۲۱ مهر باشد. در حالیکه عید بغیاد دهم ماه باغیادیش است و این دو ۱۱ روز اختلاف دارند. عید بغیاد یا مهرگان عید بزرگ یا شاید بزرگترین عید، حتی نوروز ایرانیان جنوبی بوده است.

نامگذاری ماههای ایرانی

یکی از روندهای تغییر و تحول گاهشماری در تاریخچه تقویم ایرانی نامگذاری ماه های سال است. پس از اینکه داریوش بزرگ موبدان زرتشتی را با دانشمندان مصری آشنا کرد، دستور داد تا تقویم یا گاهشمار ایرانی مانند گاهشماری مصریها شود. موبدان پذیرفتند. آنها فقط نام ماههای مصری را ایرانی کردند. چرا که نام ماههای مصری به نام خدایان مردم آن سرزمین بود. موبدان نام ماهها را به نام خدایان ایران باستان که در آیین زرتشت برخی از آنها را امشاسپندان می دانستند نامیدند. آنها آغاز سال را آغاز تابستان دانستند. سال مصری با روز نخست ماه توت و طلوع شعرای یمانی آغاز می شد. موبدان هم آغاز سال را طلوع تیر یا عطارد گرفتند. به همین ترتیب به پیروی از مصریان هر سی روز ماه را نیز به نام یکی از خدایان نامیدند.

نامگذاری روزهای ماه ایرانی

یکی از تغییراتی که در تاریخچه تقویم ایرانی داریم نامگذاری روزهای ماه است. در ایران غیر از نام ماه ها که هرکدام به نام یکی از خدایان نامیده شد، روزهای هر ماه هم به نامی یکی از ایزدان یا ایزدبانوان خوانده شد. چرا که سی روز ماههای زرتشتی به شماره و عدد شمرده نمی شد و هر کدام به نامی از فرشتگان نامیده می شد. آن فرشته موکل بر امور آن روز است. بنابر اوستا هر روز آیین و اوراد و زمزمه ی ویژه ی خود را دارد. همچنین هر روز در سال ۱۲ بار تکرار می شود.

هر سی روز ماه به نام یکی از ایزدان یا ایزدبانوان خوانده می شد

نام این سی روز به این ترتیب بود:

  • ۱- هرمزد
  • ۲- بهمن
  • ۳- اردیبهشت
  • ۴- شهریور
  • ۵- سفندارمذ
  • ۶- خرداد
  • ۷- امرداد
  • ۸- دین به آذر (دی به آذر)
  • ۹- آذر
  • ۱۰- آبان
  • ۱۱-خورشید (خور)
  • ۱۲- ماه
  • ۱۳- تیر
  • ۱۴- گوش (جوش)
  • ۱۵- دین به مهر (دی به مهر)
  • ۱۶- مهر
  • ۱۷- سروش
  • ۱۸- رشن
  • ۱۹- فروردین
  • ۲۰- بهرام
  • ۲۱- رام
  • ۲۲- باد (باذ)
  • ۲۳- دین به دین
  • ۲۴- دین
  • ۲۵- ارد
  • ۲۶- استاد
  • ۲۷- آسمان
  • ۲۸- زامیاد
  • ۲۹- مهراسپند
  • ۳۰- ایزدان

نام روزهای پنجه ی دزدیده شده یا خمسه ی مسترقه نیز به این ترتیب بوده است:

  • اهنود
  • اشتود
  • سفنتمد
  • وهوخشتر
  • وهشتواش

در بررسی تاریخچه تقویم ایرانی، برخی زیج ها و کتابهای ستاره شناسی این شکل گاهشماری را به دوران جم نسبت داده اند. برخی آن را مربوط به قرن هشتم پیش از میلاد می دانند و آن را تاریخ یا تقویم یزدگردی می خوانند. تاریخ یزدگردی منظور یزدگرد شهریار نیست. اینجا یزدگرد به معنی الهی ست. چرا که هر روز را از آنِ خدایی می دانستند و در آن روز برای آن خدا نیایش ویژه ای داشتند. پس از آن نیز به همین روال سال ۳۶۵ روزه را هم یزدگردی گفتند. اما برای تشخیص این تاریخ از تاریخ های دیگر آن را یزدگردیِ قدیم یا باستانی می گفتند. عیسویان نیز تاریخ میلادی را سال خدایی میدانند. در تاریخ میلادی A.D کوتاه شده ی Anno-Domini به معنی سال خدا، یا سرور ما است.

از چه زمانی اول فروردین نوروز شد؟

در روند تغییر و تحول تاریخچه تقویم ایرانی شاید جالب باشد بدانیم از کی نوروز آغاز سال شد. تا زمان خشایار شاه تقویم ایرانی تحت تأثیر تقویم مصریان بود. برای همین آغاز سال همزمان با انقلاب تابستانی یا انقلاب زمستانی بود. در زمان خشایارشاه مصریان علیه ایران شورش هایی به پا کردند. آنها حتی والی ایران را کشتند. پس از آن اردشیر به مصر یورش برد. این درگیریها موجب دشمنی و کینه توزی ایرانیان و مصریان شد. در همین دوران ایرانیان با تمدن بابل بیشتر آشنا شدند. این بار به پیروی از بابلیان آغاز سال را اعتدال بهاری یا ربیعی دانستند. به سخن دیگر آنها روز نخست ماه فروردین را روز نخست سال معرفی کردند و پنج روز دزدیده شده یا خمسه مسترقه را به آخر اسفند ماه افزودند.

امپراتوری بابل

تقویم ایرانی در دوران هخامنشیان

یکی از فرازهای تاریخچه تقویم ایرانی دوران هخامنشیان است. هخامنشیان سال اوستایی جدید را وضع کردند. در این دوران سال اوستایی مبدأ گاهشماری و تقویم ایرانی قرار گرفت و تا قرن ها ادامه داشت.

در آن دوران در ایران سال را ۳۶۵ شبانه روز می دانستند. آنها یک ربع اضافه را به حساب نمی آوردند. اما برای جبران این یک ربع، هر ۱۲۰ سال یک بار سال را کبیسه می کردند. به این معنی که هر ۱۲۰ سال یک ماه به ماههای دوازده گانه افزوده می شد. مثلا در کبیسه نخست یک ماه فروردین پس از فروردین همان سال قرار می دادند. به سخنی دیگر ماه فروردین را تکرار می کردند. در کبیسه ی دوم ماه اردیبهشت را تکرار می کردند و … . آنها به این ترتیب سال را ثابت نگه می داشتند. آنها نمی توانستند پیش از ۱۲۰ سال، و پیش از آنکه مجموع یک ربع های حساب نشده به یک ماه برسد؛ سال را کبیسه کنند. همچنین نمی توانستند بیش از ۵ ماه کبیسه را عقب بیندازند.

تقویم ایرانی در دوران ساسانیان

در دوران ساسانیان هم هیربدان، موبدان ، دانشمندان و مورخان کبیسه ی هر ۱۲۰ سال یکبار را محاسبه می کردند. از آنجا که این محاسبه مهم و برای همه سودمند بود مراسم باشکوهی برای آن برگزار می شد.

به گفته ابوریحان برای این کار بسیار هزینه می کردند و نوروز آن سال را بسیار ارج می گذاشتند. شاه در آن سال خراج را به رعیت می بخشید. اما اگر زمان کبیسه رسیده بود و اوضاع کشور مغشوش بود اجرای کبیسه را عقب می انداختند. تا اینکه تا ۱۲۰ سال بعد که مجموع کسری زمان به دوماه برسد آنگاه در یک سال دو ماه کبیسه می کردند. یعنی دو ماه را تکرار می کردند. همچنین اگر بیم آن می رفت که هنگام کبیسه کردن اوضاع مملکت طوری باشد که با مانعی روبرو شوند؛ بنابر احتیاط پیشاپیش دو ماه را یکجا به سال اضافه می کردند. چنانکه که در آخرین کبیسه ی ۱۲۰ ساله همین کار را کردند.

ابوریحان بیرونی می گوید: آن سال نزدیک ۱۹۰ سال پیش از کشته شدن یزدگرد سوم بود یعنی حدود سال ۴۶۰ میلادی و زمان پادشاهی فیروز پسر یزدگرد دوم بود. مباشر کبیسه ی آن سال یکی از وزیران فیروز به نام یزدگرد هراری بود. آن سال دو ماه کبیسه کردند و خمسه ی مسترقه به آخر آبان ماه ملحق شد. اعتبار این کبیسه برای ۱۲۰ سال پس از آن تاریخ، یعنی تا سال ۵۸۰ میلادی باقی بود. این تاریخ به پادشاهی هرمز پسر خسروانوشیروان می رسد. بنابراین هرمز دیگر لازم نبود کبیسه کند. بنابراین میتوان گفت در تاریخچه تقویم ایرانی از دوران هخامنشیان تا ساسانیان یک روال جاری بود.

تقویم معتضدی در ایران پس از اسلام

پس از فروپاشی سلسله ساسانیان و آمدن اسلام به ایران، هنوز هم سال و ماه ایرانی به روال قبل رایج بود. البته بجز زمانهای مربوط به روزه و حج بقیه سال بر حسب تقویم قدیم بود. در کتابی به نام احسن التقاسیم آمده:”پس از اسلام اهل فارس سال و ماه را با ایام و شهور مجوس می شمردند”.

ایرانیان حتی جشن های خود را با گاهشماری قدیم برگزار می کردند و برای آنکه نوروز و سنت های آن حفظ شود روایت هایی از احادیث پیغمبر اسلام می آوردند. اما در این دوران آنها سال را کبیسه نمی کردند. بنابراین باز هم همان مشکل پیشین به وجود آمد. مشکل این بود که چون سال سیار ناقص بود امور دیوانی و امور مربوط به کشاورزان و دهقانان سخت شد. چرا که سال گردش داشت و در این گردش نوروز که آغاز سال شناخته شده ی ایرانی بود از اول تابستان به ماه اول بهار می رسید. بهار پیش از آن بود که کشاورزان محصول خود را کاشته و برداشت کرده باشند و توانایی مالی پرداخت مالیات را نداشتند.

ایرانیان از خلفای اموی خواستند تا نوروز را به عقب ببرند. اما آنها جرأت این کار را نداشتند چون آن را مخالف آیه ای از قرآن می دانستند(آیه ی ۳۷، سوره توبه). ابوریحان می نویسد برخی از اعراب می خواستند در ماههای حرام دست به جنگ بزنند از این لحاظ تغییر ماهها را خلاف آیه ی مزبور تعبیر می کردند.

به گفته ی بیرونی در التفهیم سرانجام در دوران عباسیان، متوکل برای حل مشکل تصمیم گرفت نوروز را به عقب ببرد. اما هنوز این کار را تمام نکرده بود که درگذشت. خلفای دیگر در این زمینه کاری نکردند. نوبت به معتضد رسید. بنا بر آنچه در التفهیم آمده این خلیفه نوروز را به حزیران برد. یعنی به ۱۱ ژوئن یا یکم خرداد سال یزدگردی. معتضد هنگامی که دید سریانی ها سال را کبیسه می کنند و خمسه مسترقه دارند، او هم شش روز را در آن سال در نظر گرفت. به این ترتیب آن سال ثابت شد اما آیین های مذهبی زرتشتیان به هم خورد. این تقویم را معتضدی نامیدند. چرا که مالیات و خراج را بنا بر آن تاریخ می گرفتند. نام دیگر این تاریخ سال خراجی بود. این یکی دیگر از فرازهای تاریخچه تقویم ایرانی بود.

تقویم جلالی

در تاریخچه تقویم ایرانی، تقویم جلالی یکی از دقیق ترین تقویم هاست. سال معتضدی یا سال خراجی ایرادهایی داشت و در امور دیوانی و گردآوری مالیات از سرزمین های پهناور عباسی اختلال ایجاد کرده بود. این بود که در دوران سلجوقیان و در دوره ی جلال الدین محمد ملکشاه سلجوقی تقویم جدیدی پایه ریزی شد. گفته می شود ملکشاه سلجوقی هشت نفر از ریاضیدانان و ستاره شناسان را فراخواند و از آنها خواست سال را تعدیل کنند. کاری که این ریاضیدانان کردند به تعدیل جلالی معروف است و از سال ۴۷۱ هجری تا سال ۴۸۵ هجری که ملکشاه در گذشت باقی بود و پس از آن از میان رفت.

هر چند خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب سی فصل این رصد را انکار کرده است. اما در کتابی به نام «ربیع المنجمین» از نویسنده ای گمنام آمده است:

در تاریخ ملکی که آن را تاریخ جلالی نیز گویند در عهد سلطان ملکشاه که حکیم عمربن ابراهیم خیام نیشابوری که از اجله فضلاست و … و جمعی دیگر از فارسیان میادین کمال، در درگاه اجتماع داشتند و سلطان (ملکشاه) فرمود به وضع رصد پردازند و مواضع ثوابت و تقاویم سیارات را بر زیجی نو ثبت سازند… حکمای مزبور… عرضه داشتند که رصد در مدت سی سال که یک دوره زحل باشد به اتمام می رسد. و اعتماد را بر اعمار (شمار عمر) انسان آن قدر نیست…

ربیع المنجمین

بنابر آنچه در این کتاب آمده ریاضیدانان به ملکشاه گفتند اصلاح این گاهشماری زمان زیادی می برد و اعتمادی به عمر انسان نیست. پس پیشنهاد کردند به نام سلطان تاریخی در نظر گرفته شود که برابر با سالهای شمسی حقیقی باشد. چرا که ایرادی که پیدا شده بود برای حساب نکردن کبیسه بوده است. آنها گفتند از این تاریخ کبیسه را در سالهای شمسی حقیقی محاسبه و سال را ثابت می کنیم. ملکشاه موافقت کرد. پس در سال ۴۷۱ همزمان با سال ۱۰۴۰ اسکندری و ۴۵۸ یزدجردی تاریخ جلالی وضع شد. در آن زمان ورود آفتاب به برج حمل روز ۱۸ فروردین یزدجردی بود. ریاضیدانان این ۱۸ روز را کبیسه کردند. به این معنی که روز ورود آفتاب به برج حمل را روز اول فروردین گرفتند. به این ترتیب مبدأ این سال کبیسه ی ملکشاهی ست.

تقویم خانی یا غازانی

تا زمان روی کار آمدن غازان مغول تقویم جلالی در ایران رایج بود. غازان مغول، به گفته خواجه رشید الدین فضل الله مردی روشن بین و اصلاح طلب بود. او به علم نجوم توجه داشت حتی بارها به رصد خانه ی مراغه رفته بود. او برای اصلاح حساب سال و ماه سال غازانی را رایج کرد که مانند سال جلالی بود فقط در مبدأ تاریح با هم فرق داشتند.

در منظومه ی حمدالله مستوفی در باره ی این اصلاحات آمده:

دگر چون که شاهی در ایران یکی است
به دیوان تواریخ یک رویه نیست
سر سالِ هر کس دگرگونه است،
وزآن، کار این ملک وارونه است!
گروهی هلالی کنند اختیار، گروهی خراجی شمارد شمار!
گروهی ازین هردوان بگذرد،
سر سال از فرودین بشمرد!
گروهی ز اسکندری دم زند،
گروهی، حساب از جلالی کند!
من این جمله تاریخ ها بفکنم،
یکی سازم و نام، خانی کنم.
سرِ سالِ نو، روز و فصل بهار
که باشد شب و روز بر یک قرار،
در آن سال نوروز فصل بهار
زهجری شده هفتصد و یک شمار،
ده و دو ز ماهِ رجب رفته روز،
نهادند تاریخ گیتی فروز.
یکی گشت در ملک ایران حساب
ورا هست تاریخ خانی خطاب

تقویم رسمی ایران

در مطالعه ی تاریخچه تقویم ایرانی بعد از فراز و فرودها و تغییر و تحول های بسیار سرانجام به تقویم رسمی کنونی می رسیم. در تقویم ایرانی، سرانجام ۹۷ سال پیش از این، در ۱۱ فروردین ۱۳۰۴ هجری شمسی تقویم رسمی ایران تدوین شد. این تاریخ همزمان با سال ۱۹۲۵ مسیحی، ۱۳۴۳ هجری قمری و ۲۴۸۴ شاهنشاهی بود.

در آن تاریخ که رضاشاه هنوز سردار سپه و رئیس الوزرا بود. در این تاریخ به پیشنهاد نوشین روان حسن تقی زاده قانونی از مجلس شورای ملی ایران گذشت. بر اساس این قانون اول بهار یا اعتدال بهاری رسما آغاز سال شد. به جای ماه های سی روزه با پنج روز جداگانه در آخر سال،یا پس از یکی از ماهها- چنان که پیشتر رایج بود- شش ماه نخست سال، سی و یک روز و پنج ماه بعدی سی روز و ماه آخر بیست و نه روز تعیین شد. سالهای کبیسه هر چهار سال یک بار قرار گرفت و بنا شد هر چهار سال یکبار ماه اسفند سی روزه باشد. این نزدیکترین سال به سالهای شمسی حقیقی است. بنابراین اکنون ۹۷ سالست که تقویم کنونی در کشور رایج است.

منبع:

  • گاهشماری در ایران قدیم، حسن تقی زاده
  • گاهنامه نوروز، امیرفریدون گرکانی

فرزانه کاوه، کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فارغ التحصیل سال 1370 هستم. افتخار شاگردی استادان بنام این رشته از شمار نوشین روانان سادات ناصری، محمود عبادیان، دانش پژوه و نیز جناب دکتر سعید حمیدیان و دکتر جلال الدین کزازی را دارم. در پی مطالعات پرشمار در زمینه ادبیات حماسی و اسطوره در روزهای پایانی سال 1398 تصمیم به راه اندازی وبسایت سپندارمذ گرفتم. در این وبسایت به بیان و تحلیل داستانهای حماسی و اسطوره ای از ایران و دیگر فرهنگها، شناخت اسطوره و نمادهای اساطیری، تاریخ و اسطوره می پردازم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.